فهم توطئه های دشمن و کامل نکردن پازل او
«امروز توطئه ی دشمن، توطئه ی پیچیده ای است. ما باید جوانب این توطئه را بروشنی بشناسیم و بشناسانیم؛ وظیفه ی ما این است امروز جنگ نظامی با ما خیلی متحمل نیست-لکن جنگی که وجود دارد، از جنگ نظامی اگر خطرش بیشتر نباشد، کمتر نیست؛ اگر احتیاط بیشتری نخواهد، کمتر نمی خواهد. در جنگ نظامی دشمن به سراغ سنگر های مرزی ما می آید مراکز مرزی ما را سعی می کند منهدم بکند تا بتواند در مرز نفوذ کند؛ در جنگ روانی و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته می شود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهای معنوی می آید که آنها را منهدم کند؛ به سراغ ایمانها، معرفتها، عزمها، پایه ها و ارکان اساسی یک نظام و یک کشور؛ دشمن به سراغ که اینها را منهدم بکند و نقاط قوت را در تبلیغات خود به نقاط ضعف تبدیل کند؛ فرصت های یک نظام را به تهدید تبدیل کند. این کارهائی است که دارند می کنند؛ در این کار تجربه هم دارند، تلاش هم زیاد دارند می کنند، ابزار فراوانی هم در اختیارشان هست. باید ابعاد دشمن و ابعاد دشمنی را بدانیم تا بتوانیم بر او فائق بیائیم. البته ما مدد الهی داریم، کمک غیبی داریم بدون شک؛ این را انسان دارد مشاهده می کند؛ لکن ما مادامی که هوشیارانه، آگاهانه در میدان نباشیم، تدبیر لازم را به کار نبریم، کمک الهی به سراغ ما نخواهد آمد.دشمنان ما؛ دشمنان انقلاب، دشمنان نظام اسلامی، چند خط را دارند دنبال می کنند که این در تبلیغاتشان و در کاری که انجام می دهند، واضح هم هست؛ اینها چیزهای پوشیده و پنهانی نیست؛ باید در ذهن خودمان اینها را جمع بندی کنیم:
یکی این است که نشانه های امید را مخدوش کنند؛ مورد خدشه قرار بدهند، که از جمله همین انتخابات بود. حضور هشتاد و پنج در صدی مردم، یک چیز امید بخشی است، یک چیز مهمی است؛ همانطور که عرض کردیم، سی سال بعد از یک انقلاب، مردم کشور بیایند به نظام بر آمده ی این انقلاب یک چنین آراء وسیعی را تقدیم بکنند، این جز اعتماد به این نظام و دل بستن به این نظام، معنای دیگری ندارد؛ و این اتفاق افتاد. یا رئیس جمهوری را با این رأی بالا انتخاب بکنند، این یک چیز بی سابقه است. این اتفاق افتاد؛ این کار در کشور شد. این خیلی نقطه ی قوت مهمی است. سعی شد این نقطه ی قوت را تبدیل کنند به نقطه ی ضعف؛ این مایه ی امید را تبدیل کنند به مایه ی تردید، مایه ی یأس. این کار خصمانه ای است. در کشور، مایه های امید فراوان است؛ زیر ساختهای کشور، امروز زیر ساختهای بسیار محکمی است؛ کارهای مهمی در طول این سالها انجام گرفته و امروز کشور آماده ی یک حرکت جهش وار به جلوست. پیشرفتهای علمی، امروز خیلی چشم نواز و چشم گیر است؛ به طوری که دیگران-دانشمندان کشورهای دیگر-آنهائی که انگیزه ی سیاسی ندارند-اعتراف می کنند؛ که یک نمونه اش را دیشب توی تلویزیون دیدید. در مورد همین سلولهای بنیادی، اعتراف کردند که باور نمی کردند در ایران این حد پیشرفت وجود داشته باشد. می گوید:من پارسال هم در این کنفرانس علمی شرکت کردم، امسال هم شرکت کردم؛ امسال تا پارسال تفاوت زیادی به وجود آمده، پیشرفت زیادی شده!