اصول رشد و تکامل در روانشناسی (2)

رشد و تکامل از هنگام باروری تخم، آغاز و تا رسیدن فرد به کمال بلوغ، و به معنایی تا پایان عمر، به طور منظم، ادامه می یابد. گاهی ممکن است مظاهر رشد به عللی به تعویض افتند مثلاً بیماری یا صدمه عضوی موقت، سرعت رشد
پنجشنبه، 26 دی 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اصول رشد و تکامل در روانشناسی (2)
اصول رشد و تکامل در روانشناسی (2)

 

نویسنده: علی اکبر شعاری نژاد




 

سرعت رشد و نمو

رشد و تکامل از هنگام باروری تخم، آغاز و تا رسیدن فرد به کمال بلوغ، و به معنایی تا پایان عمر، به طور منظم، ادامه می یابد. گاهی ممکن است مظاهر رشد به عللی به تعویض افتند مثلاً بیماری یا صدمه عضوی موقت، سرعت رشد را کم کند.
سرعت رشد و نمو دارای خصوصیات زیر است:

الف- سرعت کلی

هنگامی که تخم در رحم مادر بارور می شود به صورت یک قطعه خون منعقد و بعد قطعه گوشت در می آید که به سرعت عجیبی رشد می کند، بر حجم درونی آن افزوده می شود و بافت هایش پیچیده تر می شوند تا سرانجام به شکل «جنین» در می آید. به همین سبب، رشد و تکامل در مرحله پیش از تولد، سریعتر از سایر مراحل آن است.
دو هفته پس از تولد، از این سرعت کاسته می شود و در چهار و پنج سالگی سرعت رشد کندتر از مراحل قبل می شود. بعد از سیر این مراحل، سرعت رشد آرام و آهسته می شود و در بیشتر قسمت های بدن تقریباً حالت ثبوت پیدا می کند. مثل اینکه کودک با این آرامش و استقرار نسبی برای مرحله ی بعد آماده می شود.
پس از سپری شدن این دوره، باز تغییرات سریع و قوی در کودک آغاز می شوند که تقریباً به سرعت دوره پیش از تولد نزدیک می شود تا به این ترتیب، فرد از مرحله نوجوانی- که گاهی مرحله «تولد ثانوی» نیز نامیده می شود- می گذرد. سپس این سرعت کاهش می یابد تا اینکه در پایان دوران بلوغ متوقف می شود و زندگی شخص حالت ثبوت و استقرار پیدا می کند.
شکل 4- صفات و کیفیت عمومی رشد

ب- سرعت جزیی

سرعت رشدی که در بالا گفته شد شامل تمام قسمت های بدن است ولی علاوه بر این رشد عمومی، هر عضوی را نیز رشد خاصی است که در زمانهای گوناگون انجام می گیرد و سرعت این نوع رشد «سرعت جزئی» نامیده می شود. پایان هر دوره ی این سرعت جزئی، برحسب اختلاف نوع جنبه ای که نمو می کند مختلف می شود چنانکه سرعت رشد جمجمه در دوره ی پیش از تولد، به حداکثر میزان خود می رسد، و بعد از تولد، از این سرعت کاسته، تقریباً حالت استقرار و ثبوت پیدا می شود تا اینکه موقع بلوغ، به کمال نضج خود می رسد مثلاً دهلیز گوش، هنگام تولد به حد کامل نمو کرده بعد از آن دیگر نمو نمی کند در صورتی که نمو قلب حتی بعد از بیست سالگی نیز ادامه دارد.
اصول رشد و تکامل در روانشناسی (2)

پ- سرعت نسبی

رشد و نمو، به طور سریع آغاز می شود و سپس در جنبه عمومی- که نام «سرعت کلی» بدان اطلاق کردیم- میان سرعت و کندی، حالت نوسان به خود می گیرد و تحت این جنبه ی عمومی رشد، جنبه های بیشمار دیگری نیز وجود دارند، و ارتباط این جنبه های جزئی با یکدیگر، به اختلاف سن فرد، مختلف می شود و با مرحله ی رشدی که کودک طی می کند متناسب است.
به همین سبب است که تناسب اعضای بدن کودک با تناسب اعضای بدن شخص بزرگسال، اختلاف دارد و اشتباه بزرگی است که کودک را مانند گذشتگان «مرد یا زن کوچک» تصور کنیم.
همچنین، طول سر جنین در ماه دوم در حدود نصف طول بدنش می باشد. سپس هنگام تولد، این نسبت کاهش می یابد تا اینکهاصول رشد و تکامل در روانشناسی (2) طول قد نوزاد می رسد. بعد نیز به تدریج کم می شود تا اینکه موقع کمال نضج بهاصول رشد و تکامل در روانشناسی (2) طول بدن انسان می رسد. در حوالی سیزده سالگی تناسب اعضای کودک به تناسب اعضای شخص بالغ نزدیک می شود.

