آثار و فوايد وجودي امام عصر (عج) در زمان غيبت

بنده فقط به خاطر اطاعت از امر دوستان و اظهار جهل و عجز خودم در زمينه ي معرفت اين وجودِ با عظمت در اين جلسه شرکت کردم و توان اين که سرّ مجهولي را براي آقايان کشف کرده و مسئله اي را حل کنم، در خود نمي بينم.
دوشنبه، 23 تير 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آثار و فوايد وجودي امام عصر (عج) در زمان غيبت
آثار و فوايد وجودي امام عصر (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در زمان غيبت

 






 

سخنران:

آية الله محمّد تقي مصباح يزدي
بِسمِ اَللهِ الرَّحمنِ الَرَّحِيمِ
اللهمّ کُن لِّوليِّکَ الحُجَّةِ بنِ الحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَيهِ و عَلي آبائِهِ في هذِهِ الساعَةِ و في کُلِ ساعَةٍ وليّاً و حافِظاً و قائِداً و ناصِراً و دَليلاً و عَيناً حَتّي تُسکِنَهُ أرضَکَ طَوعاً و تُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً(1).

پيش درآمد

بنده فقط به خاطر اطاعت از امر دوستان و اظهار جهل و عجز خودم در زمينه ي معرفت اين وجودِ با عظمت در اين جلسه شرکت کردم و توان اين که سرّ مجهولي را براي آقايان کشف کرده و مسئله اي را حل کنم، در خود نمي بينم.
آثار و برکات وجود آن حضرت در زمان غيبت بر همه روشن است. اگر بخواهيم به طور مفصّل در اين زمينه بحث کنيم، بايد به داستان ها و کتاب هايي که در اين زمينه نقل و نوشته شده است مراجعه کنيم. بعضي را هم خودمان تجربه کرده ايم. اين مسئله در يک جلسه قابل بحث نيست. ما آن گاه مي توانيم به اين پرسش پاسخ عميق تري بدهيم که اول بدانيم وقتي امام حضور دارند چه برکاتي از ايشان به ما مي رسد و در عصر غيبت کدام يک از اين برکات حذف مي شود. متأسفانه معرفت ما و کساني که مثل بنده هستند، در مورد امام و مقام امامت بسيار ضعيف است. ما و همه ي خلايق مرهون عنايت آقا هستيم؛ « و بِيُمنِهِ رُزِقَ الوَري؛(2) و به برکتش به خلق روزي مي رسد». ويژگي ما طلبه ها اين است که استفاده ي ما از برکت آن حضرت بيش از ديگران است؛ در عين حال در اين زمينه کوتاهي مي کنيم.
در معرفت امام و به خصوص امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) هر شيعه در هر درجه و مرتبه اي از ايمان که باشد، بايد بداند و معتقد باشد که بعد از پيغمبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله دوازده امام معصوم عَلَيهِمُ السَّلام داريم؛ که يکي از آن ها غايب و زنده است و روزي ظهور خواهد کرد. اصل وجود آن حضرت و غيبت و ظهورش را بسياري از برادران اهل تسنّن نيز قبول دارند و حتي کساني از اهل سنّت نيز مدعي زيارت آن حضرت شده اند. اصل اعتقاد به وجود و عشق و محبّت به آن حضرت، اختصاص به شيعه ندارد و چيزي که ما را متمايز از ديگران مي کند، اعتقاد به امامت ايشان است و اين که حيات دارند و روزي ظهور کرده، وظايف امامت شان را انجام داده و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. به هر حال اين اعتقاد شرط تشيّع است؛ در غير اين صورت شيعه ي اثناعشري نخواهيم بود. در زمان غيبت نيز استفاده هايي از وجود حضرت مي شود.
بعيد است که در بين شيعيان کسي باشد که اصل اين مطلب را انکار کند. هم در امور تکويني از آن حضرت استفاده مي شود و هم در توسلات.

