نویسنده: آیت الله سیدعلی حسینی میلانی
بررسی امر رسول خدا به بستن درهایی که به مسجد آن حضرت باز می شد (3)
استدلال با واژگانی آشفته
بنابر پندار علمای اهل تسنّن، حدیث «دریچه» بیان گر فضیلت و برتری ابوبکر است، به ویژه این که بیشتر آن ها این حدیث را از دو کتاب صحیح بُخاری و مسلم نقل کرده اند؛ از این رو، این قضیه را ویژگی و خصیصه ای برای ابوبکر و فضیلتی که بر امامت و جانشینی او دلالت می کند قرار داده و بدان استدلال کرده اند. اکنون اظهار نظرهای برخی از علمای اهل تسنّن را ملاحظه نمایید.نوَوَی در ذیل این حدیث می گوید: در این حدیث فضیلت و ویژگی روشنی برای ابوبکر وجود دارد.(1)
ابن حجر عسقلانی در این باره به طور مفصّل سخن گفته و می نویسد: خطّابی، ابن بطّال و دیگران درباره ی این حدیث گفته اند: در این حدیث ویژگی روشنی برای ابوبکر وجود دارد و اشاره ی محکمی بر استحقاق وی برای خلافت و جانشینی است؛ به خصوص آن که ثابت شده که این قضیه در واپسین لحظات زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده است؛ همان موقع که آن حضرت به مردم امر فرمود که کسی جز ابوبکر پیش نماز آنان نشود!
البتّه برخی از علما ادّعا کرده اند که واژه ی «در» کنایه از خلافت است و امر به بستن آن کنایه از طلب خلافت است؛ گویی آن حضرت فرموده است که هیچ فردی جز ابوبکر نباید خلافت را طلب کند؛ ولی برای ابوبکر در طلب آن باکی نیست (!)
ابن حبّان نیز بعد از آن که این حدیث را نقل کرده است، به همین مطلب تمایل یافته و می گوید:
این حدیث بیان گر این است که ابوبکر، جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است؛ چرا که پیامبر با سخن:«هر دریچه ای را که به مسجد باز می شود ببندید» طمع مردم را از خلافت پس از خود، قطع کرده است.
برخی از علمای اهل سنّت این ادّعا را تقویت کرده و گفته اند: خانه ابوبکر در «سُنح»، از منطقه ی عوالی مدینه بوده- چنان چه به زودی در بخش بعدی این موضوع بیان خواهد شد- از این رو خانه او دریچه ای در مسجد نداشت.
ابن حجر در ادامه می افزاید: این استناد ضعیف است؛ زیرا اگر ابوبکر خانه ای در منطقه «سنح» داشته باشد، مستلزم این نیست که خانه ای در کنار مسجد نداشته باشد. از طرفی خانه ی او که در «سنح» بوده خانه دامادهای انصاری او بوده و طبق اتفاق نظر همه ی تاریخ نگاران، ابوبکر در آن موقع همسر دیگری به نام اسماء بنت عمیس و امّ رومان - با فرض زنده ماندن او در آن زمان- داشته است.
ابن حجر می گوید: محبّ طبری نیز در پی سخن ابن حبّان می نویسد: عمربن شبّه در کتاب تاریخ المدینة المنورة می نویسد: خانه ی ابوبکر که به او اجازه داده شد دریچه ای از آن به مسجد باز بماند، مجاور مسجد بود. آن خانه همواره در دست ابوبکر بود. وی پس از نیاز به پول خانه، آن را فروخت تا پولش را صرف برخی از افرادی که نزد او می آمدند، بنماید.(2)
عینی نیز در کتاب نماز به نقل این حدیث پرداخته و در ذیل آن می نویسد: نتایجی که از این حیث به دست می آید از این قرار است:
1.خطّابی در این مورد می گوید: این که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که- غیر از در ورودی مسجد و جز در خانه ی ابوبکر- همه درها بسته شود نشان گر ویژگی ابوبکر و احترام اوست؛ چرا که آن دو از هم جدا نمی شدند.
2. این حدیث بیان گر این است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر را به موضوعی اختصاص داد که هیچ فرد دیگری در آن شریک نیست.
بنابراین سزاوارترین موضوعی که می توان آن را بدان تأویل کرد، امر خلافت است. البته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با دستور دادن به ابوبکر درباره امامت در نماز- که به طور کلی مسجد برای همان نماز بنا شده است- مردم را بیشتر به امر خلافت راهنمایی کرد.