این یک نمونه اش است؛ ده ها نمونه از این قبیل داریم که اینها پیشرفتهای علمی است؛ مایه های امید است. خود تجربه ی سی ساله-سی سال تجربه پشت سر ماست؛ در اختیار ماست-نسل جوان پر انرژی و تحصیلکرده ای در وسط میدان است؛ اینها همه مایه های امید و نقاط قوت است. نسل جوانی که هم تحصیلکرده است، هم اعتماد به نفس دارد، هم احساس می کند که می تواند کشور خودش را پیش ببرد. ما یک سند چشم انداز داریم که تا سال 1404، مشخص کرده که خط ما از لحاظ پیشرفتهای کشوری ومادی کجاست؛ خیلی چیز مهمی است. معلوم کردیم که به کجا باید برسیم و از چه طریقی باید حرکت بکنیم. اینها عوامل امید است، اینها نقطه های قوت است. می خواهند اینها را به موجبات یأس تبدیل کنند؛ راجع به سند چشم انداز صحبت بشود، می گویند آقا به این سند توجهی نشده؛ راجع به پیشرفتهای علمی بحث بشود، می گویند اینها خیلی اهمیتی ندارد؛ راجع با انتخابات بحث بشود، این شبهه ها و خدشه ها را پیش می آورند؛ راجع به جوانها صحبت بشود، اشاره می کنند به تخلف چند تا جوان در یک طرفی! یعنی همه ی این نقاط مثبت، این قله های برجسته ای که همه اش امید افزا هست، اینها را سعی می کنند در چشمها کمرنگ کنند. متقابلا نقاط ضعف کوچکی که حتما وجود دارد، بزرگ کنند یا نقاط ضعف را-نمی گوئیم هم کوچک، نقاط ضعفی وجود دارد-بزرگ نمائی کنند؛ چند برابر آنچه که هست، این نقاط ضعف را نشان بدهند؛ سیاه نمائی کنند؛ تلقی های بدبینانه ی نسبت به نظام را گسترش بدهند. می بینید دیگر؛ به زور می خواهند این یأس را به جامعه القاء کنند. وقتی یأس وارد جامعه شد، جامعه از پویائی خواهد افتاد؛ افراد مبتکر، افراد نخبه، افراد جوان و پر نشاط منزوی می شوند، کناره گیری می کنند، دست و دلشان به کار نمی رود، مشارکتها کم می شود، پویائی جامعه از دست می رود. این یکی از خطوط کاری دشمن است؛ مرتبا القای بن بست کردن. شما اگر ببینید این تبلیغات رادیوها را-حالا امروز رادیو ها دیگر نیست. یک وقتی می گفتیم ده ها رادیو، امروز مسئله ی هزارهاست؛ رادیو هست، تلویزیون هست، این وسایل اینترنتی هست-به طور دائم از مراکز مشخصی، مرتبا القای بن بست، القای بحران، القای سیاه بودن وضعیت می شود؛ هر مقداری که بگیرد هر مقداری که مستمع و شنونده پیدا بکند و باور پذیر باشد برای آنها؛ دارند در این زمینه کار می کند. این یکی از خطوط کاری دشمن است. یکی از خطوط کاری اصلی دشمن، همین مسئله ی تفرقه است که شما آقایان یر روی او بحق تکیه کردید، در گزارش هم بیان فرمودند، در بیانیه ی پایانی خبرگان هم به این مسئله ی اتحاد توجه شده؛ بسیار مسئله ی مهمی است. مسئله ی اتحاد ملت و کاری که برای ایجاد تفرقه دارد انجام می گیرد، بسار مسئله ی مهمی است. ما نشانه های وحدت عمومی مردم را داریم می بینیم. شما نماز جمعه ها را در ماه رمضان دیدید، روز قدس را دیدید، نمازهای عید فطر را دیدید؛ چه عظمتی!انسان وقتی نگاه می کند-نه فقط در تهران، در مشهد، در اصفهان، در کرمان، در تبریز، در مناطق مختلف-منظره، منظره های بی نظیری است؛ اصلا شاید در طول تاریخ اسلام، هرگز نمازعید فطر با این عظمت، با این شکوه های عجیب-در نقاط مختلف یک کشور، نه فقط در یک شهر-دیده نشده!