عوامل دخیل در تربیت انسان

از مباحث مهم و تأثیر گذار در تربیت و رشد انسان توجه به چگونگی نظام تدبیر جهان آفرینش و کیفیت تأثیر و تأثر انسان از موجودات محسوس و غیرمحسوس است. این نکته از بدیهیات تلقی می‌شود که اداره تمامی پدیده‌های هستی به
چهارشنبه، 11 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
عوامل دخیل در تربیت انسان
عوامل دخیل در تربیت انسان

 

نویسنده: مصطفی محمدی هارونی

منبع: راسخون





 

چکیده

از مباحث مهم و تأثیر گذار در تربیت و رشد انسان توجه به چگونگی نظام تدبیر جهان آفرینش و کیفیت تأثیر و تأثر انسان از موجودات محسوس و غیرمحسوس است. این نکته از بدیهیات تلقی می‌شود که اداره تمامی پدیده‌های هستی به دست باری تعالی است و جز او هیچ کس به صورت مستقل در تدبیر و اداره عوالم وجود دخالتی ندارد. اما این نکته مهم وجود دارد که حضرت باری تعالی خود چنین مقرر داشت که در نظام تکوین و تشریع جهان افرینش پاره‌ای از موجودات محسوس و غیرمحسوس مؤثر و دخیل باشند. به ویژه آن موجودات با انسان در ارتباط باشند و در هدایت و ضلالت او دخالت داشته باشند از جمله آن موجودات، فرشتگان، شیاطین، اجنه و ... هستند.
و اینک در بحث مبانی هستی شناسی تربیت از منظر قرآن کریم به این دلیل که چنین موجوداتی در تربیت و انحطاط انسان تأثیر بسزایی دارند و در قرآن کریم از نقش فراگیر و وثیق و عمیق فرشتگان و شیاطین در هدایت و ضلالت انسان سخن فراوان رفته، ناگزیریم به اختصار از این موجودات، ویژگی‌ها، تأثیرگذاری‌ها و نحوه فعالیت آن‌ها سخن گوییم و دیدگاه قرآن کریم را در این ارتباط جویا شویم. به ویژه این که ما باید با چنین موجودات تأثیرگذاری آشنا باشیم و با توجه به این که با حواس ظاهر و تجربه و اندیشه حسی و عادی نمی‌توانیم آنان را بشناسیم و به معرفت‌ها و آگاهی‌های تضمین شده و صحیح در این زمینه نیاز داریم بنابراین به محضر قرآن کریم می‌رویم و درباره فرشتگان و شیاطین و اجنه نظر قرآن کریم را به دست می‌آوریم.

واژگان کلیدی:

فرشته، شیاطین، اجنه، قرآن،

فرشتگان

از مجموع آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که فرشتگان موجودات مادی و جسمانی نیستند بلکه موجودات غیر محسوس‌اند. البته پیراستگی و تجرد آن‌ها از جسمانیت و مادیت متفاوت است. برخی تجرد تام دارند، اما پاره‌ای تجردشان برزخی است و چه بسا در قالب جسم لطیف و اشکال و صورّ تمثیل پیدا می‌کنند.
برای فرشتگان ویژگی‌هایی است از جمله:
1- فرشتگان مأموران الاهی هستند و در تدبیر و اداره جهان و در هدایت و رشد انسان و در تدبیر معاش و معاد و در امدادرسانی و حفظ و حراست و صیانت و نوشتن رفتار و کردار او دخالت دارند. (1)
2- فرشتگان موجوداتی هستند که گناه و عصیان ندارند و پیوسته در اطاعت و عبادت خدا هستند و هماره او را تقدیس و تسبیح می‌کنند و هرگز از عبادت و نیایش و راز و نیاز با خداوند خسته نمی‌شوند. (2)
3- فرشتگان حاملان عرش، حاملان وحی و رساننده آن به پیامبران خدایند و درودگویان و بشارت دهندگان بر مؤمنشان، لعن کنندگان کفار و مشرکان و مأمور هلاک و نزول عذاب الاهی بر ظالمان و مترفان و شفیعان اُمت و امدادگران رزمندگان اسلام در جبهه‌های نبرد با کفار و مشرکان. (3)
4- برخی از فرشتگان مأمور قبض روح انسان‌اند، و برخی دیگر در عالم برزخ‌اند، پس از ارتحال انسان به دیدار او می‌آیند و با او سخن می‌گویند البته از برخی استقبال می‌کنند و بر آنان درود می‌فرستند. البته پاره‌ای از آن‌ها مأموران و نگهبان بهشت و برخی فرماندهان دوزخ و مأموران عذاب‌اند. (4)
5- فرازمندترین رسالت فرشتگان الهام هدایت ساز، تأثیر و تلقین و تشویق سعادت بار، ایجاد انگیزش در جهت انجام رفتار پسندیده است. فرشتگان با بشارت دادن و درود فرستادن و طلب مغفرت کردن و الهامات و امدادهای غیبی در جهت هدایت آنان که خود می‌خواهند هدایت شوند عمل می‌کنند، اما نسبت به کفار، معاندان و مشرکان لعن و نفرین دارند. پیداست هر که نور می‌خواهد و در طلب آن بر می‌آید فرشتگان والامقام او را نورانی می‌سازند و اما ظلمت خواهان خود چنین خواسته‌اند که فرشتگان به سراغ آنان نیایند.
چنانکه ملاحظه شد آیات شریفه قرآن کریم در مورد فرشتگان، ویژگی‌ها، مأموریت‌ها و مسئولیت‌های آنان فراوان است و این جستار را مجال تفصیل نیست از این رو تنها به ذکر آیه شریفه‌ای که جامعیت ویژه دارد بسنده می‌شود:
(ان الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا تنزل علیهم الملائکه الا تخافوا ولا تحزنوا و ابشروا بالجنه التی کنتم توعدون* نحن اولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره و لکم فی‌ها ما تشتهی انفسکم و لکم فی‌ها ما تدعون )؛ «در حقیقت، کسانی که گفتند پروردگار ما خداست سپس ایستادگی کردند، فرشتگان بر آنان فرود می آیند و می گویند هان بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتی که وعده یافته بودید شاد باشید در زندگی دنیا و آخرت دوستانتان و یارانتان ماییم و هر چه دل هایتان بخواهد در بهشت برای شماست و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت.» (5)