ت- تفاوتهای فردی در سرعت رشد

هر فرد سرعت رشد و نمو خاصی دارد بدین معنا کودکی که زندگی خود را با سرعت رشد و نمو زیاد شروع کند تا رسیدن به مرحله ی بلوغ همان سرعت را خواهد داشت. از تجارب بالدوین (B. T. Baldwin) چنین برمی آید کودکی که در شش سالگی بلند قد است، این صفت را در دوازده سالگی نیز حفظ خواهد کرد.
همچنین، ملاحظه می کنیم که جنبه های رشد و نمو با یکدیگر بستگی بیشتری دارند چنانکه کودک بسیار باهوش و ممتاز در سایر استعدادها و توانایی ها، ارتباط اجتماعی و رشد عمومی نیز بر دیگران امتیاز دارد. مشاهدات علمی نشان می دهند که اشخاص ضعیف عقل، در رشد بدنی، روانی و اجتماعی به کندی پیش می روند و اشخاص باهوش پیش از کودن ها بالغ می شوند.

عوامل و شرایط مؤثر در الگوی رشد و تکامل

الگوی رشد و تکامل از عوامل و شرایط محیطی یا بدنی موقتاً یا برای همیشه متأثر می شود. به این صورت که ممکن است سرعت طبیعی آن را به تعویض اندازد یا افزایش دهد. شرایط محیطی از قبیل تغذیه بد، بیماری، فصل سال، یا فشار عاطفی شدید، شرایط بدنی، از قبیل چگونگی کارکرد غدد داخلی، کمبود کلسیم در دوره ی پیش از تولد یا ماههای اول تولد.
ممکن است شرایط روان شناختی نیز الگوی رشد و تکامل را به تعویق اندازند. محرومیت عاطفی به سبب طرد شدن از سوی والدین، فقدان پدر یا مادر نیز ممکن است الگوهای بدنی و روان شناختی رشد و تکامل را به تعویق اندازد. بهداشت خوب، تشویق و فرصت های یادگیری به اضافه انگیزش قوی خود کودک، رشد و تکامل او را در همه جنبه یا نواحی سرعت می بخشند.

5- الگوی رشد و تکامل دارای خصایص قابل پیش بینی است

نه تنها خود الگوی رشد و تکامل آدمی قابل پیش بینی است بلکه خصایص آن را در جنبه های گوناگون نیز می توان پیش بینی کرد. از تحقیقات درباره ی رشد و تکامل چنین نتیجه می شود که یک عده خصایص قابل پیش بینی وجود دارند که برای نمونه به چند خاصیت اشاره می کنیم.

الف- همانندی یا شباهت در الگوهای رشد و تکامل

همه کودکان از الگوی رشد و تکاملی همانندی پیروی می کنند و هر مرحله آن به مرحله ی بعد می انجامد. مثلاً همه بچه ها پیش از اینکه راه بروند سرپا می ایستند، و دایره را پیش از مربع ترسیم می کنند. بچه هایی که زودرس متولد می شوند ممکن است حدود یک سال عقب افتادگی نشان دهند ولی پس از آن، معمولاً به همان هنجار عادی خواهند رسید و الگوی رشد و تکاملی خود را دنبال خواهند کرد. کودکان کودن همان الگوی رشد و تکامل کودکان تیزهوش و برعکس را خواهند داشت. جز اینکه میزان سرعت رشد و نمو کودکان تیزهوش بیش از کودکان کودن خواهد بود.

ب- رشد و تکامل از پاسخ های عام به سوی پاسخ های خاص پیش می رود

پاسخ های ذهنی یا حرکتی از عام آغاز می شوند و به پاسخ های خاص می رسند و همیشه فعالیت عمومی به فعالیت خاص مقدم است. چنانکه جنین کل بدنش را حرکت می دهد ولی نمی تواند پاسخ خاصی نشان دهد. یا بچه نوزاد کل دستش را حرکت می دهد ولی نمی تواند چیزی را با انگشتانش بگیرد.
در رفتار عاطفی نیز بچه ها ابتدا از هر شخص و شیء ناآشنا می ترسند ولی بعدها تنها از بعضی اشخاص یا اشیاء می ترسند و ترس خود را به شکل های گوناگون مانند گریه، برگرداندن صورت و پنهان کردن سر آشکار می سازند.

پ- نواحی مختلف با میزانها و سرعت های متفاوت رشد می کنند

با اینکه رشد و نمو ویژگی های گوناگون بدنی و ذهنی مداوم است لکن برای همه نواحی بدنی و ذهنی یکسان نیست و هر ناحیه، میزان رشد خاصی دارد. مثلاً رشد مغز در حدود 6 تا 8 سالگی به حداکثر نضج خود می رسد ولی بعد از آن، از لحاظ نظم و ترتیب در فعالیت، رشد می کند. یا پاها، دست ها و بینی در اوایل نوجوانی به حداکثر رشد خود می رسند در صورتی که قسمت های پایین چهره و شانه ها به کندی رشد می کنند.

ت- در رشد و تکامل، همبستگی وجود دارد

از مطالعات ژنتیک چنین برمی آید که ویژگی های مطلوب با هم رشد می کنند و میان هوش، اندازه، نیرو، وضع بدنی خوب، یا ثبات عاطفی همبستگی منفی وجود ندارد. مثلاً کودکی که رشد هوشی بالاتری دارد در سایر استعدادها نیز از حد متوسط بالاتر خواهد بود.

