منبع:راسخون
چکیده:
پس از شکل گیری انقلاب بلشویکی 1917 م روسیه و تشکیل ایدئولوژی کمونیستی و رویارویی آن با تفکر کاپیتالیستی غربی و خطر آن برای مستعمرات امپراطوری انگلستان، همچنین همسایگی کشور ایران با شوروی کمونیستی باعث گردید تا کشور انگلستان در پی چاره جویی جهت تحت الحمایگی کامل ایران به فکر بستن قرارداد 1919 م که در زمان دولت وثوق الدوله به وجود آمد، بیفتد. این قراداد با واکنش برخی علما، روشنفکران و وطن پرستان ایرانی مواجه شد. حتی اعتراض برخی کشورهای غربی چون فرانسه و آمریکا را نیز به دنبال داشت. در کنار عوامل دیگری چون جنگ جهانی اول (1918-1914 م) و اثرات آن بر اقتصاد و وضعیت اجتماعی نابسامان و اوضاع آشفته دربار ایران موجبات شکل گیری برخی جنبش های اجتماعی فراهم گردید، که جنبش آذربایجان و قیام شیخ محمد خیابانی نمونه از آن می باشد.این پژوهش سعی دارد تا ضمن بررسی شرایط موجود در زمان شیخ محمد خیابانی و معرفی اجمالی از شخصیت وی به تحلیل این جنبش و تأثیرات آن بر وضعیت سیاسی جامعه ایران آن زمان بپردازد. از این رو پس از شرح کوتاهی از اوضاع زمان مورد بحث به علل پیدایش این جنبش و اقدامات آن تا سقوط قیام می پردازیم. جنبش در روز 17 فروردین 1299 ش/آوریل 1920 م با اقدام دموکراتها و مجاهدین در شهر تبریز آغاز گردید. یکی از نخستین اقدامات شیخ محمد خیابانی اعلام حکومت جمهوری دموکرات آذربایجان و تغییر نام آذربایجان به آزادیستان بود. از جمله عوامل سقوط این جنبش می توان به برخی اقدامات و اشتباهات خود شیخ محمد خیابانی از جمله اعتماد به ظاهر ریاکارانه برخی عوامل نفوذی و ضعف قدرت نظامی و اقتصادی، نحوه برخورد با قزاقها و عدم برنامه ریزی منسجم برای اداره شهر تبریز اشاره کرد. جنبش خیابانی. را نمی توان به عنوان یک شورش داخلی علیه حکومت آن زمان ایران تلقی نمود زیرا او در واقع حرکتی در برابر استعمار خارجی و دخالت های بیگانه خصوصاً اقدام استعمار انگلیس در بستن قرداد 1919 م و تحت الحمایگی ایران دانست.
کلید واژه: جمهوری آزادیستان، شیخ محمد خیابانی، آذربایجان، دموکرات ها، قرارداد 1919 م.
مقدمه
سالهای پس از جنگ جهانی اول و پایان حکومت قاجار یکی از حساس ترین دورانهای تاریخی کشور ماست. عدم وجود حکومت قوی مرکزی، حضور استعمارگران و دخالت بیگانگان در امور این کشور و نیز هرج و مرج و ناامنی و فقر اقتصادی، چنان عرصه را بر مردم سخت کرده بود که حرکت هایی چون قیام جنگل، جنبش آذربایجان و قیام محمدتقی خان پسیان هرکدام از این جنبش ها به سهم خود سعی کرده اند که برای رهایی مردم، به وضع موجود پایان دهند. اکثر حرکتهایی که در این مرحله از تاریخ ایران پدیدآمده است به صورت مردمی با روحیات آزادی خواهی و ملی گرایانه در مبارزه با استبداد و استعمار بوده است. بجز چند شورش مانند شورش شیخ خزئل یا کودتای رضاخان و یاشورش سیمتقو که از جانب استعمار و در جهت تامین منافع آنان بود، بقیه این حرکتهای این دوره به صورت خود جوش و نتیجه فشار موجود در جامعه آن زمان با اهداف ضد استعماری و ضد استبدادی بوجود آمده اند. اگرچه در این دوره ظاهراً ایران به صورت یک کشور مستقل اداره می شد ولیکن ضعف مفرط و وابستگی شدید حکومت وقت ایران به استعمار انگلستان که حاصل این وابستگی قرارداد 1919 م/1298 ش و کودتای 1299 ش/1920 م است خود بیانگر این واقعیت است که کشور ایران در این دوره بطور کلی ماهیت سیاسی خود را از دست داده بود. تاثیرات مستقیم برخی تحولات جهانی در این دوره چون انقلاب 1917 م روسیه و جنگ جهانی اول 1914-1918 م بر وخامت اوضاع داخلی ایران می افزود. جنبش آذربایجان در کنار دیگر حرکتهای این دوره پاسخی در برابر این ناملایمات و بی ثباتی های این برهه از تاریخ ایران است. رهبران این حرکتها با علقه های وطنی سعی در پایان دادن به وضع موجود داشتند. اگرچه در پایان تمامی این جنبشها بویژه جنبش خیابانی، با همراهی استبداد و استعمار سرکوب گردید. ولیکن این حرکتها به نوبه خود در بیداری و آگاهی مردم نسبت به استقلال وآزادی و قانون خواهی بی تاثیر نبوده است و استعمار گران در این کشور هرگز نتوانستند به راحتی و به طور کامل منافع خود را تامین نمایند و همیشه دربرابر اقدامات آنان ما شاهد خیزش های مردمی هستیم.در این مقاله سعی دارد ضمن معرفی اجمالی شخصیت خیابانی و جنبش آذربایجان به چگونگی شکل گیری و سقوط آن بپردازد. روش تحقیق آن به صورت توصیفی و تحلیل داد ه ها است.
