5. انقلاب اسلامی و ولایت
موضوع ولایت و ولایت پذیری مهمترین موضوع انقلاب اسلامی است که اساساً می تواند مأموریت اصلی و فلسفه شکل گیری این انقلاب را پیش از ظهور تبیین نماید. اگر بنا باشد در آخرالزمان دین جدیدی از سوی امام عجل الله تعالی فرجه الشریف عرضه شود که البته همان اسلام ناب است که پیرایه های آن زدوده شد، پذیرش این دین نیاز به سطح بالایی از ولایت پذیری دارد. انسان ها نیز تا زمانی که تصور کنند تا انتهای راه می توانند با تکیه بر علم، هوش و تدبیر خویش پیش روند، سخت در اشتباهند و آماده ظهور نخواهند بود. جریان حکومت زمینه ساز ظهور، جریان گذراندن انسان ها است از صافی فتنه ها و بلایا برای آماده ساختن آنان برای درک روز موعود و جانبازی در راه حضرتش، ملت ایران در جریان انقلاب اسلامی بیش از سی سال است که در معرض تمرین و آزمون ولایت پذیری قرار دارد.در تحلیل انقلاب اسلامی بر این اساس بایستی میان دو گروه خواص و عوام یا به عبارت دقیق تر "خواص" و "مردم" تمایز قائل شویم که بارها از سوی امام خامنه ای در سال های اخیر مورد تأکید قرار گرفته است. نقش و جایگاه متفاوت خواص، وظایف آنان را نیز در طول تاریخ سنگین تر کرده و لذا آنان را در برابر آزمون های سخت تری نیز قرار داده است. بررسی میزان موفقیت خواص و مردم در آزمون های پیش از ظهور در انقلاب و جمهوری اسلامی بخش پایانی این مقاله را تشکیل می دهد.
تاکنون تحلیل های متفاوتی از نسل های انقلاب و ویژگی های آنان ارائه شده است. نظریه نسل ها عمدتاً بر این مبنا استوار است که پس از گذشت مدتی از تاریخ هر واقعه، نسل جدیدی شکل می گیرد که در جریان آن واقعه حضور نداشته و موضع آن می تواند در برابر آن واقعه تاریخی، موضعی جز مواضع پدرانش باشد. در این که فاصله زمانی برای شکل گیری یک نسل جدید چند سال است، معمولاً فاصله دو نسل را 30 سال ذکر می کنند. این فاصله زمانی ظاهراً بر اساس سن ازدواج در جوامع غربی طراحی شده و معمولاً سنی است که در آن شخص ازدواج کرده و دارای فرزند می شود. اما نگاهی فرهنگی تر و تمدنی تر در دوران معاصر می تواند ما را به فاصله های کمتری نیز برساند. سرعت تحولات فرهنگی در جهان معاصر-که آن را یکی از نشانه های ظهور برشمرده اند-به اندازه ای است که بر اساس آن به راحتی می توان میان دو نفر با فاصله سنی 10 سال، تفاوت فرهنگی را احساس نمود. توالی و شدت وقوع حوادث مهم نیز در جهان معاصر، همین فاصله را ایجاد می کند.
بر این اساس می توان فاصله نسل های انقلاب اسلامی را در تحلیل، 10 سال فرض کرد و تلاش نمود تا تصویری از اختلافات و شباهت های این نسل ها برای رسیدن به درکی روشن از گذشته و حال انقلاب و پیش بینی آینده آن ارائه نمود. بی شک در این تحلیل متوجه خواهیم بود که این مبنا تنها بازاری برای تحلیل در اختیار ما قرار می دهد که به هیچ وجه نمی توان به جزمیت آن اطمینان داشت. نه این گونه است که افراد یک نسل به هم شبیه هم باشند و نه این تعلق آنان را از اختیار و غلبه بر شرایط بیرونی باز می دارد. بی شک این گونه هم نیست که فاصله اندک میان تولد و دو نفر از دو دهه، آنان را با یکدیگر کلاً متفاوت کند. در اینجا سطح تحلیل، سطحی کلان و تمدنی است.
