بررسی امر رسول خدا به بستن درهایی که به مسجد آن حضرت باز می شد (4)
نگرشی دیگر در حدیث اصلی
با توجه به نتیجه ی بررسی هایی که درباره حدیث ساختگی به دست آمد، شکی نیست که امر به بستن درِ خانه های صحابه - جز درِ خانه ی یکی از آن ها- فضیلت و ویژگی محسوب می شود؛ از این رو آن گاه که دشمنان امیر مؤمنان علی (علیه السّلام)؛ همان هایی که منکر فضایل و ویژگی های آن حضرت هستند- افرادی چون مالک بن انس و دیگران- متوجّه شدند که حدیث صحیح از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسیده که حضرتش فرمود:«همه درها جز درِ خانه علی را ببندید» و به دلیل صحّت سندهایش نتوانستند آن را انکار کنند، تصمیم گرفتند که نخست این حدیث را به نفع ابوبکر برگردانند، سپس در این راستا حدیث «دریچه» را در حق ابوبکر جعل کنند.پس از قلب و جعل این دو حدیث، محدّثان و شارحان مواضع مختلفی را در قبال آن ها گرفتند و اختلافاتی پدید آمد. از این رو عالمان اهل تسنّن در قبال حدیث اصلی و صحیح چند گروه شدند:
1.برخی از آن ها اصل حدیث «سدّ الأبواب إلّا باب علی»؛ (همه درها جز درِ خانه علی را ببندید) را ذکر نکردند، و آن را نه نفی نمودند و نه اثبات.
از این گروه می توان نَوَوی در شرح صحیح مسلم، کرمانی در شرح بُخاری و ابن سید الناس در سیره خود نام برد.
2.برخی این حدیث را آورده اند؛ ولی سخنانشان درباره ی آن ناهمگون است. از این گروه می توان عینی را نام برد که به نظر می رسد در یک جا این حدیث را رد کرده است، یا حدیث «دریچه» بر آن ترجیح داده است؛ و در جای دیگر- بر اساس گفته طَحاوی و دیگران- خواسته است دو حدیث را جمع کند.
3.برخی به ساختگی بودن این حدیث حکم کرده اند؛ از این گروه می توان ابن جوزی و پیروان او را نام برد.
4. بعضی به صحّت و ثبوت این حدیث اعتراف کرده و جعلی و ضعیف بودن آن را رد کرده اند و در این راستا کوشیده اند که دو حدیث را جمع کنند.
از این گروه می توان طَحاوی، ابن حجر عسقلانی و پیروان آن ها را نام برد.
بدیهی است که چون برخی از آن ها جرأت ردّ حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام)» را نداشتند و از طرفی نتوانستند به گونه صحیحی- با فرض صحت حدیث «خوخه» به دلیل نقل در صحیحین- این دو حدیث را جمع کنند، ناگزیر در برابر آن سکوت کرده و آن را نقل نکرده اند.
عدّه دیگر پس از فرض این که هیچ وجه صحیحی برای جمع بین دو حدیث وجود ندارد، در حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام)» خدشه وارد کرده اند؛ چرا که با وجود این حدیث، فضیلتی برای ابوبکر ثابت نمی شود.
رد سخنان برخی توسط برخی دیگر
با توجه به توضیحات گذشته، روشن شد که حدیث اصلی همان حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام)» است؛ از این رو بزرگان و شارحان حدیث، نه تنها خدشه به این حدیث را رد نموده اند؛ بلکه به صراحت چنین کاری را تعصّبی قبیح و زشت دانسته اند. ابن حجر عسقلانی در کتاب فتح الباری در شرح صحیح بخاری می نویسد:«درباره بستن درِ خانه هایی که پیرامون مسجد بوده است، احادیثی وارد شده که ظاهرش با «حدیث الباب» منافات دارد.
نمونه آن ها حدیث سعد بن ابی وَقّاص است. وی می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما دستور داد که درِ خانه هایی که به مسجد باز می شد ببندیم و درِ خانه علی (علیه السّلام) را استثنا کرد.
این حدیث را احمد بن حنبل و نَسائی روایت کرده اند و راویان آن از نظر نقل حدیث قوی هستند.
طبرانی نیز در کتاب المعجم الاوسط از راویان مورد اعتماد، این گونه نقل می کند: آن گاه که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان مسدود کردن درِ خانه ها را صادر فرمود، به حضرتش گفتند: ای رسول خدا! درِ خانه های ما را بستی!
فرمود:
ما أنا سددتها، ولکنّ الله سدّها؛(1)
من آن ها را نبستم؛ بلکه خداوند آن ها را بست.
در روایت دیگری آمده است که زیدبن ارقم می گوید: درِ خانه برخی از صحابه به مسجد باز می شد. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
سدّوا هذه الأّبواب إلّا باب علی؛
همه این درها جز درِ خانه علی را ببندید.
گروهی در این باره به حضرتش خُرده گرفتند؛ اما رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
إنّی والله ما سددت شیئاً و لا فتحته، ولکن امرت بشیء فاتّبعته؛
به خدا سوگند! من نه در خانه ای را بستم و نه آن را گشودم؛ بلکه به کاری امر شدم و از آن پیروی کردم.
این حدیث را احمد بن حنبل، نَسائی و حاکم نیشابوری نقل کرده اند و راویان این حدیث، مورد اعتماد هستند.
در روایت دیگری ابن عبّاس می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بسته شدن درِ خانه هایی که به مسجد باز می شد امر فرمود و همه درها به جز درِ خانه علی (علیه السّلام) بسته شد.
در روایتی دیگر آمده است: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن همه درهای مسجد جز در خانه علی (علیه السّلام) امر فرمود؛ از این رو علی (علیه السّلام) در حال جنب داخل مسجد می شد و راه دیگری جز آن را نداشت.
این دو روایت را احمدبن حنبل و نَسائی نقل کرده اند و راویان هر دو روایت، مورد اعتماد هستند.
روایت دیگری را طبرانی این گونه نقل می کند: جابربن سمره می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما دستور داد که درهای مسجد جز در خانه علی را ببندیم. پس چه بسا علی (علیه السّلام) با حال جنابت از مسجد عبور می کرد.
احمد بن حنبل نیز روایتی را با راویان معتبر چنین نقل می کند: ابن عمر می گوید: ما همواره در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می گفتیم: رسول خدا بهترینِ مردم است؛ سپس ابوبکر و پس از آن عمر. به راستی برای علی بن ابی طالب (علیها السّلام) سه فضیلت عطا شد که اگر یکی از آن ها برای من بود، از نعمت های دنیا و دوست داشتنی تر بود؛
-رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را به ازدواج او درآورد و فاطمه (علیها السّلام) برای او فرزند به دنیا آورد.
-همه درهای مسجد جز درِ خانه علی (علیه السّلام) را بست.
-پرچم را در جنگ خیبر به دست علی (علیه السّلام) داد.
نَسائی نیز از طریق علاء بن عرار- در بخش مهملات- این گونه نقل کرده است که به ابن عمر گفتم: برای من از علی و عثمان بگو.
