مذهب و اعتقادات محمّد بن جریر طبری

این اندازه مسلم است که طبری در زمان حیات متهم بتشیع و دوستی حضرت علی علیه السلام وائمه اطهار بوده است. در نتیجه ی همین اتهام پس از مرگش از ترس عوام و متعصبان اهل سنت و جماعت، او را در شب دفن کردند(1) آنچه
يکشنبه، 25 خرداد 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مذهب و اعتقادات محمّد بن جریر طبری
مذهب و اعتقادات محمّد بن جریر طبری

 

نویسنده: علی اکبر شهابی




 

این اندازه مسلم است که طبری در زمان حیات متهم بتشیع و دوستی حضرت علی علیه السلام وائمه اطهار بوده است. در نتیجه ی همین اتهام پس از مرگش از ترس عوام و متعصبان اهل سنت و جماعت، او را در شب دفن کردند(1) آنچه تأیید می کند تمایل او را به تشیع آنستکه مردم طبرستان و گیلان از همان اوایلی که بدین مقدس اسلام در آمدند اکثر آنان شیعی مذهب بودند و بدوستی اهل بیت شهرت داشتند. از ینرو یکی از پناهگاههای شیعیان و سادات علوی در زمانهائی که خلفای اموی و عباسی در صدد آزار و افناء آنان بودند، جبال طبرستان و گیلان بود. سلاطین آل بویه نیز که خود شیعه پاک اعتقاد بودند و از مذهب شیعه ی اثنی عشری ترویج می کردند از گیلان برخاسته بودند.
در عصری که طبری نشو و نما یافت مردم طبرستان عموما پیرو حضرت علی علیه السلام و اولاد بزرگوار او بودند. از مجموع این قرائن می توان استنباط کرد که طبری نیز از جهت تأثیر محیط و خانواده و پرورش ابتدائی قطعاً شیعه و یا متمایل بتشیع بوده است ولی معلوم نیست که بر فرض تشیع طبری و یا تمایل او بتشیع، معتقدات وی درباره ی صحابه و خلفای راشدین همچون معتقدات شیعه های دوازده امامی بوده است؟ از حکایات و قضایائی که در تاریخ زندگانی وی دیده می شود چنان بر می آید که اگر هم تمایل به مذهب شیعه داشته است، نسبت بخلفای راشدین و صحابه حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز بدبین نبوده و آنان را گرامی می داشته است. مگر اینکه بگوئیم تجلیل وی از خلفا و صحابه از راه تقیه بوده است و این گمان در پاره ای از موارد چندان دور از حقیقت نمی نماید زیرا چنانکه معلوم است شیوع مذهب تسنن در زمان طبری آنهم در مرکز خلافت اسلامی و در دربار خلیفه در نهایت شدت بود و مخالفان آن مذهب بویژه شیعیان دوازده امامی هیچگونه آزادی اظهار عقاید و عمل نمودن بآداب و مراسم مذهبی خود نداشتند و ازینرو برخی از علمای آن عصر که محققاً شیعه بوده اند، بظاهر خود را همرنگ دیگران می کردند و از تقیه خودداری نمی نمودند.
ممکن است طبری نیز که محل اقامتش بغداد، مرکز خلافت اسلامی و اجتماع علما و مفتیان بزرگ اهل سنت و مدارس و مجامع تدریس و تدرس بر وفق مذهب اهل سنت بود، خواهی نخواهی به ظاهر خود را همرنگ عموم قرار داده بوده است.
نویسنده ی این اوراق درباره ی طبری و کسانیکه مانند وی در نظر ما مشتبه هستند و از شرح احوال و عقاید آنان بطور قطع و مسلم نمی توانیم مذهب و معتقدات آنان را بدست بیاوریم ولی درگوشه و کنار تاریخ زندگانی آنان اشارات و کنایاتی دیده می شود که حاکی از تمایل آنان به مذهب تشیع است، چنان عقیده دارد که قطعاً طرف تشیع آنان رجحان دارد زیرا اگر کسی فی الحقیقه معتقد باین مذهب نباشد هیچ دلیل منطقی و عقلائی وجود ندارد که در عصری که همه ی مردمان بر خلاف مذهب مذکور هستند و تمایل و تظاهر بدان مذهب موجب ضررها و خسارات مالی و جانی واعتباری است معهذا کسیکه معناً و باطناً معتقد و متمایل بآن مذهب نیست، اظهار میل به آن مذهب کند و جسته و گریخته و باشاره و تلویح حقانیت آن مذهب و علاقه و تمایل خود را بدان برساند و یا بطرزی سخن گوید که در آن ایهام و ابهام باشد چه آنکه اگر در حقیقت اینگونه کسی معتقد بمذهب تسنن باشد، هیچ ترس و واهمه ای از اظهار عقیده ی باطنی خود ندارد بلکه آن را موجب سرافرازی و افتخار می داند ولی در غیر این صورت ناگزیر است که سخن در پرده گوید و از راه اشاره و ایهام گاهی معتقدات باطن خود را بیان کند.