برکات توسل

برکات بسياري در توسل به آن حضرت نازل مي شود. در اين زمينه، داستان هاي زيادي در کتاب ها نقل شده و در نجم الثاقبِ ميرزاي نوري رَحمَةُالله از اين داستان ها بسيار است. وجود آن حضرت در زمان غيبت، مانند خورشيد در پشت ابر است (3). ما ايشان را نمي بينيم ولي او نور افشاني کرده و برکاتش را نازل مي کند. هم جهان را روشن مي کند و هم حرارت به عالم مي دهد. زمينه ي حيات را فراهم مي کند و هر کس هر معرفتي نسبت به امام داشته باشد، مي داند که فقط پرده و ابري واسطه شده است و ديگر هيچ.

شناخت امام

مشکل اين است که وقتي امام هم حاضر باشد، ما درست نمي فهميم که امام يعني چه و داراي چه مقام، برکات و نقشي در تکوين و تشريع مي باشد؛ اگر بخواهيم پاسخ اين پرسش را بفهميم، بهتر است که به اين پرسش برگرديم که اصلاً وجود معصوم عَلَيهِ السَّلام در زمان حضور چه برکاتي دارد و در زمان غيبت کدام يک از برکات حذف شده است؟ بايد اعتراف کنيم که متأسفانه کساني که امام شناسي آنها در حد بنده است، در اين زمينه خيلي کوتاهي کرده اند. البته اين تنها مربوط به شناخت امام نيست؛ بلکه نسبت به ساير معارف نيز همين گونه است. ما وقتي هم به کسب علوم و معارف اسلامي همت مي کنيم، بيش تر مربوط به ظواهر و احکام عمليه است که بتوان رساله ي عمليه نوشت و در مقام استفتا پاسخ داد. امّا تعمق بيشتر در معارف، متأسفانه مانند علما و بزرگان گذشته صورت نمي گيرد. امّا در اين زمان، بايد بگوييم که خيلي قصور داريم (اگر نگوييم تقصير). حال بگذريم از امواج شبهات، ضلالت ها و التقاط ها و غيره که در اين زمان بيش از هر زماني پيدا شده و زمينه ي متزلزل کردن عقايد و ايمان نسل آينده را فراهم کرده است و به دنبال آن ما نيز براي حفظ معارف، اصالت ها و ارزش هاي ناب اسلامي براي نسل آينده وظيفه ي بسيار سنگيني داريم. تعميق معارف، از خداشناسي گرفته تا امامت و معاد و ساير مباحث بسيار ضعيف است. آيا واقعاً معرفت ما نسبت به خداي متعال بيش تر از بعضي مردم عوام است که هيچ درس نخوانده و با قرآن و اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام آشنا نبوده و در معارف کار نکرده اند؟ به غير از يک سري مفاهيمي که غالباً مفاهيم سلبي است، چه اندازه در مورد معرفت خدا پيش رفته ايم؟ دل ها چه قدر با خدا آشنا شده؟ چه اندازه اين اعتقاد در رفتار ما اثر گذاشته و مي گذارد؟ اين اعتقاد که مي گوييم خدا همه جا هست، واقعاً اين اعتقاد در رفتار ما چه قدر اثر دارد؟ آيا مانع از اين مي شود که در خلوت و جلوت گناه نکنيم؟ آيا آن اندازه که حضور يک طفل نابالغ در زندگي ما مي تواند اثر داشته باشد، اين اعتقاد به حضور خدا در ما اثر دارد؟ آيا به اين مفاهيمي که در دعاها و مناجات ها آمده، توجه داريم و با آن آشنا هستيم؟ اين مناجات شعبانيه که به فرموده ي امام رَحمَةُ الله، عارفان انتظار رسيدن ماه شعبان را داشته اند تا عاشقانه اين مناجات را بخوانند، البته اگر موفق شويم بخوانيم، واقعاً آيا با مضامين آن آشنا هستيم و در روح ما اثر مي گذارد؟ آيا مي فهميم «....إلهي هَب لي کَمال َالانقِطاعِ إلَيکَ...»(4)، يعني چه؟ «...ألهِمني وَلَهاً بِذِکرِکَ إلي ذِکرِکَ...»(5)، يعني چه؟ اسرار و پشت پرده بماند، همين چيزهايي که در دست عوام است و خيلي ها بيش تر از ما مي خوانند، ما چه قدر به اين ها معتقديم و درک مي کنيم؟ چه قدر بيش تر از ديگران به حقايق اين ها رسيده ايم؟ قياس به نفس مي کنم؛ کساني که مانند من هستند خيلي ضعيفند. خوشا به حال کساني که جلوترند از اين حرف ها و اوهام که امروزه نبوت را يک تجربه ي ديني و شخصي مي دانند، بگذريم اما کساني که واقعاً معتقدند يک جبرئيلي هست و وحيي نازل مي کند، خدايي هست که دستور مي دهد و به قلب پيغمبر چيزي القا مي شود، به هيمن چيزهايي که عوام معتقدند ما هم معتقديم، چه اندازه بيش تر از آن ها به اين حقايق معتقد هستيم؟ در مورد وجود امام (عجل الله تعالي فرجه الشريف) ، ما مضاميني در همين کتاب مفاتيح الجنان درباره ي امامان داريم که اگر کمي دقت کنيم، آن وقت مي فهميم که چه قدر دور هستيم:«...مَن أرادَ اللهَ بَدَا بِکُم وَ مَن وَحَّدَه ُقَبِلَ عَنکُم و مَن قَصَدَهُ تَوَجَّهَ بِکُم... »(6) يعني چه؟ « ... بِکُم فَتَحَ اللهُ و بِکُم يَختِمُ...»(7)مفهوم اين فرازها چيست؟ «...بِکُم يُمسِکُالسَماءَ أن تَقَعَ عَلَي الأرضِ إلاّ بِإذنِهِ و بِکُم يُنفِّسُ الهَمََّ و يَکشِفُ الضُرَّ...»(8) به چه معنا است؟!
شايد همه ي ما، ده ها و صدها بار اين قسمت را خوانده باشيم؛ امّا چه قدر فکر کرده ايم که باطن اين معاني چيست؟ و اگر من و شما براي فهم اين ها دقت نکنيم، پس چه کساني بايد بفهمند؟!
«...بِکُم يُنَزِّلُ الغَيثَ و بِکُم يُمسِکُ السَماءَ»(9)، «...و بِيُمنِهِ رُزِق َالوَري...»(10)، «...خَلَقَکُم اللهُ أنواراً فَجَعَلَکُم بِعَرشِهِ مُحدِقينَ حَتّي مَنََّ عَلَينا بِکُم...»(11)؛ اين فراز يعني چه؟ اين پيغمبرو اماماني که ما مي شناسيم، در يک تاريخ معيني متولد شده اند و از عرش هم که نيامده بودند و بعد از دنيا رفته اند و امام دوازدهم به عقيده ي ما حيات دارند و بقيه شهيد شده اند، پس اين جملات و فرازها به چه معنا است؟«...فَجَعَلَکُم في بُيوتٍ أذِنَ اللهُ أن تُرفَعَ و يُذکَرَ فيه اسمُهُ...»(12). من نمي دانم معناي اين جملات چيست و چه مفاهيمي در آن نهفته است؛ امّا مي خواهم به جهل خودم اعتراف کنم و چيزي هم براي شما ندارم که اين جا حل کنم و إن شاء الله که شما پاسخ اين سؤال ها را مي دانيد.ولي مي دانم که چيزي بيش از آن چه ما مي فهميم وجود دارد. به طور قطع جنيني که در شکم مادر تسبيح خدا مي گويد، با جنين هايي که من و شما مي شناسيم تفاوت دارد. اين که وقتي طفلي از مادر متولد مي شود، به حالت سجده به روي زمين مي افتد؛ اين با ديگران فرق مي کند. در روايات داريم که بعضي ائمه عَلَيهِمُ السَّلام يا حضرت زهرا عَلَيهاالسَّلام در شکم مادر هم با مادرشان سخن مي گفتند و او را دلداري مي دادند. در تفسير اين آيه ي شريفه که خداوند به ملائکه فرمود:
(...أنبِئُونِي بِأسمَآءِ هَؤُلَآءِ...)(13).