ابن عمر حدیثی را نقل کرد که در آن آمده است: درباره علی از کسی نپرس و به جایگاه وی در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بنگر که آن حضرت درِ خانه های ما را که به مسجد باز می شد بست و درِ خانه او را به حال خود واگذاشت.
البته راویان این حدیث همگی همانند راویان حدیث صحیح هستند، جز علاء که او را یحیی بن مَعین و دیگران توثیق کرده و معتبر دانسته اند.
روشن است که برخی از این احادیث برخی دیگر را تقویت می کنند و به هر یک از این سندهای نقل شده می توان احتجاج و استدلال کرد چه رسد به همه ی آن ها.
از طرفی ابن جوزی نیز حدیث «سدّ الأبواب» را در کتاب الموضوعات از سعد بن ابی وَقّاص، زیدبن ارقم و ابن عمر روایت کرده و به برخی سندهای نقل شده از آن ها اکتفا کرده است و راویان سندهای دیگر را مورد نقد قرار داده و ضعیف شمرده است.
ابن جوزی در ادامه می گوید: البته به جهت کثرت سندهایی که از این حدیث نقل کردم، خدشه ای به حدیث وارد نمی شود.
هم چنین وی این حدیث را به جهت مخالفت با احادیث صحیح و ثابت شده درباره ابوبکر بی اعتبار نشان داده است. وی پنداشته که این حدیث از جعلیات شیعیان است که به وسیله ی آن با حدیث صحیحی که درباره ابوبکر وارد شده است، مقابله کرده اند.
ابن حجر در ادامه می نویسد: ابن جوزی در این مسأله مرتکب خطای قبیحی شده است؛ زیرا با توهّم این که حدیث مذکور با احادیث صحیح تعارض دارد، آن را ردّ کرده است، با این که جمع بین دو قضیه امکان دارد...»(2)
ابن حجر نظیر این سخن را در کتاب القول المسدّد نیز بیان کرده است.(3)
جلال الدین سیوطی نیز با اشاره به کلام ابن حجر، در مقام ردّ گفته ی ابن جوزی برآمده و می نویسد:
حافظ ابن حجر عسقلانی در کتاب القول المسدّد فی الذبّ عن مسند احمد می گوید: این سخن ابن جوزی که حدیث مذکور باطل و ساختگی است، ادعایی است که نمی توان برای آن دلیلی ارائه کرد مگر مخالفت آن با حدیثی که در دو کتاب صحیح آمده است که در این صورت چنین کاری همان رد احادیث صحیح به مجرد توهّم خواهد بود.
از طرفی اقدام و حکم بر جعلی بودن هیچ حدیثی شایسته نیست مگر زمانی که امکان جمع احادیث نباشد.
اما این که در زمان حاضر، جمع احادیث امکان ندارد لازمه اش این نیست که بعدها نیز این جمع امکان نداشته باشد؛ چرا که مافوق هر دانشمندی، دانشمند دیگری است.
ابن حجر عسقلانی ادامه می دهد: بنابراین، راه پارسایی در چنین احادیثی آن است که انسان به بطلان آن حکم نکند؛ بلکه در آن توقف نماید تا آن چه برای او مشخص نشده برای دیگری مشخص شود. این حدیث نیز از این قسم است؛ چرا که حدیث «سدّوا الأبواب إلّا باب علی» حدیث مشهوری است که به سندهای مختلف نقل شده و روشن است که هر سند آن به تنهایی از اعتبارش نمی کاهد و مجموع این سندها، بنابر روش بسیاری از حدیث شناسان، از مواردی است که به صحّت حدیث می توان یقین پیدا کرد.
اما این که گفته شده حدیث «سدّ الأبواب إلا باب علی» با احادیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم آمده تعارض دارد؛ چنین تعارضی ثابت نیست؛ بلکه میان این ها تعارضی وجود ندارد.
اکنون پس از بیان دیگر سندهای این حدیث، به چگونگی جمع میان این حدیث و حدیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم آمده است می پردازیم:
پس این سندهای فراوانی که با راویان مورد اعتماد نقل شده اند، بیان گر این نکته هستند که این حدیث، صحیح و دارای دلالتی قوی و محکم است.
این نهایت بررسی یک فرد محدّث است؛ بنابراین چگونه به صرف توهّم، جعلی بودن احادیث صحیح ادّعا می شود؟!
اگر این گونه راه ردّ احادیث باز شود، به بطلان بسیاری از احادیث صحیح منجر خواهد شد؛ ولی خدا و مؤمنان این را نمی خواهند.(4)
قسطانی نیز به شرح حدیث «دریچه» پرداخته و می گوید: این حدیث با حدیثی که تِرمذی از ابن عباس نقل کرده است تعارض دارد؛ همان حدیثی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
سدّو الأبواب إلّا باب علی؛
همه درهای مسجد جز درِ خانه علی را ببندید.
در پاسخ این تعارض گفته شده است که تِرمذی پس از نقل حدیث می گوید: این حدیث غریب است. ابن عساکر نیز می گوید: این حدیث اشتباه است.
قسطلانی در ادامه می گوید: برخی از سندها برخی دیگر را تقویت می کنند، تا جایی که حافظ ابن حجر در برخی از سندهایش گفته است: راویان آن از نظر نقل حدیث، قوی هستند و در مورد برخی دیگر می گوید: راویان آن، افراد مورد اعتماد هستند.(5)
قسطلانی بعد از ذکر اسناد حدیث «إلّا باب علی » می نویسد:
آن سان که حافظ ابن حجر گفته برخی از این احادیث، برخی دیگر را تقویت می کنند و به هر یک از این سندهای نقل شده می توان احتجاج و استدلال کرد چه رسد به همه آن ها.(6)
ابن عراق کنانی نیز پس از نقل سخن ابن جوزی به بیان نظر خویش پرداخته و می گوید:
در پیرو این سخن، حافظ ابن حجر عسقلانی شافعی نیز در کتاب القول المسدّد این مطلب را رد کرده و می گوید: در این صورت چنین کاری همان ردّ احادیث صحیح به مجرّد توهّم خواهد بود، در صورتی که بین این حدیث و حدیثی که در دو کتاب صحیح بخاری و مسلم آمده است، منافاتی وجود ندارد؛ چرا که این، قضیه دیگری است. از این رو، قضیه علی (علیه السّلام) که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به او اجازه داد که در حال جنب نیز در مسجد آمد و رفت کند، درباره درهایی است که به مسجد باز می شدند.
اما داستان ابوبکر در هنگام بیماری پیامبر رخ داد؛ همان بیماری که به فوت آن حضرت منجر شد و «حدیث دریچه» درباره بستن دریچه هایی است که راه ورود به مسجد را نزدیک تر می کرد.
گفتنی است که قاضی اسماعیل در کتاب احکام، کلاباذی در کتاب معانی و طَحاوی در کتاب مشکل الآثار، این دو حدیث را این گونه جمع کرده اند.(7)
سردرگمی در حل مشکل
با توجه به بررسی هایی که انجام یافت، سردرگمی عالمان اهل تسنن در حل این مشکل روشن شد. بدیهی است که سکوت نسبت به وجود حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام)» ستمی ناروا است که خداوند از آن چه ستمگران انجام می دهند، غافل نیست. از طرفی باطل دانستن آن، امری است که خدا و مؤمنان آن را نمی خواهند.بنابراین دو راه پیش روی ماست:
1.پذیرش و اعتراف به جعلی و ساختگی بودن حدیث «دریچه» که حقیقت تلخ است.