در این آیه شریفه نکات بلند و برجسته‌ای است که لازم به یادآوری است:
1- ربوبیت مطلقه: جلمه ربنا الله با این ترکیب افاده حصر می‌کند و از آن توحید ربوبی مستناد است.
2- ترویج و تبلیغ: از کلمه قالوا چنین بر می‌آید که صرف اعتقاد و باور کافی نیست بلکه باید باور خود را اعلان کنند.
3- استقامت: قوام و قیام و اقامه و مقاومت و استقامت از یک مبدأ اشتقاق یافته‌اند و به معنای راست ایستادن، راست حرکت کردن، برپا داشتن، استوار و ثابت قدم بودن به کار رفته‌اند. کسی که به توحید ربوبی رسیده و خدا را اداره کنند نظام آفرینش می‌داند و از وسط جاده توحید حرکت کرده و هیچ گونه کژی و انحراف و میل به راست و چپ در او دیده نمی‌شود و در گفتار و کردار تنها رضایت رب العالمین را می‌جوید استقامت دارد.
4- تتنزل علیهم الملائکه: بر مؤمنان ثابت قدم فرشتگان پیاپی (فعل مضارع تنزل) نازل می‌شوند برخی از مفسران گفته‌اند نزول فرشتگان در سه مورد مرگ، ورود در قبر و هنگام بعثت است. اما از جمع میان روایات و نیز شاهد صدقی که در آیه شریفه است فرشتگان به عنوان یاران و دوستان مؤمنان در دنیا و آخرت قلمداد شده‌اند (نحن اولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره) استفاده می‌شود که نزول فرشتگان اختصاصی به برزخ و حالت احتضار ندارد بلکه مربوط به دنیا نیز می‌باشد که نه تنها بر مؤمنان صلوات می‌فرستند بلکه بر آنان نازل می‌شوند و قلب مؤمن منزل و مأوای فرشتگان می‌گردد و نیز در پاره‌ای از روایات آمده است که فرشتگان با مؤمنان مصانحه می‌کنند. (6)
5- الاتخافوا: از این قسمت آیه شریفه تا آخر بیان بشارت‌های فرشتگان است. اولین نوید آنان این است که نسبت به رخدادها و حوادث آینده بیم و هراس نداشته باشید زیرا حضرت باری تعالی و فرشتگان او یار شمایند. گفته‌اند خوف مربوط به آینده و حوادث و رخدادهای پیش روی می‌باشد.
6- ولا تحزنوا: حزن به معنای غم و اندوه است و گفته‌اند مربوط به حوادث و رخدادها و رفتار و کردار گذشته است. حال فرشتگان به مؤمنان ثابت قدم نوید می‌دهند که از گناهان گذشته خود و یا امور مربوط به گذشته غمین مباشید که لطف و فضل خداوند شما را شامل است.
7- و ابشروا بالجنه الی کنتم توعدون: سومین نوید فرشتگان این است که بهشت با تمامی اوصاف و ویژگی‌ها و نعمت‌ها و زیبایی‌ها و رفاه و آسایشی که دارد همه در اختیار شماست.
8- نحن اولیاؤکم فی الحیاه الدنیا و فی الاخره: نوید چهارم چیزی است که در ارتباط وثیق و عمیق با بحث ماست؛ فرشتگان خود را یار و یاور مؤمنان، هم در دنیا و هم در آخرت معرفی می‌کنند و این نکته ظریف و دقیقی است که انسان توجه کند که تنها نیست، فرشتگان الاهی یار اویند و در شرایط و موقعیت‌های مختلف او را یاری می‌رسانند و او می‌تواند از الهام‌ها، هدایت‌ها و امدادهای غیبی آنان بهره مند گردد.
9- ولکم فی‌ها ما تشتهی انفسکم: فرشتگان مؤمنان را بشارت می‌دهند که برای شما هر چه بخواهید در بهشت فراهم است و خواستن همان و فراهم آمدن نیز همان، حال هر چه بخواهید خواه نعمت‌های مادی و یا معنوی باشد.
10- ولکم فی‌ها ما تدعون: و آخرین پیام فرشتگان این است که هر چه طلب کنید و خواستار آن باشید در اختیار شما قرار داده می‌شود.
نتیجه این که براساس آموزه‌های قرآن کریم فرشتگان وجود دارند و این از باورهای ما است و این موجودات قدسی با انسان در ارتباط وثیق و عمیق‌اند. و براساس مأموریت و رسالتی که دارند مؤمنان ثابت قدم را از الهام‌ها، بشارت‌ها، استغفارها و درودهای خود بهره مند می‌سازند. در روایات و احادیث اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین در مورد تأثیر گذاری فرشتگان و نزول آن‌ها بر آدمیان سخن بسیار رفته، از جمله اینکه این موجودات پاک و پاکیزه بر انسان‌های طاهر و نظیف نازل می‌شوند.
در روایتی از پیامبر اعظم (ص) چنین رسیده که فرشتگان با آن گروه از مؤمنان در ارتباط‌اند که طهارت دارند، مسواک می‌زنند و کثافت و نجاست در آنان نیست. (7) فرشتگان با گناهکاران هیچ ارتباطی ندارند و حتی از بوی بد گناه می‌فهمند که آنان فکر گناه دارند. (8) و چنانچه در خانه‌ای سگ باشد و یا مجسمه‌ای از انسان و یا ظرفی که در آن ادرار می‌کنند فرشتگان به آن خانه رفت و آمد ندارند. (9) جالب است بدانیم انسان در آغاز از فرشتگان مدد می‌گیرد تا قدرت پرواز پیدا کند اما چون در صراط مستقیم ثابت ماند به جایی می‌رسد که فرشتگان خدمتگزار اویند. می‌فرماید: وان الملائکه خدامنا و خدام محبینا، (10) فرشتگان خدمتگزار ما و دوستداران ما هستند و در روایت دیگری چنین رسیده که اگر مؤمنان راه صحیح را طی کنند فرشتگان با آنان مصافحه می‌کنند. (11)