ما امروز اینها را داریم؛ اینها همه نشانه ی وحدت است؛ نشانه ی همدلی مردم است؛ نشانه ی این است که یک مرکز مشترکی وجود دارد که مردم علی رغم اختلافات جزئی و فرعی ای که با هم دارند، در گرایش و انتماء(نسبت دادن به کسی)به این اصل، متفق اند؛ دلشان متوجه این مرکز است؛ که این مرکز هم دین است، اصول اسلامی است، ارزشهای والاست، دین خداست. این، خیلی چیز مهمی است. خوب، همه باید در مقابل این وحدت سر فرود بیاورند، وقتی این وحدت را می بینند. می بینیم که متأسفانه بعکس، بعضی دم از تفرق می زنند، از روی جهالت، غفلت؛ واقعا محمول بر غفلت است این چیزها، بیش از آنچه که بر چیز های دیگری انسان بخواهد اینها را حمل کند. این، مسئله ی مهمی است.
مسئله ی ایجاد وحدت؛ وحدت مذهبی، وحدت قومی، وحدت سلائق سیاسی، اینها مهم است؛ باید سعی کرد. یکی از خطوط دشمن، ایجاد تفرقه است؛ هر چه بتوانند، در هر جا بتوانند، در هر سطحی که بتوانند؛ در سطوح مختلف، از مسئولین، آحاد مردم، بین خود گروههای روحانی، بین خود گروههای دانشگاهی، بین خود جمعها و جمعیتهای واحد های دیگر اجتماعی، وبین اینها با یکدیگر ایجاد اختلاف کنند، و بین مذاهب. نمونه های فراوانش را دارید مشاهده می کنید که در جامعه هست. این یک مسئله است. خط دشمن خط ایجاد تفرقه است. این هم یک مسئله است.
مسئله ی چهارم-این خط دیگری است که به نظر ما دشمن بر روی او هم دارد سرمایه گذاری می کند-منصرف کردن ذهن مردم از دشمنی دشمن است. ما هرگز منکر نیستیم که در نارسائی های گوناگون و مشکلات فراوانی که بر سر راه جامعه و افراد پیش می آید، تقصیرهای شخصی و تقصیرهای اجتماعی، از درون وجود دارد؛ در این هیچ تردیدی نیست؛ کسی این را منکر نیست. «مَا أَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ وَ مَا أَصَابَکَ مِنْ سَیِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِکَ »(1)؛ اینکه معلوم است؛ دشمن هم اگر ضربه ای به ما زد و این ضربه کاری شد، این هم «من نفسک» است؛ در این شکی نیست. در جنگ احد هم که دشمن حمله کرد و ضربه زد، در حقیقت مسلمانها از خودشان ضربه خوردند؛ در این که بحثی نیست؛ منتها نکته این است که اگر انسان بخواهد ضربه نخورد؛ باید نقش دشمن رابیند. یکی از لوازم توجه و ملاحظه برای ضربه نخوردن، دیدن دشمنی است که می خواهد به ما ضربه بزند؛ از این ما را نباید غافل کنند. خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تأثیر دشمن، یکی از خطوط القائی و تبلبغاتی دشمن است. حالا طرق مختلفی البته برای این کار دارند. تا کسی بگوید دشمن، می گویند:آقا شما همه اش به گردن دشمن می اندازید؛ خوب، هست دشمن؛ هست دشمن؛ چرا نمی بینیم دشمن را؟ چرا نمی بینیم شعف عظیمی که دشمن پیدا می کند از آنچه که اینجا از اختلاف ما، از حوادث گوناگون، از بلوای بعد از انتخابات به وجود می آید؟ تشویق کنند کسانی را که عامل هستند. آنجا، رئیس یک کشور بزرگ از آدمها اسم می آورد!خوب، این جز ایجاد دشمنی است؟ ازمعارضین نظام اسم می آورد و تمجید می کند از فلان کس که آقا از شجاعت او(!)ما تعجب کردیم. چرا؟ چون یک کلمه ای گفته که آنها خوششان آمد. اینها را باید دید؛ اینها را باید متوجه شد و نبایستی از دشمنی دشمن غفلت کرد.