2. جمع بین دو حدیث به گونه ای که آزاداندیشان بپسندند!
از این دو راه، ابن حجر عسقلانی و گروهی از متقدّمین و متأخرین راه دوم را برگزیده اند؛ ولی سخنان آنان متناقض است و در این راه تلاش هایی نومیدانه انجام داده اند.
دیدگاه ابن روزبهان
ابن روزبهان در این باره دیدگاه خاصی دارد. وی می گوید: مسجد در زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خانه رسول خدا متّصل بود و علی به خاطر موقعیّت دختر پیامبر، در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ساکن بود.مردم از درهایی که به مسجد باز می شد رفت و آمد می کردند و مزاحم نمازگزاران می شدند؛ از این رو رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که همه درها جز در خانه علی را ببندند.
در دو کتاب صحیح بُخاری و صحیح مسلم حدیث صحیحی آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور بستن تمامی خوخه ها به جز خوخه ابوبکر را داد و خوخه همان دریچه است. پس این فضیلت و قربی است که برای ابوبکر و علی حاصل شده است.(8)
بررسی دیدگاه ابن روزبهان
ما سخن و دیدگاه ابن روزبهان را از چند جهت بررسی می نماییم:یکم:
ابن روزبهان می گوید که علی در خانه رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زندگی می کرد و در آن جا خانه ای نداشت.چنین سخنی انکار حقیقت ثابتی است که روایت های «باب» (در) بر آن دلالت می کنند؛ از این رو تاکنون کسی چنین ادّعایی نکرده است.
آری، کسانی از اهل تسنّن هستند که مسأله خانه داشتن ابوبکر در مجاورت مسجد را رد می کنند؛ اما درباره علی (علیه السّلام) مسأله عکس است که در عبارت ابن کثیر به این مطلب تصریح شده است و ما در آینده آن را بیان خواهیم کرد.
دوم:
ابن روزبهان می گوید که مردم از درِ خانه هایشان که به مسجد باز می شد رفت و آمد می کردند و مزاحم نمازگزاران می شدند؛ از این رو رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور بستن درها جز درِ خانه علی را داد.نتیجه این مطلب این است که علّت دستور بستن درها مزاحمت برای نمازگزاران بود.
بدیهی است برای چنین مطلبی هیچ شاهدی در روایات وجود ندارد؛ بلکه مفاد روایات در این باب و دیگر باب ها آن است که علّتی که پیامبر دستور داد درهای مسجد بسته شود، همان پاک کردن مسجد از پلیدی ها و دور کردن آن از ناپاکی ها است؛ از این رو پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) خود، علی (علیه السّلام) و اهل بیتش را از این امر استثنا کرد؛ زیرا آنان پاک و پاکیزه هستند و خداوند رجس و پلیدی را از آن ها دور کرد و آن ها را به طور قطع پاکیزه ساخت.
سوم:
ابن روزبهان حدیث «باب علی» و «خوخة ابی بکر» را به گونه ای جمع کرده است که این، فضیلت و قربی برای هر دوی آن ها باشد.روشن است که مقصود از این جمع، انکار اختصاص این فضیلت به امیر مؤمنان علی (علیه السّلام) است. گرچه این نوع جمع کردن بین دو حدیث، پنداری را که عده ای از علمای اهل سنّت درباره دلالت این حدیث بر خلافت ابوبکر دارند؛ در بر نمی گیرد. البته ما اشکال این جمع را از سخن حلبی بیان خواهیم کرد.
دیدگاه ابن کثیر
ابن کثیر نیز در شرح حدیث «إلّا باب علی» دیدگاهی را ارائه کرده است. وی می نویسد:این حدیث با حدیثی که در صحیح بُخاری آمده است که پیامبر در هنگام بیماری که به رحلت حضرتش انجامید، دستور داد که تمامی درهایی که به مسجد باز می شود جز در ابوبکر صدّیق بسته شود، منافات ندارد؛ زیرا استثنایی که در حق علی صورت گرفت در زمان حیات پیامبر خدا بود که به خاطر نیاز فاطمه به رفتن از خانه اش به خانه پدرش بوده است. پس این استثنا برای رفاه حال فاطمه صورت گرفت؛ ولی پس از وفات پیامبر این علّت منتفی شد و نیاز به گشودن درِ صدّیق شد تا این که وارد مسجد شود و با مردم نماز گزارد؛ زیرا که او پس از وفات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه و جانشین او بود. این مطلب به خلافت ابوبکر نیز اشاره ای دارد.(9)
بررسی و نقد دیدگاه ابن کثیر
دیدگاه ابن کثیر را از چند جهت می توان بررسی کرد:1.وی تصریح می کند که علی (علیه السّلام) خانه ای به غیر از خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دارد (!) چنین مطلبی در واقع اعراض از سخنان همه متقدمینی است که در مقام جمع بین روایات برآمده اند.(!)
2.وی علت نبستن درِ خانه علی (علیه السّلام) را در نیاز فاطمه (علیها السّلام) به رفتن از خانه اش به خانه پدرش بیان کرده و علّت بسته شدن دیگر درها را ذکر نکرده است.
3. اگر علّت باز گذاشته شدن درِ خانه ی فاطمه (علیها السّلام) «رفتن از خانه اش به خانه پدرش» بوده است، پس چرا درِ خانه ی ابوبکر به جهت رفاه حال عایشه باز نگه داشته نشده است تا عایشه «از خانه اش به خانه پدرش» برود؟!
4.در صورتی که «به باز شدن درِ خانه ی ابوبکر نیاز بوده است» آیا در همان زمان درِ خانه ی علی (علیه السّلام) بسته شد یا نه؟!
اگر ابن کثیر چنین ادّعایی می کند دلیلش چیست؟! و چگونه می تواند چنین ادّعایی کند در حالی که خانه ابوبکر جز یک در بیش نداشته است؟!
اما او چنین ادّعایی نمی کند؛ بلکه ظاهر عبارت او چنین است که درِ خانه علی (علیه السّلام) باز مانده است؛ هر چند که درِ خانه ابوبکر نیز باز شد. بنابراین کجای این مطلب به خلافت اشاره دارد؟!
5. همه این مطالب در صورتی است که ابوبکر خانه ای مجاور مسجد داشته باشد که این مطلب نیز ثابت نشده است.
6.نکته دیگر آن که خود ابن کثیر روایتی را از امّ سَلَمه این گونه نقل می کند: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دوران بیماری از خانه خارج و به صحن مسجد وارد شد. آن گاه با صدای بسیار بلند ندا داد:
لا یحّل المسجد لجنب و لا االحائض إلّا محمّد و أزواجه و علی و فاطمه بنت محمّد. ألا هل بیّنت لکم (10) الأسماء أن تضلّوا؟! (11)
ورود به مسجد (پیامبر) برای جنب و حایض حلال نیست، مگر برای محمّد، علی و فاطمه دختر محمّد. آگاه باشید! همانا این نام ها را برای شما بیان کردم تا گمراه نشوید.
