نويسنده: جواد امين خندقي

پنج. موسيقي شيطاني

موسيقي آن هم از نوع خاص، يکي از ابزاري است که گروه هاي شيطان پرستي جديد براي تبليغ، گسترش و القاي ضد ارزش هاي خود از آن استفاده مي کنند. عمده ي اين اقدامات، تاکنون در فضاي تأسيس و فعاليت گروه « متاليکا» دنبال شده است که در ادامه به معرفي آن خواهيم پرداخت.
روند و روالي که موسيقي متاليکا در گسترش مقوله ي شيطان پرستي تاکنون طي کرده، بسيار قابل توجه است. ظهور يک خواننده ي جديد دقيقاً به عنوان يک شيطان جديد، همواره جمع تازه اي از علاقه هاي قشرهاي مختلف مردم را در کشورهاي جهان (به طور خصوص جوانان) به خود جلب مي کند.
نقش موسيقي متال، نقش حساس گسترش دامنه ي مخاطبان شيطان پرستي است. از سوي ديگر با گذشت زمان، خوانندگان متاليکا همه روزه بيش تر تمايلاتِ شيطاني خود را آشکار مي سازند و بدين سان مي توان آن ها را يکي از عامل هاي تبليغ شيطان پرستي معرفي کرد. البته ناگفته نماند که حتي در کشورهاي غربي نيز براي جلوگيري از شيوع اين نوع موسيقي، کارهاي انتقادي نيز انجام شده (1) است؛ از آن جمله مي توان به فرانکو باتياتو اشاره کرد. وي يکي از خوانندگان مشهور است که موسيقي راک (2) را رها کرده، طي سخناني درباره اين نوع موسيقي مي گويد:
« انسان کافي است پيام هاي برخي گروه هاي راک را گوش دهد تا شيطان پرست شود... بسياري از گروه هاي راک دچار نوعي تشنج در رفتار شده و پيام هاي شيطاني را در موسيقي خود وارد مي کنند. در جهان امروز واقعيت ها به دروغ اعلام مي شود و لذا جوانان را بايد مطلع کرد.» (3)
در آهنگ هاي شيطان پرستان، اعمالي شيطاني براي مخاطبان طرح ريزي شده است. اين پيام هاي شيطاني، هم در حين خواندن از طريق فضا و حرکات و متن شعر اِلقا مي شود و هم به صورت پنهاني در پشت آهنگ کار گذاشته مي شود و از آن طريق منتقل مي شود. منظور از پشت آهنگ، اين است که همان آهنگ وقتي از انتها به ابتدا و با دورِ کُند پخش شود، مطلبي يا عبارتي ديگر با مضموني سخيف و شيطاني به دست مي آيد.
براي مثال، در پخش طبيعي يک آهنگ، اين طور شنيده مي شود: « ...بوي عطر تو چه دلپذير است...» ولي دقيقاً پشت همين قسمت در حال برعکس چنين مي شود: « ... شيطان خداي ماست...» . اين نوع کارها را مي توان در آهنگ هاي « مدونا» ديد. در آهنگي از او که قسمت هايي از آن به زبان اسپانيولي خوانده مي شود. وقتي خواننده به زبان اسپانيولي عبارت « گوموبرگن» را تکرار مي کند، در همان قسمت پشت آهنگ عبارت « به من شيطان گوش بده» تکرار مي شود.
براي نمونه به اين ترانه و برگردان آن دقت کنيد:
ترجمه ي اصل:
پايه ي اصلي ملت شاد
به آن ها بگوييد که ما خيلي دور رفته ايم
ملت شاد
نزديک بياييد و من با شما خواهم رقصيد
ملت شاد، به آن ها بگوييد که ما خيلي دور رفته ايم
ملت شاد، زندگي در ميان ملت شاد
جايي که مردم مي فهمند
و رؤياي يک انسان کامل وجود دارد، موقعيت (4)
ترجمه ي برگردان:
آه، شيعه آرزوي اسلام را داشت
اين خداست؛ کسي که...
آه شيعه مي فهمد (اين بند در برگردان به صورت ملودي تکرار مي شود)
شما در اسلام مي گوييد نعوذ
سلحشور کيست؟ تو اِس...
[s حرف نخست کلمه ي Satan (شيطان) است.]
آه شيعه مي فهمد (5)
شايد در اينجا سؤالي ايجاد شود که اين پيام ها پشت آهنگ در صورتي فهميده مي شود که دقت بسيار شود و شنونده ي آهنگ در لحظه ي گوش دادن چطور مي تواند آن را بفهمد و از آن تأثير بگيرد؟
براي پاسخ دادن به اين پرسش، بايد نگاهي به ذهن خودآگاه و ناخودآگاه بيندازيم. ذهن خودآگاه، ذهني است که به صورت اختياري، وقايع يا مطالبي را که در معرض آن باشد ثبت و ضبط مي کند و قدرت ثبت بالايي هم ندارد؛ چنان که مي بينيم فردي کتابي را براي آزموني چند بار مي خواند و حفظ مي کند؛ ولي پس از گذشت چند روز فقط مقدار اندکي از آن در ذهنش باقي مانده است.
ولي ذهن يا ضمير ناخودآگاه، ذهني است که تمام وقايعي را که از طريق حواس پنج گانه به او مي رسد، ثبت و ضبط مي کند و بدون فراموشي در محل لازم از آن ها استفاده مي کند؛ براي مثال، وقتي شخصي از بيرون به داخل منزل مي آيد و از او درباره چيزهايي که متوجه آن ها نبوده سؤال شود، به راحتي به آن ها پاسخ مي دهد و تبليغات بازرگاني در قالب هاي مختلف بر اساس همين ضمير ارزش پيدا مي کند.
هم چنين گفته شده که شرکت « کوکاکولا» (6) و « پپسي» (7) براي معرفي و تبليغ محصول خود از همين شيوه استفاده کرده اند. ايشان در فيلم هاي مطرح هاليوودي در هر چند « فريم» (8) يک تصوير از نوشابه هاي خود را قرار دادند. اين تصاوير به وسيله ي همين ذهن، ثبت و ضبط مي شود و در نتيجه، فرد هنگام خريد، بر اساس بيش ترين تصويري که در ذهن دارد، انتخاب مي کند.
ذهن، پيچيدگي هاي بسياري دارد و از فيلترهاي محافظ بسيار قوي برخوردار است.
فيلتر عقلي، راه ورود هر گونه اطلاعاتي را که با منطق و باورهاي ما مغايرت داشته باشد، مي بندد.
ذهن قادر است اطلاعاتي را که به آن مي رسد، به دقت پردازش کند؛ حتي اگر وارونه باشد. در ستاد مرکزي ذهن، محدوديتي براي فهم زبان هاي مختلف نيست و هر مطلبي به هر زباني براي اين ستاد، قابل فهم است و به کار گرفته مي شود. اين سطح از ذهن، جزئي از ناخودآگاهي است که ما به آن واقف نيستيم؛ ولي اثرات آن بر روي عملکردهاي انسان ظاهر مي شود.
با استفاده از همين اصل، شبکه ي منفي، کليه ي اطلاعات غلط خود را به ستاد مرکزي ذهن مي رساند، رفتار او را تحت تأثير قرار مي دهد و تمايلات او را به سمت دلخواه هدايت مي کند.
« ويليام دورل» در بخشي از پژوهش خود مي نويسد:
« در مغز انسان دستگاهي مانند کامپيوتر وجود دارد که اطلاعات غيرمنطقي و مستقيم را از مغز دور مي کند و اين گونه اطلاعات را رد مي کند. سيستم ارزشيابي اين دستگاه بر اساس منطق انسان است؛ اگر چنين اطلاعاتي خارج از منطق انسان وارد اين سيستم شود، دستگاه، اين اطلاعات را از مغز دور خواهد کرد...؛ ولي اگر هر گونه اطلاعاتي به بخش خاصي از مغز برسد، مغز بدون چون و چرا مي پذيرد و آن را جزء قواعد آماده ي خود قرار مي دهد. با اين روش مي توان به سادگي اطلاعات خاصي را وارد سيستم اطلاعاتي خود کرد.» (9)
اکنون با توجه به آن چه آمد، تأثير موسيقي روشن شد؛ اما اين گروه از اين ويژگي موسيقي چه استفاده اي مي کنند و چه مطالبي را انتقال مي دهند؟
گروه هاي شيطان پرست موسيقي راک (10) طبق نوشته ها و اعلاميه هايشان نفس و زندگي خود را به شيطان سپرده اند و شيطان را چون خدايِ خود مي پرستند.
اين گروه هاي شيطاني با چنان قدرتي کار خود را انجام مي دهند که مي توانند مردم را به صدمه زدن به خود و حتي خودکشي ترغيب کنند. در بررسي روزنامه ها و رسانه هاي همگاني، مي توان نمونه ي جنايات و خودکشي فزاينده ي مخاطبان اين کنسرت ها را به صورت نمودار غيرعادي کشتار، تجاوز به عُنف، استفاده ي مرگ آور از مواد مخدر و خودکشي مشاهده کرد.
براي مثال، ميانگين اين خودکشي يا صدمه رساندن شديد به خود، براي گروه پينک فلويد به 15 تا 20 نفر بعد از هر کنسرت مي رسد. بر پايه ي آمار منتشر شده در غرب، از هر هفت نفر جواني که موسيقي راک گوش مي دادند، يکي از آن ها خودکشي کرده است.