در روايات هست که «هَؤُلَآءِ» اشاره است به انوار اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام که در آن عالم بودند. افتخار حضرت آدم بر ملائکه اين بود که اسماي آن ها را ياد گرفت. خداوند در اين باره مي فرمايد :( وَعَلَّمَ ءَأدَمَ الأسمَآءَ کُلَّهَا...)(14) وگرنه خود آن ها که اسماء الاسماء هستند. (15) آن ها قبل از خلقت آدم خلق شده بودند. رسول گرامي اسلام صَلَّي الله عَلَيه وآله در اين زمينه فرمودند: «...کُنتُ نَبيّاً و آدَمُ بَينَ الماءِ و الطينِ...)(16)؛... زماني که آدم عَلَيهِ السَّلام هنوز آب و گل بود، من پيامبر بودم...». اين ها يعني چه؟ يک وجود نوراني براي اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام اثبات شده و انسان ها تشويق شده اند که سعي کنند معرفت خودشان را به نورانيت تبديل کنند. اين جا هم مي فرمايد: «...خَلَقَکُم اللهُ أنواراً...»(17)؛ ... خداوند شما را نورهايي خلق کرد...».
حالا اين نور يعني چه؟آيا منظور نوري است که ما از چراغ و خورشيد و ماه مي بينيم و يا چيز ديگري است؟ که احتمالاًچيز ديگري است چرا که خداوند مي فرمايد:
(اللهُ نُورُ السَّمَوَتِ وَ الأرض...) (18).
اين نور حسّي نيست.چون خدا که جسم نيست؛ خودش نور است؛ يک نوري هم دارد، مي شود نور النور.
به هر حال، حقيقتي وجود دارد به نام نورانيت؛چيزي است که اين عالم با همه ي انوارش، با اين همه کهکشان ها و خورشيد ها، در مقابل آن، ظلمت است و اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام، وجودي از سنخ آن نورانيت داشته و دارند که قبل از خلقت آسمان ها و زمين و قبل از خلقت انسان ها درعرش الهي حضور داشته اند.
مسئله ي ديگر درباره ي وجود انبيا و ائمه ي اطهار عَلَيهِمُ السَّلام اين است که معتقديم که آنان هميشه زنده اند و حيات دارند: «أعلَمُ أنَّ ...يَرَونَ مَقامي و يَسمَعونَ کَلامي و يَرُدّونَ سَلامي»(19)، (...أحيَآءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون)(20).
ولي به هر حال، نمي توانيم تماس جسماني با آن ها بگيريم؛ هر چند که تماس روحاني مي شود گرفت. توسلاتي که با ايشان پيدا مي کنيم، تماس با روح آن ها است؛ روحي که مرتبه اش پايين تر از وجود نورانيت است؛ چيزي که تعلق به جسم مي گيرد؛ حضورش در جسم با غيبتش در جسم فرق مي کند. ما هم با توسل مي توانيم با آن تماس گرفته و استفاده کنيم. توسل، نوعي برقراري ارتباط است البته ما هم روح داريم؛ روح ما بعد از مرگ هم باقي است امّا بودن روح ما با روح آن ها اندکي تفاوت دارد. آن ها(...عِندَ رَبِّهِم يُرزَقُون)(21) اند و ارواح ما بعد از رفتن از اين عالم معلوم نيست در کجا و در چه حالي باشند.