این حدیث علّت بستن درها جز درِ خانه علی (علیه السّلام) را روشن و تمام مطالبی را که ابن اثیر مطرح کرده است، باطل می کند. با این حال، طبیعی است که ابن کثیر در سند چنین حدیثی اشکال نماید.
دیدگاه ابن حجر
ابن حجر عسقلانی نیز در این مورد اظهار نظر کرده است. وی می گوید:جمع بین دو قصّه ممکن است. بزّار نیز در مسند خود به این مطلب اشاره کرده و می گوید: روایاتی از راویان اهل کوفه و با سندهای معتبر در قصّه علی، و روایاتی از راویان اهل مدینه در قصه ابوبکر وارد شده است. اگر روایات اهل کوفه ثابت شود، جمع میان این دو دسته از روایات به همان روشی است که حدیث ابو سعید خُدری- که تِرمذی نقل کرده است- بر آن دلالت دارد، آن جا که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی (علیه السّلام) فرمود:
لا یحلّ لأحد أن یطرق هذا المسجد جنباً غیری و غیرک؛
بر احدی غیر از من و تو حلال نیست که در حال جنابت در این مسجد رفت و آمد کند.
معنای حدیث این گونه است که درِ خانه علی (علیه السّلام) به سمت مسجد باز می شد و خانه اش جز این در، درِ دیگری نداشت. بنابراین، پیامبر دستورِ بسته شدن آن را نداد.
مؤیّد این حدیث، حدیثی است که قاضی اسماعیل در کتاب احکام القرآن از طریق مطلّب بن عبدالله بن حنطب روایت کرده است. وی می گوید: پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به کسی جز علی بن ابی طالب اجازه رفت و آمد به مسجد را در حال جنابت نداد؛ زیرا که خانه او در مسجد بود.
بنابراین، خلاصه جمع بین این دو دسته از روایات این گونه می شود که امر به بستن درها دو بار صورت گرفته است. در مرحله نخست علی (علیه السّلام) به خاطر آن چه ذکر شد استثنا شده است و در مرحله دوم ابوبکر استثنا شده است. ولی این جمع صورت نمی پذیرد مگر آن که درِ خانه علی (علیه السّلام) به عنوان درِ حقیقی و دریچه خانه ابوبکر به عنوان درِ مجازی قلمداد شود. چنانچه در برخی اسناد نیز به این معنا تصریح شده است.
گویی مردم به هنگام فرمان بستن درها، درها را بستند و دریچه هایی ایجاد کردند که از طریق این دریچه ها، راه وارد شدن به مسجد را نزدیک کنند و پس از آن، به بستن این دریچه ها نیز امر شدند. از این رو این روش جمع بین دو حدیث، مشکل ندارد .
ابوجعفر طَحاوی نیز در کتاب مشکل الآثار (در ابتدای جلد سوم آن) این دو حدیث را به همین روش جمع کرده است.
ابوبکر کلاباذی نیز در کتاب معانی الاخبار، دو حدیث مذکور را به همین روش جمع نموده و تصریح کرده است که خانه ابوبکر دری در خارج از مسجد داشت و خانه علی دری جز همان دری که به داخل مسجد باز می شد، نداشت و خدا داناتر است.(12).
ابن حجر عسقلانی نیز در القول المسدّد چنین سخنی را گفته است. جلال الدین سیوطی آن را ذکر کرده و با آن موافقت نموده است (13) و قسطلانی نیز خلاصه آن را در مقام جمع بین دو حدیث بیان کرده است.(14)
نقد دیدگاه ابن حجر عسقلانی
نظر ابن حجرعسقلانی را از چند محور می توان بررسی و نقد کرد:1.آن چه در این جمع ذکر شد مانند جمع های دیگر مبتنی بر این است که ابوبکر خانه ای مجاور مسجد داشته باشد. پیش تر روشن شد که چند تن از محققان اهل تسنّن این موضوع را ردّ کرده اند. از این روست که برخی از آن ها حدیث را به عنوان کنایه از خلافت قلمداد کرده اند.
از طرفی ابن حجر، گر چه قول یاد شده را ضعیف شمرده و گفته است که این استناد ضعیف است؛ اما برای ادعای خود سند قوی تری ذکر نکرده است. البته سندی که برای روایت ابن شبّه نیز ذکر کرده ضعیف است.(15)
2. این گونه جمعی که از طَحاوی و دیگران نقل کرده، همان جمعی است که به طور قطع نَوَوی و امثال او بدان واقف بوده اند و از عدم توّجه آن ها به این جمع معلوم می شود که از آن اعراض کرده و به آن تکیه نکرده اند.
مطلب صحیح همین است و به زودی بعضی از وجوهی را که بیان گر بی اعتباری این جمع میان دو روایت است، بیان خواهیم کرد.
3. در آن چه ابن حجر از بزّار نقل کرده است، نکاتی وجود دارد:
نخست آن که
روایان قضیه علی (علیه السّلام) کوفیان و راویان قضیه ابوبکر مدنی ها هستند و این مطلب در نزد ما ثابت نشده است.دوم این که
گفته شده: روایت های قضیه علی (علیه السّلام) با «سندهای حَسَن (16)» نقل شده اند، مخالف واقع اند؛ زیرا روایات صحیح می باشند و ابن حجر نیز بر این مطلب اقرار دارد و ما عبارت ابن حجر را به هنگام ردّ کلام ابن جوزی بیان کردیم.سوم آن که
ابن حجر در مورد روایاتی قصّه علی (علیه السّلام) تشکیک نموده و گفته است که «اگر ثابت شود»، این تشکیک در حقیقت واقعیتی است که ابن حجر نیز با آن موافق نیست.چهارم آن که
اگر معنای سخن پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) که فرمود: «غیر از من و تو بر احدی حلال نیست در حال جنابت در مسجد رفت و آمد کند»؛ این گونه باشد که «درِ خانه ی علی (علیه السّلام) به سمت مسجد باز می شد و خانه اش جز این در، درِ دیگری نداشت؛ بنابراین پیامبر دستور بسته شدن آن را نداد»؛ چنین معنایی قطعاً از دو جهت باطل است:جهت یکم:
حدیث مذکور فقط بیان گر اختصاص این حکم به پیامبر و علی (علیهما السّلام) است؛ پس دلالت حدیث بر معنای مذکور کجاست؟!جهت دوم:
اگر علّت عدم دستور به بستن درِ خانه ی علی (علیه السّلام) این بود که «خانه او دری جز این در نداشت،» پس وجهی برای اعتراض و رنجیدن مردم از کار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجود ندارد، به خصوص درباره عمویش حمزه که بنابر آن چه نقل می کنند، با چشمانی گریان آمد...!از طرفی شایسته بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) این گونه عذر بیاورد و بگوید: چون خانه علی دری جز این در نداشت؛ از این رو در خانه اش را نبستم، در حالی که خانه های شما دو تا در دارد؛ دری از داخل مسجد و دری از خارج آن؛ نه این که بستن درها جز در خانه ی علی (علیه السّلام) را به خدا استناد دهد و بفرماید:
ما أنا سددت شیئاً و لا فتحته، و لکن اُمرت بشیء فاتّبعته؛
من نه چیزی را بستم و نه گشودم؛ بلکه از کاری که به آن امر شده بودم پیروی کردم!