خطاّبی در این مورد می گوید: گمان ندارم که اثبات قیاس قوی تر از اجماع و اتفاق نظر صحابه بر جانشینی ابوبکر باشد؛ چرا که صحابه در مسأله جانشینی ابوبکر به بزرگ ترین امر دینی- یعنی نماز- استدلال کردند و بقیه مسائل را بر آن قیاس نمودند. و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همواره از در خانه اش (دری که به مسجد باز می شد) برای نماز خارج می شد. پس بستن همه ی درها جز درِ خانه ابوبکر بیان گر این است که ابوبکر از آن در برای نماز خارج شود. گویی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن تمام درها جز در خانه ابوبکر امر کرده است تا فردی که جانشین پیامبر خواهد شد نیز این کار را به این صورت انجام دهد.(3)
عینی در بخش مناقب، سخن خطّابی، ابن بطّال و ابن حبّان را- که ابن حجر نیز آن را ذکر کرده- می آورد و می افزاید: انس می گوید: روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد باغی شد، فردی آمد و در زد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای انس! در را باز کن و او را به بهشت و خلافت بعد از من بشارت بده.
انس می گوید که گفتم: ای رسول خدا! او را از این موضوع آگاه سازم؟
فرمود: آری، آگاه ساز.
وقتی در را گشودم ابوبکر پشت در بود. به او گفتم: تو را به بهشت و به خلافت بعد از پیامبر علیه الصلاة و السلام بشارت می دهم (!)
انس می گوید: سپس فرد دیگری آمد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای انس! در را برایش باز کن و او را به بهشت و به خلافت بعد از ابوبکر بشارت بده.
گفتم: او را از این موضوع آگاه سازم؟
فرمود: آری.
انس می گوید: وقتی در را گشودم عمر پشت در بود. به او نیز بشارت دادم (!)
سپس فرد دیگری آمد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای انس! در را برایش باز کن و او را به بهشت و خلافت بعد از عمر مژده بده و این که او کشته خواهد شد.
انس می گوید: وقتی خارج شدم عثمان پشت در بود.
انس می گوید: عثمان خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شد و عرض کرد: به خدا سوگند! من بیعت با شما را فراموش نکردم و چنین آرزویی ننمودم و با دستی که با تو بیعت کردم آلتم را لمس نکرده ام (!!)
پیامبر فرمود: تو همان گونه هستی.
ابویعلی موصلی این حدیث را از مختار بن فلفل از انس نقل کرده و پس از نقل آن می گوید: این حدیثِ معتبری است (!)(4)
عینی در کتاب عمدة القاری در بخش «هجرة النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)» در شرح این حدیث می نویسد: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) که شارع از جانب خداست، دستور داد که دریچه ها- جز دریچه خانه ابوبکر- بسته شود تا بدین وسیله برتری ابوبکر مشخص گردد و این حدیث اشاره ای به خلافت دارد.(5)
کرمانی نیز به نقل این حدیث پرداخته و سخنان علمای اهل تسنّن را در دلالت حدیث بر امامت نقل کرده و دیدگاه آنها را پسندیده است.(6)
قسطلانی در بخش «نماز» به شرح این حدیث می پردازد و می نویسد: این حدیث بیان گر ویژگی خاصی برای ابوبکر است که فقط او دارای شایستگی خلافت و امامت بعد از پیامبر است و افراد دیگر چنین شایستگی ندارند. از این رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فقط دریچه خانه او را باقی می گذارد، نه دریچه خانه دیگران را و همین مطلب دلالت دارد که ابوبکر از همان جا برای نماز خارج می شد. ابن منیر نیز این حدیث را به همین صورت بیان کرده است.(7)
این حدیث را قسطلانی در بخش «مناقب» به گونه ای دیگر مطرح می کند و می نویسد: گفته شده است که این حدیث کنایه ای به خلافت ابوبکر دارد؛ چرا که اگر معنای حقیقی آن اراده شود که همان به؛ زیرا که صاحبان خانه های چسبیده به مسجد اجازه داشتند که از آن دریچه ها به مسجد وارد شوند. پس پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به جهت توجّه مردم به امر خلافت دستور داد که این «دریچه ها» جز «دریچه» خانه ابوبکر بسته شوند؛ چرا که ابوبکر از آن دریچه برای نماز می آمد.
و اگر معنای مجازی حدیث اراده شود، کنایه از خلافت و بستن دهان مردم خواهد بود که امر خلافت را طلب نکنند، نه این که ممانعت از عبور مردم و سرک کشیدن آن ها به مسجد باشد.
