معناي سختي ها را دريابيد
يکي از عوامل تنيدگي و فشار رواني، احساس بي معنا بودن حوادث است . اگر حادثه هاي ناخوشايند زندگي، بي معنا و بي حاصل ارزيابي شوند، قابل تحمل نخواهند بود . اگر انسان،به معناداري کارها باور داشته باشد، هر چند دشوار و سخت باشند، اما آنها را به خاطر معنايي که دارند، تحمل خواهد کرد .از اساسي ترين و بنيادي ترين اعتقادات ديني اين است که جهان، بر اساس حکمت الهي مي چرخد و هيچ حادثه اي بدون دليل و مصلحت نيست . مهم اين است که حکمت ها و مصلحت ها را بشناسيم و اين يعني «معناشناسي» . زندگي خوب و مثبت، زندگي اي نيست که سراسر لذت بوده، هيچ درد و رنجي در آن نباشد؛ بلکه زندگي خوب، آن است که «معنا»داشته باشد . فرانکل مي گويد:
يکي از اصول اساسي لوگوتراپي، اين است که توجه انسان ها را به اين مسئله جلب کند که انگيزه و هدف اصلي زندگي، گريز از درد و لذت بردن نيست؛ بلکه معناجويي زندگي است که به زندگي،مفهوم واقعي مي بخشد (1) .
حتي مرگ نيز اگر معنا داشته باشد، دردآور نيست . اگر معناي مرگ «لقاءالله» باشد، چه چيزي شيرين تر از آن . راز پذيرفتن شهادتِ با آغوش باز را بايد در اين جا جستجو کرد . در جريان کربلا وقتي کاروان امام حسين عليه السلام به منزل ثعلبه رسيد، خواب سبکي ايشان را فراگرفت . وقتي امام عليه السلام بيدار شد، فرمود:
شنيدم هاتفي مي گويد: شما مي شتابيد و مرگ، شما را به سوي بهشت مي شتاباند .
در اين هنگام، حضرت علي اکبر سوالي کرد که بسيار تأمل برانگيز است:
پدرجان! آيا ما بر حق نيستيم؟
اين سوال، يک پرسش معناشناسي است . اين جوان برومند، به دنبال يافتن پاسخ، براي حفظ جان خود نيست . پرسش او از معناي مرگ است . او مي خواهد بداند آيا کشته شدن او معناي ارزشمندي دارد يا نه؟ در جواب او امام حسين عليه السلام فرمود:
آري اي فرزندم! به آن کسي سوگند که بازگشت بندگان، به سوي اوست .
جواب حضرت علي اکبر، شنيدني است:
پدرجان! در اين صورت، از کشته شدن باکي نداريم . (2)
اين، معناي سختي ها نيست
کساني که در سختي ها و بلاها بي تاب مي شوند، معمولاً سختي هاي زندگي را ناعادلانه، بي دليل، رنج بي حاصل، مزاحم و بخصوص اهانت آميز، ارزيابي مي کنند . در تصور اين افراد، مال و ثروت، نشانه ي «کرامت»است و محروميت، نشانه ي«خواري» . قرآن کريم در اين باره مي فرمايد:«فَأَمَّا الْإِنْسَانُ إِذَا مَا ابْتَلاَهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَکْرَمَنِ*وَ أَمَّا إِذَا مَا ابْتَلاَهُ فَقَدَرَ عَلَيْهِ رِزْقَهُ فَيَقُولُ رَبِّي أَهَانَنِ» (3) .
و اما انسان، هنگامي که پروردگارش او را بيازمايد، و عزيزش داشته و نعمت فراوان به او دهد، مي گويد: پروردگارم مرا گرامي داشته است و اما چون وي را بيازمايد و روزي اش را بر او تنگ گرداند . گويد: پروردگارم مرا خوار کرده است» .اما سوال اين است که آيا بلاها به معناي خوار کردن انسان و دور شدن خدا از بنده است؟ امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
آيا مي پنداري خدا به هرکس چيزي داده، از سر تکريم او بوده و از هرکس بازداشته، از سر خوار کردن او بوده است؟! هرگز! (4)
امام باقر عليه السلام در بيان يکي از وقايع روز قيامت مي فرمايد:
وقتي روز قيامت فرارسد، خداوند-تبارک و تعالي- به منادي، فرمان دهد که ندا ده: فقيران کجايند؟ پس گروه زيادي از مردم برمي خيزند . پس خداوند مي گويد: بندگان من! و آنان مي گويند: لبيک، اي پروردگار ما! خداوند مي فرمايد: من شما را به اين دليل که نزد من، بي ارزش بوديد، فقير نکردم و لکن من همانا شما را براي چنين روزي انتخاب کرده بودم . در ميان مردم، جستجو کنيد و هرکس را که به شما نيکي کرده و اين کار را فقط به خاطر من انجام داده است، از جانب من، به او پاداش بهشت دهيد . (5)
اين، يعني مقام شفاعت . ثروتمندان، از طريق شفاعت محرومان به بهشت مي روند؛ پس فقر فقيران، به دليل بي توجهي آنان به خداوند نبوده است .
همچنين امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
خداوند عزوجل از بنده ي باايمان نيازمند، عذرخواهي مي کند، همانند عذرخواهي برادري از برادرش، و مي گويد: به عزت و جلالم سوگند، در دنيا به اين دليل نيازمندت نکردم که تو را خوار مي دانستم . اين پرده را بردار و به آنچه در عوض دنيا به تو داده ام بنگر . و او چون پرده را بردارد، بگويد: با اين پاداشي که داده اي، آنچه را که از من، منع کرده بودي به زيان من نبوده است (6) .
چند لحظه به اين سوال فکر کنيد که شريف ترين و عزيزترين بندگان خدا چه کساني هستند؟ . . . آنگاه، به اين بينديشيد که چه کساني بيشترين سختي و رنج و مصيبت را در اين دنيا ديده اند؟ . . . آيا اين گونه نيست که انبيا و اولياي الهي،برتري بندگان خدا هستند؟ آيا رسول خدا صلي الله عليه و آله شريف ترين مخلوق در همه ي آفرينش نيست؟ و آيا هم او نيست که بيشترين آزار و اذيت ها را ديده است؟ (7)
آيا پس از رسول خدا صلي الله عليه و آله، حضرت علي عليه السلام، برترين مخلوق خدا نيست؟و آيا هم او نيست که اول مظلوم عالم است؟ آيا او نبود که در محراب عبادت، فرقش را شکافتند؟ آيا هم او نبود که پس از رحلت پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به خانه اش هجوم بردند و همسرش را کتک زدند و فرزندش را سقط کردند؟ آيا همسر او برترين زنان آفرينش نيست؟ مگر حضرت زهرا عليها السلام آن قدر اذيت نشد که پس از رحلت پدر، بيش از 75 يا 95 روز نتوانست زندگي کند؟
آيا فرزندش امام حسن عليه السلام نبود که آن همه ستم از مردم ديد و حتي درون خانه اش نيز امنيت نداشت و به دست همسرش مسموم شد؟ او همان کسي نبود که جنازه اش را تيرباران کردند و نگذاشتند در کنار جدّش به خاک سپرده شود؟
آيا امام حسين عليه السلام نبود که در روز عاشورا آن همه مصيبت ديد؟ آيا بدن علي اکبرش را پاره پاره نکردند؟ آيا حنجره ي طفل شيرخوارش را با تير سه شعبه، هدف قرار ندادند؟ آيا برادر باوفايش حضرت ابوالفضل عليه السلام را در مقابل ديدگانش با آن وضع فجيع، به شهادت نرساندند؟ آيا برادرزادگان و اصحاب باوفايش را در مقابل ديدگانش به شهادت نرساندند؟ آيا خود او را به شهادت نرساندند؟ آيا سر از بدنش جدا نکردند؟ آيا بدني را که روزگاري روي دوش رسول خدا صلي الله عليه و آله جاي داشت، زير سم ستوران، لگدمال نکردند؟ آيا با آن وضع فجيع، خانواده اش را به اسيري نبردند؟ آيا کاروان اُسرا آن همه سختي و رنج نکشيدند؟ . . .
و آيا ديگر امامان معصوم عليهم السلام بيشترين دردها و مصيبت ها را نديدند؟ اگر بلا و مصيبت، نشانه ي خواري باشد، چگونه مصيبت ها و بلاهايي را که بر سر شريف ترين بندگان خدا آمده است، مي توان توجيه کرد؟
همه ي اينها نشانگر آن است که مصيبت ها و گرفتاري ها در نزد خداوند متعال، به معناي خواري و ذلت نيست؛ بلکه برعکس،«هرکه در اين بزم، مقرب تر است- جام بلا بيشترش مي دهند» . و به همين جهت است که آن بزرگواران، چنين مصيبت هاي سخت و تلخي را تحمل مي کردند .
معناي سختي ها
پس بايد معناي سختي ها و بلاها را دريابيم . اگر به اين معنا دست يافتيم، آنها را زيانبار ارزيابي نمي کنيم؛ بلکه به آنها عشق مي ورزيم . معناي سختي چيست؟1 .بلا، آزمون تکامل
مهم ترين معناي بلاها، خاصيت «رشددهندگي»آنهاست . در حالت آسايش و راحتي، قابليت هاي نهفته ي انسان، پرورش نمي يابند . شهيد مطهري در اين باره مي گويد:زشتي ها مقدمه ي وجود زيبايي ها و آفريننده و پديدآورنده ي آنها هستند . در شکم گرفتاري ها و مصيبت ها، نيک بختي ها و سعادت ها نهفته است . (8)
انسان، موجودي است با قابليت ها و استعدادهاي فراوان که براي سعادت و به روزي بايد پرورش يابند و از قوّه به فعل تبديل شوند و در اين ميان، آنچه زمينه ي اين مهم را فراهم مي سازد، «سختي ها » و «مصيبت»هاست و کارگاهي که چنين فعل و انفعالي در آن صورت مي گيرد، «دنيا»است .
شهيد مطهري در اين باره مي فرمايد:
اين خصوصيت، مربوط به موجودات زنده، بالاخص انسان است که سختي ها و گرفتاري ها مقدمه ي کمال ها و پيشرفت هاست . ضربه ها، جمادات را نابود مي سازد و از قدرت آنان مي کاهد؛ ولي موجودات زنده را تحريک مي کند و نيرومند مي سازد . «بس زيادت ها که اندر نقص هاست» . مصيبت ها و شدائد، براي تکامل بشر ضرورت دارند . اگر محنت ها و رنج ها نباشند، بشر تباه مي گردد . . . آدمي بايد مشقت ها تحمل کند و سختي ها بکشد، تا هستي لايق خود را بيابد . تضاد و کشمکش، شلاق تکامل است . موجودات زنده، با اين شلاق، راه خود را به سوي کمال مي پيمايند . (9)
اوامر و نواهي خداوند، در همين فضا، قابل تحليل اند . «اوامر (دستورها)»آن چيزهايي هستند که به مصلحت انسان اند و«نواهي (نهي ها)»اموري هستند که به زيان بشرند؛ اما معمولاً دستورها مربوط به چيزهايي هستند که مطابق ميل انسان نيستند و نهي شده ها، مربوط به اموري هستند که مطابق ميل انسان اند . انجام دادن چيزي که ناخوشايند است (در اوامر) و ترک آنچه خوشايند است (در نواهي)، سخت و مشقت زاست و به همين جهت، «تکليف»ناميده مي شوند؛ اما نبايد فراموش کرد که اگرچه به ظاهر سخت است، ولي برنامه ي تکامل و پيشرفت انسان است . شهيد مطهري دراين باره مي گويد:
خدا براي تربيت و پرورش جان انسان ها دو برنامه ي تشريعي و تکويني دارد و در هر برنامه، شدائد و سختي ها را گنجانيده است . در برنامه ي تشريعي، عبادات را فرض کرده و در برنامه ي تکويني، مصائب را در سر راه بشر، قرار داده است . روزه، حج، جهاد، انفاق، و نماز، شدائدي است که با تکليف، ايجاد گرديده اند و صبر و استقامت در انجام دادن آنها موجب تکميل نفوس و پرورش استعدادهاي عالي انساني است . گرسنگي، ترس، تلفات مالي و جاني، شدائدي است که در تکوين، پديد آورده شده اند و به طور قهري، انسان را دربرمي گيرند . (10)
از آنچه گفتيم روشن مي شود که بلاها و سختي ها از هر نوع آن، نه تنها بي معنا و بي فايده نيستند، بلکه ضرورت حيات انساني اند؛ پس نبايد از آنها دلگير شد، بلکه بايد آنها راگرامي داشت . مولوي مي گويد:
گرچه دُردانه به هاون کوفتند *** نور چشم و دل شد و رفع گزند
گندمي را زير خاک انداختند *** پس ز خاکش خوشه ها برساختند
بار ديگر کوفتندش ز آسيا *** قيمتش افزون و نان شد جان فزا
باز، نان را زير دندان کوفتند *** گشت عقل و جان و فهمِ سودمند
باز، آن جان، چون که محو عشق گشت *** «يُعجبُ الزُّراع» (11)آمد بعد کِشت (12)
سعدي نيز در جمله اشعار خود مي گويد:
کوتاه ديدگان، همه راحت طلب کنند *** عارف، بلا، که راحت او در بلاي اوست
بگذار هرچه داري و بگذر که هيچ نيست *** اين پنج روز عمر که مرگ از قفاي اوست
هر آدمي که کُشته شمشير عشق شد *** گو غم مخور که مُلک ابد، خون بهاي اوست
از دست دوست، هرچه ستاني شِکر بود *** سعدي! رضاي خود مطلب، چون رضاي اوست (13) .
نکته ي مهم، اين است که ماهيت سختي ها و بلاها شناخته شوند . اگر چنين اتفاقي رخ دهد، سختي ها نيز شيرين مي شوند . مولوي در اين باره مي گويد:
چون صفا بيند، بلا شيرين شود *** خوش شود دارو، چو صحّت بين شود (14) .
2 . بلا و تطهير گناهان
معناي دوم بلايا و شدائد، پاک کردن گناهان و لغزش هاي انسان است . ممکن است انسان، دچار لغزش هايي شده باشد که پيامدهاي تلخي به دنبال آورد . ماندن آنها براي آخرت، خيلي سخت است . اگر بتوان آنها را در اين دنيا تسويه کرد، موقعيت ممتازي است . اين کار، به وسيله ي بلاها و شدائد صورت مي گيرد . بلاها غير از کارکرد تکاملي شان، کارکرد ديگري نيز در زمينه ي پاک کردن نامه ي اعمال از رفتار ناصالح دارند . کسي که بلا مي بيند، بخشي از گناهان او آمرزيده مي شود . امام باقر عليه السلام مي فرمايد:وقتي اين آيه نازل شد که«هرکس عمل بدي انجام دهد، کيفر آن را مي بيند» . بعضي از اصحاب پيامبرخدا صلي الله عليه و آله گفتند:آيه اي از اين سخت تر نيست! پس پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به آنان فرمود: آيا در اموال و جان ها و خانواده تان دچار مصيبت نمي شويد؟ گفتند: بله . حضرت فرمود:اين از آن چيزهايي است که خداوند به وسيله آن، براي شما حسنه مي نويسد و به وسيله ي آن، بدي ها را محو مي کند (15) .
سختي بلا، سختي پاکيزه شدن است و پاکيزگي، ارزش سختي هاي آن را دارد . پيامبرخدا صلي الله عليه و آله مي فرمايد:
هيچ درد و رنج و اندوه و حزن و غمي به مسلمان نمي رسد، حتي تيغي که به پاي او مي رود، مگر اين که خداوند متعال، گناهان وي را به خاطر آن مي آمرزد . (16)
بلا، همانند کوره اي است که ناخالصي هاي انسان را از بين مي برد . پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در تشبيه معناداري مي فرمايد:
مَثَل بنده، هنگامي که دچار بيماري شديد يا تب مي شود، مَثَل آهني است که داخل آتش مي شود و در نتيجه، ناخالصي آن زدوده مي شود و خالص آن، باقي مي ماند . (17)
بالا رفتن عيار انسانيت توسط بلاها صورت مي گيرد . به وسيله ي بلاها و گرفتاري ها گناهان (که ناخالصي هاي عيار انسانيت اند)، پاک مي شوند و گاه، چه امور ناچيزي، گناهان آدمي را مي شويند!
روزي امام صادق عليه السلام به يونس بن يعقوب فرمود:«ملعون است، ملعون است، هر بدني که در هر چهل روز، يک روز آسيب نبيند» . وقتي حضرت ديدند اين جمله براي يونس، سنگين آمد، به او فرمود:
اي يونس! از جمله بلايا خدشه خوردن، لطمه ديدن، لغزيدن، ناراحتي، فقر، پاره شدن بند کفش و چيزهايي از اين دست است . اي يونس! مومن نزد خداوند، گرامي تر از آن است که چهل روز بر او بگذرد و او را از گناهانش پاک نکند؛ هرچند به اندوهي باشد که دليل آن را نمي داند . گاهي کسي از شما درهم هايي را پيش روي خود مي گذارد، اما ناگاه مي بيند که کم شده است و به خاطر آن، اندوهگين مي شود؛ ولي دوباره مي بيند آنها درست هستند و اين [ترس]، مايه ي پاک شدن بعضي گناهان او مي گردد . (18)
جالب اينجاست که بلاها و گرفتاري ها نشانه ي گرامي بودن انسان نزد خداوند است . اين گونه نيست که فرد مصيبت ديده، مطرود خداوند باشد و انسان صاحب نعمت، محبوب خداوند . يکي از پيامبران به خداوند شکايت کرده، مي گويد:
گاهي بنده اي از بندگانت به تو ايمان مي آورد و اهل اطاعت مي شود؛ ولي تو دنيا را از او برمي گرداني و بلا را به او وارد مي سازي و گاهي بنده اي از بندگانت به تو کفر مي ورزد و اهل معصيت مي شود؛ ولي تو بلا را از وي برمي گرداني و دنيا را نصيب او مي کني!
پيامبرخدا مي فرمايد که خداوند در ضمن پاسخ به او فرمود:
و اما بنده ي مومن من، گناهاني داشت؛ پس دنيا را از او برگرداندم و بلا را بر او عرضه کردم، تا نزد من آيد و او را با نيکي ها پاداش دهم .و اما بنده ي کافرم حسناتي داشت؛ پس بلا را از او گرداندم و دنيا را به او عرضه کردم، تا نزد من آيد و او را به خاطر کارهاي ناپسندش کيفر دهم . (19)
در زمان پيامبرخدا صلي الله عليه و آله شخصي فوت کرد . کسي گفت: گوارايش باد، مُرد و هيچ بيمار نشد! در اين هنگام پيامبرخدا صلي الله عليه و آله فرمود:
واي بر تو! تو چه مي داني اگر خداوند، او را به بيماري مبتلا کرده بود، به وسيله ي آن، گناهانش را کيفر مي داد (20) .
همه ي سخن را امام صادق عليه السلام در اين جمله ي کوتاه، خلاصه کرده است:
خداوند در خوشي ها، نعمت تفضل دارد و در سختي ها، نعمت پاک کردن (21) .
3 .بلا و ترفيع درجه
هميشه ابتلاي فرد به سختي ها و مصيبت ها، به معناي گنهکار بودن او نيست . گاهي خداوند براي اين که درجه ي کسي را بالاتر ببرد، او را مبتلا (گرفتار)مي سازد . اين جاست که راز ابتلاي انبيا و اولياي الهي به سختي ها و مصيبت ها مشخص مي شود . بلاها براي آنان که از مقام عصمت برخوردارند، پاک کننده نيست؛ ترفيع دهنده است . پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در اين باره مي فرمايد:همانا بلا براي ظالم، ادب کردن است و براي مومن، امتحان و براي انبيا، درجه و براي اوليا، کرامت (22) .
اين جا صحبت از گناه نيست . بحث در اين است که برخي از مقام هاي بهشت، جز از اين طريق، به دست نمي آيند .
روزي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله به شدت بيمار شد . به گونه اي که از شدت درد، به خود مي پيچيد و مي ناليد . عايشه که از اين وضع، در شگفت شده بود، گفت:«اگر يکي از ما اين کار را مي کرد، به او خرده مي گرفتي؟»پيامبر خدا صلي الله عليه و آله به او فرمود:
همانا بر صالحان، سخت گرفته مي شود . به يقين، رنجي به مومن نمي رسد، از يک خراش گرفته تا بالاتر از آن، مگر آن که خطايي را از او پاک مي کند و او را درجه اي بالاتر مي برد . (23)
روزي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله در جمع عده اي از اصحاب خود نشسته بود که سوالي را طرح کرده، فرمود:«چه کسي دوست دارد که همواره سالم باشد و بيمار نگردد؟»همه گفتند:«ما اي پيامبرخدا» . آثار ناراحتي در چهره ي پيامبرخدا صلي الله عليه و آله آشکار شد و فرمود:«آيا دوست داريد مثل الاغ چموش، خوش گذران باشيد؟!» . گفتند:«اي پيامبرخدا ! نه» . حضرت فرمود:«آيا دوست نداريد که از اصحاب بلا و اصحاب کفاره دهنده باشيد؟»گفتند:«چرا اي پيامبرخدا!» . سپس حضرت چنين ادامه داد:
به خدا سوگند، خداوند، يقيناً مومن را مبتلا مي سازد و البته او را مبتلا نمي کند، مگر به خاطر اين که در نزدش ارزش دارد .
سپس حضرت فرمود:
و همانا او نزد خدا مقامي دارد که با چيزي از عملش به آن نمي رسد، مگر آن که بلايي به او رسد تا وي را به آن مقام برساند . (24)
رنج اگر معناي ترفيع درجه و کسب مقام هاي برتر پيدا کند، تحمل پذير مي گردد .
پينوشتها:
1 .همان، ص 172 .
2 .بحارالانوار، ج44،ص 367 .
3 .سوره ي فجر، آيه ي 15 و 16 .
4 .تفسير العياشي، ج2، ص 13؛بحارالانوار، ج75، ص 305؛وسائل الشيعه، ج11، ص 500 .
5 .الکافي، ج2، ص 263، ح15؛ بحارالانوار، ج7، ص200؛ مشکاه الانوار، ص99 .
6 .الکافي، ج2، ص 264، ح18؛ بحارالانوار، ج72، ص 25 .
7 .رسول خدا صلي الله عليه و آله:«هيچ پيامبري به اندازه ي من آزار نديد» (بحارالانوار، ج39، ص 56) .
8 .مجموعه آثار شهيد مطهري، ج1، ص 174 .
9 .مجموعه آثار شهيد مطهري، ج1، ص 176 .
10 .مجموعه آثار شهيد مطهري، ج1، ص 178 .
11 .مايه ي شگفتي کِشتگران .
12 .مثنوي معنوي .
13 .کليات سعدي، غزليات .
14 .مثنوي .
15 .تفسير العياشي، ج1، ص 277، ح278 .
16 .صحيح البخاري، ج5، ص 2137، ح5318؛ مسند ابن حنبل، ج2، ص 303؛ ر .ک:تحف العقول، ص 38؛ مستدرک الوسائل، ج2، ص 57؛ بحارالانوار، ج77، ص 144 .
17 .المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص 488، ح5824؛ کنزالعمال، ج3، ص 323 .
18 .کنزالفوائد، ج1، ص 149؛ التمحيص، ص 31؛ بحارالانوار، ج81، ص 191 .
19 .المعجم الکبير، ج12، ص 117، ح12735؛ حليه الاوليا، ج8، ص 123؛ کنزالعمال، ج3، ص 755، ح8662 .
20 .الموطا، ج2، ص 942، ح8 .
21 .تحف العقول، ص 361؛ بحارالانوار، ج78، ص 243، ح44؛ ر .ک:غررالحکم، ح1720 .
22 .جامع الاخبار، ص13؛ بحارالانوار، ج67، ص 235 .
23 .مسند ابن حنبل، ج6، ص 160؛ کنزالعمال، ج3، ص 330؛ ر .ک:المستدرک علي الصحيحين، ج1، ص 496، ح1278 .
24 .الطبقات الکبري، ج7، ص 508؛ کنزالعمال، ج3، ص 314؛ ر .ک:اسدالغابة، ج1، ص 304؛ مشکاة الانوار، ص 301؛ ارشاد القلوب، ص 42 .
/م