6- رشد و تکامل از تفاوتهای فردی متأثر می شود

هرچند که الگوی رشد و تکامل برای همه کودکان یکسان است ولی همه آنها الگوی قابل پیش بینی خاص خود را دارند. یعنی همه کودکان در یک سن معین به مرحله خاص رشد و نمو نمی رسند. مثلاً بعضی از ایشان زودتر از دیگران بالغ می شوند.

علل تفاوتها

تجربه ثابت کرده است که هر شخص از لحاظ زیستی و زنتیک با دیگران فرق دارد. و دو نفر آثار محیطی همسان ندارند. بنابراین، می توان گفت عوامل یا شرایط درونی (زیستی) و بیرونی (محیطی) باعث پیدایش تفاوت های فردی هستند. در نتیجه، الگوی رشد و تکامل هر کودک با سایر کودکان متفاوت خواهد بود اگرچه از لحاظ جنبه های مهم رشد و تکامل همانندند.
مثلاً رشد و تکامل بدنی از یک طرف به استعدادهای موروثی بستگی دارد و از سوی دیگر به عوامل محیطی مانند غذا، بهداشت عمومی، نور آفتاب، هوای تازه، جوّ، عواطف و اعمال بدنی. رشد و تکامل ذهنی نیز تحت تأثیر همان عوامل است یعنی استعداد ارثی، جو عاطفی، میزان تشویق به فعالیت های ذهنی و میزان فرصت های تجربه و یادگیری. رشد و تکامل شخصیت از عوامل ژنتیک، گرایش ها و روابط اجتماعی در خانه و جامعه متأثر می شود.

همسانی و ثبات در درون الگوها

هر چند میزان و درجه رشد و تکامل میان کودکان متفاوت است ولی همه کودکان ثبات و همسانی خاصی در رشد و تکامل ندارند. یعنی هر کودک از الگوی خاص خویش پیروی می کند که ترکیبی از مواهب طبیعی یا زیستی و عوامل محیطی است. تحقیق ثابت کرده است که کودک بلند قد در سراسر عمرش بلند قد مانده است و کودک کوتاه قد همین وضع خود را حفظ کرده است.

ارزشهای دانستن تفاوتهای فردی در رشد و تکامل

با توجه به آنچه در توضیح مختصر اصل ششم رشد و تکامل گفتیم آشنایی با تفاوت های فردی میان کودکان و نوجوانان برای همه آنهایی که با این گروهها سر و کار دارند ضروری است و چهار ارزش عملی مهم برای والدین و مربیان یا معلمان دارد:
* انتظارات متفاوت
از همه کودکان همسال نمی توان انتظار داشت که به یک شیوع عمل کنند. زیرا هر کودک زمینه ارثی و تجربی (یادگیری) خاص خویش دارد. مثلاً از کودک محروم از محیط غنی نمی توان و نباید انتظار داشت که خواندن را به سرعت کودک برخوردار از آن محیط یاد بگیرد.
* پایه فردیت
وجود تفاوتهای فردی ایجاب می کند که هر کودک یا نوجوان فردی مستقل تلقی شود و با او همچون یک انسان یا فردی با خصایص متفاوت از دیگران رفتار کنند.
* تربیت کودک باید فردی باشد
آموزش و پرورش جدید روی این نکته تأکید دارد که تا حد امکان تربیت به شکل فردی انجام گیرد چون تربیت پذیری کودکان و نوجوانان، همسان نیست و همه آنها را نمی توان به شیوه همسان آموزش داد و تربیت کرد.
* پیش گویی دشوار است
حتی هنگامی که بدانیم شخص متوسط در موقعیت معین چگونه واکنش نشان می دهد هرگز امکان ندارد که پیش بینی کنیم شخص معین چگونه واکنش نشان خواهد داد. مثلاً ممکن است شخصی جوکی را دوست بدارد در صورتی که شخص دیگر از همان جوک ناراحت شود.

7- الگوی رشد و تکامل مراحلی دارد

با اینکه رشد و تکامل مداوم است شواهدی در دست داریم که ویژگی های معین در سنین مختلف، بیش از سایر ویژگی ها برجسته می شوند. به گفته یکی از دانشمندان مراحل رشد و نمو با سن، مشخص نمی شوند بلکه رویدادهای زیستی و تغییرات رفتار فرد آنها را مشخص می کنند.
در بحث از این اصل معمولاً به دو مورد اشاره می کنند:

مراحل تعادل و عدم تعادل

در رشد و تکامل مراحلی وجود دارند که خصوصیات آنها «تعادل» است و مراحل دیگری که «عدم تعادل» آنها را مشخص می کند. در حالت اول، کودک به آسانی می تواند خود را با محیط سازگار کند لکن در حالت دوم یک عده موانع درونی و یا بیرونی سازگاری او را با محیط دشوار می کنند. از تحقیقات بعمل آمده چنین برمی آید که دورانهای عدم تعادل در 15 ماهگی، 21 ماهگی، و دو سال و نیمی، سه سال و نیمی، و بین 10 تا 12 سالگی یعنی پیش از ظهور علائم بلوغ ظاهر می شوند. در غیر این مواقع، رفتار کودک متعادل خواهد بود و او از سازگاری گسترده ای با محیط برخوردار خواهد شد. باید توجه داشت که تفاوتهای فردی در زمان بروز دورانهای عدم تعادل مؤثرند.