با تمام این ها باز هم می بینیم که وقتی فردی از ابن عمر درباره علی (علیه السّلام) سؤال می کند، ابن عمر پاسخ می دهد: درباره علم سؤال نکن؛ بلکه به منزلت و جایگاهش در نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بنگر؛ به گونه ای که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) درِ خانه های ما را که به مسجد باز می شد بست و درِ خانه او را به حال خود واگذاشت.
در این صورت جا داشت که پرسش گر بپرسد:«اگر خانه علی جز این در، درِ دیگری نداشت»؟! پس باز گذاشتن در خانه او چه منزلتی از جانب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) می تواند باشد.
از طرفی جا داشت کسی به ابن عمر بگوید: چگونه این ویژگی برای تو از شتران سرخ مو خوش تر است و آن را هم ردیف ازدواج علی (علیه السّلام) با پاره ی تن رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زهرا (علیها السّلام) و دادن پرچم به او در روز خیبر قرار می دهی، در حالی که طبیعی است که پیامبر درِ خانه علی (علیه السّلام) را نبندد؛ چرا که «خانه او جز این در، درِ دیگری نداشت»؟!
اگر این گونه بود دیگر جایی برای گفته برخی مردم نمی ماند که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به خاطر خویشاوندی درِ خانه علی، را باز گذاشت.
برخی در پاسخ گفتند: حمزه به پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از علی نزدیک تر است. او برادر رضاعی و عموی آن حضرت است!
البتّه جایی برای گفته دیگران نیز باقی نمی ماند که گفتند: درِ خانه علی را به خاطر دخترش باز گذاشت!
گفت و گوی مردم کار را به جایی رسانید که سخنانشان به گوش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و حضرتش از خانه بیرون آمد. اکنون متن آن حدیث را- به خاطر برخی از نکته هایش- به صورت کامل نقل می کنیم:
آن گاه که مردم در مسجد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودند، منادی ندا داد: ای مردم! درِ خانه هایتان را که به مسجد باز می شود، ببندید.
در این هنگام مردم تکانی خوردند، ولی کسی از جایش بلند نشد. سپس برای بار دوم منادی همان گونه ندا داد.
باز کسی بلند نشد و مردم گفتند: منظور پیامبر از این فرمان چیست؟
منادی بار دیگر ندا داد:
أیّها الناس! سدّوا أبوابکم قبل أن ینزل العذاب؛
ای مردم! پیش از آن که عذاب الهی فرود آید؛ درهای خانه هایتان را که به مسجد باز می شود، ببندید.
در پی این گفته مردم از خانه ها خارج شدند و با شتاب به این کار اقدام کردند.
در آن هنگام که منادی ندا می داد: درهای خانه هایتان را ببندید، حمزة بن عبدالمطلب با عجله در حالی که عبایش را بر زمین می کشید، خارج شد.
راوی می گوید: هر فردی از اصحاب دری داشتند که به مسجد باز می شد؛ ابوبکر، عمر، عثمان و دیگران.
راوی می افزاید: علی (علیه السّلام) آمد و بالای سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ایستاد. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: برای چه این جا ایستاده ای؟ اینک به خانه ات باز گرد.
پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور بستن درِ خانه را به علی (علیه السّلام) نداد. مردم گفتند: پیامبر درِ خانه های ما را بست؛ ولی درِ خانه ی علی را رها کرد، با این که او جوان ترین ماست!
برخی دیگر گفتند: به خاطر خویشاوندی درِ خانه علی را باز گذاشت.
برخی پاسخ دادند: حمزه به پیامبر از علی نزدیک تر است و برادر رضاعی و عموی اوست!
برخی دیگر گفتند: درِ خانه او را به خاطر دخترش نبست.
این سخنان به گوشِ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از آن که منادی سه بار برای بستن درها ندا داده بود برای پاسخ به اعتراضات مردم از خانه خارج شد. چهره مبارک آن حضرت از خشم سرخ شده بود که معمولاً صورت آن حضرت به هنگام خشم سرخ و رگ هایش برافروخته می شد. حضرت با این حال به حمد و ثنای الهی پرداخت، آن گاه خطاب به مردم فرمود:
فإنّ الله أوحی إلی موسی (علیه السّلام) أن اتّخذ مسجداً طاهراً لا یسکنه إلّا هو و هارون و أبناء هارون شبراً و شبیراً، و إنّ الله أوحی إلیَّ أن أتَّخذ مسجداً طاهراً لا یسکنه إلّا أنا و علی و أبناء علیّ حسن و حسین و قد قدمت المدینة و اتّخذت بها مسجداً، و ما أردت التحُّول إلیه حتّی أُمرت، و ما أعلم إلّا ما عُلِّمت، و ما أصنع ألّا ما أُمرت، فخرجت علی ناقتی، فلقینی الأنصار یقولون: یا رسول الله! انزل علینا.
فقلت: خلّوا الناقة، فإنّها مأمورة، حتّی نزلت حیث برکت. و الله، ما أنا سددت الأبواب و ما أنا فتحتها، و ما أنا أسکنت علیّاً، و لکنّ الله أسکنه؛(17)
خداوند به موسی (علیه السّلام) وحی کرد که مسجدی پاک برگزیند که در آن جز خود، هارون و پسران هارون شبر و شبیر ساکن نشوند.
و خداوند به من وحی کرد که مسجدی پاک برگزینم که در آن جز من، علی و پسران علی حسن و حسین ساکن نشوند.
آن گاه که به مدینه آمدم، در این جا مسجدی انتخاب کردم. نمی خواستم برای سکونت به آن جا منتقل شوم تا این که بدان امر شدم و هیچ چیز جز آن چه آموخته شده ام نمی دانم و هیچ کاری جز آن چه بدان مأمور شده ام انجام نمی دهم.
سوار بر شتر بودم که وارد مدینه شدم. وقتی انصار مرا دیدند، گفتند: ای رسول خدا! بر ما فرود آی.
گفتم: شتر را رها کنید؛ چرا که او مأمور است تا این که در جایی که شتر زانو زد فرود آمدم و منزل گرفتم.
به خدا سوگند! من نه درها را بستم، نه آن ها را گشودم و نه علی را در مسجد ساکن کردم؛ بلکه خداوند او را در مسجد ساکن کرد.
4. ابن حجر میان دو دسته از روایات را به روش خود جمع کرد و آن گاه از آن جمع نتیجه گرفت. با بررسی این سخن و نتیجه آن، برای ما روشن شد که نتیجه ای را که ابن حجر گرفته است با گفتار وی سازگار نیست و با گفتار پیشین خود مغایر است.