شیاطین

در قرآن کریم واژه شیطان به معنای وجود شریر در مورد ابلیس و در مورد موجود شرارت آفرین و نیرنگ باز به کار رفته است. واژه ابلیس نیز از موجودی غیرمحسوس که از چشم انسان پوشیده است و اغواگر و دشمن آدمی است حکایت دارد که او با وسوسه‌ها و مکائدش بسان خون در رگ و پوست و جسم و جان انسان سریان و جریان دارد و میزان تأثیرگذاریش غیر قابل تصور است و با اینکه او و اعوان و انصارش به ظاهر دیده نمی‌شوند اما از تمام جوانی از پیش رو پشت سر، طرف راست و طرف چپ انسان وارد می‌شوند و وسوسه می‌کنند و گناه و عصیان و لذت‌های مادی حیوانی و نیز دنیا را بسیار زیبا و دلچسب جلوه می‌دهند و از این راه مردمان را گمراه می‌سازند و آنان را از مسیر کمال باز می‌دارند.
قرآن کریم همه افراد بشر را دعوت کرده که ابلیس را بشناسند و از مکائد، دام‌ها، کمین گاه‌ها و وسوسه‌های او آگاه گردند و در برابر او سخت مراقب و هوشیار باشند و او را دشمن خود بدانند و با او مبارزه و نبرد همه جانبه داشته باشند و برای این نبرد دایم برنامه ریزی کنند و باور کنند که او وجود دارد و بدانند که اگر آدمی با شیطان کاری ندارد اما شیطان با او کار دارد و سوگند یاد کرده که انسان را گمراه سازد.
پیداست انسان آنگاه کمال می‌یابد و آن را می‌تواند حفظ کند که یا علل و عوامل هدایت و ضلالت مواجه باشد و با موانع هدایت از جمله وسوسه‌های شیطان و تسویل نفس اماره و جاذبه‌های گناه رو به رو گردد و همه آن‌ها را کنار زند و به سوی کمال مطلوب و مقصد عالی خویش گام بردارد. چنین شخصی اعتقاد و ایمان و کمالش لرزان و بی پایه نخواهد بود بلکه او به دلیل این که با علل و عوامل ضلالت رو به رو شده و در برابر آن‌ها صف آرایی کرده و با آن‌ها به جهاد پرداخته است هم چنان با ایمانی استوار صراط مستقیم را طی می‌کند، اما کسانی که با یک یا چند وسوسه و دام شیطانی لغزش پیدا کنند به کمال بایسته و شایسته نمی‌رسند. بنابراین از جهاتی در کل نظام تکوین و تشریع وجود شیطان لازم بوده است، یکی برای استواری و صلابت ایمان و امتحان انسان و دیگری برای اینکه نمونه روشنی در مورد سوء خاتمه و بدی عاقبت در پیش ر وی انسان باشد و سوم اینکه عوامل ضلالت در برابر عوامل هدایت وجود داشته باشد تا اختیار انسان خود را به درستی نشان دهد. چنانکه عقل و وحی و فرشته نیز ضرورت داشته است.
در قرآن کریم آیات فراوانی در مورد ابلیس و ماهیت و حقیقت او، استکبار و عصیان او از سجده بر حضرت آدم، رانده شدن او، وسوسه او در مورد آدم و حوا، عکس العمل او پس از راندگی، استمهال او، پذیرفته شدن مهلت خواهی، سوگند شدید او در اغواگری، مکائد، کمین گاه‌ها، دعوت‌ها، وساوس، خطوه‌ها، وعده و وعیدها، ابزارهای فریبکاری و تسویل، و کارهای گوناگون شیطان و اعوان و انصارش در زمینه گمراه سازی و اغواگری شیطان و مباحث فراوان دیگری که حدود چهل و پنج عنوان بحث است بدان ها اشارات رفته است. پیداست این مقال را گنجایش این مباحث نیست از این رو تنها به بیان یک آیه شریفه در مورد اغواگری شیطان که با مسائل تربیت ارتباط دارد بسنده می‌شود:
(قال فبما اغویتنی لاقعدن لهم صراطک المستقیم * ثم لاتینهم من بین ایدیهم و من خلفهم و عن ایمانهم و عن شمائلهم ولا تجد اکثرهم شاکرین )؛ «گفت پس به سبب آنکه مرا به بیراهه افکندی، من هم برای فریفتن آنان حتماً بر سر راه راست تر خواهم نشست و آنگاه از پیش رو و از پشت سرشان و از طرف چپشان بر آن ها می تازم و بیشترشان را شکرگزار نخواهی یافت.» (12)
