متن کیفرخواست دادرسی ارتش بر ضد رهبران جامعه ی سوسیالیست ها (1)
الف. مشخصات متهمین
غیر نظامیان1-خلیل فرزند فتحعلی، شهرت ملکی، محل تولد تبریز، 64 ساله، شماره ی شناسنامه...، بدون پیشینه ی کیفری.
2-رضا فرزند عباس، شهرت شایان، 42 ساله، شماره ی شناسنامه ... بدون پیشینه ی کیفری.
3-میرحسین فرزند عباس، شهرت سرشار، 41 ساله شماره ی شناسنامه ... بدون پیشینه ی کیفری.
4-علیجان فرزند غلامحسین شهرت شانسی، 41 ساله، شماره ی شناسنامه ... بدون پیشینه ی کیفری.
ب. موضوع اتهام
اقدام بر ضد امنیت داخلی مملکت. تشکیل و اداره و عضویت در دسته و جمعیتی با مرام و رویه ی ضد سلطنت مشروطه ی ایران.ج.گردش کار
اطلاعات واصله به سازمان اطلاعات و امنیت کشور حاکی از آن بوده که افرادی تحت عنوان جامعه ی سوسیالیست های نهضت ملی ایران دست به یک سلسله فعالیت های مضر به مصالح کشور زده و اقداماتی برخلاف قوانین و مقررات جاریه کشور معمول می دارند. با توجه به سوابقی که از این اشخاص در سازمان مزبور وجود داشت و با امعان نظر گذشته ی افراد وابسته به این جمعیت در تاریخ 27 مرداد 1344 مبادرت به دستگیری گردانندگان جمعیت مزبور شده و به دادرسی ارتش جلب می گردند.از متهمین مزبور طی جلسات عدیده تحقیقات لازم به عمل می آید که در پرونده ی انفرادی آنان منعکس و مضبوط است. ولی برای اینکه جمعیتی تحت عنوان «جامعه ی سوسیالیست های نهضت ملی ایران » بهتر شناخته شود، لازم است بدواً به سوابق شخصی که مؤسس و گرداننده و رهبر و به طور کلی فعال مایشا جامعه ی مزبور بوده است و همچنین سایر همکاران وی مراجعه نموده تا ماهیت این جمعیت بهتر روشن گردد:
1. مؤسس و گرداننده و رهبر جامعه ی سوسیالیست های نهضت ملی ایران آقای خلیل ملکی متهم ردیف یک پرونده می باشد که گذشته ی ایشان مستخرج از توضیحات خود مشارالیه و سابقه ی موجود به شرح زیر است:
نامبرده (متهم ردیف یک) هنگام تحصیل در دانشگاه برلن در سال های 1928 الی 1933 میلادی پیرو عقاید کمونیستی شده و با دکتر تقی ارانی کمونیست معروف دوستی صمیمانه ای پیدا می کند و پس از مراجعت به ایران به اتفاق دکتر ارانی و عده ای دیگر پایه های اولیه یک سازمان کمونیستی را در سال های 1312 الی 1313 شمسی بنا می نهد و به همین جهت در سال 1316 به همین اتهام دستگیر و طبق رأی دادگاه به چهار سال حبس محکوم می شود و پس از وقایع شهریور 20 در اثر عفو عمومی نامبرده از زندان آزاد و همراه با 52 نفر دیگر حزب کمونیستی توده را تأسیس و در کادر رهبری آن حزب فعالیت می کرده است تا اینکه پس از چند سال بر اثر اختلافاتی که با سایر سران حزب منحله ی توده بر اثر احراز مقامات حزبی پیدا می کند به عضویت کمیته ی مرکزی انتخاب نشده و به همین دلیل عده ای از اعضای حزب توده را با خود همراه ساخته از حزب مزبور انشعاب می کند و در صدد بود که حزب کمونیستی دیگری در مقابل حزب توده به وجود آورد که به علت قدرت حزب توده از یک طرف و مخالفت حزب کمونیست شوروی از سوی دیگر در این اقدام توفیقی به دست نمی آورد.