اگر نسل های انقلاب را از 1300 شمسی به این سو 10 سال به 10 سال تقسیم کنیم، متولدین دو دهه 1300 و 1310 را بایستی شاگردان مستقیم امام نام نهاد. این گروه فرصت و افتخارآن را داشتند که در تاریکی مطلق رژیم پهلوی، بی آنکه نشانه ای روشن از انقلاب اسلامی را در فراروی خود بیینند، وارد عرصه علم و جهاد توأم شده و در این راه متحمل سختی های فراوان گردند. درک محضر مستقیم امام و دریافت اصیل نظریه ولایت فقیه از ایشان، همراه با تحمل شکنجه ها و دشواری های مبارزه، از آنان انسان هایی آگاه و ایثارگر ساخت که در دشوارترین شرایط پس از انقلاب نیز دست از امام و راه او برنداشتند. پس از پیروزی انقلاب نیز همین نسل بودند که طبقه رهبران میانی انقلاب را شکل داده و اداره کشور را ذیل رهبری امام برعهده گرفتند.
در جریان حدادث انقلاب و جنگ بسیاری از این نسل به شهادت رسیدند که از آن میان می توان به بزرگانی چون شهید بهشتی و شهید باهنر اشاره نمود. پس از امام خمینی رحمه الله نیز، از میان همین نسل بود که امام خامنه ای برخاست و عَلَم انقلاب را در سخت ترین شرایط بر دوش کشید و تا حال حاضر به پیش رانده است. هنوز هم یاوران اصلی امام خامنه ای در این دوره بزرگانی از همان نسل هستند که با پای بندی به اصل ولایت فقیه در کنار ایشان ایستاده اند.
با گسترش مبارزه و سرایت اندیشه های اسلام انقلابی به دانشگاه ها در داخل و خارج از کشور، نسل متولدین دهه 20 نیز با امام و انقلاب آشنا شد. این گروه معمولاً فرزندان خانواده های متدینی بودند که از طریق نسل پیشین با این آموزه ها آشنا شده و تلاش داشتند تا زندگی خود را بر اساس آن تنظیم نمایند. این در حالی بود که تحصیل آنان در دانشگاه، چه در داخل و چه در خارج از کشور، آنان را در معرض جدی اندیشه های سکولار قرار داده و آنان را به تفکیکی میان علوم روز و علوم اسلام کشانده بود. گروهی نیز از این نسل درصدد برآمده بودند تا از طریقی میان این آموزه ها در زندگی و اندیشه های خود جمع کنند. ورود این نسل به کانون مبارزه با توجه به سن آنان، در دهه 50 صورت گرفت و ضمن چشاندن سختی مبارزه، دوران زندانی شدن و شکنجه ای طولانی را با توجه به پیروزی انقلاب در سال 1357 برای آنان رقم نزد. این نسل نسبت به نسل پیشین شناخت تفصیلی تری از جهان معاصر داشت، اما با مبانی اسلامی کمتر از آنان آشنا بود و همچنین برای انقلاب نیز سختی کمتری را تحمل کرده بود. با پیروزی انقلاب اسلامی، این نسل آماده ترین نسلی بود که می توانست مدیریت کشور را برعهده گیرد.
اداره کشور در شرایط سخت پس از انقلاب از افتخارات این نسل است. آزموده شدن این نسل در کوران انقلابی از سویی دیگر آسیبی جدی را برای آنان در پی داشت که عبارت بود از ادامه یمصّرانه ی مدیریت و سهل انگاری در تربیت مدیران جدید و واگذاری مسئولیت به آنان. این موضوع رفته رفته تبدیل به یکی از معضلات جمهوری اسلامی شد. در ادامه و به ویژه با ورود به دوران سازندگی پس از دفاع مقدس خلأهای نظری این گروه آشکار شد و عدم توانایی آنان برای جمع میان سازندگی و توسعه با مبانی اسلامی منجر به توسعه ای غیرعدالت محور و ورود فرهنگ و ارزش های غربی به درون جامعه اسلامی شد. شکل گیری "کارگزاران سازندگی" محصول این جریان است. با جدا شدن این نسل از صحنه مدیریت کشور، فعالیت های آنان با توجه به ارتباط گسترده ملی و بین المللی برخاسته از دوران مدیریت طولانی، در بخش خصوصی ادامه یافت. گروه نخبه ای از این نسل نیز با توجه به این سرمایه گرانقدر و تجربه ارزشمند سالهای پیش از انقلاب تا حوادث ابتدای انقلاب اسلامی و دوران دفاع مقدس، به عنوان یاران اصلی امام خامنه ای پس از رهبری در کنار ایشان باقی ماندند.
