نویسنده: عباس پسندیده
آنچه به زندگی ما پویایی و تحرک می بخشد، نگاه به آینده است که از آن به «امید»یاد می کنیم. پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در این باره می فرماید:
همانا آرزو، رحمتی از جانب خدا برای امت من است. اگر آرزو نبود، هیچ مادری فرزندش را شیر نمی داد و هیچ کشاورزی درخت نمی کاشت. (1)
شیر ندادن فرزند یعنی انقطاع نسل، و کشت نکردن درخت یعنی از میان رفتن غذای زندگی. تصور کنید زندگی در این وضعیت چه صورتی می یابد. گویند روزی حضرت عیسی علیه السلام به پیرمردی که مشغول کشاورزی بود، می نگریست. حضرت عیسی علیه السلام به خداوند عرض کرد:«خداوندا! امید را از دل او برگیر». در این هنگام، پیرمرد، بیل خود را به کناری نهاد و روی زمین دراز کشید. مدتی گذشت. حضرت عیسی به خداوند عرض کرد:«خداوندا! امید را به دل او بازگردان». ناگهان کشاورز پیر برخاست و شروع به کار نمود. حضرت عیسی علیه السلام نزدیک رفت و ماجرا را از وی پرسید. پیرمرد گفت:«مشغول کار کردن بودم که با خود فکر کردم و گفتم: تا به کی می خواهی کار کنی ای پیرمرد؟! از این رو، بیل را کنار گذاشتم و خوابیدم. کمی گذشت، با خود گفتم: به خدا سوگند، تا زنده هستی باید زندگی کنی! از این رو، برخاستم و بیل را دوباره به دست گرفتم»(2).
نقش امید و ناامیدی در این جریان، به خوبی مشهود است.
اما هر چیزی حدّی دارد و اگر آن حد، حفظ نشود، دو جنبه ی افراط و تفریط نیز پیدا می کند. امید نیز همین گونه است. جنبه ی تفریط آن، «ناامیدی» است و جنبه ی افراطی چیزی است که در فرهنگ دین از آن به عنوان«آرزوهای دور و دراز»یاد می شود. آرزوی دور و دراز، یعنی آرزوهایی که از اندازه ی عمر انسان تجاوز می کند و دنیا نیز ظرفیت برآوردن آن را ندارد.
این افراط در آرزوها، خود یکی از عوامل نارضایتی از زندگی است. به همین جهت، امام علی علیه السلام می فرماید:
هرکس آرزوهایش زیاد شود، رضایت او کم می شود. (3)
به راستی چرا چنین اتفاقی می افتد؟
کسی که صاحب آرزوهای طولانی است، همواره لذت را در چیزی می داند که ندارد و به همین جهت، از آنچه دارد بهره مند نمی شود. چنین افرادی همواره از آنچه دارند، نالان و ناراضی اند و چیزهایی را آرزو می کنند که ندارند. مهم نیست که چه دارند، مهم آن است که همواره آنچه را ندارند، مایه ی خوشبختی می دانند و وقتی به آنچه زمانی آرزویش را داشتند، دست یافتند، باز هم احساس بهره مندی و خوش بختی نمی کنند و به آنچه در دوردست ها وجود دارد، می اندیشند. این، معنای آرزوی دور و دراز است.
برای احساس بهره مندی، داشتن فلان نعمت، کافی نیست؛ باید انسان از وجود نعمت، باخبر شود و از داشتن آن، احساس بهره مندی کند، تا لذت آن را بچشد. چه بسا نعمت هایی که وجود دارند، ولی کسی از وجود آنها خبر ندارد و یا از داشتن آنها لذت نمی برد. ناخشنودی بسیاری از کسانی که از زندگی خود راضی نیستند، نه به دلیل نداری و محرومیت، بلکه به دلیل ناچیز شمردن و اهمیت ندادن به چیزهایی است که دارند.
اگر روحیه ی فرد، این گونه باشد که آنچه را دارد ناچیز می شمارد و لذت خود را در آن چیزی می داند که ندارد، در این صورت، راه تحقق رضایت از زندگی، تأمین خواسته ها و افزایش سطح زندگی نیست؛ زیرا او به هر سطحی از زندگی که برسد، باز همین الگوی فکری را دارد که:«آنچه دارم ناچیز است و خوش بختی در چیزهای بالاتری است که ندارم. »
از سوی دیگر، چنین افرادی به جهت آرزوهای بی حد و مرزی که دارند، هیچ گاه به خواسته های خود دست نمی یابند و لذا همواره به خاطر آنها حسرت می خورند. لذا آرزوهای دور و دراز، سبب می شود که انسان، داشته های خود را کوچک ببیند و از آنها لذت نبرد و نسبت به نداشته ها نیز حسرت بخورد.
به همین جهت، امام علی علیه السلام می فرماید:
از آرزوها[ی طولانی] بپرهیزید، زیرا نشاط نعمت هایی را که دارید، از میان می برد و آنها را نزد شما کوچک می سازد و حسرتِ آنچه را که آرزو دارید، در پی می آورد. (4)
پینوشتها:
1. تاریخ بغداد، ج2، ص 50.
2. تنبیه الخواطر، ج1، ص 272.
3. غررالحکم، ح7304؛ عیون الحکم و المواعظ، ص424.
4. الکافی، ج5، ص85، ح7.
/م