از اين مباحث استفاده مي شود که يک مقام نورانيت داريم که فوق تصور ما است. هر چه به مغزمان هم فشار بياوريم، چيزي نخواهيم فهميد. همين خوب است که بگوييم نور خدا است، انواري است که خدا در عرش خودش قبل از خلقت عالم قرار داده است؛ بلکه تمام هستي پرتوي از نور آن ها است. اين گونه روايات را اهل سنّت نيز نقل کرده اند که نور پيامبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله و اميرمؤمنان عَلَيهِ السَّلام يک نور بود که خدا قبل از خلق آسمان ها و زمين آفريد و اين نور واحد بود تا در صلب عبدالمطلب تقسيم شد؛ يکي در صلب عبدالله قرار گرفت و منشأ پيدايش رسول اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله شد و يکي در صلب ابوطالب که منشأ پيدايش اميرالمؤمنين عَلَيهِ السَّلام شد.(22)
بهشت را خداوند از نور پيغمبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله خلق کرد؛ حتي لوح و قلم را؛لوح و قلمي که باز به حسب آن چه در روايات آمده، منشأ پيدايش تمام تقديرات خدا است. قضاي الهي به واسطه ي قلم بر لوح ثبت مي شود؛ لوح و قلم نيز از نور اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام آفريده شده است. قرآن وقتي از روح الأمين سخن مي گويد، که به حسب بعضي تفسيرها(عَلَّمَهُ شَدِيدُ اَلقُوَي)(23) است. کسي است که رسول کريم، رسول امين و در عرش خدا ي متعال است. مکان او پيش خدا است. اين روح الأمين، با اين عظمت، در روايات آمده که چند مرتبه پيغمبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله او را به خلقت اصلي اش مشاهده فرمودند. در روايت آمده است:
... و روحُ القُدُس ِفي جَنانِ الصاقورَةِ ذاقَ مِن حَدائِقِنا الباکورَةِ...(24)؛
... ما مقامات و باغ هاي پرثمري داريم که روح الأمين در آن باغ هاي کوچک از آن ميوه ها، نوبر آن ميوه ها را چشيده است... .
روح الأمين با آن عظمتش، نوبر درخت هاي پرثمر خاندان عترت را چشيده است. البته کاري به سند اين روايات نداريم. از اين گونه روايات در احاديث ما بسيار نقل شده است. ما مي خواهيم بگوييم چيزهايي هست فوق آن چيزهايي که ما مي فهميم:
(الم *ذلِکَ الکِتَبُ لَا رَيبَ فِيه هُدًي لِلمُتَّقِينَ* الَّذِينَ يُؤمِنُونَ بِالغَيب...)(25)؛
الم (بزرگ است خداوندي که اين کتاب عظيم را،از حروف ساده ي الفبا به وجود آورده) آن کتاب با عظمتي است که شک در آن راه ندارد. و مايه ي هدايت پرهيزکاران است.(پرهيزکاران) کساني هستند که به غيب [آن چه از حسّ پوشيده و پنهان است] ايمان مي آورند... .
در بعضي از تفاسير، از اين آيه به وجود مقدس امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تفسير شده است. تفاوت اصلي مؤمن و کافر آن است که ملاک مؤمن مشهودات و محسوسات نيست.
اگر ما فقط به محسوسات اکتفا کنيم که اصلاً خدا را هم انکار خواهيم کرد. مشکل بني اسرائيل همين بود؛ مي گفتند: (...أرِنَا اَللهَ جَهرَةً...)(26)؛... خدا را آشکارا به ما نشان ده... . يا اين که مي گفتند: (...لَن نُّؤمِنَ لَکَ حَتَّي نَرَي اللهَ جَهرَة...)(27)؛... ما هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد؛ مگرا ين که خدا را آشکارا (با چشم خود) ببينيم... .