رفتار بهنجار (عادی) برابر رفتار «دشوار»

بیشتر شکل های رفتار که «رفتار دشوار» تلقی می شوند در سنی که رخ می دهند «رفتار بهنجار» یا طبیعی هستند. به بیان دیگر، در هر مرحله رشد و تکامل یک عده رفتارهای نامطلوب خاص از کودک سر می زنند که برای آن مرحله، کاملاً عادی به شمار می روند و به تدریج که کودک بزرگ می شود آن رفتارها نیز از بین می روند. در مطالعه ی رفتار اختصاصی کودکان.3.5ساله به خصایص زیر برمی خوریم که نشانگر حالت عدم تعادل است:
-ناهماهنگی بدنی.
-ترس از افتادن و جاهای بلند.
-هیجانهای تنشی افراطی از قبیل چشمک زدن و ناخن جویدن.
-لکنت پیدا کردن.
-ناشنوایی روان شناختی (کودک بعضی صداها را نمی شنود بدون اینکه حس شنوایی او صدمه ای دیده باشد).
-دشواری های بینایی.
-ناامنی عاطفی.
-پیدایش مسائلی در روابط کودک و بزرگسال از قبیل درخواست دقت و خجالت کشیدن کودک.
-احساسات آزار رسانی به آسانی.
پیدایش این خصایص- مخصوصاً در پسران در این مرحله رشد و تکامل، که به آرامی آغاز می شود، امری کاملاً طبیعی است و به تدریج کاهش پیدا می کنند و از بین می روند و رفتار به خوبی منظم می شود. و به این ترتیب، مرحله تعادل آغاز می شود.
همین کودک وقتی به پنج سالگی می رسد عکس رفتارهای مذکور را از خود بروز می دهد: همکاری و تشریک مساعی می کند، دوستانه است. همدردی می کند، مهربان است و می خواهد کمک کند. به دنبال این مرحله تعادل مجدداً دوره عدم تعادل شروع می شود که آن را «سن تلاش» یا «سن سخت کوشی» نامند که رفتارهای پرخاشگری، سر و صدا راه انداختن، درخواست های مکرر، فعالیت افراطی، فحاشی، جرّ و بحث، لوسی، گستاخی، و خشونت در کودک ظاهر می شوند. پس از رفتن به مدرسه این رفتارها تغییر می یابند و حالت تعادل در او پیدا می شود تا اینکه کودک به مرحله نوجوانی و بلوغ می رسد که مجدداً یک نوع حالت عدم تعادل در رفتارهای او ظاهر می شود. به طور کلی باید بدانیم که از تولد تا 18 سالگی دوران تلاش و کوشش است و همه کسانی که با افراد در این سن و سال سر و کار دارند باید این حقیقت رشد و تکاملی را دریابند. اگر فردی در سالهای اول زندگی آشفتگی ها و ناراحتی های زیاد یا کم نشان دهد این احتمال وجود دارد که در بزرگسالی به آشفتگی های شخصیتی مبتلا شود مگر اینکه به موقع این آشفتگی را کشف و درمان کنند.
بدیهی است که والدین ها و مربیان ناآگاه به این تغییر رفتار طبیعی نمی توانند وجود این خصایص را در فرزندان و دانش آموزان خود تحمل کنند و آنها را رفتار نابهنجار می پندارند و در نتیجه، از یک سو خود شدیداً رنج می برند و از سوی دیگر، کودک را «نابهنجار» یا غیرعادی تصور می کنند. و غالباً دیده شده است که بعضی از والدین فرزند خود را در مراحل عدم تعادل برای معالجه! به روان پزشک برده اند و این کار بسیار خطرناک است و موجب تباهی آینده فرزندشان خواهد شد مگر اینکه روان پزشک یا روان شناس که خود را مسئول سلامت کلی مردم می داند، اولیای آن کودک را به طبیعی بودن این خصایص متوجه و قانع گرداند. همچنین، ممکن است بعضی از مربیان کودکستان یا معلمان مدارس به سبب ناآگاهی از این خصایص طبیعی رشد و تکامل، کودکان را با صفاتی از قبیل: غیرعادی، غیرطبیعی، بی دقت، بی توجه، بی علاقه، خشن، پرخاشگر، لوس، بی حال، تنبل، بازیگوش، بی ادب و . . . محکوم کنند و به این وسیله لطمات روحی شدیدی به کودکان و نوجوانان بزنند و زندگی لذت بخش را از آنها سلب کنند.