نسل دهه 30 نسلی میانه است که در جریان انقلاب رفتارهای متفاوتی را از خود نشان داد. گروهی از این نسل که به دانشگاه ها وارد شده بودند، با وقوع انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاه ها، با نسل پیشین همراه و با جمعیتی کمتر وارد عرصه های مدیریتی انقلاب شده و رفتاری مشابه آنان از خود بروز دادند.
گروهی نیز با جریان انقلاب و اهمیت یافتن علوم اسلامی و انسانی، بیشتر، از رشته های فنی و مهندسی وارد حوزه علوم انسانی در دانشکده ها و حوزه های علمیه شده و تلاش وسیعی را برای اسلامی کردن علوم آغاز کردند. فضلای مطرح معاصر در این حوزه از همین نسلند که البته جمعیت زیادی را تشکیل نمی دهند و در عین حال با فروکش کردن جریان اقبال به حوزه و علوم انسانی در سال های پس از انقلاب، امکانی قابل اعتنا برای تربیت نسل پس از خود در این حوزه نیافتند. به نظر می رسد چنانچه موضوع تحول در علوم انسانی در دوران حیات و فعالیت این گروه با جدیت پی گیری و حمایت نشود، سرمایه گرانقدری را در این راه از دست داده ایم.
گروهی نیز با وقوع انقلاب فرهنگی و پس از تسخیر لانه جاسوسی، وارد امور سیاسی و امنیتی کشور شدند که با توجه به حضور همان خلأ نظری نسل پیشین به سیاسی کاری غلتیده و در عرصه نظری نیز مترجم اندیشه های سکولار غربی شدند. تفاوت اینان با نسل دهه 20 مطالعه بیشتر آنان به دلیل فراغت بیشتر از امور اجرایی کشور بود. تلاش های این گروه در جریان انقلاب اسلامی شباهت زیادی با جریان پروتستانتیزم در اروپای قرن 16 م داشت. تجمع این گروه در "مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری"، یکی از علل پیدایش جریان موسوم به "دوم خرداد" بود. این گروه پس از کارگزاران سازندگی که توسعه اقتصادی کشور را با الگویی غربی به انحراف کشاندند، همان الگو را وارد عرصه توسعه سیاسی کرده و تلاش نمودند تا کار نیمه تمام آنان را به انجام برسانند. با توجه به تعامل مؤثر میان عرصه اقتصاد و سیاست از یک سو و عرصه فرهنگ از سوی دیگر، مدل توسعه این دو دوره در نهایت سبب شکل گیری تأثیرات مهم و مخرب فرهنگی در جامعه شد.
اما جمعیت بیشتری از این نسل، با توجه به اشغال بودن پست های مدیریتی از سوی نسل دهه 20، با وقوع جنگ تحمیلی به عرصه مدیریت دفاع مقدس وارد شده و توانستند با ایمان، درایت و هوش سرشار خود، 8 سال جنگ نابرابر را مدیریت نمایند. سرداران شهید دفاع مقدس عمدتاً از این نسلند. از این گروه، آنانی که پس از پایان دفاع مقدس به عرصه عمومی کشور بازگشتند، عمدتاً در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی سازماندهی شده و با جدیت به امر سازندگی و مشارکت در آبادانی کشور پرداختند. گروه اندکی نیز از اینان با پایان جنگ به همان عرصه هایی وارد شدند که پیشتر مورد تجربه نسل پیشین قرار گرفته بود.
با آشکارشدن ضعف در مبانی نظری و عملکرد جبهه موسوم به دوم خرداد-که محصول گروه پیشین از همین نسل بود-و ایجاد عزم در مردم مؤمن و انقلابی برای حضور در صحنه، ابتدا در قالب انتخابات شوراها و مجلس شورای اسلامی، و سپس با انتخابات ریاست جمهوری، بازماندگان این گروه به مدیریت کلان کشور دست یافتند. جریان مسووم به "سوم تیر" و دولت نهم، در تحلیلی تقلیل گرایانه، انقلابی بود از درون نسل دهه 30 علیه گروهی دیگر از همین نسل. فرایند انتقال نسلی مدیریت و وارد نمودن مدیران جوان به این عرصه در این دوره آغاز شد که با توجه به وقوع دیرهنگام آن، به ویژه در ابتدای راه با مشکلات و آسیب هایی نیز مواجه شد.