اوضاع ایران در سالهای پایانی حکومت قاجار
بدون تردید فهم وقایع تاریخ معاصر ایران بدون توجه به تحولات خارجی و تاثیر آن در شکل گیری حوادث اجتماعی این دوران ناممکن میباشد. نکته قابل توجه در رابطه با ایران موقعیت خاص جغرافیایی و استراتژیکی آن است. وجود دریاهای متعدد در اطراف این کشور، اهمیت آبراه بین المللی هرمز، موقعیت کریدور شمال و جنوب و ترانزیت راههای ایران، وضعیت مادر کشوری ایران از لحاظ فرهنگی در بین برخی کشورهای همسایه، همجواری با مستعمره زرخیز انگلستان (هند) درقرون هجدهم و بیستم، در زمانهای بعد اهمیت انرژی در مبادلات جهانی و کشف نفت و گاز، شکل گیری انقلاب بلشویکی 1917 م در کشور روسیه همسایه شمالی ایران و نقش سرنوشت ساز کشور ایران در نتیجه دو جنگ جهانی اول 1914-1918 م و دوم 1939-1945 م، همگی از علل اهمیت کشور ایران در مبادلات جهانی در قرون اخیرمی باشدکه حاصل آن انعقاد قراردادهای 1907، 1915 و 1919 م تقسیم و تحت الحمایگی این کشور و مداخله مستقیم استعمارگران در امور داخلی آن است. کودتای 1299 ش/1921 م و تشکیل حکومت پهلوی به عنوان آخرین تلاش دول استعماری به ویژه کشور انگلستان جهت تامین منافع خود در این زمان، در ایران می باشد.با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 م/1293 ش خاک ایران جولانگاه کشورهای درگیر جنگ چون عثمانی، نیروهای انگلیسی و روسیه ومتحدان آنان شده بود. نیروهای متفقین این کشور بیطرف را اشغال کرده و به صورت مستعمرهای درآورده بودند. احمدشاه جوان و بیتجربه و هیات حاکمه نیز در این دوران تنها بر تهران و چند شهر عمده حاکمیت داشته و بقیه مناطق ایران زیر نظر نظام ملوک الطوایفی در هرج و مرج و ناامنی به سر میبرد، توان حکومت مرکزی به شدت کاهش یافته بود، خانها، فئودالها و مالکان بزرگ استقلال کامل یافته بودند. راهزنی و ناامنی راهها، اوضاع اقتصادی و تجاری کشور را فلج کرده بود.(1) با خروج نیروهای شوروی پس انقلاب بلشویکی در نیمه سال 1918 م/1297 ش سرتاسر خاک ایران زیر نظر انگلیس ها درآمده بود و در 12 اوت 1918 م/مرداد 1297 ش یک دولت طرفدار سیاست انگلیس به رهبری وثوقالدوله در ایران تشکیل شد. در 19 اوت 1919 م/اردیبهشت 1298 ش قراردادی بین ایران و انگلیس امضاء شد که موجب اعتراض روشنفکران، روحانیون ایرانی و جامعه بینالمللی به ویژه کشورهای آمریکا و فرانسه قرارگرفت. به موجب این قراداد انگلیسها امکان یافته بودند که مستشاران خود را در کلیه وزارتخانهها و ادارات ایران به کار بگمارند، برای ارتش ایران افسر و اسلحه و ساز و برگ تامین کنند وسازمان ارتش را زیرنظر فرماندهان انگلیس یکپارچه نمایند و انگلستان در ایران راهآهن و راههای ارتباطی ایجاد کند و به این کشور وام دهد.(2) در خرداد 1298 ش/ژوئن 1919 م هنگامی که وثوق الدوله قرارداد 1919 م انگلیس را برای تصویب به مجلس چهارم که تازه تشکیل شده بود، برد لنین رهبر بلشویک شوروی گفت: انگلیس ایران را اسیر کرد.(3) قیامهایی چون قیام خیابانی برضد قرارداد 1919 م و حکومت وثوق الدوله و دیگر اعتراضات و قیامهای داخلی مانع از تصویب این قرارداد شده و انگلستان را که اکنون در دستیابی به منابع کشور ایران با خروج روسیه بیرقیب مانده بود، به فکر چارهجوئی دیگری انداخت.(4) جنبش آذربایجان به رهبری شیخ محمد خیابانی در سال 1299 ش/1921 م یکی از مهمترین و موثرترین حرکتهای ضد استعماری در دوره معاصر می باشد که در ذیل ضمن معرفی اجمالی از شخصیت خیابانی به بررسی این جنبش می پردازیم.