از اینگونه کلمات و سخنان دو پهلو و ایهام دار در گفتار اغلب کسانی که مشتبه هستند از قبیل: طبری، نظامی، سعدی و غیر ایشان زیاد دیده می شود.
اینک پس از ذکر این مقدمه مختصر، مطالب و قضایائی را که مورخان و محققان در باره ی مذهب و معتقدات او نوشته اند درینجا نقل و داوری را بذوق سلیم خوانندگان واگذار می کنیم: تذکر این نکته درینجا لازم است که طبری در فروع احکام و مسائل فقهی خود مذهب خاصی داشت که از مجموع احادیث و اخبار و کلمات فقها و محدثان استنباط کرده و در فروع از هیچیک از ائمه اربعه ی اهل سنت که مدار احکام و مسائل در مذهب اهل سنت بستگی بگفته آنان دارد پیروی نمی کرد و چنانکه در سابق اشاره کردیم، در زمان طبری و بعد از او جمعی از علماء که بنام «جریریه» معروف شده اند در فروع و مسائل فقه از طبری پیروی می کردند.
عبدالعزیز بن محمد طبری گفته است: (2) «ابوجعفر طبری در قسمت عمده ی مذاهب و آراء خود بران راه می رفت که پیشینیان و علما بران راه رفته بودند. وی کاملا بآداب و سنن دینی عمل می کرد و از مخالفت پیشینیان شدیداً احتراز می نمود و درین روش هرگز از ملامت و سرزنش مردم باکی نداشت و دست از عقیده ی خود بر نمی داشت... و نیز با معتزله در عقایدی که آنان برخلاقف جماعت داشتند مخالف بود...»
در موضوع جبر و اختیار واعمال و افعال بندگان چنین عقیده داشت که:
«...هر چه در عالم از افعال بندگان وجود دارد مخلوق خداست و آنچه را که خداوند باهل ایمان از استطاعت و توفیق بر کارهای نیک عطا کرده است غیر از آن است که باهل کفر از عقل داده است، و خداوند بر قلوب بندگانی که کافر شده اند مهر نهاده است تا مجازات کفر آنان داده شود.» یاقوت حموی پس از ذکر این عقیده بطبری شدیداً اعتراض کرده و چنین گفته است: «این عقیده طبری جداً نادرست وغلط است زیرا اگر خداوند قبل از کفر کفار بر دل آنان مهر نهاده باشد، کاری ظالمانه انجام یافته است و اگر بعد از کفر ختم کرده باشد پس ختم بر مختوم است (یعنی تحصیل حاصل لازم می آید) و چنین قولی را هیچکس از اهل سنت و جماعت نگفته است و این قول رافضیان (شیعه اثنی عشری) و معتزله است قبحهم الله!»
نویسنده این اوراق گوید، اعتراض یاقوت حموی بر طبری بیشتر ناشی از جنبه ی تعصب خشک مذهبی است که یاقوت حموی بدان متصف بوده است زیرا چنانکه مورخان و محقان در شرح حال یاقوت نوشته اند و شواهد زیادی از کتب خود او در دست است، یاقوت با آن مرتبه فضل و احاطه ی بر تاریخ عمومی و تاریخ رجال و بزرگان و جغراقیای مسالک و ممالک معهذا مردی بوده است متعصب و جامد و چون از کوچکی عقاید خاصی در وی تزریق شده بوده با همان عقاید نشو و نما یافته است از اینرو هر عقیده ای که مخالف عقاید خود می دیده است جداً انکار می کرده و در صدد رد و اعتراض بر می آمده است.
چنانکه نسبت بطبری نیز همین عمل را کرده است. از لهجه و لحن وی مشهور است که تعمق زیاد در اصل گفتار طبری نکرده بلکه چون عقیده ی مذکور را منتسب برافضیان و معتزله می دانسته است و با رافضیان بر اثر همان پرورش ابتدائی کمال عداوت داشته و حتی این عداوت را بجائی رسانده که نسبت بمولای متقیان و امیرمؤمنان نیز شهرت ببغض و عداوت پیدا کرده است ازین جهت از همان آغاز امر دامن همت برای رد آن بر کمر بسته و با آوردن عبارت رکیک «ردئی یعنی زشت» در اول و نفرین «قبّحهم الله» در آخر چماق تکفیر را بر سر طبری و روافض و معتزله فرو کوبیده است. این روش و اخلاق آمیخته بتعصب جاهلانه بهیچوجه شایسته ی دانشمندان و دانش پژوهان نمی باشد و بزرگترین آفت تحقیق می باشد.