ايمان به غيب نداشتند. خيال مي کردند انسان تا چيزي را نبيند، نمي تواند ايمان بياورد. اين روحي است که امروزه بر فرهنگ جهاني حاکم است؛ يک نوع گرايش پوزيتويستي(28) که البته داراي مراتبي است. براي اين که گرفتار حس گرايي و چنين گرايش هايي نشويم، قدم اول اين است که ايمان به غيب داشته باشيم؛ بدانيم که چيزهايي هست که ما نمي شناسيم و درک نمي کنيم. اگر اين گونه نباشد، اصلاً وارد مرز ايمان نشده ايم. از مجموع آن چه درباره ي مقامات اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام در آيات و روايات آمده است، به دست مي آيد که آن ها مقامات بلندي دارند که ما نمي فهميم. اگر هم بفهميم نمي توانيم صاحب آن مقام شويم.
مقام امام و وجود امام و نقشي که تکويناً در اين عالم دارد، چيزي است که فهم ما در زمينه ي آن بسيار کم است. البته گفتني است که کساني خواستند عيسي - علي نبينا و آله و عليه السلام- را بفهمند، گرفتار غلو شدند. کساني خواستند مقام ائمه عَلَيهِمُ السَّلام را درک کنند، آنان را به مقام الوهيت رساندند.
روزي پيامبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله با اشاره به اميرالمؤمنين عَلَيهِ السَّلام، فرمودند: اگر نبود ترس از اين که درباره ي علي بگوييد آن چه نصارا درباره ي عيسي بن مريم- علي نبينا و آله و عليه السلام - گفتند، از فضايل علي چيزي مي گفتم که مردم خاک پايش را براي شفا ببرند.
ترس از اين بود که مردم گمان کنند علي عَلَيهِ السَّلام خدا است. ما خدا را درست نشناختيم، خيال مي کنيم هر کس داراي چنان قدرتي باشد، خدا است.
به هر حال، بين اين حد معرفت عوامانه ي جاهلانه، که مثل بنده دارم، و آن معرفتي که بايد به آن برسيم، مراتب بسيار زيادي وجود دارد که هر کسي به اندازه ي همت خودش، اگر از راه خودش درست برود، مي تواند آن را درک کند. شما هيچ فکر کرده ايد که شيعيان و تقريباً تمام اهل تسنّن، مسئله ي توسل به وجود پيامبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله و اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام را کم و بيش قبول دارند؟ يکي از دوستان، نقل مي کرد که چند روز پيش سميناري در کردستان داشتيم؛ علماي اهل تسنّن شرکت کرده بودند؛در مدح اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام چيزهايي مي گفتند که ما در بين شيعيان کم تر مي شنويم. چه توسلاتي نسبت به اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام، خصوصاً وجود مقدس حضرت زهراعَلَيها السَّلام و حضرت ابوالفضل عَلَيهِ السَّلام دارند!«السلامُ عَلَيکَ يا أباصالح المَهديّ أدرِکني»(29) خيلي ها اين جمله را گفتند و اثرش را ديدند؛ در گم راهي هاي بيابان راه پيدا کردند؛ مشرف به مرگ بودند، نجات يافتند. اين صدا را چگونه شنيدند و چگونه پاسخ دادند؟ از کجا صاحب صدا را تشخيص مي دهند که کجا است و چه مي خواهد؟ و...
اين ها سؤالاتي است که پيغمبر اکرم صَلَّي الله عَلَيه وآله فرمودند، اگر به آن ها پاسخ دهم، مي ترسم که مردم به گونه اي فکر کنند که نصارا درباره ي عيسي - علي نبينا و آله و عليه السلام- گمان مي کردند.