معرفی شیخ محمد خیابانی
یکی از یاران و نزدیکان شیخ محمد خیابانی درشرح حال و زندگانی وی می نویسد: «شهید فقید آقا شیخ محمد خیابانی پسرحاجی عبدالحمید تاجرخامنه، در سال 1297ق در قصبه خامنه از توابع تبریز به دنیا آمد پدرش حاجی عبدالحمید تجارت با روسیه داشت. مرحوم خیابانی اوایل به مکتب رفته مقدمات درس آن دوره را تمام و به روسیه سفر کرده در تجارت خانه پدرش مشغول تجارت بوده بعد مراجعت کرد و در تبریز مشغول تحصیل علوم دینی گشته فقه و اصول را تحصیل نمود و در اندک مدتی از جودت فکر وحدت ذهنی قریب به اجتهاد بود، علم هیأت و نجوم و حساب را هم نزد اهالی فن تحصیل کرد و در علم حکمت و کلام و طبیعیات و تاریخ و ادبیات مهارتی داشت. خیابانی در اخلاق هم دارای مقام بلندی بوده ، وی مدتی امامت مسجد جامع تبریز و مسجد کریم خان را بر عهده داشته است.»(5) پس از برکناری محمد علی شاه از سلطنت و در طی انتخابات مجلس دوم، خیابانی با اکثریت آراء به سمت نمایندگی مردم آذربایجان انتخاب گردید. وی در جریان اولتیماتوم روسیه به ایران در سال 1329 ق/1910 م عضو تشکیلات فرقه دموکرات ایران گردید و با اولتیماتوم به مخالفت برخاست. خیابانی حتی پس از موافقت دولت وقت با اولتیماتوم و تعطیلی مجلس دوم به نطقهای آتشین خود ادامه داد. با توجه به فشار حکومت و سرکوب مخالفان، خیابانی مدتی از سیاست دست کشید و به مشهد رفت. پس از چند ماه وی از طریق روسیه عازم تبریز گردید. دراین زمان آذربایجان زیر سلطه روسها بوده و شجاع الدوله حاکم وقت آذربایجان به آزادیخواهان بسیار سخت می گرفت به همین دلیل خیابانی سکوت اختیار کرد، تا اینکه با تاجگذاری احمد شاه در سال 1327 ق/1919 م دموکراتها مجدداً شروع به فعالیت نمودند. شیخ محمد خیابانی که دیگر سکوت را جایز نمی دانست مشغول فعالیت شد و طی جلسه ای بیانیه ای بنام آزادیخواهان آذربایجان منتشر کرد.(6) با آغاز انقلاب روسیه و تخلیه آذربایجان از سوی روسها فرقه دموکرات آذربایجان پس از 5 سال تعطیلی در دوران شجاع الدوله، کار خود را در سطح وسیع تری آغاز کرد. خیابانی و رفقایش موفق به تشکیل یک کنفرانس ایالتی مرکب از 480 نفر از نمایندگان تبریز و سایر ولایات آذربایجان شدند و با بدست آوردن امتیاز روزنامه تجدد ارگان این فرقه به ترویج مسلک و افکار خود پرداختند.(7) در سال 1337 ق/1918 م قشون عثمانی به بهانه تنبیه آشوریها وارد تبریز شده و در سراسر آذربایجان شروع به تاراج انبارهای غلبه نمودند، هدف اصلی عثمانیها الحاق منطقه آذربایجان به عثمانی بود. خیابانی به شدت با این اقدام عثمانی ها به مخالفت بر خاست. عثمانیها نیز وی و عده ای از یارانش را دستگیر و در ارومیه زندانی کردند. بالاخره پس از دو ماه که عثمانی ها مجبور به تخلیه ارومیه شدند، خیابانی را به قارص منتقل کردند اما بعداً به ملاحظات و پیشامدهای سیاسی وی را آزاد نمودند.(8)با بسته شدن قرارداد 1919 م/1298 ش ایران و انگلیس در دوره نخست وزیری وثوق الدوله، وتلاشهای وثوق الدوله برای تثبیت آن و برپایی هر چه سریعتر انتخابات مجلس چهارم (لازم به ذکر است که وثوق الدوله زمانی با انگلستان این قرار داد را می بندد که مجلس سوم بخاطر جنگ جهانی اول تعطیل و مجلس چهارم هم هنوز شروع به کار نکرده است) بنحوی که نمایندگانی موافق با قرارداد انتخاب شوند. اما علی رغم کوشش وثوق الدوله، خیابانی و حزب دموکرات که از مخالفان قرارداد بودند، توانستند شش کرسی از مجلس چهارم را به خود اختصاص دهند.(9) خیابانی و سید حسن مدرس از جمله روحانیونی بودند که به مخالفت و اقدام در جهت لغو این قرداد پرداختند و مردم را از رای دادن به افراد وابسته به انگلیس بر حذر می داشتند. در این بین با اعزام ماژور لئوپولد بیورلینگ افسرسوئدی و همراهانش از سوی وثوق الدوله به تبریز به منظور جلوگیری ازنفوذکمونیستها قفقاز به خاک ایران و تقویت نیروی شهربانی آذربایجان ومخالفت خیابانی حزب وی با این اقدام وثوق الدله در صدد بازگرداندن آنها به تهران بر می آمدند.(10) برخی منابع اعزام این نظامیان سوئدی به آذربایجان از طرف وثوق الدله، تصمیم وی در جهت نابودی حزب دموکرات آذربایجان بر شمرده اند.(11) انتصاب عین الدوله با سابقه مقابله و دشمنی اش با مشروطه خواهان یکی از تدابیر دیگر وثوق الدوله برای جلوگیری از قیام و مخالفت با قرارداد 1919 م بود. اما عین الدوله که ابتدا از دستور امتناع می کرد با مطرح کردن شرط و شروطی راهی تبریز گردید. وی پس از ورود به تبریز امور استانداری را از سردار انتصار گرفت و همین امر منجر به نزدیکی بیشتر سردار انتصار به خیابانی شد. سرانجام سیرحوادث دست بدست هم داد و زمینه های قیام به رهبری شیخ محمد خیابانی فراهم گردید.(12)