توربشتی در این مورد می گوید: به نظر من اراده ی معنای مجازی حدیث قوی تر است؛ زیرا از دیدگاه ما اهل سنّت صحّت ندارد که ابوبکر در مسجد خانه ای داشته باشد، بلکه خانه او در منطقه «سنح» در بالای شهر مدینه بود.
قسطلانی می افزاید: ابن حجر نیز در فتح الباری این موضوع را پی گرفته و این استدلال را ضعیف می داند؛ زیرا بودن خانه ابوبکر در منطقه «سنح» مستلزم این نیست که خانه ای مجاور مسجد نداشته باشد و خانه ای که در سنح داشت، منزل دامادهای انصاری او بود.(8)
قسطلانی در بخش «هجرت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) » نیز به این موضوع می پردازد و می نویسد:
پس رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که همه دریچه ها جز دریچه خانه ابوبکر بسته شود و این فرمان به جهت بزرگداشت او و توجّه دادن مردم به این نکته بود که ابوبکر خلیفه بعد از اوست، یا منظور اراده ی معنای مجازی است که بستن درها کنایه از خلافت و بستن دهان مردم است، نه ممانعت از عبور.
طیّبی نیز همین مطلب را ترجیح می دهد و استدلال می کند که به نظر او ابوبکر خانه ای مجاور مسجد نداشت، بلکه خانه ابوبکر در منطقه «سنح» بالای شهر مدینه بود.(9)
آن چه گذشت سخنان شارحان این حدیث بود.
در کتاب های اعتقادی نیز در بخش فضایل ادعایی برای ابوبکر به این حدیث استدلال شده است. هم چنین در دلایل امامت و خلافت او بعد از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز به حدیث «دریچه» استدلال شده است. بدیهی است که ما به بیان عین عبارت های آنان نیازی نداریم؛ ولی در ضمن بررسی به برخی از آن ها اشاره خواهیم کرد.
تشویش و پریشانی در بیان استدلال
در همان نگاه نخست به سخنانی که علمای اهل تسنّن و شارحان در مورد «حدیث دریچه» بیان داشته اند، پریشانی و اختلاف در بیان استدلال بر کسی پوشیده نیست؛ بلکه پژوهش گر و محقق در می یابد که نظر برخی از آن ها در جایی، با نظر دیگرش در جای دیگر مغایرت دارد. ما در این مرحله گفته های آن ها را خلاصه می کنیم و به اختصار مطالبی را بر آن حاشیه می زنیم تا مطلب به خوبی روشن گردد.نَوَوی در این باره فقط چنین گفته است: در این حدیث فضیلت و ویژگی روشنی برای ابوبکر وجود دارد.
او معترّض مسأله امامت و خلافت نشده است و ادّعا نکرده که «حدیث دریچه» به طور صریح یا به کنایه، به مسأله خلافت دلالت دارد.
ما در پاسخ او می گوییم: واضح است که فضیلت وقتی ثابت می شود که قضیه ی مورد نظر ثابت گردد؛ از طرفی ویژگی داشتن- افزون بر تثبیت شدن- بستگی دارد به این که چنین قضیه ای در حق دیگری صادر نشده باشد.
خطّابی و دیگران نیز از این حدیث این دو مطلب را پنداشته اند.
یکی «ویژگی داشتن» و دیگری «اشاره ای محکم بر استحقاق ابوبکر برای خلافت» به ویژه این که ثابت شده است که این مطلب در واپسین لحظات زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است، آن گاه که به مردم امر فرمود که جز ابوبکر کسی پیش نمازشان نشود.
فراتر این که برخی واژه ی «در» را کنایه از امر خلافت دانسته اند و امر به بستنِ آن را کنایه از طلب کردن خلافت.
در پاسخ این دیدگاه می گوییم: ادّعای «ویژگی داشتن» را پیش تر بیان کردیم، اما در مورد «اشاره ای محکم...» باید بگوییم که هیچ دلیلی بر آن نداریم، جز آن چه از قرینه حالیه پنداشته اند، ولی این که بگوییم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر را به نماز امر کرده، دروغ است.(10)
از طرفی دیگر، در مورد این مطلب که آیا این «اشاره محکم...» بر اراده حقیقی مبتنی است یا مجازی؟ دو نظریه وجود دارد.