هر روز در نماز به پيامبر خدا صَلَّي الله عَلَيه وآله سلام مي دهيم: «السلامُ عَلَيکَ أيُّها النَبيٌ...» آيا واقعاً اين فقط يک لفظ است که بر زبان جاري مي شود و شنوند ه اي در کار نيست؟! براي رفع قصور نماز، بايد سجده ي سهو به جاي آوريم و در حال سجده، به پيغمبر سلام کنيم. آيا در حکمت اين کار انديشيده ايد؟ اجمالاً بايد بدانيم که خيلي چيزها درباره ي اين بزرگان هست که بايد ياد بگيريم؛ البته همه آن ها را نمي توانيم بياموزيم ولي في الجمله اگر در اين اشارات و بياناتِ روايات دقت کنيم، هيچ ابهامي نمي ماند. امروز رسم شده که در همه چيز تشکيک مي شود. شنيدم بعضي ها در اين که مي توان زيارت عاشورا خواند يا نه، شک کرده اند! مي گويند سندش معتبر نيست.
در اين گونه افراد، روح تبرّا تضعيف شده است. تبليغاتي که براي تساهل و تسامح شده روح تبرّا را از ما گرفته است. براي اين که زمينه ي تسلط فرهنگ جهاني را فراهم کنند، در بسياري از عقايد شيعه تشکيک مي کنند؛ مسجد جمکران، زيارت عاشورا و... .مي گويند: جمکران مسجدي است براي عبادت خدا؛ حال که مردم اين گونه آن جا جمع مي شوند، شما هم يادي از امام زمان بکن.گناه که ندارد؛قصد ورود نکن، به قصد رجا برو. شيطان وقتي بخواهد انسان را از راهي باز بدارد، در همه چيز، در سند يا در دلالت تشکيک مي کند.
وجود امام تنها اين نيست که براي بيان احکام، کلامش حجّت باشد يا براي مديريت جامعه، اطاعتش واجب باشد؛ اين يک امر ظاهري و اعتباري است که اولين مرتبه ي ايمان ما است. هر عوام و درس نخوانده اي، هر ضعيف الإيماني، اگر بخواهد شيعه شود، بايد اين اعتقاد را داشته باشد. آن چه از علما و بزرگان و اهل دقت انتظار مي رود، عمق اين مسائل است. بايد در اين ها بيش تر فکر کنيم. ابتدا فکر کرده، باور نموده و سپس به يقين برسيم؛ بعد هم سعي کنيم به لوازمش ملتزم شويم. ارتباطي که بايد برقرار کنيم بايد حاصل شود. نورانيتي که بايد کسب کنيم. در پرتو اين انوار الهي نصيب ما مي شود که متأسفانه قدرش را نمي دانيم. مَثَل ما در استفاده ي از وجود اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام مثل کسي است که از يک اقيانوس به اندازه ي يک استکان مصرف کرده و بقيه ي مراتبش هنوز دست نخورده باقي مانده است. ما غافليم. ما بايد از اين معارف استفاده کنيم؛ چرا که گوشت و پوست و خون ما از مال امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است.
پروردگارا، تو را به مقامي قسم مي دهيم که نمي فهميم چيست؛ به مقامي که اهل بيت عَلَيهِمُ السَّلام در نزد تو دارند و تو مي داني و ما نمي دانيم؛ تو را به عزيزترين بندگانت قسم مي دهيم که دل هاي آلوده ي ما را لايقِ بخشي از معارف آن ها قرار بده!
اين آلودگي ها را از باطن ما بزدا تا لياقت استفاده از آن نورها را به اندازه ي ظرفيت خودمان بيابيم!
ما را به وظايف مان نسبت به مولامان آشناتر و در انجامش موفق تر بگردان!
سايه ي جانشين شايسته اش بر سر ما مستدام بدار!