البته دشمنی او خلاف انتظار نیست، غفلت ما خلاف انتظار است. دولت انگلیس که کارنامه ی دویست ساله ی حضور آنها و ارتباط آنها با کشور ما، کارنامه ی سر تا پا سیاه است-واقعا یک نقطه و یک جا نداریم که بشود نشان داد که دولت انگلیس به نفع ملت ایران یک قدم کوچکی برداشته باشد؛ هرچه بوده صدمه های بزرگ-اینها اعلان می کنند که ما طرفدار ملت ایرانیم! دولت آمریکا اعلام می کند که ما طرفدار مردم ایرانیم؛ یعنی :با نظام جمهوری اسلامی بدیم، اما مردم را دوست داریم! خوب، مردم جزو این نظامند؛ این نظام که منفک از مردم نیست. این ترفندهای دشمن است. اینها را باید شناخت، فهمید. او البته دشمنی اش را می کند؛ امر طبیعی است، اما اینکه ما نفهمیم دشمنی او را و از این معنا غفلت کنیم، این قابل قبول نیست. یک وقت می بینید ما در داخل جدول و پازلهای دشمن قرار می گیریم-در پازل، مجموعه ای را کنار هم می چینند، تا یک شکلی از تویش در بیاید-تا یکی از این اجزاء را ما تأمین بکنیم. خوب، این خیلی چیز بدی است؛ ما باید سعی کنیم که تأمین کننده ی اجزاء او نباشیم. مثل این جدول حروف متقاطع که وقتی کنار هم گذاشته می شود، یک کلمه ای از تویش در می آید. دشمن یک جدول این جوری درست کرده، برای اینکه یک حرفی از تویش در بیاورد؛ چند تا از این حروف را هم ما بگذاریم! این را باید مراقبت کرد؛ بحث سر این است؛ باید جدول دشمن را کامل نکنیم؛ پازل دشمن را کامل نکنیم؛ ببینیم دشمن چه کار دارد می کند و چه کار می خواهد بکند؛ اهداف و حضور واضح او را ببینیم.
امروز موثرترین سلاح بین المللی علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛ سلاح ارتباطات رسانه ای است. امروز این قوی ترین سلاح است و از بمب اتم هم بدتر و خطرناکتر است. این سلاح دشمن را شما در بلواهای بعد از انتخابات ندیدید؟ دشمن با همین سلاح، لحظه به لحظه، قضایای ما را دنبال می کرد و به کسانی که اهل شیطنت بودند، رهنمود می داد. «و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم»؛ دائم به اولیاء خودشان ایحاء می کردند. خوب، این حضور دشمن است دیگر؛ حضور دشمن را از این واضح تر و روشن تر می شود فرض کرد؟
باید بصیرت داشت. آنچه که انسان از نخبگان جامعه و جریانات سیاسی و گروههای سیاسی انتظار دارد، این است که با حوادث، با این خطوط دشمن، با بصیرت مواجه بشوند؛ با بصیرت. اگر بصیرت وجود داشت و عزم مقابله وجود داشت، خیلی از رفتارها ی ما ممکن است تغییر پیدا بکند؛ آنوقت وضعیت بهتر خواهد شد. بعضی از کارها از روی بی بصیرتی است.
