مولي محمد فاضل سراب
منبع:رجال و مشاهير اصفهان
فرزند عبدالفتّاح تنكابني از شاگردان فاضل ملا محمد باقر سبزواري است. در علم اصول و كلام و فقه با مهارت و در علم مناظره دستي داشته.در هر يك رسايل متعدّده تأليف كرده. جمعي از علما از او روايت دارند از جمله ي آن ها فرزندان او مولي محمّد صادق و مولي محمّد رضا مي باشند.
احفاد او در اصفهان از زمان قبل داراي امامت مسجد شيره پزها هستند كه اسامي بعضي ذكر شده. از غرايب عقايد كه در خانواده آنها به توارث از جدّ خود باقي دارند و به او افتخار مي كنند،براي مزيد بصيرت از اخلاق اين سلسله ذكر مي شود:
فاضل سراب نقل كرده- به موجب آن چه صاحب (روضات) از قول احفاد او نوشته – وقتي به سفر عراق مي رفتم شخصي در جلو من پياده حركت مي كرد و در منازل ديده نمي شد،تا از اهالي قافله جوياي حال او شد،گفتند موقع ورد به منزل مقداري طعام از ما گرفته مي رود و ديگر كسي از حال او اطلاعي نداشت،تا باز موقع سواري كه او را ديدم،از خود او تحقيق حالش را كردم. اظهار داشت كه من يكي از جنيّان هستم و نذر كرده ام جهت مهمي پياده در جلو يكي از علماي شيعه به زيارت كربلا بروم،به اين سبب در جلو شما حركت مي كنم،و ضمناً ملتفت شدم كه در موقع حركت پاهايش را به زمين نمي گذارد و حركت مي كند. (1)
از او سؤال كردم طعامي كه از اهل قافله مي گيري براي كيست و خوراك شما چيست؟ جواب گفت: طعام را به بعضي فقراي آدمي مي رسانم و ماها فقط به بوي بعضي جوانان خوش صورت وقتي آن ها را در بغل مي گيريم اكتفا مي كنيم و تقويت مي شويم و در اين حالت آن جوان به حالت مصروع به زمين مي افتد،پرسيدم معالجه ي چنين آدمي در چنين وقت چيست؟ جواب گفت: قدري آب سداب به دماغ او اگر بچكانند جنّي هلاك مي شود و آدمي شفا مي يابد.
اتفاقاً وقتي در عرض راه براي جواني چنين حالتي افتاد و من به دستور جنّي معالجه او را نمودم كه فرياد جنّي بلند شد با حالت ناله مي گفت براي يك كلمه راست گفتن خود را به كشتن دادم.
نظير اين طور ارادت هايي كه از اجنّه به علماي شيعه ظاهر شده [باز به بعضي ديگر] علماي شيعه در كتب رجال خود نسبت داده اند.
**مولي محمد بن عبدالفتّاح تنكابني،معروف به فاضل سراب.
از علماي كاملين،و فقها و مجتهدين،عالم فاضل محقق زاهد عابد،از شاگردان محقق سبزواري و علامه ي مجلسي بوده. (2)
در شرح حال او حكايات [= حكايت] غريبي نقل شده است كه جهت اطلاع بايد به رجال اصفهان و روضات و ديگر مواضع مراجعه نمود.
كتب زير از اوست:
مقبره ي او به تكيه ي فاضل سراب و جويباره اي ها معروف است. (4)
احفاد او در اصفهان از زمان قبل داراي امامت مسجد شيره پزها هستند كه اسامي بعضي ذكر شده. از غرايب عقايد كه در خانواده آنها به توارث از جدّ خود باقي دارند و به او افتخار مي كنند،براي مزيد بصيرت از اخلاق اين سلسله ذكر مي شود:
فاضل سراب نقل كرده- به موجب آن چه صاحب (روضات) از قول احفاد او نوشته – وقتي به سفر عراق مي رفتم شخصي در جلو من پياده حركت مي كرد و در منازل ديده نمي شد،تا از اهالي قافله جوياي حال او شد،گفتند موقع ورد به منزل مقداري طعام از ما گرفته مي رود و ديگر كسي از حال او اطلاعي نداشت،تا باز موقع سواري كه او را ديدم،از خود او تحقيق حالش را كردم. اظهار داشت كه من يكي از جنيّان هستم و نذر كرده ام جهت مهمي پياده در جلو يكي از علماي شيعه به زيارت كربلا بروم،به اين سبب در جلو شما حركت مي كنم،و ضمناً ملتفت شدم كه در موقع حركت پاهايش را به زمين نمي گذارد و حركت مي كند. (1)
از او سؤال كردم طعامي كه از اهل قافله مي گيري براي كيست و خوراك شما چيست؟ جواب گفت: طعام را به بعضي فقراي آدمي مي رسانم و ماها فقط به بوي بعضي جوانان خوش صورت وقتي آن ها را در بغل مي گيريم اكتفا مي كنيم و تقويت مي شويم و در اين حالت آن جوان به حالت مصروع به زمين مي افتد،پرسيدم معالجه ي چنين آدمي در چنين وقت چيست؟ جواب گفت: قدري آب سداب به دماغ او اگر بچكانند جنّي هلاك مي شود و آدمي شفا مي يابد.