البته در ضمن بررسی نیز متوجه شدیم که سمهودی نیز با نظر ما موافق است و به آن تصریح می کند. وی پس از نقل آن عبارت می گوید:
به نظر من آن عبارت به اصلاح و تنقیح نیاز دارد؛ زیرا سخن ابن حجر با نتیجه ای که از آن گرفته نمی سازد و این نتیجه گیری، روش دیگری برای جمع بوده و غیر از روش نخستین است؛ زیرا بنابر نتیجه روش نخست هر دو «در» باقی ماندند و کسانی که به بستن درهایشان امر شدند، همان هایی هستند که علاوه بر درهایی که در مسجد داشتند، درهایی نیز به خارج مسجد داشتند؛ ولی خانه علی جز دری که به سمت مسجد باز می شد، درِ دیگری نداشت. از این رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی را به این مسأله اختصاص داد و راه آمد و شد به خانه اش را از طریق مسجد قرار داد، به همان علّتی که گذشت.
در نتیجه فقط درِ خانه ی ابوبکر به استثنا نیاز دارد. به این جهت بیشتر علما به نقل همین فراز اکتفا کرده اند و هر کس سخنی از درِ خانه ی علی به میان آورده فقط می خواسته بیان کند که آن در بسته نشده است و از جانب پیامبر نیز تصریح شده که آن در به حال خود بماند.
روش دیگر در جمع، نظریه تعدد واقعه است که دو جریان مختلف اتفاق افتاده است و قصّه علی مقدّم بر قصّه ابوبکر بوده است. مؤیّد این مطلب حدیثی است که یحیی، از ابن زباله و راوی دیگری، از عبدالله بن مسلم هلالی، از پدرش، از برادرش نقل کرده است. وی می گوید: آن گاه که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد درهایی که به مسجد باز می شدند بسته شوند، حمزه بن عبدالمطّلب با چشمانی گریان در حالی که عبای سرخش به زمین کشیده می شد بیرون آمد و گفت: ای رسول خدا! عمویت را از مسجد بیرون کردی و پسر عمویت را در آن جای دادی!
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
ما أنا أخرجتک و لاأسکنته، ولکن الله أسکنه؛
من نه تو را از مسجد بیرون کردم و نه او را در مسجد ساکن نمودم؛ بلکه خد او را در مسجد جای داد.
بنابراین، وجود حمزة (رضی الله عنه) در داستان بیان گر تقدم این قصّه است...»(18)
5.در جمع به روش دوم- که مسأله بسته شدن درها دو بار اتفاق افتاده است- دو نکته وجود دارد که خود ابن حجر به آن ها توجه کرده است:
نکته نخست
این جمع صورت نمی پذیرد مگر آن که «در» در داستان علی (علیه السّلام) به درِ حقیقی و در داستان ابوبکر به درِ مجازی حمل شود و منظور از درِ خانه ابوبکر؛«دریچه» باشد، آن سان که در برخی سندها به آن تصریح شده است.نکته دوم
ابن حجر به این نکته این گونه اشاره کرده است:«و گویا زمانی که به آن ها دستور داده شد که درها را ببندند، آن ها درها را بستند؛ اما برای خود دریچه هایی ساختند.»نقد دیدگاه
ما هر دو نکته را نقد و رد می کنیم و درباره نکته نخست می گوییم: همان گونه که پیش تر بیان شد، بُخاری کسی است که حدیث «إلّا خوخة أبی بکر» را از «خوخه» (دریچه) به «باب» (در) تحریف کرده است. ما توجیه ابن حجر اشاره کردیم و گفتیم: وی این سخن را توجیه کرد و گفت که بُخاری حدیث را نقل به معنا کرده است.البته تناقضی که در مورد سخن ابن حجر وجود دارد بر کسی پوشیده نیست.
و درباره ی نکته دوم نیز می گوییم: توجیه دیگر کلام ابن حجر چنین بود که داستان حدیث «إلّا باب علی » بر داستان «حدیث خوخة» تقدّم زمانی بسیاری داشته است.
همان طوری که روشن شد، داستان حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام)» پیش از جنگ أُحد رخ داده است؛ ولی بنابر آن چه که ذکر کرده اند، داستان ابوبکر در دوران بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داده است؛ همان بیماری که به رحلت آن حضرت بینجامید.
بنابراین در صورتی که پیامبر به بستن درها امر کرده بود، معنای امر او به بستن دریچه ها چیست؟! از این رو چاره ای نیست جز آن که ادّعا شود که مردم از امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) درباره بستن درها اطاعت کردند؛ ولی دریچه هایی را ساختند تا راه ورودشان را به مسجد نزدیک کنند!
این توجیه ضعیف موجب شده است که ابن حجر با جمله «گویا آنان...» تردید و عدم اطمینان خود را درباره این مسئله ابراز کند.
اکنون این پژوهش و بررسی را از سه محور دیگر پی می گیریم:
1. آیا به راستی عاقلانه است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن درها امر فرماید؛ آن گاه به ایجاد دریچه هایی که از طریق آن ها راه ورود به مسجد نزدیک می شود، اجازه دهد؟!
اگر از طریق دریچه های ساخته شده، می توان به مسجد راه یافت؛ پس دیگر بستن درها چه معنایی دارد؟!
2. با توجه به متن های حدیث «سدّ الأّبواب إلّا باب علی» هیچ واژه ای نیست که نشان گر اجازه ی پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای ساختن دریچه باشد.
3. احادیثی نقل شده که بر ممنوعیّت ساختن دریچه ها بعد از امر به بستن درها تصریح می کنند، در حدیثی آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
سدّواأبواب المسجد إلّا باب علی؛
درهای مسجد جز درِ خانه علی را ببندید.
مردی گفت: به من اجازه دهید به اندازه ای که داخل مسجد شده و از آن خارج شوم راه را باز بگذارم؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مأمور به انجام چنین کاری نیستم.
گفت: ای رسول خدا! به اندازه ای که سینه ام را خارج کنم به من اجازه بده باز بگذارم؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به چنین کاری امر نشده ام.
او از خواسته خود منصرف شد و فرد دیگری گفت: ای رسول خدا ! به اندازه ای که سرم را وارد مسجد کنم اجازه دهید باز بگذارم؟
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: به چنین کاری امر نشده ام.
او نیز آزرده خاطر، گریان و غمگین رفت. در این هنگام پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
لم أؤمر بذلک. سدّوا الأّبواب إلّا باب علی؛(19)
به این کار امر نشده ام. همه ی درها جز درِ خانه علی را ببندید.
در حدیث دیگری آمده است:
مردی از اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) عرض کرد: ای رسول خدا! به من اجازه دهید از خانه ام به اندازه پنجره و نورگیر کوچکی به مسجد باز گذارم تا صبح و شام از آن به تو بنگرم.
حضرت فرمود:
لا و الله، و لا مثل ثقب الإبرة؛(20)
نه! به خدا سوگند، به اندازه سوراخ سوزن هم اجازه نمی دهم.
از این رو سمهودی می گوید: از همان ابتدا امر پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) مبنی بر بستن درها منعی بود که شامل بستن دریچه ها، بلکه کوچک تر از آن نیز می شد.(21)
با بررسی انجام یافته روشن شد که حق با کسانی است که از جمع میان دو دسته روایات دوری کرده اند.