در این آیه شریفه سه نکته در خور دقت وجود دارد که بدان ها اشاره‌ای به اختصار داریم:
نکته نخست: شیطان به صراحت اعلان کرده که من در کمین انسان هستم و این بسیار مهم است که انسان باور کند که راهزن خطرناک، حیله گر، فریباکار و ماهری بر سر راهش وجود دارد. پس باید با حزم و احتیاط و آگاهی او را مقهور و مطرود سازد. لازم است بدانیم امام صادق علیه السلام می‌فرماید شیطان بر سر راه ولایت مداران و شیعیان کمین کرده و آن‌ها را از مسیر مستقیم و صراط مستقیم که صراط امیرالمؤمنین است می‌خواهد منحرف کند اما آنان که در صراط مستقیم و در مسیر فضیلت نیستند راه مستقیم را به اشتباه طی کرده‌اند، لازم نیست بر سر راه آن‌ها بنشیند. (13) به هر طریق شیطان در کمین است و نباید از او غفلت ورزید و این مهم در امور تربیتی و هدایتی و ارشادی حایز اهمیت است.
نکته دوم: شیطان از جهات چهارگانه انسان را فریب می‌دهد، مقصود از پیش روی، پشت سر، سمت چپ و راست جهات چهارگانه ظاهری و جغرافیایی نیست زیرا محل ورود وسوسه‌های شیطان دل آدمی است و برای جان و دل این جهات نیست بلکه مقصود این است که شیطان آدمی را از آینده‌اش که پیش روی اوست می‌ترساند چنان که نسبت به گذشته‌اش که آن را پشت سر نهاده بیم می‌دهد. سمت راست نیز حکایت از موفقیت و قدرت و اقتدار دارد پس شیطان اگر از طرف راست می‌آید یعنی سوژه‌اش توانمندی‌های شخص قرار می‌گیرد همان طور که گاهی زمینه وسوسه‌اش کاستی‌ها و ناکامی‌هاست و در آیه شریفه واژه شمال و شمائل از آن حکایت دارد. پس اگر از سمت چپ بیاید از کاستی‌ها بهره می‌برد.
نکته پایانی: این است که تأثیر گذاری و وسوسه گری شیطان گسترده و فراگیر است و از این رو در پایان آیه خداوند می‌فرماید ولا تجد اکثر هم شاکرین، وسوسه شیطان مؤثر واقع می‌شود و بیشتر مردم فریب می‌خورند و تو بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت. البته توجه به دو نکته لازم است: یکی اینکه شیطان نمی‌تواند کسی را مجبور به کاری کند، تنها او را وسوسه می‌کند ودوم اینکه وسوسه او در مورد کسانی که او را دوست دارند مؤثر واقع می‌شود اما در مورد مخلصین بی تأثیر است. در روایات و احادیث نیز تأثیر عمیق و گسترده وسوسه‌های شیطان به روشنی بیان شده است؛ پیامبر عظیم الشأن اسلام می‌فرماید:
«ان الشیطان لیجزی من ابن آدم مجری الدم»؛ (شیطان بسان خون در رگ و پوست آدمی جریان و سریان دارد)
در این روایت با آوردن کلمه (مجری دم) میزان تأثیرگذاری شیطان به روشنی بیان شده است. امیرمؤمنان حضرت امام علی علیه السلام نیز در این باره می‌فرماید: پاره‌ای از مردم شیطان را معیار کار خود قرار دادند، او نیز آنان را دام خود قرار داد و در دل آنان تخم گذارد، و جوجه آورد و حرکت کرد و در دامنشان پرورش یافت. شیطان به گونه‌ای در آنان تأثیر گذارد که با چشم آنان می‌نگرد و با زبانشان سخن می‌گوید. پس آنان را بر مرکب لغزش‌ها نشاند و خطا و انحراف را برای آنان زیبا جلوه گر ساخت. (14)
پیداست در مسائل تربیتی توجه به این موجود خطرناک، اغواگر و بسیار مؤثر و برنامه ریزی برای خنثی ساختن وسوسه‌های او از امور مبنایی است.