8- هر فرد طبیعتاً مراحل مهم رشد و تکامل را طی می کند

هر چند زمان لازم برای کامل کردن رشد و تکامل خصایص هر مرحله برحسب افراد فرق می کند، لکن جز در حالات استثنایی رشد و نمو فرد تقریباً در 21 سالگی به حداکثرش می رسد. ناتوانی شخص از پیمودن همه مراحل رشد و تکامل غالباً به پایین بودن سطح هوش او بستگی دارد. نبودن بهداشت، محیط نامساعد، فقدان محرک برای رشد و نمو، و عوامل متعدد دیگر نیز درجه طبیعی رشد و تکامل را به تعویق می اندازند اما تأثیر اینگونه عوامل غالباً موقت خواهد بود.

9- برای هر مرحله رشد و تکامل، انتظارات اجتماعی وجود دارند

تجربه نشان می دهد که مردم در هر گروه فرهنگی الگوهای رفتاری خاص و مهارتهای خاصی را آسانتر و بسیار موفقیت آمیزتر از الگوهای رفتاری و مهارتهای دیگر یاد می گیرند. بنابراین، هر گروه از اعضایش انتظار دارد امور خاصی را در مراحل گوناگون رشد و تکامل انجام دهند. تقریباً همه مردم در هر سنی که باشند از این انتظارات اجتماعی به خوبی آگاهند. حتی کودکان خُردسال از بزرگتران خود آموخته اند که چه انتظاراتی از ایشان دارند. کودکان و نوجوانان بزودی از تأیید و عدم رفتارشان یاد می گیرند که این انتظارات اجتماعی عمدتاً الگوی یادگیری ایشان را تعیین می کنند.
روان شناسان رشد و تکامل این انتظارات اجتماعی را با اصطلاح «تکالیف رشد و تکاملی» (developmental tasks) تعبیر می کنند. هاویگ هرست (Havighurst. Robert J. ) (- 1900-) به تأثر از اریکسون که مراحل رشد و تکامل روان شناختی را مورد تحلیل قرار داد و هر مرحله را برحسب خصایص مثبت و منفی توصیف کرد، به تحلیل تکالیف رشدی پرداخت و «تکلیف رشدی» را امور یا تکالیفی تعریف می کند که در هر مرحله زندگی از فرد انتظار داریم آنها را با موفقیت انجام دهد که در این صورت، تکالیف بعدی را با موفقیت انجام خواهد داد و احساس خوشبختی خواهد کرد وگرنه با ناکامی مواجه خواهد شد و انجام دادن تکالیف مراحل بعدی برای شخص دشوار خواهد بود.
هاویگ هرست امور یا تکالیف رشد و تکاملی مراحل گوناگون رشد و تکامل را به ترتیب زیر نام می برد:

بچگی

1. یادگیری راه رفتن
2. یادگیری خوردن غذاهای سفت و سخت.
3. یادگیری حرف زدن.
4. یادگیری کنترل و دفع زواید بدنی.

کودکی اولیه

1. یادگیری تفاوتهای جنسی و غفت و حجب جنسی.
2. رسیدن به ثبات فیزیولوژیک (تنکارشناختی).
3. تشکیل مفاهیم ساده از واقعیت اجتماعی و طبیعی.
4. یادگیری برقراری روابط عاطفی با والدین، برادران و خواهران، و اشخاص دیگر.
. یادگیری تشخیص درست و نادرست و رشد و گسترش وجدان.

کودکی میانی

1. یادگیری مهارتهای بدنی ضروری برای بازیهای معمولی.
2. پی ریزی گرایش های سالم نسبت به خویشتن به عنوان یک فرد در حال رشد و نمو.
3. یادگیری گردآمدن با همسالان.
4. یادگیری نقش اجتماعی اختصاصی مردانه یا زنانه.
5. رشد و گسترش مهارتهای بنیادی در خواندن، نوشتن و حساب کردن.
6. رشد و گسترش مفاهیم ضروری برای زندگی روزمره.
7. رشد و توسعه وجدان، اخلاق و معیاری از ارزشها.
8. رسیدن به استقلال شخصی.
9. رشد و گسترش گرایش ها نسبت به گروه ها و نهادهای اجتماعی.

نوجوانی

1. دست یافتن به روابط تازه و بسیار بالیده (mature) با همسالان از هر دو جنس.
2. رسیدن به نقش اجتماعی مردانه یا زنانه.
3. پذیرفتن اندام خود و کاربرد مؤثر بدن.
4. رسیدن به استقلال عاطفی از والدین و سایر بزرگسالان.
5. به دست آوردن اطمینان از استقلال اقتصادی.
6. انتخاب و آمادگی برای یک شغل.
7. آمادگی برای ازدواج و زندگی خانوادگی.
8. رشد و گسترش مهارتهای ذهنی و مفاهیم ضروری برای صلاحیت شهروندی.
9. خواستن و دست یافتن به رفتار مسئول اجتماعی.
10. کسب مجموعه ای از ارزشها و یک نظام اخلاقی به عنوان راهنمای رفتار.