طبری در اظهار عقیده ی بیان شده امری واقعی و حقیقی ثابت را خواسته است روشن سازد - و از نظر واقع بینی و حقیقت پژوهی طبری درین عقیده مصاب است. آیا یاقوت حموی می تواند انکار کند که یک تن بودائی، هندو، بت پرست، گاو پرست، ستاره پرست و هزاران کسان دیگر که در نظر او کافر محسوب می شوند و شقی و اهل دوزخ بشمار می آیند از همان آغاز وجود و ابتدای رشد و شعور بردین بود ایا هندو و یا بت پرستی وغیره بزرگ می شوند و فکر و عقیده ی بودائی و بت پرستی در سرشت آنان رسوخ می یابد و یک تن مسلمان شیعی یا سنی ازهمان آغاز امر بر خلاف کفار پرورش می یابد و بزرگ می شود؟ کلام مأثور در میان شیعیان که با اصول روانشناسی وعلم پزشکی امروز مطابقت دارد یعنی حدیث مشهور: الشقی شقی فی بقطن امه و السعید سعید فی بطن امه نیز حکایت از همین معنی و عقیده دارد.
طبری عقایدش در باره ی قضا و قدر و جبر واختیار بیشتر متوجه جبر و قدر می باشد - و هر عاقل و متفکری نیز پس از تفکر و تأمل و تجربه و ممارست در امور و شئون این جهان به همین نتیجه می رسد - وی چنان عقیده داشت که «آنچه را خطا کرده است نمی توانسته است در آن براه صواب برود و در آن چه به راه راست و درست رفته است نمی توانسته است در آن خطا کند و جملگی آنچه در عالم کون و فساد جریان دارد باراده و مشیت آفریدگار جهان است...»
ابوعلی گفته است: «طبری در مسئله ی امامت معتقد بامامت ابوبکر، عمر، عثمان و علی (رضی الله عنهم) بود ودر موضوع «تفضیل»(3) پیروی از اصحاب حدیث داشت و هر کس را از هر مذهبی که مخالف او بود تکفیر می کرد و اخبار و شهادات آنان را قبول نمی نمود و این عقیده ی خود را در کتاب شهادات و در کتاب رساله و در اول ذیل المذیل ذکر کرده است(4)
در باب ارث نیز رای خاصی داشت. در آنجا که قول حضرت رسول اکرم را ذکر کرده است که: «مسلم ارتش بکافر و کافر ارتش بمسلم نمیرسد و نیز مردمان دو مذهب مختلف از یکدیگر ارث نمی برند»(5) چنین گفته است که دو کافر از یک دین که دارای دو مذهب باشند نیز از یکدیگر ارث نمی برند بنابراین پیروان مذهب یعقوبی از دین نصاری از پیروان مذهب ملکی از همان دین ارث نمی برند و همچنین ملکی از نسطوری. و نیز پیروان مذهب شمعتی از دین یهود از پیروان مذهب سامری از همان دین ارث نمی برند و هم چنین پیروان مذهب عنانی از پیروان مذهب شمعتی - بنابرین وقتی پیروان کلیساها و کنیسه های مسیحی و یهودی از حیث مذهب و مسلک اختلاف داشته باشند از یکدیگر ارث نمی برند. درین عقیده اوزاغی نیز از طبری پیروی کرده است.
در باره ی مذهب طبری این بحث را خاتمه می دهیم به نقل قول مرحوم سید محمد باقر چهار سوئی اصفهانی اعلی الله مقامه صاحب کتاب نفیس روضات الجنات. وی در ضمن شرح احوال طبری در باره ی مذهب او چنین می نویسد:
«... ولی در پیش من شبهه ی بزرگی است در باره ی مذهب ابوجعفر طبری بلکه بودن او از اهل مذهب حق (یعنی شیعه) نزد من رجحان دارد بدلایل ذیل:
اول - طبری از شهری بوده است که مردمان آنجا از قدیم معروف بتشیع بوده اند و درین مذهب کمال تصلب و تعصب داشته اند بویژه در زمان پادشاهان آل بویه.
دوم - اقدام وی بتألیف کتابی در باره ی حدیث «غدیرخم» در صورتیکه عموم اهل سنت و مخصوصاً متعصبان این طایفه بهیچوجه راضی بنوشتن اینگونه کتب نیستند.
سوم - پیروی نکردن طبری در فروع از هیچیک از مذاهب چهار گانه اهل سنت که تمام سنیان پیرو یکی از آن مذاهب می باشند و غیر از طبری هیچکس را از اهل سنت سراغ نداریم که پیرو یکی از مذاهب چهار گانه نباشد. با این وصف هیچگونه دلیل و باعثی برای این امور وجود ندارد مگر اینکه بگوئیم که طبری هر چند بظاهر از نظر رعایت جانب خلفاء و بزرگان دولت که همگی مذهب اهل تسنن داشتند، تظاهر بمذهب اهل سنت داشته است ولی در باطن از پیروان مذهب تشیع بوده است...»(6)