اتفاقاً وقتي در عرض راه براي جواني چنين حالتي افتاد و من به دستور جنّي معالجه او را نمودم كه فرياد جنّي بلند شد با حالت ناله مي گفت براي يك كلمه راست گفتن خود را به كشتن دادم.
نظير اين طور ارادت هايي كه از اجنّه به علماي شيعه ظاهر شده [باز به بعضي ديگر] علماي شيعه در كتب رجال خود نسبت داده اند.
**مولي محمد بن عبدالفتّاح تنكابني،معروف به فاضل سراب.
از علماي كاملين،و فقها و مجتهدين،عالم فاضل محقق زاهد عابد،از شاگردان محقق سبزواري و علامه ي مجلسي بوده. (2)
در شرح حال او حكايات [= حكايت] غريبي نقل شده است كه جهت اطلاع بايد به رجال اصفهان و روضات و ديگر مواضع مراجعه نمود.
كتب زير از اوست:
1. اثبات الصانع القديم؛
2. حاشيه بر آيات الاحكام اردبيلي؛
3. حاشيه بر ذخيره ي سبزواري؛
4. حاشيه بر شرح لمعه؛
5. حاشيه بر مدارك؛
6. حاشيه بر معالم؛
7. حجّيّه الاجماع و خبر الواحد حجّيّه الاخبار؛
8. رساله در حكم رؤيت هلال قبل از ظهر؛
9. رساله در وجوب عيني نماز جمعه به فارسي؛
10. رساله در نماز جمعه،به عربي؛
11. رساله در ردّ آخوند ملا عبدالله توني كه نماز جمعه را حرام دانسته؛
12. سفينه النجاه،در اصول دين [مطبوع]؛
13. ضياء القلوب در امامت؛ و غيره. (3)
مشار اليه در روز عيد غدير سال 1124 وفات يافته،در اول تخت فولاد مدفون گرديد.2. حاشيه بر آيات الاحكام اردبيلي؛
3. حاشيه بر ذخيره ي سبزواري؛
4. حاشيه بر شرح لمعه؛
5. حاشيه بر مدارك؛
6. حاشيه بر معالم؛
7. حجّيّه الاجماع و خبر الواحد حجّيّه الاخبار؛
8. رساله در حكم رؤيت هلال قبل از ظهر؛
9. رساله در وجوب عيني نماز جمعه به فارسي؛
10. رساله در نماز جمعه،به عربي؛
11. رساله در ردّ آخوند ملا عبدالله توني كه نماز جمعه را حرام دانسته؛
12. سفينه النجاه،در اصول دين [مطبوع]؛
13. ضياء القلوب در امامت؛ و غيره. (3)
مقبره ي او به تكيه ي فاضل سراب و جويباره اي ها معروف است. (4)
پي نوشت ها:
1. در اين خصوص بنگريد به: تذكره القبور،ص27.
2. رجال اصفهان: 25 ، روضات الجنات: 646، ريحانه الادب 3: 5،فوايد الرضويه: 550.
3. برخي ديگر از آثار موجود وي عبارتند از: 1.تحرير التوحيد ، 2.حل شبهه ي جذر اصم (كلّ كلامي كاذب) ، 3.شبهه الميزان 4.فصول الاذان و الاقامه ، 5.مناسك حج ، 6.رساله در نذر و تصدّق ، 7.ردب شبهه قائلين به وحدت وجود ، 8.حاشيه بر شرح مطالع.
4. بر سنگ لوح مزار او آمده: قدر ارتحل من دار الغرور عابراً و انتقل الي دار السرور غابراً المولي العالم العامل،والفاضل الكامل،الجامع للمعقول و المنقول،الراسخ في الفروغ و الاصول،الذي بلغ رتبه الاجتهاد اعليها،و صعد مدارج تقويه الاعتقاد اقصيها،الموفّق المؤيّد ابن عبدالفّتاح مولانا محمّد ... و صار تاريخه قول الرضوان: واجعل جنّتي مثواه 1124.