آذربایجان در شرف قیام
آذربایجان یکی از مهمترین مناطق استراتژیک ایران است. موقعیت خاص این منطقه و همسایگی با مناطق ترک نشین قفقاز و ترکیه و توجه این همسایگان به این نقطه از خاک ایران در دوره معاصر، همچنین نزدیکی این استان به شوروی و تفکرات انقلابیاین کشور و دیگر کشورهای اروپا باعث گردیده است که در دوره معاصر از آذربایجان به عنوان نقطه شروع همه ای تحولات سیاسی و حرکت های آزادیخواهانه چون مشروطه یاد می گردد. اهمیت فوق العاده این منطقه باعث شده بود که در دوره قاجار شهر تبریز به عنوان پایتخت دوم و مقر ولیعهد و شاه آینده مملکت تعیین گردد. وضعیت نابسامان منطقه آذربایجان در سالهای پس از جنگ جهانی اول و حضور نیروهای کشورهای بیگانه چون عثمانی و روسیه در این منطقه بر آشفتگی بیشتر آن می افزود. این شرایط منجر به پیدایش روشنفکرانی شد که خواهان پایان دادن به وضع موجود و استقلال، مساوات وقانون بودند، گردید. خیابانی و اطرافیانش که به دموکراتها معروف بودند از جمله این افرادند. آنها با تشکیل کمسیونهای تأمین آذوقه و اعانه درجهت رفع مشکلات آنان تلاش می کردند.(13)جنبش آذربایجان
در روز 17 فروردین 1299 ش/19 آوریل 1921 م خیابانی و حزب دموکرات آذربایجان با کمک سردار انتصار رئیس نظام، ابوالقاسم فیوضات سرپرست فرهنگ تبریز و اسماعیل امیرخیزی و دیگر اعضاء حزب دموکرات به خیابان ها آمدند و با بستن مدارس و مغازه ها و تسلط بر نظمیه تبریز و دیگر دوایر دولتی این شهر، اداره امور شهربانی و شهر تبریز را به دست گرفتند.(14)در طی بیانیه ای از طرف «هیات مدیره اجتماعات» که به دو زبان فارسی و فرانسوی صادر شد اعلام کردند که: «آزادیخواهان شهر تبریز بواسطه تمایلات ارتجاعی که در یک سلسله اقدامات ضد مشروطیت حکومات محلی تجلی می نمود و در مرکز ایالات آذربایجان با یک طرز اندیشه بخشی قطعیت گرفته بود به هیجان آمده با قصد اعتراض و پروتست شدید و متین قیام نموده اند»(15) «در دوکلمه پرگرام آزادیخواهان عبارت از اینست: بر قرار داشتن آسایش عمومی. از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت. تبریز پنجشنبه 18 رجب1338ق هیأت مدیره اجتماعات»(16) به دنبال این بیانیه نمایندگانی نیز انتخاب شدند تا مرام قیامیون را را برای کنسولگریهای خارجی شرح دهند و برقراری هر گونه میتینگ و تظاهرات عمومی منع می گردد. خیابانی کنترل شهر را در ست می گیرد و به پاکسازی ادارات دولتی می پردازد. دراین روزها خیابانی هر روز برای مردم نطقهای مفصلی ایراد می کند. وی به زبان ترکی صحبت می کند و روز بعد سخنرانی ونطقها وی در روزنامه تجدد ارگان حزب دموکرات به فارسی انتشار می یابد.(17) در خواست های چهارگانه اساسی جنبش از دولت مرکزی که به شرح ذیلمی باشد: قطع نفوذ و حضور نیروهای خارجی از ایران.
1. تشکیل فوری مجلس شورای ملی در تهران و اجرای وفادارانه اصول و قوانین مشروطه.
2. اخراج مامورین دولت مرکزی از آذربایجان و تعیین حاکم مورد قبول و مورد اعتماد مردم آذربایجان.
3. تاسیس انجمن های ایالتی و ولایتی و طرح در قانون اساسی.
هنگامی که خبر این حرکت به تهران می رسد به عین الدوله دستور داده می شود فوراً خود را به تبریز برساند. وی مرتباً پیغامهای مشفقانه برای خیابانی و اهالی تبریز ارسال می کند اما اهالی تبریز نه تنها به تلگرافهای وی توجهی نمی کند بلکه هنگام ورود به شهر بدستور خیابانی کسی به پیشواز وی نمی رود و حتی به او اجازه ورود به عمارت نمی کنند بلکه هنگام ورود به شهر به دستور خیابانی کسی به پیشواز وی نمی رود و حتی به او اجازة ورود به عمارت استانداری داده نمی شود. از سوی دیگر وثوق الدوله مکرر اصرار به سرکوبی جنبش را داشت اما بنا به گفته بادامچی عین الدوله صراحتاً اظهار می داردکه: «ببخشید این کلاه را به سر دیگری بگذارید، من نمی خواهم در آخر عمرم دست به خون ملت آغشته کنم.»(18)