اما نسل دهه 40 همانی بود که امام خمینی رحمه الله آنان را سربازانی خوانده بود که در ابتدای شکل گیری انقلاب در نیمه خرداد 42 هنوز به دنیا نیامده یا دوران خردسالی خود را می گذراندند. دوران مدرسه و دبیرستان این گروه عمدتاً با انقلاب، و دوران دانشگاه آنان با دفاع مقدس گذشت. مروری بر سنگ قبرهای شهدا در بهشت زهرا حاکی از جانبازی این نسل در جریان دفاع مقدس است. همراه شدن دوران بلوغ و شکل گیری شخصیت این نسل با انقلاب اسلامی و رهبری امام، اینان را از وفادارترین نسل ها به آرمان های امام خمینی رحمه الله و نزدیکترین نسل به نسل اول شاگردان امام قرار داد. همچنین از آن جا که برای سالیان متمادی امور اجرایی کشور و مدیریت آن از این نسل به دور نگاشته شده بود، فرصت خوبی برای آنان ایجاد شد تا در دانشگاه ها و حوزه های عملیه به کسب علم و تولید علم اسلامی بپردازند. شکل گیری دانشگاه های اسلامی و مراکز حوزوی متمایل به علوم روز مربوط به همین نسل می شود. این مراکز علمی برخاسته از انقلاب اسلامی که عمدتاً از سوی نسل اول پایه گذاری شده بود، محصولات نخست خود را از میان این نسل به جامعه ارائه نمود. اینان در انقلاب اسلامی، طلایه داران نهضت علمی به ویژه در حوزه علم اسلامی شدند. با بروز انقلاب مدیریتی در کشور و روی کارآمدن دولت های نهم و دهم، همین نسل بودند که-البته دیرهنگام و در برخی موارد به دلیل تأخر به وجود آمده، نه چندان کارآمد-به کمک نسل دهه 30 شتافته و اداره امور را در دست گرفتند.
اما نسل دهه 50 در حالی خود را یافت که دوران انقلاب و دفاع مقدس به پایان رسیده و کشور در شرایط پس از جنگ قرار داشت. اعمال سیاست های سازندگی مبتنی بر توسعه غربی به هیچ وجه در آغاز راه زندگی، آنان را با جامعه اسلامی روبرو نساخت. فاصله سنی 20 ساله این نسل با نسل دهه 30، آنان را از این نسل متنوع و میانه بسیار تأثیرپذیر ساخته بود، اتفاقی که در مورد رابطه دو نسل 20 و 40 نیفتاد. سبب این امر فاصله گرفتن نسل دهه 20 از همه نسل ها از جمله نسل دهه 40 و تأثیرپذیری نسل دهه 40 از دو نسل 1300 و 1310 به دلیل شرایط انقلاب بود. اما در مورد نسل دهه 50، مربیان و معلمان این نسل از متولدین دهه 30 بودند و پدران و مادران آنان نیز در خانه اکثراً به همین نسل تعلق داشتند. سرانجام تلاش های سیاسی و روانی گروهی از دهه 30 که به توسعه سیاسی از نوع غربی آن اعتقاد داشتند، با آرمان خواهی این نسل جمع شد و واقعه دوم خرداد را آفرید. اما در ادامه، سرخوردگی حاصل از دست نیافتن به آرمان ها، از این نسل، نسلی قربانی و عزلت طلب آفرید. در مقابل، گروهی از این نسل که به جریان تعلق نداشتند. همچون تک درخت های کویری محکم و استوار بارآمده و در صحنه های بعدی انقلاب ایفای نقش کردند.
با ورود نسل دهه 60 به صحنه، انتظار می رفت که در پی دو مرحله تجربه توسعه اقتصادی و سیاسی، اینک نوبت به توسعه فرهنگی از نوع غربی آن رسیده باشد. این درست در همان زمان بود که تهاجم فرهنگی غرب نیز به کشور ما در اوج خود قرار داشت. نسل دهه 60 متأثر از شرایط داخلی و خارجی کشور، می توانست به انقلابی فرهنگ گریز دست زند. در این شرایط با همان تحلیل پیشین که برخی حوادث به ظاهر تلخ و مخرب، در باطن خویش مأموریتی سازنده و مبتنی بر لطف و رحمت الهی دارند، واقعه دوم خرداد و عبرت حاصل از آن، کشور را از عقبه ای سخت گذراند و انقلاب را بیمه کرد.