قسطلانی بعد از این که دلالت حدیث را در موردی می پذیرد و در مورد دیگری آن را به «قولی ضعیف» نسبت می دهد و دو قول را در جایی دیگر اراده ی معنای حقیقی یا مجازی ذکر می کند و در ادامه به نقل مورد اختلاف اکتفا می کند، می نویسد: گفته شده است که در این حدیث به صورت کنایه ای به جانشینی ابوبکر اشاره شده است؛ زیرا اگر از این حدیث معنای حقیقی اراده شود که هیچ و اگر معنای مجازی اراده شود پس همان کنایه از جانشینی است.
در مورد این نظریه می گوییم: اصل در گفتار آن است که بر حقیقت حمل شود؛ ولی دلالت حدیث بر خلافت، بستگی دارد به این که اصل قضیه ثابت شود، آن گاه ثابت شود که چنین قضیه ای در حق شخص دیگری- جز ابوبکر- وارد نشده است.
بنابراین شنیدن این مطلب از افرادی هم چون ابن حجر عسقلانی جای شگفتی دارد؛ زیرا با وجود این که ادّعای مجاز را رد می کند -چنان که گذشت- ورود مثل این حدیث را در حق علی (علیه السّلام) اثبات می کند که در آینده خواهد آمد. بنابر آن چه گذشت به راستی چگونه ابن حجر عسقلانی در مورد دلالت این حدیث بر امامت سکوت می کند، اگر چه به جرأت می توان گفت که وی خود به چنین دلالتی قائل است.
استدلال و استشهاد برخی به این حدیث ساختگی
با توجه به بررسی هایی که پیرامون این حدیث انجام یافت ساختگی بودن آن روشن شد. برخی از دانشمندان اهل تسنّن نیز از این حقیقت پرده برداشته اند، گویا عینی متوجّه شده است که این حدیث - با تمامی این مطالب- نه تنها بیان گر خلافت نیست؛ بلکه از اشاره به مسأله خلافت نیز قاصر است؛ از این رو در این باره می نویسد:برخی مدّعی شده اند که «در» کنایه از خلافت است و ابن حبّان نیز به این برداشت متمایل شده است.
آن گاه از قول انس می گوید:« روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد بوستانی شد...» تا پایان حدیثی که گذشت.
بدیهی است که ذکر این حدیث در چنین جایی بعد از عبارت «برخی ادعا کرده اند که «در» کنایه از خلافت است» ظهور دارد که این حدیث با موضوع ادّعا شده موافقت ندارد؛ از این رو عینی برای استدلال- یا استشهاد- به آن چه که ادّعا شده به حدیث دیگری متوسّل شده است.
روشن است که این حدیث نیز از نظر سند و متن باطل است و استدلال عینی به آن در کتابی هم چون شرح بُخاری جدّاً عجیب است. اما اضطرار و قرار گرفتن در تنگنا، گاهی انسان را در عجیب تر از آن موقعیّت نیز قرار می دهد.
به راستی اگر نسبت به آن چه گفتیم تردید دارید، به گفتار ابن حجر عسقلانی درباره حدیث بوستان و راویان آن توجّه کنید. وی این حدیث ساختگی را این گونه نقل می کند:
صَقَربن عبدالرحمان (ابوبهز سبط مالک بن مغول)، از عبدالله بن ادریس، از مختار بن فلفل، از انس حدیثی دروغین را چنین نقل می کند که انس می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«ای انس! برخیز و در را برای ابوبکر بگشا و او را به خلافت بعد از من بشارت بده»؛ هم چنین درباره عمر و عثمان همین مطلب را فرمود.
ابن حجر در ادامه، راویان این حدیث دروغین را بررسی می کند و می نویسد: ابن عدیّ درباره صَقَر می گوید: آن گاه که از او روایتی نقل می کردیم ابویعلی او را ضعیف می شمرد.
ابوبکر بن شِیبه نیز درباره صَقَر گوید: او حدیث جعل می کرد.
ابوعلی جزره می گوید: او بسیار دروغ گو بود.
عبدالله بن علی بن مَدینی نیز در مورد صَقَر اظهار نظر کرده و می گوید: از پدرم درباره این حدیث پرسیدم. پدرم گفت: حدیثی دروغین و جعلی است.
آن گاه ابن حجر این حدیث را نقل می کند و در ذیل آن می نویسد:
اگر این حدیث صحیح بود، عمر امر خلافت را به اهل شورا واگذار نمی کرد و بدون نزاع و ستیز خلافت را به عثمان واگذار می کرد.
از خدا یاری می خواهیم.(11)
بر این اساس، می توان چنین نتیجه گرفت:
1. بدون تردید همه احادیثی که در فضایل خلفا آمده و اسامی آن ها به ترتیب ذکر شده است جعلی هستند.