در این هنگام در شهر تبریز قدرت سیاسی کاملاً در دست خیابانی بود و کسی را یارای مقابله با وی نبود. خیابانی برای شهرهای تابع آذربایجان از دارالحکومه خود حکامی تعیین نمود و برای دوایر دولتی نیز روسای جدیدی انتخاب کرد. در این بین تنها دو گروه به مقاومت در برابر خیابانی می پرداختند یکی سردار ارشد برادر سردار عشایر در قره داغ و دیگری بریگاد قزاق که حفظ شهرو عمارت عالی قاپو (مقر محمد حسن میرزا ولیعهدوخانواده او(19)) را برعهده داشت. چون قزاقهادر شهر شرارت می کردند و نظم عمومی را مختل می کردند، خیابانی طی نطقی روز پنجم شوال 1338 ق/1919 م آنها را تهدید کرد و گفت: «از این پس هر قزاقی به مردم تعدی یا دست درازی کند کشته خواهد شد. بنابراین قزاقها هنگام ورود به شهر و بازار باید غیر مسلح باشند و در کاروانسراهای داخل شهر اقامت نکنند.»(20) اما این سخنرانی به ضرر خیابانی و اعضاء همدستش تمام شد چرا که قزاقها ازشهر خارج ومقدمات حمله به خیابانی و پیروانش را آماده کردند.(21)
یکی از اقداماتی که در همان روزهای نخست قیام صورت گرفت تبدیل نام آذربایجان به آزادیستان بود. این اقدام به پیشنهاد حاجی اسماعیل امیر خیزی یار همکار خیابانی، به دلیل نقش آذربایجان در کسب آزادی و مشروطه و همچنین مخالفت با جمهوری آذربایجان قفقازیه که در فکر اتحاد با آذربایجان ایران بود، می باشد. به دستور خیابانی کلیه اوراق رسمی و مکاتبات به نام آزادیستان انجام می گرفت. این اقدام برای دولت مرکزی بسیار گران آمد و از این زمان بود که تصمیم قاطع به سرکوبی جنبش آذبایجان گرفته شد. با این وجود هدف واقعی خیابانی در تغییر نام آذربایجان بر کسی روشن نیست و نویسندگان و مورخان نظرات گوناگونی در این خصوص ارئه نموده اند. برخی اعتقاد دارند که، هدف خیابانی ازتبدیل نام آذربایجان به آزادیستان تجزیه آذربایجان و جدا کردن این خطه از خاک ایران از پیکره اصلی خود است که از جمله آنها می توان به سر کلارمونت اسکراین نویسنده کتاب جنگهای جهانی در ایران اشاره کرد. او می نویسد: «وی [خیابانی] براستان آذربایجان مسلط شد و آنجا راکشور مستقل آزادیستان اعلام کرد...»(22) دکتر محمد جواد شیخ الاسلامی نیز بر این امر اذعان کرده و معتقد است: «آنها [جزب تجدد] حکومتی در آذربایجان می خواستند که عملاً از حکومت مرکزی مجزا باشد و هر چه دلش خواست انجام بدهد...»(23) مخبر السلطنه هدایت سرکوب کننده جنبش آذربایجان نیز در کتاب خاطرات و خطرات خود چنین نوشته که: «آنچه بر من معلوم شد تشکیل حکومت آذربایجان در باکو خیابانی را به خیال انداخته بود که همان بازی را در تبریز درآورد. اسم آذربایجان را آزادیستان نهاد که عوام راخوش آید...»(24) در مقابل گروه دیگری معتقدند خیابانی چنین افکاری در سر نداشته و برای اثبات ادعای خود به نطقهای وی اشاره می کنند. بطور مثال حاج محمد علی آقا بادامچی از یاران نزدیک خیابانی می نویسد: «شعار فرقه دموکرات که باخطوط برجسته در تمام نشریات و جراید خود درج و بعموم اعلام کرده این است: آذربایجان جزء لاینفک ایران است.»(25) احمد کسوری دیگر شاهد عینی وقایع هم جزو دسته دوم قرار دارد. وی نیز معتقد است که تبدیل نام آذربایجان به آزادیستان بعلت تمایز آن با جمهوری آذربایجان تازه تأسیس شده در باکو و قفقاز و جلوگیری ازاهداف توسعه طلبانه آنها بوده است.(26) با مطالعه برخی قسمتهای سخنرانی های خیابانی از جمله در آخرین نطق وی آمده است: «تبریز میخواهد حاکمیت بدست ملت باشد. تمام ایران فعلاً با زبان حال خود این تقاضا را مینماید. هرگاه تهران از قبول این نظریه سرپیچی کند، ما با اصول رادیکالیسم ایران را تجدید بنا خواهیم نمود، ما میگوئیم حاکمیت دموکراسی باید در سراسر ایران جاری باشد. اهالی ایالات و ولایات باید رأی خود را آزادانه اظهار دارند برای مدافعه این حق، آخرین مرحله مردن است و مردن در این راه را ما بر زندگی بیشرمانه ترجیح میدهیم.» یا» آذربایجان جزو لاینفک خاک ایران است» و «ای ایران لایموت سرت را بلند دارد و زنده و پاینده باش» یا «ایران را ایرانی باید آزاد کند»(27) نیز معلوم می گردد که وی ظاهراً قصد جدا سازی آذربایجان را نداشته است. علاوه بر این قبول کمکهای مالی وثوق الدوله ومطالبه کمکهای بیشتر نیز نشانگراین حقیقت است.(28) همچنین از سوی دیگر می توان این اقدام خیابانی را چنین توجیه کرد که وی در صدد بوده برای تغییر بنیادی حکومت مرکزی و در واقع رسیدن به هدف نهایی یعنی ایجاد قانون و اصلاح حکومت ابتدا از منطقه تحت نفوذ خود شروع نموده است. چرا که به عقیده ایشان «قدرت محلی از این جهت ضروری است که مردم بتوانند در برابر استبداد یک دولت مرکزی نیرومند از خود دفاع کنند.»(29) آنچه که مسلم است این مسئله بهانه لازم را برای متهم کردن و سرکوبی این جنبش به دولت مرکزی داد. بهرحال این عمل به هر دلیل ومنطقی که خیابانی در نظر داشته دستاویز عده ای افراد غرض ورز گردیده تا شکل و محتوای جنبش وی را همسو با اهداف خود نشان دهند.