دیدگاه ابن عراق
ابن عراق نیز به نقل سخن ابن حجر پرداخته است. وی از آن چه ابن حجر قبل از «نتیجه جمع...» گفته، اعراض کرده است و فقط در علّت جمع دو دسته از روایات می گوید:این قصه، قصه ی دیگری است. بنابراین، قصّه ی علی درباره ی درهایی است که به مسجد باز می شد که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به علی اجازه داد که در حال جنابت در مسجد آمد و رفت کند؛ و قصّه ی ابوبکر در دوران بیماری پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رخ داد؛ همان بیماری که به رحلت آن حضرت انجامید. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد پنجره هایی که از طریق آن ها راه ورود به مسجد نزدیک می شده بسته شوند. قاضی اسماعیل در کتاب احکام، کلاباذی در کتاب معانی و طَحاوی در کتاب مشکل الأثار نیز این دو قصه را به این صورت جمع کرده اند.(22)
همان گونه که پژوهش گر حقایق ملاحظه می کند، ابن عراق با وجود اختلافِ دو قصّه به دومین جمع، بسنده می کند و از ادعاهای مطرح شده- که درِ خانه ی علی از داخل مسجد بوده و یا موضوع در قصه نخست با واژه ی «ابواب» (درها) و در دومی با واژه ی «طاقات» (پنجره ها) آمده است- دوری می کند.
بنابراین آن چه در وجه جمع به متقدّمین نسبت می دهند، فقط همین مقدار است!
دیدگاه مبارک فوری
مبارکفوری نیز در این مسأله اظهار نظر کرده است. وی در این باره که برخی از احادیثِ «باب علی»، برخی دیگر را تقویت می کند، با نظر ابن حجر موافق است. به نظر او هر کدام از سندهای حدیث، شایسته احتجاج و استدلال است چه رسد به مجموع آن ها.مبارکفوری بعد از این اظهار نظر، از وارد شدن به بیان تفصیلی و گسترده مطلب خودداری کرده و چنین می گوید: این احادیث با احادیث «باب » (در) مخالفت دارد. حافظ می گوید: امکان جمع بین دو دسته از احادیث وجود دارد و بزّار نیز در مسند خود به این مطلب اشاره کرده است...(23)
دیدگاه حلبی
حلبی نویسنده کتاب السیره نیز به این موضوع پرداخته است. وی به سستی پایه های این جمع توجّه کرده و با تفسیرها و تغییراتی آن را نقل کرده و می گوید:برخی از عالمان این دو قصّه را به این صورت جمع کرده اند که قصّه علی کرم الله وجهه پیش از زمانی بوده است که خانه های مردم دو در داشتند که یکی به سمت مسجد و دیگری به بیرون آن باز می شد، فقط خانه علی کرم الله وجهه بود که جز یک در نداشت که آن هم به مسجد باز می شد. خانه ی او درِ دیگری به خارج نداشت.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد درهایی که به سمت مسجد باز می شدند، بسته شوند؛ یعنی ورودی درها جز درِ خانه علی کرم الله وجهه باریک تر شده و به دریچه تبدیل گردند؛ زیرا خانه ی علی فقط یک در داشت و چنانچه گذشت او جز از آن در، راهی به بیرون نداشت؛ از این رو پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور نداد که درِ خانه ی علی دریچه شود.
بعد از این امر پیامبر دستور داد همه دریچه ها جز دریچه خانه ابوبکر بسته شوند. بعضی گفته اند: پیامبر به بسته شدن دریچه خانه علی کرم الله وجهه دستور داد؛ ولی چنین ادّعایی قابل اندیشه و تأمّل است؛ زیرا که روشن شد که خانه ی علی کرم الله وجهه فقط یک در داشت. پس منظور از واژه ی «در»، در قصّه ابوبکر درِ واقعی نیست؛ بلکه مراد دریچه است و منظور از واژه ی «در» در قصّه علی کرم الله وجهه درِ حقیقی است.(24)
نقد دیدگاه حلبی
آن گاه که حلبی متوجه بطلان نظریه ابن حجر عسقلانی شد ناگزیر به نوعی چاره اندیشی روی آورد. وی عبارت «و دریچه هایی ساختند...» را به «باریک تر کردن ورودی درها و تبدیل آن ها به دریچه» تغییر داده است. بر این اساس که منظور از این که «درها جز درِ خانه علی را ببندید» آن است که درها را باریک کنید و آن ها را به دریچه تبدیل نمایید.تو را به خدا سوگند! آیا چنین معنایی از عبارت «درها را ببندید» برداشت می کنید؟!
حلبی سخن دیگر ابن حجر را که می گوید: «به وسیله ی آن دریچه ها به مسجد راه یابند و راهشان به مسجد نزدیک تر شود» رها می کند؛ زیرا متوجه می شود که منظور از آن، «در» است، نه «دریچه»! اما با همه این ها حلبی سخن سمهودی را یادآور می شود که احادیثی که در این مورد وارد شده است، اذن به ساختن «دریچه ها» را بعد از «بستن درها» رد می کنند، آن گاه می گوید: بنابراین که منظور از «بستن درها»، باریک کردن ورودی آن ها و تبدیل آن ها به دریچه ها باشد- با روایاتی که وارد شده است- مشکل و مبهم است...(25) پس بر فرض صحّت این مطلب، نیاز دارد که به آن پاسخ داده شود.
روشن است که درباره این مسئله پاسخی از آن ها در کار نیست، نه از حلبی و نه از دیگری (!!)
حلبی در ادامه می گوید: لازمه این گونه جمع کردن این است که درِ خانه علی کرم الله وجهه همواره حتی با وجود دریچه خانه ابوبکر در مسجد، باز باشد؛ زیرا که روشن شد که خانه ی علی درِ دیگری غیر از درِ مسجد نداشت. بنابراین، دیدگاه برخی قابل تأمّل است که گفته اند:«بستن دریچه ها جز دریچه خانه ابوبکر» اشاره ای به جانشینی ابوبکر است؛ زیرا او- نه دیگری- به مسجد نیاز بسیاری داشت.(26)
البته این سخن در رد دیدگاه خطّابی، ابن بطّال و پیروان آن هاست؛ هم چنین ردّی است بر خود ابن حجر که این گونه جمع را برگزیده و با وجود این، کلمات آنان را نقل می کند؛ مگر آن که گفته شود: خود ابن حجر این نظریه را نپسندیده است، چنانچه پیش تر در نقل آن مطالب به این دیدگاهش اشاره کردیم که گفت:« و ادّعا کرده اند...»
حقیقت امر در حدیث سدّ الأبواب
با توجه به آن چه بررسی شد، روشن شد که هیچ یک از مواردی که در جمع بین دو قصه ذکر کرده اند، تمام نیست. از طرفی سخنان عالمان اهل تسنّن در این جا در نهایت آشفتگی است. این آشفتگی فقط به جهت خودداری آنان از ارائه حق و اعتراف به واقعیت هاست.بنابراین، حقیقت امر در این حدیث چنین است:
روزی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) دستور داد که تمام درهایی که به مسجد باز می شدند بسته شود و این به جهت منزّه داشتن مسجد از پلیدی ها و دور نگهداشتن آن از آلودگی ها بود. حتی درِ خانه عمویش حمزه سیدالشهداء (علیه السّلام) را با وجود برتری و خویشاوندی و مقام رفیعش بست.