نسل دهه 40 که فاصله ای 20 ساله و تأثیرگذار بر این نسل داشت، با تجربه دوم خرداد به وجود آمد و متوجه شد که نسل دهه 60 نیز همانند نسل دهه 50، انقلاب و جنگ را ندیده و لزوماً نمی تواند در تجربه انقلابی با پدرانش مشترک باشد. مردم انقلابی دست به کار شده و به تربیت فرزندان و شاگردان نورسیده خود پرداختند. متأسفانه در این جریان، اگرچه سینما و ادبیات دفاع مقدس می توانست بار بزرگی را از روی دوش انقلاب اسلامی بردارد، اما جز تعداد اندک و از خود گذشته به این صحنه وارد نشدند. در مقابل، ارتباطات انسانی و چهره به چهره، همانند دوران انقلاب، به جای ارتباطات توده در این دوره به میدان آمد و دوباره اثبات کرد که این نوع از ارتباط می تواند ابزار اشاعه ی ویژه تمدن اسلامی برخاسته از انقلاب باشد.
بازگشت پیکرهای مطهر شهدا به میهن اسلامی و دفن شهدای گمنام در میان آنان در اماکن و مراکز مختلف کشور، یادآور تلاش های امامزادگان بزرگوار در این سرزمین برای گستراندن توحید و ولایت در میان قوم آخرالزمانی فارس بود. این جریان معنوی همراه با راه اندازی کاروان های راهیان نور و بازدید از جبهه های جنوب، دوباره حال و هوای دفاع مقدس را به کشور بازگرداند و به نسل دهه 60 آموخت که انقلاب اسلامی میراثی گرانبها از سوی پدرانش است که امروزه به نگاهبانی او نیاز دارد. پوشش این جریان از سوی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران و تأثیر غیرقابل انکار آن، نشانه ی لزوم در نظر گرفتن نقش تکمیلی برای رسانه ها و توده در نظام ارتباطی جمهوری اسلامی است که اساس آن بر ارتباطات مستقیم بنیان نهاده می شود.
همچنین از آنجا که اقدامات حزب شیطان همواره بر صراط مستقیم خداوند قرار دارد و نهایتاً دشمنی آنان منجر به تقویت جبهه حزب الله می شود، تهاجم فرهنگی غرب که در این دوره رواج داشت، در برخورد با این فضای معنوی تبدیل به ابزاری شد برای آگاهی بیشتر این نسل و شکل دهی به نگاهی جهانی در آنان که این نسل را به کلی از نسل های پیشین متمایز می ساخت. برخورداری از نگاه و دغدغه جهانی از ویژگی های یاران امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف است.
انقلاب سوم تیر نتیجه این اقدامات بود که البته در پی خود فتنه 88 را نیز به دنبال داشت. با روی کار آمدن دولت نهم از سوی نسل دهه 30، نسل های دهه 40، 50، و 60 نیز به کمک آمدند و انقلابی مدیریتی در کشور شکل گرفت. این انقلاب مدیریتی به نوبه خود با آزادسازی ظرفیت های انقلاب، نهضتی علمی را دامن زد که پیش از آن تنها با حمایت و رعایت امام خامنه ای حیاتی آزمایشگاهی را تجربه کرده بود. این انقلاب علمی، شرط لازم و نوید بخش تمدن اسلامیِ در راه بود.
اینک نسل دهه 70 به میدان وارد شده است. این نسل می تواند متأثر از نسل دهه 50 و همچنین در واکنش به هیجانات داخلی سال های اخیر کشور، نسلی گوشه نشین و عزلت طلب باشد که راهی جز راه نسل دهه 60 را در پیش گیرد. از سویی دیگر با توجه به واقع شدن دوران بلوغ این نسل در جریان حوادث سوم تیر، می توان مشابه سازی ای میان این نسل و نسل دهه 40 که در کوران انقلاب اسلامی شکل گرفتند، انجام داد. بر این اساس نسل دهه 70 را باید نسل بازگشت انقلاب و ارزش ها به کشور دانست که آینده روشنی را برای انقلاب رقم خواهند زد. با هر دو تحلیل به یک نکته در مورد این نسل می توان مطمئن و امیدوار بود و آن صلاحیت آنان برای پیشبرد نهضت تمدن ساز علمی برخاسته از انقلاب اسلامی است. این که آینده پیش رو چه سرنوشتی را در انتظار این نسل و امت تمدن ساز ایران قرار داده است. تحلیل دیگری را می طلبد که تلاش می شود در ادامه تقدیم شود.