این محورهائی که عرض شد-این خطوط دشمن را-ما در عمل خودمان و در اظهارات خودمان باید محاسبه کنیم و باید اینها را در محاسبات خودمان بگنجانیم، که اگر اظهار نظری هم می خواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد؛ عمل و اقدامی می خواهیم بکنیم، با توجه به اینها باشد؛ ببینیم آیا داریم به دشمن کمک می کنیم یا نه. این به نظر من چیز مهمی است». (2)
وظایف تصریحی:
1- جوانب توطئه های دشمن شناختن و شناساندن.2- هوشیارانه وآگاهانه در میدان بودن.
3- با تدبیر عمل کردن.
4- تلاش در ایجاد وحدت:وحدت مذهبی، وحدت قومی، وحدت سائق سیاسی.
5- بصیرت در برابر دشمنی که می خواهد به ما ضربه بزند.
6- غفلت نکردن و دیدن دشمن.
7- شناخت و فهم ترفندهای دشمن.
8- پازل و جدول دشمن را کامل نکردن.
9- مراقب سلح تبلیغا ت و ارتباطات رسانه ای دشمن که خطرناکترین سلاح اوست، بودن.
10- با بصیرت با حوادث و خطوط دشمن مواجه شدن.
11-سنجش اعمال و اقداماتمان با این معیار که آیا داریم به دشمن کمک می کنیم یا نه؟
وظایف استنباطی :
1- نشانه ها و خطوطی که دشمن در جنگ نرم دنبال می کند کاملا روشن است. خواص خود را به غفلت و ندانستن و ندیدن نزنند.2- پیشرفت های چشمگیر کشور و امیدهای بوجود آمده را انکار نکرده ووضعیت کشور را سیاه جلوه ندهند.
3- دلبستگی مردم به نظام و شرکت بی سابقه آنها در انتخابات را مخدوش نکنند.
خواص مرزشان را مشخص کنند و دو پهلو حرف نزنند
«دشمنان ملت از شفاف بودن فضا ناراحتند؛ فضای شفاف را بر نمی تابند؛ فضای غبار آلود را می خواهند. در فضای غبار آلود است که می توانند به مقاصد خودشان نزدیک شوند و به حرکت ملت ایران ضربه بزنند. فضای غبار آلود، همان فتنه است. فتنه معنایش این است که یک عده ای بیایند با ظاهر دوست و باطن دشمن وارد میدان شوند، فضا را غبار آلود کنند؛ در این فضای غبار آلود، دشمن صریح بتوانند چهره ی خودش را پنهان کند، وارد میدان شود و ضربه بزند. اینی که امیرالمومنین فرمود :«انما بدء وقوع الفتن اهواء تتبع و احکام تبتدع»، تا آنجائی که می فرماید:«فلو ان الباطل خلص من مزاج الحق لم یخف علی المرتادین»؛ اگر باطل، عریان و خالص بیاید، کسانی که دنبال شناختن حق هستند، امر برایشان مشتبه نمی شود؛ می فهمند این باطل است. «و لو الحق خلص من مزج الباطل انقطع عنه السن المعائدین»(3)؛ حق هم اگر چنانچه بدونپیرایه بیاید توی میدان، معاند دیگر نمی تواند حق را متهم کند به حق نبودن. بعد می فرماید:«ولیکن یوخذ من هذا ضغث و من هذا ضغث فیمزجان»؛ فتنه گر یک تکه حق، یک تکه باطل را می گیرد، اینها را با هم مخلوط می کند، در کنار هم می گذارد؛ «فهنا لک یستولی الشیطان علی اولیائه»؛ آن وقت کسانی که دنبال حقند، آنها هم برایشان امر مشتبه می شود. فتنه این است دیگر.