احادیثی که بیان گر علّت بستن درها هستند- و ما آن ها را یادآور شدیم- نزد شیعه و سنی بسیار است.
در این میان پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن درِ خانه خود و خانه علی (علیه السّلام) فرمان نداد و به علی (علیه السّلام) و اهل بیتش اجازه داد که در حال جنابت در مسجد درنگ کنند و از آن عبور نمایند؛ زیرا آنان به حکم آیه تطهیر- که از جانب ربّ العالمین نازل شده است- و ادلّه دیگری که درباره عصمت اهل بیت (علیهم السّلام) بیان شده و به خاطر این ویژگی از همه مردم ممتاز بودند، هرگز درِ خانه آن ها بسته نشد؛ زیرا آن دلیلی که برای بستن در خانه دیگران بود، برای آنان وجود نداشت.
به این ترتیب ویژگی دیگری از ویژگی های ایشان روشن شد؛(27) همان ویژگی و برتری که شگفتی گروهی و حسدورزی و یا خشم گروه دیگری را برانگیخت.
آن گاه همین حسد همواره در دل پیروان این افراد مانند مالک و امثال او باقی ماند و همین حسدورزی نسبت به علی (علیه السّلام) و مهرورزی نسبت به ابوبکر- که به تصریح اخبار درِ خانه اش بسته شد- آن ها را واداشت که در برابر آن، حدیثی جعل کنند و آن فضیلت و برتری را به ابوبکر برگردانند (!)
واقعیّت آن است که جعل و ساختن چنین احادیثی- در بیشتر موارد- از ساخته های دوران معاویه است؛ ولی سازنده حدیث، آن را از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واپسین لحظات زندگی آن حضرت نقل کرده است. این احادیث ساختگی نظایر متعددی دارد.
آری، آنان پس از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابوبکر را به خلافت منصوب کردند و با او بیعت نمودند، در حالی که می دانستند هیچ نص و تصریحی الهی درباره او وجود ندارد و هیچ گونه شایستگی لازم در او نیست، آن سان که با توجه به سخنانی که از او نقل می کنند، خود به این مسأله اعتراف کرده است.
از این رو تلاش کردند که احادیثی را جعل کنند و آن ها را به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت دهند و بگویند که حضرتش این احادیث را در دوران بیماری خود بیان کرده است و آن ها چنین پنداشتند که در آن سخنان اشاره ای محکم به مسأله خلافت است تا به ساخته و پرداخته ی خود رنگ شرعی دهند و آن چه را که اتفاق افتاده است به اراده الهی نسبت دهند.(28)
از جمله احادیث جعلی و ساختگی این دوران می توان به موارد زیر اشاره نمود: حدیثی که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:« به ابوبکر بگویید تا پیش نماز مردم شود.»(29)
در حدیث ساختگی دیگری آمده است که پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:«... خدا و مؤمنان جز ابوبکر را نمی خواهند.»
در حدیث ساختگی دیگری آمده که حضرتش فرمود:« تمام درها جز در خانه ابوبکر را ببندید». یا :«تمام دریچه ها جز دریچه خانه ابوبکر را ببندید.»
آن گونه که روشن شد ما موضوع این نوشتار را به بررسی و نقد این حدیث ساختگی قرار دادیم و از نظر سند، متن و دلالت اثبات کردیم که این حدیث ناتمام است تا جایی که عالمان اهل تسنّن در معنای حدیث سردرگم شده اند و گفتارشان دچار آشفتگی شده و مواضعشان در قبال این حدیث متناقض است؛ به گونه ای که برخی از آن ها چاره ای ندیده اند جز این که ادّعا کنند حدیث «إلّا باب علی (علیه السّلام) » جعلی و وارونه است!!
پی نوشت ها :
1- معجم الاوسط: بخش زیادات .
2-فتح الباری: 17/7 و 18.
3-القول المسدّد فی الذب عن مسند أحمد: 52-58.
4-اللآلی المصنوعه: 318/1-320.
5-ارشاد الساری: 129/2.
6-همان: 147/8.
7-تنزیه الشریعه المرفوعه: 384/1.
8-دلائل الصدق: 403/2، به نقل از ابطال نهج الباطل.
9-البدایة و النهایه: 379/7.
10-این حدیث در منابع دیگری از جمله تاریخ مدینة دمشق، السنن الکبری، تاریخ اصفهان و ... با اندکی تفاوت چنین آمده است:«إلّا لرسول الله و علی و فاطمة و الحسن و الحسین ألا قد بیّنت لکم أن لا تضلّوا»؛ از این رو ما در ترجمه این متن، به منابع فوق توجه کرده ایم که از جهت معنا صحیح تر است؛ ر.ک: تاریخ مدینة دمشق: 166/14، السنن الکبری: 65/7، تاریخ اصفهان: 291/1.
11-البدایة و النهایه: 379/7.
12-فتح الباری: 18/7.
13-اللآلی المصنوعه: 318/1-321.
14-ارشاد الساری: 147/8.
15-تاریخ المدینة المنوّره، ابن شبّه: 242/1.
16- روایت حَسَن هر چند روایت معتبر است، اما به درجه روایت صحیح نمی رسد.
17-وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی: 478/2 و 479.
18-وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی: 477/2.
19-وفاء الوفاء بأخبار دار المصطفی: 479/2 و 480.
20-همان: 480/2.
21-همان.
22-تنزیه الشریعة المرفوعه: 384/1.
23-تحفه الأحوذی: 112/10.
24-انسان العیون: 383/3 و 384.
25-گفتنی است که ذکر نام عباس در قضیه «بستن درها به جز در خانه علی (علیه السّلام)» اشتباه است، بلکه منظور حمزه (علیه السّلام) است؛ زیرا عبّاس در سال فتح مکه اسلام آورد و داستان علی (علیه السّلام) مربوطه به پیش از جنگ احد است. این مطلبِ واضحی است و چند تن از عالمان اهل سنت به آن اشاره کرده اند.
از این رو ابن سید الناس نیز در عیون الاثر: 336/2 درخواست عباس و اعتراض او را در داستان دروغین «به جز درِ خانه ابوبکر» یاد آور شده است. گویا به جهت ثابت کردن داستان ابوبکر چنین اظهار نظری کرده است.(!!)
26-انسان العیون: 461/3.
27-از کسانی که به این ویژگی و اختصاصی بودن آن تصریح کرده است، محبّ الدین طبری در کتاب ذخایر العقبی: 141 است.
28-برای آگاهی بیشتر ر.ک: احادیث واژگونه : 94-100 از همین نگارنده.
29- ما این حدیث را در نوشتاری جداگانه با عنوان چگونگی نماز ابوبکر به جای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بررسی و نقد کرده ایم و در شمار سلسله پژوهش های اعتقادی چاپ شده است.
حسینی میلانی، سیدعلی؛ (1390)، نگاهی به حدیث«سدّ الابواب» (پژوهشی پیرامون حدیث امر رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به بستن درهایی که به مسجد آن حضرت باز می شد، ترجمه و ویرایش: هیئت تحریریه ی انتشارات الحقایق، قم: نشر الحقایق، چاپ دوم