اجنه

از منظر قرآن کریم اجنه وجود عینی و واقعی دارند هر چند در شرایط عادی این موجودات برای انسان قابل مشاهده و رؤیت نیستند، البته نباید به صرف اینکه چیزی را نمی‌توان دید آن را انکار کرد زیرا در جهان هستی چیزهایی وجود دارد که برای ما قابل رؤیت حسی نیست اما علم و دانش وجود آن‌ها را اثبات کرده است نظیر الکترون، امواج الکترونیکی، انوار ماوراء بنفش، نیروی جاذبه، حالات درونی چون محبت، ترس و شادی. بنابراین اگر اجنه را ندیده‌ایم دلیلی ندارد که منکر شویم.
علاوه بر این افرادی در مورد موجودات غیرمحسوس از جمله اجنه کار علمی، عملی و عینی کرده‌اند و اعتراف دارند که در شرایطی این موجودات را دیده‌اند زیرا هرگاه خود آن‌ها بخواهند می‌توان آنان را دید و حتی افرادی این موجودات را تسخیر کرده و به خدمت خویش گمارده‌اند، به هر حال آنچه برای ما حائز اهمیت است این است که در قرآن کریم یک سوره به نام جن وجود دارد و در این سوره و نیز در آیات شریفه دیگر ویژگی‌ها و فعالیت‌های آنان به روشنی بیان شده است از جمله:

1- ایمان آوردن اجنه به پیامبر اسلام
(قُلْ أُوحِیَ إِلَیَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً )؛ «بگو: «به من وحى شده است که تنى چند از جنّیان گوش فرا داشتند و گفتند: راستى ما قرآنى شگفت‏آور شنیدیم»(15)
2- اجنه مبلغین
(وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلی قَوْمِهِمْ مُنْذِرین )؛ «و چون تنی چند از جنّ را به سوی تو روانه کردیم که قرآن را بشنوند. پس چون بر آن حاضر شدند [به یکدیگر] گفتند: «گوش فرادهید.» و چون به انجام رسید، هشداردهنده به سوى قوم خود بازگشتند.» (16)
3- اجنه غواص
(وَ مِنَ الشَّیاطینِ مَنْ یَغُوصُونَ لَهُ وَ یَعْمَلُونَ عَمَلاً دُونَ ذلِکَ وَ کُنَّا لَهُمْ حافِظینَ )؛ «و برخى از شیاطین بودند که براى او غواصى و کارهایى غیر از آن مى‏کردند، و ما مراقب [حال‏] آنها بودیم» (17)
4- اجنه بنا
(وَ الشَّیاطینَ کُلَّ بَنَّاءٍ وَ غَوَّاصٍ )؛ «و شیطان‌ها را [از] بنّا و غوّاص» (18)
5- سپاهیان جن
(وَ حُشِرَ لِسُلَیْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیْرِ فَهُمْ یُوزَعُون )؛ «براى سلیمان سپاهیانش از جنّ و انس و پرندگان جمع‏آورى شدند و [براى رژه‏] دسته دسته گردیدند.» (19)
6- قدرت جن
(قالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمینٌ )؛ «عفریتی از جنّ گفت: «من آن را پیش از آنکه از مجلس خود برخیزى براى تو مى‏آورم و بر این [کار] سخت توانا و مورد اعتمادم.»»(20)
7- عروج و استراق سمع
(وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدیداً وَ شُهُبا *وَ أَنَّا کُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ یَسْتَمِعِ الْآنَ یَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً )؛

«و ما بر آسمان دست یافتیم و آن را پر از نگهبانان توانا و تیرهاى شهاب یافتیم * و در [آسمان‏] براى شنیدن، به کمین مى‏نشستیم، [امّا] اکنون هر که بخواهد به گوش باشد، تیر شهابى در کمین خود مى‏یابد.» (21)
ناگفته پیداست طرح این بحث نه بدان سبب است که با اجنه آشنا شویم بلکه برای این است که از چگونگی تأثیرگذاری آنان بر انسان آگاه گردیم به ویژه اینکه میزان توانایی ظاهری و فیزیکی جن بیش از انسان است زیرا از بدنی لطیف و انعطاف پذیر برخوردار است و روح او نیز بر جسمش چیره است تا بدان حد که یارای انبساط و انقباض قالب جسمانی خود را دارد و بدین سبب می‌تواند به شکل‌های گوناگون ظاهر شود و در حال انبساط از دیدگان آدمیان پوشیده باشد اما در حال انقباض در چشم مردمان ظاهر شود و این امور موجب می‌شود که کار خود را بهتر بتواند انجام دهد و تأثیر و نفوذش بر مردمان زیاد باشد و کارهای ظریف و دقیق را به آسانی انجام دهد.