دولت مشیر الدوله و سرنوشت جنبش آذربایجان
اعتراضات داخلی و خارجی به قرداد 1919 م ایران وانگلیس، سرانجام باعث سقوط دولت وثوق الدوله گردید. چندی بعد مشیر الدوله مامور تشکیل کابینه شد. انتشار این خبر باعث خوشحالی دست اندرکاران جنبش آذربایجان و خیابانی گردید. زیرا جنبش آذربایجان به یکی از اهداف خودکه مبارزه با تصویب قرداد 1919 م و دولت وابسته وثوق الدوله بود، دست پیدا کرد از طرف دیگر مشیر الدله جزو افراد نیکنام در جریان مشروطه بود. دولت مشیرالدوله در ابتدا از در گفتگو با سران جنبش آذربایجان برآمد و حتی کمک ها ومساعدتهای به آنان کرد، ولی تهران از این جنبش و سرانجام آن بیمناک بود و مشیر الدوله نیز بعنوان رئیس دولت نمی توانست در برابرخواسته های خیابانی سکوت کند.(30) مشیر الدوله، مستوفی الممالک، مخبر السلطنه و حشمت الدوله پس از یک سلسله مذاکرات با خیابانی و دیگر سران جنبش آذربایجان و حزب دموکرات بدین نتیجه می رسند که این اقدامات بی ثمر است و باید در این زمینه دست به اقدامی جدی بزنند، بنابراین مخبر السلطنه که سمت وزیر دارایی را داشت از سوی مشیر الدوله با اختیارات تام به استانداری آذربایجان منصوب گردید..(31) مخبر السلطنه در اواخر ذیحجه 1338 ق/اوت 1920 م با حمایت کامل انگلیسها (که این جنبش را علناً حرکتی علیه خود قلمداد می کردند و آن را برگرفته از تفکر انقلابی شوروی میدانستند. دولت راتحت فشار قرار دادند تا قبل از اینکه جنبش همگیر و عمومی شود آن از بین ببرد.) به تبریز وارد شد. در این هنگام خیابانی از هر گونه مذاکره حضوری باوی امتناع کرد. کسروی در شرح وقایع این زمان می گوید که دراین زمان حزب مخالفینی پیدا می کند که ظاهراً از خود سریهای شیخ ناراضی هستند و هنگام ملاقات با مخبر السلطنه موضع سست خیابانی را به اواعلام کرده اند. مخبر السلطنه که پس از چند روز اقامت در شهر به موقعیت خیابانی پی برد. از شهر خارج شده به قزاقخانه می رود. خیابانی تصور می کند که وی قصد رفتن به پایتخت را دارد اما وی بطور پنهانی در قزاقخانه طرح حمله به شهر را برنامه ریزی کرد. (32) سرانجام روز دوشنبه 29 شهریور 1299ش قزاقها به شهر حمله می کنند و بدون مقاومت با کشته شدن چند تن از نگهبانان بقیه دست از مقاومت برداشته و شهر به تصرف قزاقها در آمد و جنبش به یکباره با حمله دویست نفر قزاق متلاشی گردید.خیابانی نیز در حال دفاع در زیر زمین خانه یکی از دوستان خود به ضرب گلوله قزاقان کشته شد و قزاقها جنازه او را بیرون آوردند و به خیابان انداختند و بدین ترتیب داستان جنبش آذربایجان در حاله ای از ابهام پایان یافت.
علل سقوط قیام
قیام خیابانی پس از 6 ماه ایستادگی بدون هیچ مقاومتی و حتی اعتراضی ساقط شد. از جمله علل خاموشی این جنبش می توان به موارد ذیل اشاره نمود: رفتار ریاکارانه برخی مردم و پشت کردن برخی همرزمان خیابانی به وی و جنبش آذربایجان و همراهی با مخبر السلطنه.1. ضعف قدرت نظامی نیز از دیگر علل سقوط آن به حساب آمده است زیرا خیابانی اعتقاد داشت که هر نهضتی که بر تکامل فکری و تحول عمیق مبتنی نباشد یا زود گذر است یا به نتیجه منظور نایل نمی گردد و بر همین اساس بجای مسلح کردن مردم و ایجاد یک قدرت نظامی به تربیت معنوی و فکری مردم پرداخت و همین وجه تمایز این نهضت از نهضتهای خراسان و جنگل محسوب می شود.(33)
2. اقدام خیابانی د رتغییر نام آذربایجان که به نوعی خودمختاری تعبیر شد.
3. نحوه برخورد خیابانی با قزاقها و عین الدوله و مخبر السلطنه که با نرمش و خوشبینی بود.
4. رد پیشنها د اتحاد میرزا کوچک جنگلی که در این هنگام در گیلان قیام نموده بود زیرا خیابانی که نمی خواست با هیچ دولت بیگانه ای رابطه داشته باشد و بر سر همین مساله از برقراری رابطه با میرزا کوچک خان جنگلی رهبر جنگل خودداری کرد.(34)
5. درکنار عوامل فوق نباید نقش بیگانگان از جمله انگلستان که در این جنبش نیز با اعزام نیروی مجهزی به همراه مخبر السلطنه و برخی اقدامات دیگر در جهت سرکوبی آن اقدام کرد.
6. همچنین نادیده گرفتن تبلیغات سراسری جنبش در دیگر ایالات ایران.
7. جدا شدن گروه تنقیدون(35) از حزب دموکرات آذربایجان نیز باعث دلسردی خیابانی گردید.
8. عدم برنامه ریزی منسجم از طرف رهبران جنبش جهت ادامه برنامه خود و اداره شهر تبریز.
9. عدم حمایت کامل مراجع و روحانیت شیعه از جنبش خیابانی.
10. همزمانی این جنبش با برخی شورشها و قیامها آن دوران و تصمیم دولت جهت کسب آرامش به قیمت سرکوبی تمامی این حرکتها.
11. و دیگر شعارها و اهداف خیابانی از جمله تجدد، قانون خواهی پیشرفتو تمدن و نوگرایی با جامعه سنتی آن زمان ایران تطابق چندانی نداشت.