با ظاهر شدن دکتر مصدق در عرصه ی سیاست ایران موقعیتی پیش می آید که متهم ردیف یک (خلیل ملکی) وارد میدان شده تا اولاً انتقام خود را از سران حزب منحله ی توده، که او را به بازی نگرفته بودند، بگیرد و ثانیاً بتواند رل عمده ای در اوضاع آن روز کشور داشته باشد. به همین جهت با افراد وابسته به جبهه ی ملی دست ائتلاف داده و «سازمان مقاومت ملی» را به وجود می آورد.
نامبرده و همفکرانش در دوره ی حکومت سی ماهه ی دکتر مصدق کوشش فراوان به کار می برند تا با سست کردن مبانی اعتقادات ملی و مذهبی جوانان آنها را به سوی عقاید مارکسیستی سوق دهند. مدتی حزب «زحمتکشان ملت ایران » را تشکیل می دهند و باز پس از چندی با سایر رهبران آن حزب از در ناسازگاری درآمده و حزب «نیروی سوم » را شخصاً تشکیل می دهند و در روزهای آخر حکومت دکتر مصدق وقتی احساس می نماید که امکان دارد حزب توده پیروز شود خود را با آن حزب یکی کرده و در عین حال گروه وابسته به وی را در برانداختن رژیم کهن و مورد علاقه ملت ایران از حزب توده هم جلوتر می روند- و شعارهایی که در روزنامه ی «نیروی سوم » ارگان رسمی حزب در خلال روزهای 25 تا 28 مرداد چاپ شده و ضمیمه ی پرونده است بهترین شاهد برای اثبات این مدعی است. اعلامیه ی حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم ) که در روزنامه ی نیروی سوم شماره ی 245 مورخ دوشنبه 26 مرداد 1332 چاپ شده و مقاله هایی که همین روزنامه در مورد برچیده شدن رژیم سلطنتی و برقراری جمهوری چاپ نموده است، هیچ گونه ابهامی برای درک مرام و هدف این جمعیت باقی نمی گذارد.
آقای خلیل ملکی که عادت دارد هر روز ماسک جدیدی بر چهره بزند، بعد از قیام ملی 28 مرداد 1332 که مدت نه ماه در قلعه ی فلک الافلاک بازداشت شد، علی الظاهر خود را نادم نشان داده و سعی نمود خود را به مقامات انتظامی نزدیک نماید تا با همکاری دستگاه های انتظامی تشکیلات حزب توده را ریشه کن نماید. با این ترتیب آقای خلیل ملکی طی سال های 1334 الی 1339 ضمن اینکه مقالاتی علیه سران حزب منحله ی توده می نوشت، کم کم به خود عنوان سوسیالیست را داده و برای جمع آوری طرفداران به دور خود شروع به یک سلسله تبلیغات نمود و اصلاحات مختلف را نوید داده با وجود اینکه نماینده ی واقعی سوسیالیست ها نبوده مسافرت هایی به کشورهای اروپایی نموده و خود را سوسیال- دموکرات آسیایی معرفی و دوستانی جهت خود دست و پا کرده با اغوای عده ای از دانشجویان و جوانان ایرانی گروه سوسیالیست های ایرانی در اروپا را تشکیل داده و بالاخره در سال 1339 نیز جامعه ی سوسیالیست های نهضت ملی ایران را به وجود آورده است.