به سه آیه شریفه بسنده می‌شود:
1- (و من الجن من یعمل بین یدیه بإذن ربه ... * یعملون له ما یشاء من محاریب و تمائیل و جفان کالجواب و قدور راسیات )؛ «و گروهی از اجنبه به فرمان پروردگارشان نزد سلیمان علیه السلام کار می کردند و برای او هر چیزی می خواست از نماز خانه ها و مجسمه ها و ظروف بزرگ آب مانند حوضچه ها و دیگ های بزرگ و چسبیده به زمین می ساختند.» (22)
از این آیه شریفه چنین استفاده می‌شود که گروهی از اجنه به فرمان خداوند مسخر حضرت سلیمان و در اختیار او بودند و برای او کار می‌کردند و هر چه می‌خواست انجام می‌دادند و به فرمان او نمازخانه و یا قصرهای دفاعی و مجسمه‌های حیوانات و گیاهان و ظروف بزرگ آب و دیگ‌های بزرگ غذا می‌ساختند و نیز به دست می‌آید که اجنه موجوداتی با شعور، دارای اراده و اختیار و مکلف به انجام تکالیف الاهی و قادر بر سرپیچی از فرمان باری تعالی و توانمند بر انجام کارهای بزرگ و ظریف هستند و همچنین از این آیه می‌توان استفاده کرد که امکان تسخیر جن به وسیله انسان وجود دارد. (23)
2- (و انه کان رجال من الانس یعوذون به رجال من الجن فزادوهم رهقا )؛ «و مردانی از آدمیان به مردانی از جن پناه می بردند و بر سرکشی آن ها می افزودند.» (24)
در این آیه شریفه نیز سخن از این است که برخی از انسان‌ها به اجنه پناه می‌بردند و آنان را بر حل مشکلات خود توانا می‌دانستند. شاید مقصود رجوع مردمان به نزد کاهنان باشد که اجنه را در تسخیر آنان می‌دانستند و می‌گفتند به جنی که در اختیار توست بگو فلانی به تو پناه آورده است. (25)
3- (وان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم وان اطعتموهم انکم لمشرکون )؛ «شیطان ها به دوستان خود وسوسه می کنند تا با شما ستیزه کنند و اگر اطاعتشان کنید قطعاً شما نیز مشرکید» (26)
در این آیه شریفه از وسوسه گری شیاطین و القای شبهه‌ها و ایرادهای بی پایه بر احکام الهی سخن رفته است و این که گروهی از مردم از وساوس شیطانی فریب می‌خورند و این گروه از دوستان شیطان‌اند و همواره در برابر دین و آموزه‌ها و احکام دینی پنداشته‌های خود را بر مردم می‌خوانند و در جامعه عامل بدعت و گناه می‌شوند. این افراد مشرک‌اند و هر فردی که از وساوس شیطانی بدعت گذار تأثیر پذیرد مشرک است. (27)

جمع بندی و نتایج

از آنچه گذشت چگونگی نظام تدبیر جهان و تأثیرگذاری موجودات پیدا و ناپیدای آفرینش بر انسان روشن شد.
اولاً: فرشتگان، اجنه و شیاطین به اذن خداوند در نظام هستی و در هدایت و ضلالت و تربیت انسان نقش بسزایی دارند، بنابراین شناخت این موجودات و شناخت تأثیرگذاری آن‌ها و نحوه تعامل و برخورد با آن‌ها باید مبنای تربیت قرار گیرد، به ویژه لازم است شیطان و وساوس و مکائد و دام‌ها و گام‌های او به درستی شناخته شود و هماره همه افراد در زندگی روزمره به آن‌ها توجه داشته باشند.
ثانیاً: از آنجا که شیاطین و از جمله ابلیس وجود خارجی دارد و با وساوس و مکائدش بسان خون در رگ و پوست و جسم و دل انسان سریان و جریان دارد، قرآن همگان را فراخوانده که او را بشناسند و با وساوس، مکائد و کارها و دام‌های او آشنا باشند و فریب او را نخورند. بر نظام تعلیم و تربیت اسلامی و مؤسسات پژوهشی لازم است دانش آموزان، دانشجویان و تمامی مردم را با این موجود وسوسه گر آشنا سازند و برای این مهم در متون درسی، بخش‌هایی را به این مطلب اختصاص دهند و چگونگی برخورد با وسوسه شیطان را بیاموزند و به درستی این نکته را به باور مردم برسانند که هر که از یاد خدا برتابد شیطان بر او تأثیر جشدی می‌گذارد.