تأثیر قیام در سایر مناطق
جنبش خیابانی اگر چه زائیده آذربایجان بود اما انعکاسی فراتراز آن خطه داشت. در تهران این جنبش دو عکس العمل را به همراه داشت. گروهی از افراد دولتی و وابستگان به وثوق الدوله درموضع مخالف بودند و قیام را حرکتی بر علیه دولت مرکزی دانسته و آشکارا با خیابانی و همفکرانش خصومت می ورزیدند و روزنامه های وابسته به آنها بهترین رسانه برای نشان دادن دشمنی آنها بود. و اما در جناح مقابل آنها دموکراتهای تهران بودند که یا بخاطر وابستگی به آذربایجان و یا به علت مخالفت با وثوق الدوله و سیاستهایش، ازخیابانی و نهضت وی حمایت می کردند و برخی از این حامیان که توانایی یا امکان همراهی مستقیم با قیام را نداشتند با قلم خود با نهضت آذربایجان همراه می شدند. در میان دسته اول، رانده شدگان از تبریز راهم باید افزود و آنها مأموران دولتی قرار داشتند که به تشخیص خیابانی صلاحیت لازم را نداشته اند و از شهر اخراج شده بودند. طبیعتاً پس از ورود به تهران آنها نیز به سایر مخالفان خیابانی پیوسته و برعلیه وی و تشکیلاتش فعالیت می کردند.(36)اثرات این نهضت تنها به زمان قیام محدود نمی شود بلکه تا چند سال بعد عکس العمل هایی در گوشه و کنار کشوربه تبعیت از این جنبش بروز می کرد. بطور مثال یکسال پس از این جریان یعنی در سال 1300 ش/1921 م فرخی یزدی مدیر روزنامه طوفان در شماره چهارم روزنامه خود به مناصبت یکمین سال قتل خیابانی مقاله های تحت عنوان «مخبر السلطنه و مرحوم خیابانی» منتشر می کند و در مقاله مشیر الدوله مورد حمله واقع می شود. این مقاله باعث می شود مشیر الدوله برای دفاع از نطق نسبتاً مفصلی دراین رابطه در مجلس ارائه دهد که امروزه برای تشریح اوضاع و احوال مملکت در آن عصر ازاهمیت تاریخی برخورداراست. دو سال بعد هم پیروان خیابانی که خود را هواداران آزادی ودشمنان استبداد می خواندند به رهبری لاهوتی خان یک افسر ایرانی دست به شورش زدند. لاهوتی خواهان برکناری رضاخان از فرماندهی کل قوا بود. رضاخان تصمیم گرفت این شورش را شخصاً سرکوب کند و چنین هم کرد. لاهوتی و همدستانش هم به روسیه گریخته و پناهنده شدند و بسیاری از دموکراتها دستگیر و به قتل رسیدند. (37) این همه بازتاب قیام خیابانی است. قیامی که با هدف خاص خود یعنی مبارزه با استبداد واستعمار پدید آمده بود.
نتیجه
شیخ محمد خیابانی یکی از چهره های تاثیرگذار بر تاریخ معاصر ایران است که در سالهای واپسین جنبش مشروطه خواهی ایران و وقایع پس از آن تا زمان کودتای 1299 ش/1921 م در تحولات و حوادث ایران و شهر تبریز نقش فراوانی داشته است. شیخ محمد خیابانی در حالی که یک روحانی برجسته و متشرع بود در عین حال یک چهره نوگرا و متجدد و آگاه به زمان بود. از جمله اهداف خیابانی تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی در کشور عقب مانده و استعمار زده ایران بود. وی به دنبال استقلال، آزادی و قانون خواهی و حذف استبداد و استعمار بود. خیابانی راه رهایی مردم ستمدیده و رنج کشیده ایران را در اسلامیت مشروطه خواهی و قطع وابستگی ها می دانست.وی در سخنان خود وسیله ترقی مملکت را در تجدد و ملیت گرایی و قانون خواهی و جمهوری مشروطه عنوان می نمود منظور او از تجدد بالا رفتن آگاهی و شعور سیاسی مردمی بود که سالیان متمادی قربانی دیکتاتوری و استبداد شده بودند. وی با برگزیدن نام آزادیستان برای آذربایجان تفاوت آذربایجان آزاد را بابقیه ایالات ایران که در کام استبداد و استعمار اسیر بودند، مشخص کرد. جنبش آذربایجان یک حرکت عمق سیاسی و اجتماعی بود که در پی اصلاح اجتماعی و فرهنگی کسب آزادی از هر وابستگی که ذلت جامعه ایرانی را به دنبال داشت، بود.
در واقع خیابانی و جنبش آذربایجان زائیده فرایندی بودند که در جامعه ایرانی از زمان مشروطه آغاز شده بود و با جنبش آذربایجان نه تنها به پایان نرسید بلکه مصمم تر به راه خود ادامه داد و با کوله باری از تجربه را برای مسافران بعدی که در مسیر اسلامیت، استقلال وآزادگی و قانون خواهی گام بر می دارند، بر جای نهاد.
پینوشتها:
1. میلکیف، ا.س، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی؛ ج اول، انتشارات امیرکبیر، تهران1358،ص13.
2. پتروشفسکی و پنج مورخ دیگر روس، تاریخ ایران، ترجمه کیخسرو کشاورز، چاپ اول، انتشارات توس، تهران1359، ص417.
3. همان.
4. لنزوسکی، جورج ، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه اسماعیل رائین، انتشارات جاویدان تهران1356، ص103.
5. بادامچی، حاج محمد علی آقا، شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، انتشارات ایرانشهر ، برلین 1304، صص4-23.
6. همان، صص 27-24.
7. همان مأخذ ، صص 28-27.
8. رئیس نیا، رحیم و عبدالحسین ناهید ، دو مبارز جنبش مشروطه ستارخان و شیخ محمد خیابانی، انتشارات ابن سینا ، تبریز، 1348 ، صص 280-279.