2. با نگرشی دیگر در این حدیث متوجه می شویم که انس در هر مرتبه بر می خیزد و در را با سرعت باز می کند و هرگز با آن ها مقابله نمی کند؛ اما همین فرد در جریان طیر مشوی (مرغ بریان) با ورود امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) مقابله کرد و آن حضرت را چندین بار از در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برگرداند و آن گاه که پیامبر بر او خشم گرفت، عذر و بهانه آورد که آرزو می کرد فردی که پیامبر حضورش را از خدا می طلبد مردی از انصار باشد!
3.چرا در این حدیث نام علی (علیه السّلام) نیامده است؟ آیا چهارمین خلیفه در نزد آنان نبود؟
4.عینی به ابویعلی نسبت داده که وی این حدیث را معتبر دانسته است، ولی ابن عدی پس از نقل این حدیث در شرح حال صقر از ابویعلی نقل می کند و می گوید: ابویعلی او را تضعیف کرده است (!) و همین نکته ای قابل تأمل است.
زیاده روی در تعصّب
برخی از عالمان اهل تسنّن فقط به نقل این حدیث ساختگی وارونه و استدلال به آن قانع نشده اند؛ بلکه به بی اعتبار کردن حدیث اصلی پرداخته اند. عینی در شرح حدیث «دریچه» می نویسد:اگر کسی اشکال کند و بگوید: در این زمینه روایت دیگری با عنوان دیگر از ابن عباس نقل شده است؛ آن گونه که ابن عباس گوید:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
سدّوالأبواب إلّا باب علی؛
تمامی درها جز در خانه علی را ببندید؛
در پاسخ می گویم: تِرمذی در ذیل این حدیث می گوید: این حدیث، حدیثی غریب است.
بُخاری پس از مقایسه ی حدیث اصلی با حدیث «إلّا باب أبی بکر» می گوید: حدیث «إلّا باب أبی بکر» صحیح تر است.
حاکم نیشابوری در این باره می گوید: این حدیث را فقط مسکین بن بُکِیر حرّانی از شعبه نقل کرده است.
ابن عساکر نیز اظهار نظر کرده و می گوید: این حدیث اشتباه است.
نگارنده کتاب التوضیح می گوید: ابراهیم بن مختار نیز از ابن عساکر تبعیّت کرده است.(12)
این نظریه افراطی عینی در اصل حدیثی است که از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) صادر شده است. البته برخی از عالمان اهل تسنّن پا را فراتر گذاشته اند تا جایی که پنداشته اند که حدیث اصلی «ألا باب علی (علیه السّلام)» را شیعیان جعل کرده اند.
ابن جوزی بعد از آن که حدیث اصلی را با برخی از سندهایش نقل می کند، می نویسد: همه این احادیث را شیعیان جعل کرده اند تا با حدیثی که همه در صحتّش اتفاق نظر دارند؛ یعنی حدیث «سدّوا الأبواب إلّا باب أبی بکر»مقابله کنند.(13)
ابن تیمیّه نیز در این مورد اظهار نظر کرده و در ذیل حدیث اصلی می نویسد: این حدیثی است که شیعیان آن را برای مقابله جعل کرده اند.(14)
ابن کثیر آن گاه که حدیث ساختگی «إلّا باب أبی بکر» را نقل می کند، می نویسد: هر کس حدیث «إلّا باب علی» را روایت کند - چنانچه در برخی از کتاب های سنن آمده است- به خطا رفته است. حدیث درست همان است که در صحیح ثبت شده است.(15)
پی نوشت ها :
1- المنهاج در شرح صحیح مسلم: 124/15.
2-فتح الباری: 17/7.
3-عمدةالقاری: 245/4.
4-عمدة القاری: 176/16 و 177.
5-همان: 39/17.
6-الکواکب الدراری: 129/4.
7-ارشاد الساری: 128/2 و 129.
8-همان: 146/8 و 147.
9-همان: 373/8.
10-برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک: چگونگی نماز ابوبکر به جای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از همین نگارنده.
11-لسان المیزان: 227/3 و 228.
12-عمدة القاری: 45/4.
13-الموضوعات: 274/1.
14-منهاج السُنّه: 35/5.
15-تفسیر ابن کثیر: 513/1.
حسینی میلانی، سیدعلی؛ (1390)، نگاهی به حدیث«سدّ الابواب» (پژوهشی پیرامون حدیث امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن درهایی که به مسجد آن حضرت باز می شد، ترجمه و ویرایش: هیئت تحریریه ی انتشارات الحقایق، قم: نشر الحقایق، چاپ دوم