پی نوشت :

1- معجم الادباء: چاپ مصر.
2- این قسمت و مطالب بعد از این از کتاب معجم الادباء نقل شده است.
3- عده ای از اهل سنت با آنکه معتقد بتقدم ابابکر وعمر و عثمان در خلافت ظاهری بر حضرت علی علیه السلام می باشند ولی از نظر فضل و علم و تقوی و نزدیکی بحضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله حضرت علی (علیه السلام) را افضل و اعلم و ازهد می دانند و این طائفه معروف به «مفضله» می باشند.
4- کتابهای مذکور در دست نیست که بتوان از آنها معتقدات و مذهب طبری را بطور قطع و یقین بدست آورد کتاب ذیل المذیل نیز که در دست است باز مورد حاجت را نمی توان از آن استفاده کرد زیرا آنچه از آن در ذیل تاریخ طبری چاپ شده است منتخبی بیش نیست و قسمت اول آن چاپ نشده است.
5- لایُوَرّثُ المسلم الکافر و لا الکافر المسلم و لا یتوارث اهل ملتیّن شتی
6- روضات الجنات چاپ تهران

منبع مقاله :
شهابی، علی اکبر، (1383)، احوال و آثار محمد بن جریر طبری، تهران: دانشگاه تهران، موسسه انتشارات و چاپ، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.