لیکن با توجه به برنامه هایی که جهت آبادانی ایران و تعمیم عدالت اجتماعی و تأمین رفاه و سعادت ملت ایران با مطالعات فراوان و با در نظر گرفتن شرایط خاص کشور فراهم گردیده است دیگر محلی برای ادامه ی فعالیت آقای خلیل ملکی باقی نمی ماند. نتیجتاً نامبرده که این بار هم با شکست روبه رو می شود، چهره ی ضد رژیم سلطنتی خود را که بعد از سال 1332 پنهان کرده بود آشکار ساخته و دست اتحاد و همبستگی به طرف جناح هایی که بر اثر اجرای برنامه های اصلاحی در ایران اراضی بزرگ و منافع شان به خطر افتاده بود دراز کرده و در شرایط مخفی و پنهانی به مبارزه علیه دولت می پردازد. نامبرده از لحاظ داخلی با جناح های مختلف از قبیل مالکین بزرگ اراضی، برخی از سران خودکام مذهبی، جناح های افراطی و آشوبگر دست اتحاد داده و افراد وابسته به خود را به همکاری و تأیید آنان تشویق کرده و برای آنکه این افراد دست به عملیات خرابکارانه بزنند و نتیجه ی آن دامنگیر خود او نشود، ضمن صدور دستورات لازم به آنها مدت ها به کشور اطریش مسافرت و به جمع آوری افراد و تنظیم کارهای گروه های سوسیالیست ایرانی در اروپا پرداخت و از لحاظ خارجی نیز ضمن برقراری مراوده با محافل غربی ظاهراً خود را یک سوسیالیست ایرانی معرفی و به طور مخفیانه باب مراوده با چین کمونیست را گشوده و در حالی که جراید مختلف چین کمونیست برای او فرستاده می شد، به حوزه های جامعه ی خود دستور می داده تا مطالبی درباره ی چین و حزب کمونیست آن کشور و تاکتیک های حزب مزبور برای به دست آوردن قدرت و حکومت به اعضای خود بیاموزند.
نامبرده ی بالا با هر دسته و گروهی که علیه رژیم ایران فعالیت کرده همکاری نموده یا آنان را مورد تأیید قرار داده است- که به عنوان مثال حمایت و جانبداری او و افراد منتسب به جامعه ی وی در ایران و اروپا از متهمین حادثه ی کاخ مرمر، همکاری با جمعیت نهضت آزادی، همکاری با روحانیون مخالف دولت، ترجمه و انتشار مقالاتی که مفاد آن تحریک مردم به ضدیت با رژیم سلطنت بوده و تعلیم اصول مارکسیستی و اشتراکی در بین اعضای جامعه، حمایت همه جانبه از گروه هایی که در خارج از ایران علیه رژیم کشور فعالیت دارند به خصوص «جامعه ی سوسیالیست های ایرانی در اروپا»، ائتلاف با دستجات مختلف برای ایجاد «جبهه ی ملی سوم ایران» و اقداماتی از این قبیل را می توان ذکر کرد.
به علاوه نامبرده پس از مراجعت از اروپا به عنوان رهبر درجه ی اول جلسات کمیته ی مرکزی و کادر رهبری جامعه را همه هفته در منزل خود تشکیل داده و کمک هایی از لحاظ مادی و معنوی به جامعه ی سوسیالیست های ایرانی در اروپا می نموده است.
با توجه به مراتبی که اعلام شد و مدارک منضمه ی پرونده ی امر، تردیدی نیست به اینکه احزاب و جامعه ی متشکله توسط آقای خلیل ملکی دارای مرام و رویه ی ضد سلطنت مشروطه بوده نمی توان داشت. نامبرده در تحقیقات معموله ضمن اعتراف به قسمتی از مطالبی که فوقاً مذکور افتاد، سعی نموده است که جنبه ی ضد سلطنتی را انکار کند. ولی با توجه به آن چه گذشت و بخصوص روزنامه های نیروی سوم ( که پیوست پرونده می باشد) انکار نامبرده موجه به نظر نمی رسد.
پی نوشت :
1-متن کیفرخواست دادستان (که دفاع متهم لاجرم بر اساس آن صورت می گیرد) در مطبوعات مزدور ایران انتشار نیافت.
منبع مقاله :کیهان، سال دوازدهم، شماره ی 2157، شنبه 13 شهریور 1344