خوب، حالا در مقابل یک چنین پدیده ای، علاج چیست؟ عقل سالم حکم می کند و شرع هم همین را قاطعا بیان میکند:علاج عبارت است از صراحت در تبیین حق، صراحت در بیان حق. وقتی شما می بینید یک حرکتی به بهانه ی انتخابات شروع می شود، بعد یک عامل «دشمن»ی در این فضای غبار آلوده وارد میدان شد، وقتی می بینید عامل دشمن-که حرف او، شعار او حاکی از ما فی الضمیر اوست-آمد توی میدان، اینجا باید خط را مشخص کنید، اینجا باید مرز را روشن کنید. همه وظیفه دارند؛ بیشتر از همه، خواص؛ و در میان خواص، بیشتر از همه، آن کسانی که مستمعین بیشتری دارند، شنوندگان بیشتری دارند. این وظیفه است دیگر:مرزها روشن بشود و معلوم بشود که کی چی می گوید. اینجور نباشد که باطل، خودش را در لابه لای گرد وغبار بر خاسته ی در میدان مخفی کند، ضربه بزند و جبهه ی حق نداند از کجا دارد ضربه می خورد. این است که حرف دو پهلو زدن، از خواص، مطلوب نیست. خواص باید حرف را روشن بزنند و مطلب را واضح بیان کنند. این، مخصوص یک گرایش سیاسی خاص هم نیست. در داخل نظام اسلامی، همه ی گرایشهائی که درمجموعه ی نظام قرار دارند، اینها باید صریح مشخص کنند که بالاخره آن حمایتی که مستکبرین عالم می کنند، مورد قبول است یا مورد قبول نیست. وقتی که سران استکبار، سران ظلم، اشغالگران کشور های اسلامی، کشندگان انسانهای مظلوم در فلسطین و در عراق و افغانستان و خیلی جاهای دیگر، می آیند وارد میدان می شوند، حرف می زنند، موضع می گیرند، خوب، باید معلوم بشود این کسی که در نظام جمهوری اسلامی است، در مقابل این چه موضعی دارد؛ حاضر است تبری بجوید، بگوید من دشمن شمایم؟ من مخالف شمایم؟
وقتی در داخل محیط فتنه، کسانی با زبانشان صریحا اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی می کنند، با عملشان هم جمهوریت و یک انتخابات را زیر سوال می برند، وقتی این پدیده در جامعه ظاهر شد، انتظار از خواص این است که مرزشان را مشخص کنند، موضعشان را مشخص کنند. دو پهلو حرف زدن، کمک کردن به غبار آلودگی فضاست؛ این کمک به رفع فتنه نیست، این کمک به شفاف سازی نیست. شفاف سازی، دشمن دشمن است؛ مانع دشمن است. غبار آلودگی، کمک دشمن است. این، خودش شد یک شاخص. این یک شاخص است. کی به شفاف سازی کمک می کند و کی به غبار آلودگی کمک می کند. همه این را در نظر بگیرند، این را معیار قرار بدهند». (4)
وظایف تصریحی:
1- صراحت در تبیین و بیان حق و دو پهلو حرف نزدن.2- مشخص و روشن کردن مرز خود با دشمن.
3- در برابر حمایتی که مستکبرین عالم می کنند صریحا موضع قبول یا رد خود را اعلان کنند.
4- موضع خود را در برابر سران استکبار و اشغالگر کشورهای اسلامی مشخص کنند.
5- در برابر کسانی که با زبانشان صریحا اسلام و شعارهای نظام جمهوری اسلامی را نفی می کنند و با عملشان جمهوریت و انتخابات بزرگ را زیر سوال می برند، مرز و موضع خود را مشخص کنند.
6- توجه به این نکته که دو پهلو حرف زدن در شرایط فتنه، کمک کردن غبار آلودگی فضا و کمک به دشمن است.
7- توجه با این نکته که شفاف سازی، دشمن دشمن و مانع دشمن است.