سنت خداوند در مورد اقوامی که ادعای زمینه سازی ظهور را داشته باشند، بر اساس آیات 214 سوره بقره (83) و 142سوره آل عمران(84)، مورد ابتلاء و آزمایش قرار دادن و ورود آنان به فتنه های گوناگون است تا در این فرایند، آزموده، پخته و سرانجام شایسته ی ظهور شوند. بر این اساس در نگاهی به حوادث سه دهه انقلاب اسلامی و با در نظر داشتن مأموریت زمینه سازی ایرانیان آخرالزمان و آزمون ولایت پذیری آنان در پی این ادعا، سه مرحله ی متمایز را در این سیر می توان تشخیص داد.
داستان انقلاب اسلامی ایران و آزمون های الهی امت آخرالزمانی، از تابستان 58 و با روز قدس آغاز می شود. اگرچه 22 بهمن 57 روز پیروزی انقلاب اسلامی و 12 فروردین 58 روز استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران است، اما مأموریت و فرایند جهانی سازی انقلاب از این روز بود که وارد مرحله ای عملیاتی شد. بلافاصله با این آغاز، انقلاب اسلامی نیز وارد آزمون ها و فتنه های سخت شد. اغتشاشات داخلی، درگیری های مسلحانه، ترور ها و شهادت ها، جولان جاسوسان و منافقان، و سرانجام جنگ تحمیلی مواردی از این آزمون سخت بود که مقاومت جانانه و پیروزی در آن، مردم ایران را شایسته ورود به مرحله بعد کرد.
جوانان کشور در این دوره تبعیت از امام را با گذشتن از جان خود به اثبات رساندند، تبعیتی که لزوماً برخاسته از مقام فقاهت و مرجعیت امام نبود. جاذبه ای الهی در امام بود که دل هر انسان مؤمنی را تسخیر کرده بود و وی را شیفته ایشان می ساخت. اما این تنها یک گام از ولایت پذیری بود. لازم بود تا در آزمونی دیگر، جای جاذبه و ولایت عوض شده و این بار این ولایت باشد که جاذبه را به دنبال خود به ارمغان آورد، اگرچه می دانیم در عالم بالا این دو از یکدیگر جداشدنی نیستند. با پیروزی در آزمون های سال های نخست انقلاب و جنگ تحمیلی، در تعبیری تلخ، مردم ایران شایسته آن شدند که امام خود را از دست داده و ادامه راه را بی او و با ولیّی دیگر از شاگردان و شریک مأموریت او ادامه دهند. آغاز رهبری امام خامنه ای درست در پایان دوره ی ده ساله و در تابستان 68 بود.
دوران اولیه رهبری در این مرحله، دوران مظلومیت و سکوت و صبر امام و امت بود. این نیز خود آزمایشی بزرگ بود که به مراتب سخت تر از آزمایش مرحله نخست می نمود. در پایان این دوره، بر اساس سنت الهی، بلایی سخت که در پی خود حامل رحمت بود بر سر راه ایرانیان قرار داده شد. در تابستان 78 و در انتهای یک دوره ی ده ساله دیگر از آزمایش، حادثه ی کوی دانشگاه اتفاق افتاد. از این حادثه و ابتلاء، مردم سربلند بیرون آمدند و خواص دچار لغزشی به مراتب روشن تر از لغزش مرحله ی نخست شدند. این مرحله، مرحله ی آزمایش مردم در سختی و ضراء بود.(85)
دوران سوم در حالی آغاز شد که اندک اندک لایه های سختی کنار می رفت و دوران خوشی و سرّاء آغاز می شد. آزمایش امت ها در دوران سرخوشی و نعمت، می تواند به مراتب سخت تر از آزمایش آنان در دوران سختی و نقمت باشد. از این رو بود که این نوع آزمایش در تقدیر ملت ایران پس از آزمایش در سختی قرار داده شده بود. رفته رفته ارزش های انقلاب به ساختارهای حکومتی بازگشت و انقلابی دیگر در دوران انقلاب آغاز شد. مردم ایران پس از تجربه انرژی هسته ای و مقاومت در برابر دسیسه های دشمن و پیروزی در آن، به انسجامی اعجاب انگیز در داخل کشور رسیده بودند که بی شک مورد طمع شیطان قرار می گرفت. در این لحظه، اختلاف به عنوان سلاح قدیمی شیطان می توانست به کار آید.