هستی برای انسان

یکی از مبانی هستی شناسی تربیت این است که خلقت آسمان‌ها و زمین و آفرینش پدیده‌های جهان طبیعت و عالم ماده برای انسان و در خدمت تربیت و تکامل و تعالی اوست، زیرا پدید آمدن موجودی که با علم و اراده و اختیار می‌تواند از ملائک بالاتر رود و یا از حیوانات پست تر گردد، انسان است. وجود او جمع میان ماده و معناست و چون تحولات و دگرگونی‌های فراوان برای او رخ دهد مس وجودش ناب می‌گردد و به کمال مطلوب نایل می‌آید، پس برای اینکه چنین موجودی آفریده شود و دارای این خصایص باشد باید عالم طبیعت و ماده‌ای وجود داشته باشد تا او در این عالم زاده شود و با این عالم انس گیرد و در همین جا تربیت شود. بنابراین خلقت جهان طبیعت برای این است که انسان تربیت جامع و صحیح پیدا کند و تمامی استعدادهای او و شئون وجودیش پرورش یابد و بدین سبب می‌گوییم هستی برای انسان و تربیت اوست و در صورتی که انسان به این مبنای سترگ و ژرف بیندیشد خود را بی مقدار و خوارمایه نگرداند، بلکه از آنچه در جهان خلقت وجود دارد بهره گیرد تا تربیت شود.
به عبارت دیگر، ساختار انسان به گونه‌ای سرشته شده و سامان یافته است که خداوند آن را برگزیده و به خود اختصاص داده و از روح خویش بر او افاضه کرده و او را خلافت و کرام و مکانت بخشیده و لایق سجده فرشتگان ساخته است و کمال نهایی او را قرب و لقای خویش قرار داده، حال چنین موجودی با این آفرینش و با آن غایت و هدف ارجمند و با منزلت و مکانت ویژه چنین اقتضایی دارد که غایت و هدف وجود کائنات و موجودات عالم طبیعت باشد. پس بر او فرض است که قدر خود را بداند و خود را به چشم خلیفه الله، مسجود فرشته و شایسته مقام قرب خداوند و مکرم به لباس تکریم الاهی بنگرد و هماره در تکامل خویش بکوشد و نسبت به تمامی مردمان به دیده احترام نگاه کند.
این بینش که جهان طبیعت برای انسان، و وجود همه موجودات و کمال تمامی آن‌ها برای این است که انسان در عرصه گیتی به کمال برسد، بی تردید آدمی را از درون متحول می‌سازد و به سادگی خود را نمی‌بازد و مرعوب دنیا و جلوه‌های فریب دهنده آن نمی‌شود بلکه هماره در پی بازیافت خویشتن خویش است. در آیات شریفه قرآن کریم و روایات و احادیث معصومین علیه السلام به این مبنای ستگر اشاراتی شده است از جمله:

1- (هو الذی خلق لکم ما فی الارض جمیعاً )؛ «اوست آن کسی که آنچه در زمین است، همه را برای شما آفرید.» (28)
از این آیه شریفه سه نکته استفاده می‌شود:
نکته 1: خداوند حکیم همه پدیده‌های زمینی را در جهت منافع و بهره برداری انسان آفریده، و از جمله آن منافع بلکه مهم تر از همه تربیت و پرورش آدمی است. بنابراین باید از مواهب طبیعی به صورت بهینه در تربیت آدمی بهره برداری کرد و با اندیشه و ژرف نگری در نظم و اتقان جهان طبیعت و با نزدیک شدن و آشنا شدن با پدیده‌های طبیعی به راز و رمز و اسرار شگفتی‌ها و آیت بودن آن‌ها واقف شد و از همه این‌ها در رشد و پرورش انسان استفاده کرد.
نکته 2: از این آیه شریفه رابطه انسان و طبیعت نیز به روشنی به دست می‌آید، زیرا از این آیه چنین برداشت می‌شود که رابطه انسان و طبیعت به دلیل کلمه لکم رابطه‌ای سازوار و هماهنگ، هموار و همگام با انسان و تربیت معنوی اوست نه اینکه رابطه‌ای ناهمگون و ستیزه جویانه. بنابراین برای پیمودن صراط مستقیم همه چیز در خدمت انسان است و نباید پنداشته شود که زندگی براساس معنویت، صداقت و کرامت دشوار می‌نماید!
نکته 3: از این آیه شریفه با توجه به تقدیم کلمه «هو الذی» چنین برداشت می‌شود که انسان اشرف مخلوقات در جهان طبیعت است، زیرا خدایی که حکیم و عظیم است هر آنچه در زمین است را برای انسان و در جهت منافع او آفریده است. اگر انسان برتر از دیگر موجودات زمینی نبود او را بر آن‌ها ترجیح نمی‌داد و همه آن‌ها را در خدمت او قرار نمی‌داد. (29) البته مقصود از انسان، انسانی نیست که آلوده به گناه و غرق در فساد است بلکه منظور افرادی است که در صراط مستقیم‌اند.
2- (و هو الذی خلق السماوات و الارض فی سته ایام و کان عرضه علی الماء لیبلوکم ایکم احسن عملا )؛ «و اوست که آسمان ها و زمین را در شش هنگام آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را بیازماید که کدام یک نیکوکارترید!» (30)
از این آیه شریفه استفاده می‌شود که ایجاد جهان طبیعت، یک ایجاد تدریجی است و به تعبیر قرآن در شش روز انجام گرفته است و مقدمه‌ای بوده برای پیدایش موجودی که تدریجاً تکامل پیدا می‌کند و قابل انحطاط و ترقی است. (31) بنابراین جهان ماده آفریده شده تا انسان در این عالم تربیت شود و به تکامل اختیاری برسد و در حقیقت همه چیز در جهان طبیعت آفریده شده تا انسان تربیت شود.
3- در حدیث قدسی وارد شده است:
«عبدی! خلقت الانبیاء لا جلک و خلقتک لاجلی»‌ای بنده من! همه چیز را برای تو آفریدم و تو را برای خودم. (32)
از این جدیث قدسی به روشنی استفاده می‌شود که نه تنها جهان طبیعت بلکه جهان هستی برای انسان و در جهت منافع او آفریده شده است.