بزرگسالی اولیه

1. انتخاب همسر.
2. یادگیری زندگی با همسر.
3. آغاز تشکیل خانواده.
4. بچه به دنیا آوردن.
5. اداره خانه.
6. اشتغال به یک حرفه.
7. به عهده گرفتن مسئولیت شهروندی.
8. پیدا کردن گروه اجتماعی دمخور یا هم مشرب.

میان سالی

1. دست یافتن به مسئولیت اجتماعی و شهروندی بزرگسالان.
2. برقراری و نگهداری یک معیار اقتصادی از زندگی.
3. کمک کردن به نوجوانان که بزرگسالان مسئول و خوشبختی باشند.
4. پیدا کردن و گسترش فعالیتهای مخصوص اوقات فراغت بزرگسالان.
5. با همسر خود به عنوان یک شخص رابطه داشتن.
6. پذیرفتن و کنار آمدن با تغییرات فیزیولوژیک میان سالی.
7. سازش با والدین سالمند.

بالیدگی بعدی

1. کنار آمدن و سازش با کاهش نیروی بدنی و تندرستی.
2. سازش یا بازنشستگی و کاهش درآمد.
3. سازش با مرگ همسر.
4. برقراری پیوند آشکار با گروه سنی.
5. انجام دادن تعهدات اجتماعی و شهروندی.
6. برقراری آرایش های زندگی بدنی رضایت بخش.
فهرست مذکور در سال 1952 تهیه و تنظیم شده است ولی خود هاویگ هرست در سال 1980 متوجه شد که همه تکالیف نامبرده مخصوصاً در دوران نوجوانی و میان سالی ثابت نمی مانند و برحسب شرایط اجتماعی و اقتصادی تغییر پیدا می کنند. مثلاً برای اکثر نوجوانان امروز آمادگی برای ازدواج و تشکیل خانواده دشوار است مخصوصاً اگر دانشجو باشند. یا نوجوانان و جوانانی که تحصیلات عالی را ادامه می دهند به آسانی و به زودی نمی توانند استقلال اقتصادی داشته باشند. (1)
در مطالعه «تکالیف رشد و تکاملی» مذکور اشاره ی مکرر به چند نکته ضروری است:
الف. با توجه به هم پیوستگی و همبستگی مراحل و خصایص رشد و تکامل آدمی، تکالیف رشدی نیز به همدیگر پیوسته اند.
ب. بنابراین، موفقیت در انجام دادن تکالیف رشدی هر مرحله مستلزم موفقیت در انجام دادن تکالیف رشدی مرحله قبل است.
پ. این تکالیف رشدی را، نمی توان و نباید کاملاً قطعی و عینی تلقی کرد و احتمالاً بعضی از آنها، مخصوصاً تکالیف دوران نوجوانی، میان سالی و سالمندی، برحسب شرایط فرهنگی تغییر پیدا می کنند.

مقاصد تکالیف رشد و تکاملی

به نظر هاویگ هرست تکالیف رشدی برای سه منظور بسیار سودمندند:
الف. والدین و معلمان را راهنمایی می کنند به اینکه بدانند در هر سن، کودکان و نوجوانان چه چیز را باید یاد بگیرند.
ب. تکالیف رشدی کودکان و نوجوانان را برمی انگیزند که آنچه را گروه اجتماعی از ایشان انتظار دارد یاد بگیرند.
پ. تکالیف رشدی به همه ی والدین و معلمان می گویند که چه چیز را در آینده از کودکان و نوجوانان انتظار داشته باشند.

عوامل مؤثر در مهارت و تسلط در تکالیف رشدی

همان روان شناس عواملی را که شخص را در انجام دادن تکالیف رشدی ماهر و مسلط می گردانند یا مانع آنها می شوند به قرار زیر نام می برد:

عوامل مساعد

* رشد بدنی سریع.
* نیرو و انرژی بالاتر از متوسط برای هر سن.
* هوش بالاتر از متوسط.
* محیطی که فرصت های یادگیری را بیشتر کند.
* راهنمایی در یادگیری از سوی والدین و معلمان.
* انگیزش قوی به آموختن.
* خلاقیت همراه با علاقه به متفاوت بودن.

موانع تسلط یا عوامل نامساعد

* عقب ماندگی در سطح رشد و نمو، اعم از بدنی یا ذهنی.
* بهداشت ناسالم ناشی از پایین بودن سطح انرژی و نیرو.
* معلولیت ناشی از نقص عضوی.
* فقدان فرصت آموختن آنچه گروه اجتماعی انتظار دارد.
* فقدان راهنمایی در یادگیری.
* فقدان انگیزش یادگیری.
* ترس از متفاوت شدن.

اهمیت مسلط بودن در تکالیف رشد

بدیهی است که شخص برخوردار از تسلط و مهارت لازم در انجام دادن تکالیف رشدی مراحل گوناگون رشد و تکامل، بیش از شخصی که از آن محروم است خوشبختی احساس خواهد کرد و از موفقیت و رضایت خاطر ناشی از آن لذت خواهد برد. به نظر هاویگ هرست شخص ناکام در مهارت و تسلط در انجام دادن تکالیف رشدی از سه پیامد ناگوار رنج خواهد برد:
اول، شخص احساس حقارت خواهد کرد و این نیز به ناخرسندی خواهد انجامید.
دوم، شخص مورد تأیید اجتماعی قرار نخواهد گرفت و این نیز غالباً با طرد اجتماعی همراه است زیرا شخص را نابالیده و بچه صفت می خوانند.
سوم، تسلط در تکالیف رشدی جدید را دشوار می کند.