اندک اندک زمینه برای بروز فتنه آماده شد. ریشه های فتنه 88 را باید در 20 سال پیش و در پایان دهه نخست جستجو کرد. شیوه ی امام خمینی در مدیریت مسائل کشور معمولاً به نحوی بود که از موضع گیری سریع و شفاف در مسائل مهم داخلی اجتناب می نمود تا مشکل در سیر طبیعی خود سبب پخته شدن مردم در جریان انقلاب شود. فتنه بنی صدر و سکوت معنی دار امام تا آخرین روزها از نمونه های این امر است. اما در مورد قائم مقامی آقای منتظری این چنین عمل نشد. در حالی که موضوع ایشان تنها در میان خواص مطرح بود و مردم اطلاع چندانی از آن نداشتند، در فروردین ماه 68 امام ایشان را از قائم مقامی خود خلع نموده و به دنبال آن با اصلاح قانون اساسی زمینه را برای رهبری امام خامنه ای فراهم ساختند. این تدبیر نشان می دهد که امام رحمه الله از حادثه تلخ قریب الوقوع داغدار شدن امت اطلاع داشته و می دانستند که زمان برای معالجه فتنه تنگ و موضوع رهبری و ولایت فقیه نیز اصل موضوع انقلاب است که نمی توان علاج ان را به بعد موکول کرد.
با رهبری امام خامنه ای این فتنه به درون خود خزید و مشغول توطئه شد. در جریان انتخابات دوره نهم ریاست جمهوری هنوز معلوم نبود که آیا جناح مقابل قافیه را باخته است یا اینکه با یک دوره چهارساله صبر و توطئه دوباره می تواند به مسند قدرت بازگردد. روند چهار سال نخست ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد نشان داد که این جریان دیگر هیچ شانسی برای رسیدن به قدرت نداشته و برای همیشه باید از سلطه بر ایران اسلامی چشم بپوشد. از اینجا بود که حوادث پس از انتخابات دهم در کشور کلید خورد. در حالی که در جریان انتخابات، طرفداران نامزدهای مختلف در نشاط و آرامش به صحنه انتخابات آمده و از خود حضوری بی نظیر را به نمایش گذاشته بودند، پس از برگزاری انتخابات، با اندکی سوء تدبیر دوستان و با مداخله ی دولت ها و رسانه های خارجی، فتنه ناتمام 68 در تابستان 88 سرباز کرد و کشور را مشتعل ساخت. هدف این فتنه اصل ولایت فقیه بود.
از سویی دیگر با تقدیر الهی، از مدتی پیش جریانی محسوس از فوت علمای بزرگ و صاحبدل آغاز شده بود که کنجکاوی اهل دقت را برانگیخته بود. در جریان فتنه معلوم شد که صحنه بایستی از حضور این بزرگان خالی می شد تا عرصه، عرصه ی هنرنمایی ولایت فقیه و ولایت پذیری مطلق امت باشد. با اوج گرفتن فتنه، امام و امت به صحنه آمده و نمایشی با شکوه از ولایت و ولایت پذیری را به جهانیان عرضه کردند. در این آزمایش بزرگ که در پایان دوره ی ده ساله سوم انقلاب اسلامی اتفاق افتاد، مردم بیش از پیش شایستگی خود را برای کسب عنوان امت آخرالزمانی نشان دادند و البته در مقابل، خواص در این آزمون دچار شکستی سنگین تر از دو دوره پیش شدند.(86)
این که آزمون مردم و خواص در جریان انقلاب اسلامی و در ادعای زمینه سازی ظهور تا کجا پیش خواهد رفت و نسل دهه 70 و نسل های بعد چه ارمغانی را پیش روی جهانیان خواهند گذاشت، بستگی تام به عملکرد ما در این دوره ی حساس از آخرالزمان دارد. ما می توانیم همان امت آخرالزمانی و اهل فارس باشیم که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم آنان را برادران خویش خواند. اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة!