9. آذری، علی، قیام محمد تقی خان پسیان در خراسان، انتشارات صفیعلیشاه،چ هشتم، بی جا 1344، صص 227-217.
10. شیخ الاسلامی ،محمد جواد، سیمای احمد شاه قاجار،نشر گفتار، ج 2، تهران، 1375، صص 95-94.
11. رئیس نیا،رحیم و عبدالحسین ناهید، دو مبارز جنبش مشروطه،289-292.
12. آذری، علی، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز،انتشارات صفیعلیشاه، تهران 1354،صص6-274.
13. . کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، انتشارات امیر کبیر، چ دوم، تهران 1331، ص 744.
14. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار،انتشارات مدبر، چ هفتم، تهران 1375، ص600.
15. همان، ص601.
16. کسروی ، احمد، تارخ هیجده ساله آذربایجان، صص 868-865.
17. . همان مأخذ ، ص 870 .
18. بادامچی، حاج محمد علی آقا، شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، صص 7-36.
19. ولیعهد درآن موقع در تهران بودو خانواده او در تبریز بسر می بردند.
20. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، ص603.
21. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، صص 888-882.
22. اسکراین، سرکلارمونت، جنگهای جهانی در ایران، ترجمه حسین فراهانی، انتشارات نوین ، تهران1363، ص 154.
23. شیخ الاسلامی، محمد جواد، سیمای احمد شاه قاجار، ص 50
24. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات امیر کبیر،ج اول، تهران 1323،ص 47.
25. بادامچی، حاج محمد علی آقا، شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، ص 34.
26. کسروی، احمد، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، ص 873.
27. www.arazit.com
28. عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، انتشارات طوبی، چ 12،تهران 1377، ص 182.
29. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، انتشارات صدای معاصر،چ 2، ج 1، تهران ، 1369 ، ص 418.
30. کسروی، احمد، تارخ هیجده ساله آذربایجان، صص 890-889.
31. . شیخ الاسلامی، محمد جواد، سیمای احمد شاه قاجار،ص 104.
32. کسروی، احمد، تارخ هجده ساله آذربایجان، صص 893-891
33. . دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران ، بنیاد فرهنگی امام حسین ، ج 2، بی جا ، بی تا ، ص 64.
34. فخرائی، ابراهیم، سردار جنگل، انتشارات جاویدان ، چ 8 ، تهران ، 1375،ص132.
35. این گروه شاخه جدا شده از حزب دموکرات آذربایجان می باشد که به مخالفت با دموکراتها پرداختند. از جمله این افراد می توان به کسروی و محمد علی هیئت اشاره نمود.
36. شیخ الاسلامی ، ص101.
37. مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران ، دفتر انتشارات اسلامی، چ3 ، ج 1، قم ، بی تا ، ص 159.
1. مدنی، جلال الدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، دفتر انتشارات اسلامی، چ 3، ج 1، قم، بی تا.
2. دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، بنیاد فرهنگی امام حسین، ج 2، بی جا، بی تا.
3. فخرائی، ابراهیم، سردار جنگل، انتشارات جاویدان، چ 8، تهران، 1375.
4. آوری، پیتر، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی مهر آبادی، انتشارات صدای معاصر، چ 2، ج 1، تهران 1369.
5. عمید زنجانی، عباسعلی، انقلاب اسلامی و ریشه های آن، انتشارات طوبی، چ 12، تهران 1377.
6. مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، انتشارات امیر کبیر، ج اول، تهران 1323.
7. اسکراین، سرکلارمونت، جنگهای جهانی در ایران، ترجمه حسین فراهانی، انتشارات نوین، تهران 1363.
8. شمیم، علی اصغر، ایران در دوره سلطنت قاجار، انتشارات مدبر، چ هفتم، تهران 1375.
9. کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، انتشارات امیر کبیر، چ دوم، تهران 1331.
10. آذری، علی، قیام شیخ محمد خیابانی در تبریز، انتشارات صفیعلیشاه، تهران 1354.
11. ـــــــــــــــ، قیام محمد تقی خان پسیان در خراسان، انتشارات صفیعلیشاه، چ هشتم، بی جا 1344.
12. لنزوسکی، جورج، رقابت روسیه و غرب در ایران، ترجمه اسماعیل رائین، انتشارات جاویدان تهران 1356.
13. بادامچی، حاج محمد علی آقا، شرح حال و اقدامات شیخ محمد خیابانی، انتشارات ایرانشهر، برلین 1304.
14. میلکیف، ا.س، استقرار دیکتاتوری رضاخان در ایران، ترجمه سیروس ایزدی؛ ج اول، انتشارات امیرکبیر، تهران 1358.
15. پتروشفسکی و پنج مورخ دیگر روس، تاریخ ایران، ترجمه کیخسرو کشاورز، چاپ اول، انتشارات توس، تهران 1359.
16. شیخ الاسلامی، محمد جواد، سیمای احمد شاه قاجار، نشر گفتار، ج 2، تهران، 1375.
17. خیابانی، بهرام، نطق های شیخ محمد خیابانی، انتشارات احسان، تهران، بی تا.
18. آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمدگل محمدی و محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، چ دوم، تهران، 1377.
19. سایکس، سرپرسی، تاریخ ایران، ترجمه محمدتقی فخردایی گیلانی، انتشارات دنیای کتاب، ج 2، چ پنجم، تهران، 1370.
20. امینی، علیرضا، تحولات سیاسی و اجتماعی ایران در دوره پهلوی، انتشارات صدای معاصر، تهران، 1381.
21. ذوقی، ایرج، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ، انتشارات پاژنگ، تهران، 1359.
/ج