وَالسَّلامُ عَلَيکُم وَ رَحمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُه

پي نوشت ها :

1- مفاتيح الجنان، اعمال شب بيست و سوم ماه رمضان؛ کفعمي، بلدالامين، ج1، ص 203: خدايا، براي حجّة بن الحسن (عجل الله تعالي فرجه الشريف) که درود تو بر او و اجدادش باد، در اين ساعت و در هر ساعت، دوست، نگه دارنده، پيشوا، يار، راهنما و ديده بان باش تا او را در زمين خود با اقتدار و فرمان روايي جاي گاه دهي و براي مدت طولاني در آن بهره مند سازي.
2- مفاتيح الجنان، دعاي عّدليه.
3- ر. ک: محمّدي ري شهري، ميزان الحکمه، ج1، ص 348، ح1220.
4- مفاتيح الجنان، فرازي از مناجات شعبانيه:... خدايا بريدن از همه چيز و روي آوردن تنها به سوي تو، به من عطا فرما... .
5- همان: ...(خدايا) شيفتگي ياد خودت را در دلم افکن که مرا به ياد تو سوق مي دهد... .
6- همان، بخشي از زيارت جامعه:...آن کس که خدا را خواست به شما شروع مي کند، و آن کس که او را يگانه مي داند از شما مي پذيرد، و آن کس که مي خواهد به سوي خدا رود به وسيله ي شما به او روي مي آورد... .
7- همان:... خدا به وسيله ي شما آغاز نمود و به وسيله ي شما به پايان مي رساند... .
8- همان: ...(خدا) به وسيله ي شما آسمان را نگه مي دارد تا بر زمين فرود نيايد مگر به فرمان او، و به وسيله ي شما غم و اندوه را مي زدايد و ناراحتي را برطرف مي سازد... .
9- همان: ... به وسيله ي شما باران را نازل مي کند و آسمان را نگه مي دارد... .
10- همان، فرازي از دعاي عديله:...به برکت او به خلق روزي مي رسد... .
11- همان، فرازي از زيارت جامعه:... خدا شما را به صورت نورهايي آفريد و دور عرش خود قرار داد تا زماني که به وسيله ي شما بر ما منت گذاشت... .
12- همان:... شما را در منازلي قرار داد که به بلند کردن آن ها و ياد نام او در آن فرمان داده است... .
13- بقره(2) آيه ي 31:... اسامي اين ها را به من خبر دهيد... .
14- همان: سپس علم اسماء[=علم اسرار آفرينش و نام گذاري موجودات] را همگي به آدم آموخت...
15- ر.ک: علامه طباطبائي، الميزان، ذيل آيه ي 31 سوره ي بقره.
16- بحارالأنوار، ج16، ص 402، ح1؛ و ج18، ص 278.
17- مفاتيح الجنان، بخشي از زيارت جامعه ي کبيره.
18- نور(24) آيه ي 35: خداوند نور آسمان ها و زمين است... .
19- مفاتيح الجنان، اذن دخول حرم هاي شريف: مي دانم... که جاي گاه مرا مي بينند و سخن مرا مي شنوند و به سلام من جواب مي دهند.
20- آل عمران(3) آيه ي 169:... آنان زنده اند، و نزد پروردگار شان روزي داده مي شوند.
21- همان:... نزد پروردگارشان روزي داده مي شوند.
22- به عنوان نمونه: قندوزي، ينابيع الموده، ج1-2، ص 304.
23- نجم(53) آيه ي 5: آن کس که قدرت عظيمي دارد[= جبرئيل امين] او را تعليم داده است.
24- بحارالأنوار، ج75، ص 377، ح3.
25- بقره(2) آيه هاي 1-3.
26- نساء(4) آيه ي 153.
27- بقره(2) آيه ي 55.
28- براي دريافت مفهوم اين واژه، ر.ک: عبدالحسين خسرو پناه، کلام جديد، ص 322.
29- درود بر تو اي اباصالح مهدي به فريادم برس.

منبع مقاله :
سخنرانان علامه مرتضي عسکري... [و ديگران]، (1381)، گفتمان مهدويّت: سخنراني هاي گفتمان سوم، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ سوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.