شش. دلايل استفاده از موسيقي

1. جاذبه هاي مجازي و حاشيه اي موسيقي مانند ايجاد فضا براي روابط آزاد دختران و پسران؛
2. ارزان و قابل دسترس بودن موسيقي با توجه به ارتقاي تجهيزات فني تکثير و توزيع؛
3. راحتي کاهش سطح حساسيت يا حساسيت زدايي از طريق نفوذ به خانواده ها، شرکت ها، اتومبيل ها، رايانه هاي شخصي و بالاخره تلفن همراه.
4. همگاني بودن زبان موسيقي- به اين معنا که به آموزش و يادگيري نياز ندارد؛
5. نداشتن محدوديت در نوع و تعداد توليد باتوجه به امکانات جديد رسانه اي.

ادامه دارد...

پي نوشت ها :

1. ر. ک: محمدي نيا، اسدالله، آواي شيطان، ص 97.
2. Rock.
3. روزنامه جمهوري اسلامي ايران (4/ 11/ 77) به نقل از: محمدي نيا، اسدالله، آواي شيطان، ص 98.
4. Ace of base - happy nation.
Tell them we've gone too far
Happy nation,
Come through and l will dance with you
happy nation, Tell them we've gone too far
Happy nation, living in a happy nation
Where the people understand
And dream of a perfect man, situation
5. Ah SHIAA wished islam
lt's allah, who [....]
You say in islam naouzo
Who's knight? you"s"
6. Coca Cola
7. Pepsi
8. Frame. واحد تصوير است. هر ثانيه تصوير بر اساس سيستم پال (Pal) از 24 عکس پي در پي تشکيل مي شود که به هر کدام از اين عکس ها، يک فريم مي گويند: (يک بيست و چهارم ثانيه).
9. کريمي، حميد، جهان تاريک، ص 128.
10. گروه هايي همچون: Kiss, Black Sabbath, Pink Floyd w. a. s. p.