10- هر جنبه رشد و تکامل انسان خطرات نهانی دارد

حتی وقتی که الگوی رشد و تکامل پیشرفت طبیعی خود را ادامه می دهد این احتمال است که بعضی از جنبه های آن با خطرهایی مواجه شود. منشأ این خطرها ممکن است درونی (شخصی) و بیرونی (محیطی یا اجتماعی) باشد و در هر صورت، روی چگونگی سازگاریهای بدنی، روان شناختی و اجتماعی فرد اثر می گذارند و موجب تغییر الگوی رشد و تکاملی او می شوند. اشخاص مسئول راهنمایی رشد و تکامل، که عمدتاً والدین و معلمان هستند، می توانند به موقع از پیدایش و تأثیر نامطلوب این خطرهای نهانی در رشد و نمو کودک و نوجوان جلوگیری کنند. در بحث از رشد و تکامل ابعاد یا جنبه های مختلف شخص به خطرهای نهایی هر جنبه اشاره خواهیم کرد.

11- خوشبختی در مراحل گوناگون رشد و تکامل فرق می کند

در قدیم چنین تصور می کردند که کودکی دوران خوشبختی زندگی است و کودکی بهترین دوره ای است که شخص برای سازگاری با زندگی بزرگسالی آماده می شود. لکن امروزه چنین نظری را قبول ندارند زیرا به تجربه ثابت شده است که دوره طفولیت برای بعضی از افراد مسن خوشی و خوشبختی است در حالی که برای دیگران همین مرحله کودکی یک دوران ناخرسندی و بدبختی است. چنانکه بعضی از مردم از خوشبختی دوران کودکی خود سخن می گویند در صورتی که برخی از ایشان همان دوران را روزگار سیاه بدبختی خود معرفی می کنند. بنابراین، نمی توان مرحله خاصی از زندگی را برای همه مردم یا همه کودکان و نوجوانان مرحله خوشبختی تلقی کرد. از سوی دیگر همه مردم از فرایندهای «خوشبختی» و «بدبختی» برداشت های همسان ندارند و هر کس تعریف خاصی از آنها دارد. چنانکه یکی از کوتاهی قد و دیگری از بلندی قد می نالد، یکی از ثروتش و دیگری از علمش تعریف می کند یعنی اولی ثروت را و دیگری علم را مایه خوشبختی می داند...

مبانی خوشبختی

هاویگ هرست برای «خوشبختی» (happiness) و «بدبختی» (unhappiness) سه پایه را نام می برد که به یکدیگر وابسته اند:

1- پذیرش (acceptance)

یعنی نه تنها دیگران شخص را بپذیرند بلکه خود او نیز خویشتن را قبول کند. کودکی که مورد قبول دیگران است به آسانی می توانند خود را دوست بدارد و بپذیرد؛ و در نتیجه می تواند براحتی با مردم مخصوصاً همسالانش سازگاری کند.

2- محبت (affection)

یعنی شخص بتواند دیگران را دوست بدارد و متقابلاً مورد محبت دیگران باشد. وجود این پایه خوشبختی طبعاً به وجود پایه اول (پذیرش) بستگی دارد.

3- موفقیت (achievement)

یعنی شخص بتواند با گروه اجتماعی خود همانندسازی کند و نقش مطلوب از او را به خوبی ایفا کند. مثلاً اگر در گروه کودکان یا نوجوانان، بازیگر فوتبال خوب بودن مهم باشد کودک یا نوجوانی که در این بازی موفق شود و آن را در حد مطلوب انجام دهد خود را خوشبخت احساس خواهد کرد. همچنین خوشبختی شخص بستگی به این دارد که به هدفش برسد بنابراین، همه والدین و معلمان باید کودکان و نوجوانان را به تعقیب هدف هایی تشویق کنند که امکان موفقیت دارند. خوشبختی به تأمین هر سه پایه بستگی دارد و تنها یکی از آنها هرگز کافی نیست. رابطه درونی سه پایه یا عامل خوشبختی را می توان چنین نشان داد:
اصول رشد و تکامل در روانشناسی (2)