جمع بندی و نتایج

از آنچه گذشت این مبنای مهم تربیتی استنتاج می‌شود که آفرینش جهان طبیعت پدید آمده تا انسان تربیت شود و به کمال شایسته خویش برسد، پس انسان باید قدر خود را بداند و با انگیزه‌ای قوی و نیرومند خود را بسازد و در تربیت دیگران کوشا باشد. بنابراین، مبنای فوق در ایجاد انگیزه برای خودسازی نقش به سزایی دارد. البته لازم است مسئولان تعلیم و تربیت این مبنا را واشکافند و آن را در اهداف و اصول و روش‌های معینی تجزیه کنند و در تربیت دیگران از آن استفاده کنند.

پی‌نوشت‌ها:

1- فاطر/1، حج/75، ذاریات/4، ق/18، زخرف/80، یونس/21
2- تحریم/6، حجر/ 30، نحل 50، انبیاء 19، رعد 13، شوری 5، نساء 172
3- مؤمن 17، نحل 2، شعراء 194، شوری 5، احزاب 43، بقره 161، انفال 9
4- نحل، 28، رعد 23، انعام 93، محمد 27، تحریم 6، زمر 73
5- فصلت 30-31
6- تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 24. به نقل از تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، ج 10، ص 112
7- بحارالانوار، ج 59، ص 191
8- همان، ج 7، ص 278
9- بحارالانوار، ج 59، ص 177-188
10- نورالثقلین، ج 4، ص 511
11- تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج 6، ص 24
12- اعراف، 16-17
13- بحارالانوار، ج 65، ص 94، به نقل از: تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج 11، ص 391
14- نهج البلاغه، خطبه 7
15- جن 1
16- احقاف 29
17- انبیاء 82
18- ص 37
19- نمل 17
20- نمل 39
21- جن 9-8
22- سباء 12-13
23- المیزان، ج 16، ص 363
24- جن 6
25- تفسیر نورالثقلین، ج 5، ص 436؛ مجمع البیان، ج 8، ص 595؛ نورالثقلین، ج 4، ص 318؛ تبیان، ج 8، ص 381
26- انعام، 121
27- مجمع البیان، ج 4، ص 553؛ تفسیر البرهان، ج 2، ص 474؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 761
28- بقره 29
29- هود 7
30- هود 7
31- معارف قرآن، مصباح یزدی، محمد تقی، ج 1، ص 174؛ و نیز تفسیر مجمع البیان، ج 1، ص 172؛ تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 46
32- احادیث قدسی، ترجمه ابراهیم احمدیان، ص 13-14-16

منابع تحقیق:
1- قرآن کریم
2- نهج البلاغه
3- طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، دارالضوا، بیروت، 1413 ق
4- جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، مرکز نشر رجا، تهران، 1372 ش
5- مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، موسسه الوفا، بیروت، 1403 ق
6- حویزی، علی بن جمعه، نور الثقلین، انتشارات علمیه، قم، 1382 ش
7- طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1378 ش
8- طبرسی، محمد بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، دارالمعرفه، بیروت، 1408 ق
9- طوسی، محمد بن حسن، تبیان، احیاء التراث العربی، بیروت، 1405 ق
10- بحرانی، سید هاشم؛ البرهان فی تفسیر القرآن، دارالهادی، بیروت، 1412 ق
11- مصباح یزدی، محمد تقی، معارف قرآن، موسسه در راه حق، قم، 1373 ش
12- احمدیان، ابراهیم، احادیث قدسی، انتشارات پارسیان، قم، 1382 ش

 




 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.