وظایف استنباطی :
1-هر چه شهرت نخبگان و خواص بیشتر بوده و شنوندگان بیشتری داشته باشند، وظیفه اشان سنگین تر است.2-مهمترین وظیفه ی نخبگان و خواص صراحت در بیان حق و مشخص کردن با دشمنان و مستکبران است.
3-تبری نجستن نخبگان و خواص و گرایشها از دشمنان نظام وظالمان و اشغالگران، همراهی و کمک به دشمنان است، چه بخواهند و چه نخواهند.
حمایت سران استکبار و آدمهای فاسد، باید خواص را متنبه کند
«آن کسی که برای انقلاب، برای امام، برای اسلام کار می کند، بمجردی که ببیند حرف او، حرکت او، موجب شده است که یک جهتگیری ای علیه این اصول به وجود بیاید، فورا متنبه می شود. چرا متنبه نمی شوند؟ وقتی شنفتند که از اصلی ترین شعار جمهوری اسلامی-«استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»-اسلامش حذف می شود، باید به خود بیایند؛ باید بفهمند که دارند راه را غلط می روند، اشتباه می کنند؛ باید تبری کنند. وقتی می بینند در روز قدس که برای دفاع از فلسطین و علیه رژیم غاصب صهیونیست است، به نفع رژیم غاصب صهیونیست و علیه فلسطین شعار داده می شود، باید متنبه بشوند، باید خودشان را بکشند کنار، بگویند نه نه، ما با این جریان نیستیم. وقتی می بینند سران ظلم و استکبار عالم از اینها حمایت می کنند، روسای آمریکا و فرانسه و انگلیس و اینهائی که مظهر ظلمند-هم در زمان کنونی، هم در دوره ی تاریخی صد سال دویست ساله ی تا حالا-دارند از اینها حمایت می کنند، باید بفهمند یک جای کارشان عیب دارد؛ باید متنبه بشوند. وقتی می بینند همه ی آدمهای فاسد:سلطنت طلب از اینها حمایت می کند، توده ای از اینها حمایت می کند، رقاص و مطرب فراری از کشور از اینها حمایت می کند،باید متنبه بشوند، باید چشمشان باز بشود، باید بفهمند؛ بفهمند که کارشان یک عیبی دارد؛ بلافاصله برگردند بگویند نه، ما نمی خواهیم حمایت شما را. چرا رودربایستی می کنند؟ آیا می شود با بهانه ی عقلانیت، این حقایق روشن را ندیده گرفت، که ما عقلانیت بخرج می دهیم!این عقلانیت است که دشمنان این ملت و دشمنان این کشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و برای شما کف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش کنید؛ این عقلانیت است؟ این نقطه ی مقابل عقل است. عقل این است که بمجردی که دیدید بر خلاف آن مبانی ای که شما ادعایش را می کنید، چیزی ظاهر شد، فورا خودتان را بکشید کنار ، بگوئید نه نه نه، ما نیستیم؛ بمجردی که دیدید به عکس امام اهانت شد، به جای اینکه اصل قضیه را انکار کنید، کار را محکوم کنید؛ بالاتر از محکوم کردن کار، حقیقت کار را بفهمید، عمق کار را بفهمید؛ بفهمید که دشمن چه جوری دارد برنامه ریزی می کند، چه می خواهد، دنبال چیست؛ این را باید این آقایان بفهمند. من تعجب می کنم!کسانی که اسم ورسم خودشان را از انقلاب دارند-بعضی از این آقایان یک سیلی برای انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت-و به برکت انقلاب اسم و رسمی پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است، می بینید که دشمنان انقلاب چطور براق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، می خندند؛ اینها را که می بینید؟ به خود بیائید، متوجه بشوید.