اهمیت خوشبختی

روشن است که زندگی برای هر فرد در هر سن هنگامی لذت بخش خواهد بود و رضایت و آرامش خاطر او را تأمین خواهد کرد که او احساس خوشبختی کند و خوشبختی در هر مرحله از رشد و تکامل طبعاً در خوشبختی مراحل بعدی اثر خواهد گذاشت. مثلاً یک نوجوان غالباً وقتی خوشبخت خواهد شد یا خود را خوشبخت احساس خواهد کرد که از خوشبختی دوران کودکی برخوردار شده باشد. یا شخص سالمند غالباً در صورتی احساس خوشبختی خواهد کرد که دوران کودکی و نوجوانی خوشبختی را پشت سر گذاشته اند. اگرچه نباید فراموش کنیم که همیشه خوشبختی یک مرحله، خوشبختی مراحل بعدی را به صورت حتمی تضمین نمی کند.
بدبختی نقش ویرانگری در سازگاریهای شخصی و اجتماعی بازی می کند مخصوصاً در مراحل کودکی و نوجوانی که آثار ناگوار پایداری از خود بجا خواهد گذاشت. زیرا الگوهای رشد و تکاملی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد و در نتیجه، به پایین تر از استعدادهای خویش سقوط می کنند؛ و سازگاری شخصی و اجتماعی ایشان لطمه می بیند و خود این نیز، بدبختی ایشان را افزایش می دهد. از همین چرخه ی ناگوار می توان میزان مسئولیت والدین و معلمان را درباره ی خوشبختی کودکان و نوجوانان دریافت.
به بیان دیگر، همه ی والدین و معلمان مسئول و موظفند در هر فرصت مناسب، پایه های سه گانه خوشبختی (پذیرش، محبت، موفقیت) را برای فرزندان و محصلان خود تأمین و فراهم کنند؛ و محیط یا موقعیت خانه و مدرسه را به صورت مرکز احساس خوشبختی در آورند.
هاویگ هرست چگونگی تأثیر خوشبختی را در سازگاری دوران کودکی چنین بیان می کند:
* کودکان خوشبخت معمولاً سالم و فعال و جدی (با انرژی) هستند. بدبختی نیرو و انرژی آنها را کاهش می دهد و از سلامت عمومی بدنی ایشان می کاهد.
* کودکان خوشبخت انرژی خود را در فعالیت های هدفدار صرف می کنند، در حالی که کودکان بدبخت انرژی خود را بیهوده و پراکنده مصرف می کنند.
* کودکان خوشبخت امیدوار و بشاش هستند و مردم نیز به افراد امیدوار و بشاش واکنش مثبت نشان می دهند.
* خوشبختی انگیزش شخص را به کار کردن بیشتر می کند در حالی که بدبختی آن را خاموش می کند.
* کودکان خوشبخت ناکامی ها را به آرامی می پذیرند و می کوشند، دلایل آن را دریابند. کودکان بدبخت در مواجهه با ناکامی عصیان و پرخاشگری نشان می دهند و حاضر نمی شوند علل ناکامی را بخوبی دریابند.
* خوشبختی تماسهای اجتماعی و شرکت در فعالیت های اجتماعی را تشویق می کند، در حالی که بدبختی شخص را به کناره گیری و خودمحوری وا می دارد.
* با تکرار، خوشبختی یک عادت می شود. همچنانکه ممکن است بدبختی به صورت یک عادت در آید.
* کودکی خوشبخت موفقیت بزرگسالی را تضمین نمی کند اما آن را بنیان می گذارد در حالی که بدبختی به بنیانگذاری ناکامی و شکست کمک می کند.
خلاصه، در بحث از رشد و تکامل مخصوصاً دوران کودکی باید بدانیم:
1. کودک یک موجود زنده هدفدار، فعال و شایسته است.
2. رفتار کودک نظامدار (سیستماتیک) است.
3. رفتار کودک چندین علت دارد.
4. کودک در پاسخ های اشخاص دیگر اثر می گذارد.
5. رفتار همه مردم از جمله کودکان تحت تأثیر نظامهای اجتماعی است.
6. رفتار کودک به فرهنگ حاکم بر جامعه اش محدود و مقید است.
7. رفتار کودک به موقعیت، محدود و مقید است.
8. رفتار کودک به زمان، مقید و محدود است.
9. استفاده از روشهای متعدد تحقیق درباره ی کودکان ضرورت دارد.
10. تئوریهای متعدد درباره ی رشد و تکامل کودکان ضرورت دارند.
11. تحقیق در رشد و تکامل کودکان در پلیس اجتماعی اثر می گذارند و از آن متأثر می شود. (2)

پی نوشت ها :
 

1. Biehler Hudson (1986): Developmental psychology: An Introduction. Third Edition U. S. A. P. 186.
2- در بحث از اصول رشد و تکامل از منابع زیر بیشتر استفاده شده است:
1-شعاری نژاد، علی اکبر (1370) روان شناسی رشد (چاپ قبلی) از انتشارات مؤسسه اطلاعات.
2-شعاری نژاد، علی اکبر (1372) روان شناسی رشد1، از انتشارات دانشگاه پیام نور.
3-Biehler Hudson (1986): Develomental Psychology: An Introduction. U. S. A.
4-Hetherington, E. Mavis and Park, Ross (1979): Child Development: A Contemporary Viewpoint. U. S. A.
5-Hurlock, Elizabeth B. (1987): Developmental Psychology. A Life-span Approach. U. S. A.
6-Hurlock, Elizabeth B. (1989): Child Development U. S. A.

منبع مقاله :
شعاری نژاد، علی اکبر؛ (1385)، روان شناسی رشد، تهران: نشر اطلاعات، چاپ نوزدهم 1388



 

 



مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط