تقوا در مصرف اموال عمومي

حفظ « اموال عمومي» و « بيت المال» و دقت و احتياط در مصرف آن اهميت خاصي دارد. دقت و احتياط رهبران اين مكتب انسان ساز در امر بيت المال از عبرت انگيزترين امور در زندگي آن بزرگ مردان است.
دوشنبه، 9 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تقوا در مصرف اموال عمومي
 تقوا در مصرف اموال عمومي

 

نويسنده: رضا مختاري




 

حفظ « اموال عمومي» و « بيت المال» و دقت و احتياط در مصرف آن اهميت خاصي دارد. دقت و احتياط رهبران اين مكتب انسان ساز در امر بيت المال از عبرت انگيزترين امور در زندگي آن بزرگ مردان است.
نمونه هاي زيادي از اين رويدادها و سخنان فراواني از معصومين عليهم السلام به يادگار مانده كه در اين جا تنها به ياد كرد چند نمونه از گفته هاي امام اميرالمؤمنين عليه السلام و داستان هاي آن حضرت بسنده مي شود.
1. امام اميرالمؤمنين عليه السلام ضمن خطبه اي چنين فرموده است:
سوگند به خدا [برادرم] عقيل را در شدت فقر و بي چيزي ديدم، كه يك من گندم [از بيت المال] شما را از من خواست و كودكانش را از تهيدستي با موهاي غبارآلوده و رنگ هاي تيره ديدم، مانند آن كه رخسارشان با نيل سياه شده بود. چند بار نزد من آمد و همان گفتار را تأكيد و تكرار مي كرد، و من گفتارش را گوش مي دادم، و مي پنداشت دين خود را به او مي فروشم و از روش خويش دست بر مي دارم و دنبال او مي روم. پس پاره ي آهني براي او سرخ كردم و نزديك تنش بردم تا عبرت گيرد. پس از درد آن ناله و شيون كرد مانند ناله ي بيمار و نزديك بود از اثر آن بسوزد، به او گفتم: ‍[اي عقيل]! مادران در سوگ تو بگريند، آيا از پاره آهني كه آدمي آن را براي بازي خود سرخ كرده، ناله مي كني و مرا به سوي آتشي كه خداوند قهار براي خشم خود برافروخته مي كشاني؟! آيا تو از اين رنج مي نالي و من از آتش دوزخ ننالم؟.(1)
2. روزي عقيل بن ابي طالب نزد حضرت علي عليه السلام آمد و گفت: مبلغي به من بده، وا مي دارم مي خواهم بپردازم. امام فرمود: « وام تو چقدر است؟». عقيل پاسخ داد. امام فرمود: « من اين مبلغ را ندارم، صبر كن تا جيره ام از بيت المال پرداخت شود، در اختيار تو خواهم گذاشت». عقيل گفت: بيت المال در دست توست باز مي گويي: صبر كن تا جيره ام پراداخت شود! تازه، جيره ي تو چقدر است و اگر همه ي آن مبلغ را به من بدهي چه خواهد شد؟ امام فرمود: « من و تو هر كدام، مانند يك تن از عموم مسلمانانيم و امتيازي بر ديگران نداريم. اگر مايلي شمشيرت را بردار من هم شمشيرم را بر مي دارم و با هم مي رويم به حيره، در آن جا بازرگاناني ثروتمند زندگي مي كنند، به يكي از آنان شبيخون مي زنيم و اموالش را مي گيريم و مي آييم». عقيل گفت: يعني برويم دزدي كنيم؟! امام فرمود: « اگر مال يك تن را بدزدي بهتر نيست از اين كه مال همه را بدزدي؟».(2)
3. آن حضرت عليه السلام به كارگزاران خود نوشت:
أدِقُّوا أقلامَكُم، وَ قارِبُوا بَينَ سُطُورِكُم، وَ احذِفُوا مِن فُضُولِكُم، وَاقصِدوا قَصدَ المعاني. و اياكُم وِالاكثارَ فَاِنَّ أموالَ المُسلِمِينَ لا تَحتَمِلُ الاضرار؛ (3)
نوك قلم هاي خود را تيز كنيد، بين سطرهاي نوشته زياد فاصله نيندازيد، حرف هاي زيادي را حذف كنيد و روي كاغذ نياورياد، به بيان اصل معنا بپردازيد و لفاظي نكنيد و از زياده روي در مصرف بپرهيزيد، زيرا بيت المال مسلمين تحمل اين گونه ضررها را ندارد.
عالمان راستين و متعهد هم در امر بيت المال دقت فراواني مبذول مي داشته اند و بسياري از آنان از « سهم امام» و « شهريه» استفاده نمي كرده اند، مانند حكيم نامدار جهانگير خان قشقايي كه از مال الاجاره ي زمين ملكي خود روزگار مي گذرانده، (4) و مرحوم محدث قمي كه مي گفت: « من شايستگي ندارم از سهم امام استفاده كنم» و بازرگاني متدين وجه مختصري را براي امرار معاش به ايشان پرداخت مي كرده است(5) و علامه طباطبائي و شهيد مظلوم دكتر بهشتي (6) و شهيد مجهول القدر قدوسي. مرحوم قدوسي به قدري دقت و احتياط مي كرده اند كه -چنان كه خواهد آمد- اگر مي خواستند قرض كنند، از طلابي قرض مي گرفتند كه از « شهريه» استفاده نمي كردند و در اموالشان « سهم امام» نبود.
هم چنين مرحوم آية الله حائري قدس سره زعيم حوزه ي قم كه مرجعيت تامه داشت، و مبالغ زيادي از وجوه شرعي در اختيارش بود هنگام وفات، همه ي اثاثيه اش به 1500 تومان نمي رسيد و نيز مبالغي مقروض بود و حاضر نبود بدهي هاي خود را از بيت المال بپردازد و هنگامي كه طلب كاران از اين موضوع آگاه شدند، همه ي طلب خود را به آن بزرگوار بخشيدند. و حضرت امام خميني قدس سره در اوايل دوران مبارزه با طاغوت ايران، در يك سخنراني فرمودند:
... ما كه مرحوم آقاي حاج شيخ عبدالكريم مان، وقتي كه از دنيا مي روند آقا زاده هاي او همان شب چيزي نداشتند، همان شب شام نداشتند، ما مفت خوريم؟!(7)
مردم و روحانيوني كه واسطه ي رساندن حقوق شرعي مردم به علما هستند وظيفه ي ديگري هم دارند و آن اين كه:
وجوه شرعي را به هر كس هر كس ندهند، بلكه به موردي برسانند كه حفظ فرهنگ دين و شئون دين وابسته به آن است. به صورت مسئله فقهي عرض كنم. بايد به رضاي « امام» در مصرف وجوه، كه حفظ دين است به تمام معنا كلمه و ابقاي دين و انتقال آن، توجه داشته باشند تا بريء الذمه شوند و بايد متوجه موضع اصيل فقاهي -اجتماعي باشند و مؤيد تعهدات راستين و در سطح بالاي اسلامي جهاني.(8)

امام خميني

يكي از همراهان امام خميني قدس سره در نجف اشرف در اين باره چنين مي گويد:
مرحوم حاج آقا مصطفي فرزند امام هفته به هفته خدمت پدر مي آمد و خرج هفته اش را مي گرفت. امام بيش از مخارج ضروري زندگي به او نمي پرداخت و هنگامي كه حاج آقا مصطفي خواست به مكه مشرف شود، از پول خانه اي كه در قم فروخته بود و نيز از مبلغي متعلق به همسرش استفاده كرد.
امام فرمود: « هيچ كس حق ندارد از دفتر به جايي تلفن كند» تلفن به داخل نجف را اجازه مي دادند، اما به كربلا يا شهرهاي ديگر را نه. حتي به فرزند خود فرمود: « تو حق نداري به تهران يا جاي ديگر تلفن كني»؛ ولي اگر در مسير انقلاب بود مانند نشر اعلاميه به وسيله ي تلفن يا گرفتن خبر اجازه مي داد.
مورد ديگر صرفه جويي كاغذ بود. يك بار كسي كه مسئول امور مالي امام بود، چيزي نوشت و خدمت امام فرستاد. ايشان در كاغذي كوچك، جواب داد و زير آن نوشت: « شما در اين قطعه ي كوچك هم مي توانستيد بنويسيد». از اين رو، آن شخص كاغذهاي خرده را جمع مي كرد و در كيسه اي مي گذاشت و هنگامي كه مي خواست براي امام چيزي بنويسد روي آنها مي نوشت. امام هم زيرش جواب را مي نوشتند.
بسيار اتفاق مي افتاد كه ايشان شب ها از اندرون بيرون مي آمدند و اگر چراغي روشن بود خاموش مي كردند و فردا توبيخ مي كردند كه چرا چراغ را روشن گذاشتيد.(9)

تنها دو ريال

يكي از علماي بزرگ و وارسته ي حوزه ي علميه قم- كه در اخلاق شاگرد حاج ميرزاعلي آقاي قاضي قدس سره است- نقل كرد:
يكي از علماي تبريز در عصر زعامت و مرجعيت شيخ محمدحسن صاحب جواهر به نجف آمد. وقتي چشمش به صاحب جواهر افتاد گفت: من از برخورداري كه در دوران طلبگي صاحب جواهر با وي داشته ام او را مي شناسم: روزي خواستم مبلغي را بين طلاب تقسيم كنم، وقتي حساب كردم ديدم به هر طلبه يك تومان مي رسد، شروع كردم به تقسيم پول تا اين كه به محمدحسن رسيدم، به او گفتم: « اين يك تومان سهم شما مي شود».
- نه من نمي گيرم!
- چرا؟
- من امروز بيش از دو ريال احتياج ندارم و براي روزهاي آينده چيزي از حقوق شرعي نمي گيرم، زيرا از كجا كه من بعداً زنده باشم و آن را در مورد خود مصرف كنم؟
- پس دو ريالش را بردار و بقيه را بده!
- من پول خرد ندارم!
سرانجام پيش يكي از كفشدارهاي حرم مطهر رفتيم و يك تومان را خُرد كرديم و محمد حسن تنها دو ريال كه هزينه ي يك روزش بود برداشت.

وجوه شرعي در نظر شيخ انصاري

در دوران زعامت و مرجعيت شيخ انصاري قدس سره و هنگامي كه سيل حقوق شرعي به سوي او سرازير بود، خانواده ي شيخ از نظر اقتصادي در مضيقه بودند، زيرا شيخ براي هزينه ي منزل مبلغ ناچيزي اختصاص داده بود.
خانواده ي شيخ نزد يكي از علما- كه پيش شيخ از احترام و منزلتي برخوردار بود- از كمي مقرري خود شكايت كردند و از او خواستند در اين باره با شيخ گفت و گو كند كه اندكي بر مقرري افزوده شود.
آن عالم خدمت شيخ شرفياب شد و خواسته ي خانواده را بيان كرد. شيخ به سخنان وي كاملاً گوش فرا داد، ولي هيچ پاسخي نداد.
روز بعد وقتي شيخ به منزل آمد به همسرش گفت: « لباس هاي مرا بشوي و آب هاي چركين آنها را دور نريز». همسر وظيفه شناس و متدين فرموده ي شيخ را انجام داد و نزد شيخ آمد. شيخ فرمود: « آب هاي چركين را بياور». وقتي كه همسرش آبها را آورد به او فرمود: « بياشام!»
- بنوشم؟! اين چه امري است؟ اينها مورد تنفر طبع است و عاقل چنين كاري نمي كند!
- اين مال هايي كه نزد من است در نظرم مانند همين آب چركين است، همان گونه كه تو نمي تواني و نمي خواهي از اين آب بنوشي؛ من هم حق ندارم به شما بيش از اين بپردازم؛ زيرا اين اموال حقوق فقراست و شما با ساير مستمندان در نظرم يك سان هستيد. (10)

دام هاي شيطان

يكي از شاگردان شيخ انصاري رحمه الله گويد:
در دوراني كه در نجف اشرف نزد شيخ انصاري به تحصيل مشغول بودم، شبي شيطان را در خواب ديدم كه بندها و طناب هاي متعددي در دست داشت. از شيطان پرسيدم اين بندها براي چيست؟ پاسخ داد: « اينها را به گردن مردم مي اندازم و آنها را به سمت خويش مي كشم و به دام مي اندازم. روز گذشته يكي از اين طناب هاي محكم را به گردن شيخ مرتضي انصاري انداختم و او را از اتاقش تا اواسط كوچه اي كه منزل شيخ در آن است كشيدم، ولي شيخ از بند رها شد و برگشت».
وقتي از خواب بيدار شدم، در تعبير آن به فكر فرو رفتم. پيش خود گفتم: خوب است از خود شيخ بپرسم. از اين رو به حضور ايشان شرفياب شدم و خواب خود را براي ايشان گفتم.
شيخ فرمود: « شيطان راست گفته است، زيرا آن ملعون ديروز مي خواست مرا فريب دهد كه به لطف خدا از دامش گريختم. من ديروز پول نداشتم و اتفاقاً چيزي در منزل احتياج بود. با خود گفتم: يك ريال از مال امام زمان عليه السلام نزدم هست و هنوز وقت مصرفش نرسيده است، آن را به عنوان قرض بر مي دارم و سپس ادا خواهم كرد. يك ريال را برداشتم و از منزل خارج شدم. همين كه خواستم آن چيز مورد نياز منزل را بخرم، با خود گفتم: از كجا كه من بتوانم اين قرض را بعداً ادا كنم؟ تصميم گرفتم به منزل برگردم. به خانه برگشتم و‌آن پول را سر جاي خود گذاشتم».(11)

استفاده نكردن از وجوه شرعي

در شرح حال ميرزا حبيب الله رشتي، صاحب كتاب بدائع الافكار و از شاگردان خاص شيخ انصاري نوشته اند:
... وي از نظر زهد و تقوا هم معروف بود. در نهايت ورع و پرهيزكاري و داراي ذاتي سليم و نيتي پاك بود وجوه شرعي را قبول نمي كرد، به طوري كه حتي وقتي از حاج شيخ جعفر شوشتري وجهي را قبول كرده بود، بعداً همان مبلغ را به مستمندان و تنگدستان پرداخت.(12)
شيخ محمد حسن مامقاني، نيز گذشته از مقام علمي مردي وارسته بود. به زخارف دنيا دل نبست و از حقوق شرعي استفاده نمي كرد و از ظَلَمه و رجال دولت هديه اي نمي پذيرفت.(13)

ميرزاي شيرازي

شيخ آقا بزرگ تهراني درباره ي ميرزاي شيرازي بزرگ رحمه الله مي نويسد:
ميرزا هزينه ي زندگي هر يك از اعضاي خانواده را در وقت معين مي فرستاد و به هيچ يك از آنها بيش از حق خودشان نمي پرداخت تُحَف و هدايايي كه براي او فرستاده مي شد همگي در خانه ي خودش و به دست يكي از خدمت كاران امين نگهداري مي شد و هيچ يك از افراد خانواده سهمي در دريافت و نگهداري آنها نداشت.(14)

شيخ عباسعلي سرخه اي

وي در درس شيخ انصاري حاضر مي شده، ولي قسمت عمده ي استفاده اش در فقه و اصول در محضر ميرزاي شيرازي بوده است. پس از اين كه در علوم شرعي مرتبه اي بلند را حائز گشت، ميرزا او را به شهر سمنان گسيل داشت. در آن جا به لحاظ جامعيتش در علوم عقلي و نقلي و نيز فنون ديگر، به « ارسطو» اشتهار يافت. بسيار متقي و پرهيزكار بود و از وجوه شرعي براي گذران زندگي هيچ استفاده اي نمي برد و به اُجرت عبادت استيجاري با قناعت بسيار اكتفا مي كرد.(15)

علامه طباطبايي

يكي از شاگردان علامه درباره ي وضع معيشت ايشان مي نويسد:
ممر معاش ايشان و برادرش از كودكي منحصر بود به يك قطعه زمين زراعي در قريه شادآباد تبريز كه از نياكان ارث برده بود. علامه مي فرمود: « اين ملك دويست و هفتاد سال است كه ملك طلق آبا و اجداد ما بوده است و يگانه وسيله ي ارتزاق ما از راه كشاورزي است». بنابراين اگر غصب مي شد رشته ي معاش ايشان گسسته مي شد و در مضيقه واقع مي شدند.
ايشان سهم امام قبول نمي كردند و معلوم است كه در صورت فقدان منافع فلاحت و زراعت، وضع معيشت وي از يك طلبه ي ساده هم پايين تر مي آمد، چون طلبه، گر چه از وطنش برايش مقرري نرسد، لااقل از سهم امام استفاده مي كند. البته آن منافع كشاورزي هم، در صورت وصول، فقط به اندازه ي تأمين احتياجات ضروري زندگي با نهايت صرفه جويي و قناعت بود.(16)

دقت كم نظير

دوستان و آشنايان شهيد بزرگوار قدوسي درباره ي تقواي ايشان در مصرف اموال عمومي گفته اند:
از جمله ويژگي هايش ورع و تقوا و احتياط در جميع امور بود. در امور مالي ازمزاياي حوزه استفاده نمي كرد و شهريه نمي گرفت و از املاك موروثي خود استفاده و امرار معاش مي نمود.(17)
از اتلاف وقت، اتلاف نيرو و اتلاف اموال، حتي يك سنجاق يا ورقي كاغذ جداً بيزار بود. بعد از تجديد بناي مدرسه ي حقاني و نصب شوفاژ، غالباً كلاس ها گرم و راحت بود؛ اما دفتر كار ايشان - كه مدير و مسئول مدرسه بود- سرد بود. وقتي علت را مي پرسيديم مي گفت: « در مواقع تنهايي ضرورت ندارد براي من تنها يك اتاق به اين بزرگي گرم باشد». اگراز تلفن مدرسه استفاده ي شخصي مي شد، از جيب خود وجه آن را مي پرداخت.(18)
ايشان در مصرف بيت المال و براي جلوگيري از مصارف غير ضروري، سخت امساك به خرج مي داد و جانب احتياط را رعايت مي كرد.
آنچه از اين روح بزرگ و در اين مورد درس است اصرار وي بر نفي رفاه طلبي و زدودن احساس راحتي شخصي در استفاده از بيت المال بود. او مصر بود كه استفاده كننده ي بيت المال بايد برايش ملكه شود كه آنچه در اختيار اوست از ضعيفان و مظلوماني است كه دستشان از آن كوتاه است و بايد در هر ريال مخارجش عنايت داشته باشد كه مبادا خداي ناكرده غرق در معاصي گردد و قبح اسراف در ذهن او از بين برود.(19)

سيد محمدباقر دُرچه اي

مرحوم جلال الدين همايي درباره ي استاد خود آية الله سيدمحمدباقر درچه اي رحمه الله گويد:
آن بزرگ در علم و ورع و تقوا آيتي عظيم، و به حقيقت جانشين پيغمبر اكرم و ائمه ي معصومين -سلام الله عليهم اجمعين- بود. در سادگي و صفاي روح و بي اعتنايي به امور دنيوي گويي فرشته اي بود كه از عرش به فرش فرود آمده و براي تربيت خلايق با ايشان همنشين شده است.
مكرر ديدم كه مبالغ زيادي سهم امام براي او آوردند و ديناري نپذيرفت، با اين كه مي دانستم كه بيش از چهار پنج شاهي پول سياه نداشت. وقتي سبب را مي پرسيدم مي فرمود: « من فعلا بحمدالله مقروض نيستم و خرجي فرداي خود را هم دارم و معلوم نيست كه فردا و پس فردا چه پيش بيايد ( وَ مَا تَدري نَفسٌ ماذا تَكسِبُ غداً)(20) بنابراين اگر سهم امام را بپذيرم، ممكن است حقوق فقرا تضييع شود».
گاهي ديدم چهارصد پانصد تومان كه به پول امروزي چهارصد پانصد هزارتومان (21) بود برايش سهم امام آوردند و بيش از چند ريال كه مقروض بود قبول نكرد.
مرحوم همايي هم چنين درباره ي استاد ديگرش آخوند مولي عبدالكريم گزي رحمه الله گويد:
وي به راستي شيخ بهايي عصر خود بود و مرجعيت قضا و فتوا داشت و در عين اين كه سي چهل سال تمام امور قضائي اصفهان و توابعش در دست او بود، شبي كه درگذشت خانواده ي او نفت چراغ و نان شب نداشتند و مرحوم فشاركي از محل وجوهات حواله داد تا براي خانواده ي او شام شب و لوازم معيشت تهيه كردند. من خود يكي از حاضران آن واقعه و مباشر آن خدمت بوده ام.(22)

پي نوشت ها :

1. نهج البلاغه، ص 346-347، خطبه ي 224.
2. بيدارگران اقاليم قبله، ص 214-215.نقل از بحار الأنوار، ج41، ص 114.
3. بحارالأنوار، ج41، ص 105.
4. تاريخ حكماء و عرفاء متأخر بر صدر المتألهين، ص 85.
5. حاج شيخ عباس قمي مرد تقوا و فضيلت، ص 42، 44-مهرتابان، ص 57، بخش اول.
6. صحيفه، شماره 27، ص 11، تيرماه 1364.
7. صحيفه ي نور، ج1ف ص55.
8. شيخ آقا بزرگ، ص 246، پانوشت.
9. فرازهايي از ابعاد روحي، اخلاقي و عرفاني امام خميني، ص 74-75، با تلخيص.
10. المكاسب، ج1، ص 128-129 مقدمه، تصحيح و تعليق كلانتر.
11. زندگاني و شخصيت شيخ انصاري، ص 88-89.
12. همان، ص 226.
13. همان، ص 239.
14. ميرزاي شيرازي، ترجمه ي هديه الرازي، ص 59.
15. همان، ص 112-113.
16. مهر تابان، ص 57، بخش اول، با تلخيص.
17. يادنامه ي شهيد آيه الله قدوسي، ص 55.
18. همان، ص 90-91.
19. همان، ص 108.
20. لقمان، آيه 34.
21. و به پول امروز ده ها ميليون تومان.
22. همايي نامه، ص 19.

منبع مقاله :
مختاري، رضا، (1386)، گزيده سيماي فرزانگان، قم: بوستان کتاب، چاپ ششم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.