شما برادران سابق ما هستید. اینها کسانی هستند که بعضی از اینها، یک وقتی به خاطر طرفداری از امام مورد اهانت هم قرار می گرفتند. حالا ببینند کسانی که به نام اینها شعار می دهند، عکس اینها را رو ی دستشان می گیرند، اسم اینها را با تجلیل می آورند، درست نقطه ی مقابل، علیه امام و علیه انقلاب و علیه اسلام شعار می دهند و روزه خوری علنی در روز قدس، در ماه رمضان، می کنند؛ اینها را می بینید، خب، بکشید کنار. انتخابات تمام شد. انتخاباتی بود، عمومی هم بود، درست هم بود، اشکالی هم نتوانستند بر انتخابات بگیرند و ثابت کنند؛ حالا هی ادعا کردند، فرصت هم داده شد؛ گفتیم بیائید، نشان بدهید، ثابت کنید؛ نتوانستند، نیامدند؛ تمام شد. پابندی به قانون اقتضاء می کند که انسان ولو این رئیس جمهوری را که انتخاب شده است قبول هم نداشته باشد، وقتی برای قانون احترام قائل بود، بایستی در مقابل قانون، خضوع کند. خب، معلوم است هیچ کسی نمی تواند بگوید این کسی که انتخاب شده، صد در صد حسن محض است، آن طرفی که انتخاب نشده است، صد در صد قبح محض است؛ نه، همه حسنی دارند، قبحی دارند؛ این طرف هم حسنی دارد، قبحی دارد؛ آن طرف هم حسنی دارد قبحی دارد. قانون، ملاک است، معیار است. چرا اینجوری می شود؟ چرا؟ این، هوای نفس است.
اینها مال امروز هم نیست. کسانی که از اوائل انقلاب یادشان هست، می دانند؛ بعضی بودند از یاران امام، از نزدیکان امام در دهه ی اول انقلاب و در حال حیات امام، که کارشان به مقابله ی با امام کشید؛ کارشان به معارضه ی با امام کشید؛ ایستادند پای اینکه امام را به زانو در بیاورند و خطای حرکت امام(رضوان الله تعالی علیه)را-آن مرد بزرگ را، آن مرد الهی را-اثبات کنند؛ اما بعد زاویه پیدا کردند. خب، انقلاب اینها را مطرود کرد. کسانی که از نزدیکان امام بودند، از یاران امام بودند، کارشان کشید به یا پناه بردن به دشمن، یا مواجه شدن با انقلاب، یا ضربه زدن به انقلاب. اینها باید عبرت باشد برای همه ی ما؛ باید عبرت باشد؛ باید بفهمیم. (5)
وظایف تصریحی:
1- با دیدن حرکتهای ضد انقلابی مانند پاره کردن عکس امام، روزه خواری، شعار علیه انقلاب و اصول آن، بلافاصله باید کنار بکشید.2- اگر کنار نکشید و با مخالفان نظام مرز خود را مشخص نکنید، با انقلاب زاویه پیدا می کنید که روز به روز زیادتر می شود.
3- استفاده از زبان تردید آفرین و تغییر واقعیت ها، فتنه آفرین است.
وظایف استنباطی :
1- ادعای اعتقاد به نظام و انقلاب با تبری نکردن از کسانی که اسلام را از شعارهایشان حذف کرده اند، گول زدن مردم است.2- کنار نکشیدن از کسانی که به نفع رژیم غاصب صهیونستی و علیه فلسطین شعار می دهند غلط و دور از عقلانیت است.
3- تبری نکردن از روسای آمریکا و انگلیس و فرانسه و آنهائی که در دوره تاریخی صد و دویست ساله اخیر تا حالا مظهر استکبار و ظلم بودند با عقلانیت سازگاری ندارد.
پی نوشت ها :
1- سوره نساء آیه 79.
2- دیدار با اعضاء مجلس خبرگان رهبری، 1388/7/2.
3- نهج البلاغه، خطبه 50.
4- در دیدار با اعضای شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، 1388/10/29.
5- دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون، 1388/9/22.
(1389) ولایت فقیه در شرایط فتنه(در رهنمودهای رهبر معظم انقلاب اسلامی)، تهران، نشر قدر ولایت، چاپ اول