پینوشتها:
83- أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّى یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلاَ إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ
آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر [سرِ] پیشینیان شما آمد، بر [سرِ] شما نیامده است ؟ آنان دچار سختى و زیان شدند و به [ هول و ] تکان درآمدند، تا جایى که پیامبر [خدا] و کسانى که با وى ایمان آورده بودند گفتند: «یارى خدا کى خواهد بود؟» هش دار، که پیروزى خدا نزدیک است.
84-أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِینَ جَاهَدُوا مِنْکُمْ وَ یَعْلَمَ الصَّابِرِینَ
آیا پنداشتید که داخل بهشت مىشوید، بىآنکه خداوند جهادگران و شکیبایان شما را معلوم بدارد؟
85- سوره بقره، آیه 177: لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ الْمَلاَئِکَةِ وَ الْکِتَابِ وَ النَّبِیِّینَ وَ آتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَى وَ الْیَتَامَى وَ الْمَسَاکِینَ وَ ابْنَ السَّبِیلِ وَ السَّائِلِینَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ أَقَامَ الصَّلاَةَ وَ آتَى الزَّکَاةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَ الصَّابِرِینَ فِی الْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ
نیکوکارى آن نیست که روى خود را به سوى مشرق و [یا] مغرب بگردانید، بلکه نیکى آن است که کسى به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب [آسمانى] و پیامبران ایمان آوَرَد، و مال [خود] را با وجودِ دوست داشتنش، به خویشاوندان و یتیمان و بینوایان و در راهماندگان و گدایان و در [ راهِ آزاد کردن ] بندگان بدهد، و نماز را برپاى دارد، و زکات را بدهد، و آنان که چون عهد بندند، به عهد خود وفادارانند و در سختى و زیان، و به هنگام جنگ شکیبایانند آنانند کسانى که راست گفتهاند، و آنان همان پرهیزگارانند.
سوره انعام، آیه 42:وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِکَ فَأَخَذْنَاهُمْ بِالْبَأْسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ یَتَضَرَّعُونَ
و به یقین، ما به سوى امّتهایى که پیش از تو بودند [پیامبرانى] فرستادیم، و آنان را به تنگى معیشت و بیمارى دچار ساختیم، تا به زارى و خاکسارى درآیند.
86- در روزهایی که این اثر در دست ارزیابی قرار داشت و برای چاپ آماده می شد، جریان مهم و عظیم خیزش و بیداری اسلامی در خاورمیانه و کشورهای اسلامی به وقوع پیوست. سه دهه مقاومت مردم ایران و پایمردی آنان بر مأموریت انقلاب اسلامی، سرنجام ثمر داد و انقلاب اسلامی را وارد مرحله دوم خویش نمود. پیش از این و در سال 1341 امام خمینی رحمه الله پیش بینی کرده بودند که انقلاب اسلامی در ایران پیروز شده و منجر به تشکیل حکومت اسلامی در این کشور خواهد شد. در مرحله دوم، این انقلاب به کشورهای اسلامی و سپس در مرحله سوم، به دیگر کشورهای جهان سرایت خواهند کرد. این پیش بینی به عنوان نتیجه طبیعی پیشبرد انقلاب اسلامی و هدیه خداوند به مردم ایران محقق شد و انقلاب اسلامی را نه تنها از مرحله نخست گذر داد که با سرعتی باورنکردنی وارد مرحله سوم نمود. این سرعت اعجاب انگیز در ورود به مرحله سوم و بروز آشفتگی و عدالت طلبی در کشورهای اروپایی، تنها چند روز پیش از وقوع، مورد پیش بینی امام خامنه ای قرار گرفت.
در چنین شرایطی است که به نظر می رسد دوباره ابزار کهنه و مؤثر شیطان به کار آمده و در حساسترین شرایط انقلاب اسلامی، اختلاف را به عنوان فتنه ای دیگر به جان این انقلاب مقدس و کشور الهی انداخته است. خداوند ما را از شر همه فتنه های آخرالزمان محفوظ داشته و متوجه و قدردان انقلاب بزرگمان بگرداند! ان شاء الله.
همایون، محمد هادی؛(1390)، تاریخ تمدن و ملک مهدوی، تهران: نشر دانشگاه امام صادق (ع)و پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چاپ اول1390.
/ج