ريشه هاي هنر بني عباس

عباسيان مدت پنج قرن بر قلمرو امپراتوري اسلامي حکومت کردند، اما دوام و قدرت کامل آن بيش از تقريباً 150 سال نبود. بعد از اين دوره و پس از آن که مسائل هنري اسلام طرح و حل، و به ملل تابعه منتقل شد، امپراتوري اسلامي
سه‌شنبه، 22 مهر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
ريشه هاي هنر بني عباس
 ريشه هاي هنر بني عباس

 

نويسنده: احمد ضابطي جهرمي





 

عباسيان مدت پنج قرن بر قلمرو امپراتوري اسلامي حکومت کردند، اما دوام و قدرت کامل آن بيش از تقريباً 150 سال نبود. بعد از اين دوره و پس از آن که مسائل هنري اسلام طرح و حل، و به ملل تابعه منتقل شد، امپراتوري اسلامي رو به خاموشي گذاشت. مدت سه قرن حوزه ي اسلامي شامل متمدن ترين قسمت دنياي آن روز بود. شهرهاي آباد و کاخ هاي باشکوه، و دانشگاه هايي پديد آمدند که فرهنگ و علوم قديم در آن ها تدريس مي شد.
با روي کار آمدن خلفاي عباسي، تفوق نفوذ هنر و فرهنگ ايراني ظاهر شد. با انتقال مقر حکومت به بغداد، اعراب در ميان انبوه پرشور ملل مختلف که به اسلام گرويده بودند، اقليت ضعيف و ناچيزي بيش نبودند. بنابراين ديگر وحدت سياسي اعراب، همچون روزهاي اوليه ي صدر اسلام، و به ويژه در زمان حيات پيامبر ( صلوات الله عليه و آله )، نمي توانست باقي بماند. از هر طرف تمايلات تعصب آميز قبيله اي که ظاهراً خاموش شده بود، شروع به تظاهر کرد. اولين شکاف اساسي با جلوس عباسيان به مسند خلافت آشکار شد. يکي از اعضاي قبيله ي مقهور اموي به اسپانيا فرار کرد و در کُردوا با هدف رقابت با بغداد، خلافتي تأسيس کرد که نه تنها مسلمانان اسپانيا، بلکه بربرهاي شمال افريقا هم به آن گرويدند. به دنبال اين واقعه، خلافت فاطمي مصر هم به وجود آمد، در نتيجه قدرت خلفاي عباسي بغداد رفته رفته رو به ضعف نهاد تا آن جا که بازيچه ي دست ترک ها شد.
در دوره ي عباسيان، تکنيک هاي هنري مختلفي که اسلام از تمام ملل تابعه ي خود اقتباس کرده بود، کم کم وحدت کيفي به خود گرفت و هنر اسلامي را به وجود آورد. اما اين کار بزرگ به محض اين که وحدت سياسي امپراتوري اسلامي پس از زوال عباسيان از ميان رفت، متوقف شد و هر ملتي به پيروي از تمايلات ملي و بومي خاص خود آزادانه شروع به کار کرد. رسوم باستاني هر ملت دوباره ظهور کرد و اين امر سبب پيدايش نه تنها هنر ملل مختلف اسلامي، بلکه مکتب هاي مختلف هنر اسلامي شد.
« تقليد کم و بيش تعمدي از کليساهاي مسيحي، شکوه و عظمتي به سرسراهاي سابق مساجد داده و آن ها را به صورت شبستان هاي فعلي درآورد. تقريباً يک قرن پس از هجرت، به فکر تعيين جهت مکه افتاده، اقدام به ساختن محرابي در مساجد نمودند که شبيه محراب کليساست. در اواسط قرن يازدهم، هنگامي که خلفاي عباسي، تصميم به ساختن مساجد بزرگي از نوع عربي گرفتند، فقط طرح مقدماتي آن را تهيه کردند و عمليات معماري و طريق ساختن بنا را به ابتکار معماران ايراني محول نمودند. »(1)
« خلفاي دوره ي اول اسلام، به علت نداشتن مدير، مجبور شدند اداره ي امور کشورهاي مفتوحه را به حال قبلي حفظ کنند و همچنين به خاطر در اختيار نداشتن بنا و معمار، ساختمان هاي موجود را مورد استفاده قرار دهند. کم کم ملل مغلوب، ابنيه ي خود را با مقتضيات و احتياجات فاتحين وفق دادند و از آنوقت بود که به مرور رنگ اسلامي در هنر خاورميانه ظاهر شد.
ظاهراً اين کار از فلسطين و سوريه آغاز گرديد. زيرا اولين آثار معماري که هنوز هم چندان رنگ اسلامي به خود نگرفته بودند در اورشليم و دمشق پديد آمدند. »(2)
از بغداد با شکوه دوره ي عباسي، که يادآور افسانه هاي هزار و يک شب است و فضاهاي شرقي که شهرزاد افسانه اي در قصيه هايش تصوير مي کند، امروز چيزي باقي نمانده است، اما در ساحل دجله و فرات خرابه هايي از کاخ ها، دژها و مساجد قرون هشتم به جاي مانده که براي نماياندن چگونگي معماري آن زمان کافي است. « شايد اين مرحله از تاريخ هنر اسلامي، مصداق اين عبارت از ديباچه ي کتاب ابن خلدون باشد که مي گويد: هنگامي که اعراب پيروي از احکام اکيد دين خود را ترک کردند و مزه ي زندگي شيرين و مرفه را چشيدند، از ايراني هاي تحت سلطه ي خود هنر معماري را فرا گرفتند. »(3)
اما نمونه هاي باقي مانده از معماري عصر عباسيان در عراق عبارت اند از: خرابه ي يک مسجد بزرگ، يک کاخ و درب بسيار زيبايي در جنوب شرقي شهر بغداد که از ابنيه ي بازمانده از دوره ي دومين خليفه ي عباسي، المنصور، است.
شهر سامره نيز در ساحل چپ دجله در شمال بغداد به دستور المعتصم هشتمين خليفه ي عباسي، ساخته شد. اما امروز از سامره ي آن زمان جز ايوان مدخل کاخ المتوکل، که در سال 860 ميلادي در همين کاخ به دست پسرش المنتصر بالله کشته شد، و ديوار و گلدسته هاي مسجد المتوکل، که هنوز در ميانه خرابه ها بر جاي مانده اند، چيزي باقي نيست. اما مسجد بزرگ سامره و مسجد ابودلف نيز نمونه هاي خوب برجاي مانده از معماري مذهبي خلفاي عباسي است.
پيکر سه ايوان ورودي کاخ بزرگ المتوکل هنوز پابرجا مانده است. اين کاخ رو به صفه ي وسيعي باز مي شود که به دجله مسلط بوده، ايوان هاي مزبور بدون شک نظير ايوان کاخ هاي ساساني بوده که از آن ها به منظور بارعام استفاده مي شده است. تزيينات داخلي کاخ، مثل خوشه هاي انگور و شاخ و برگ مو که در گچ بري ها ديده مي شود و نقاشي هايي که با نقش انسان و حيوانات کشيده شده، مسلماً تحت تأثير سنت هاي هنر ساساني است.
« قطعات نقاشي روي گچ در کاخ Djawsak در سامره طي کاوش هاي سال هاي 1913- 1911 ميلادي به دست آمده، تصاويري از اردک و مرغ فرعون [را ] که از نقوش تزييني محبوب ساسانيان بوده، نشان مي دهد. تصوير ديگري از همين نقاشي ها زني را نشان مي دهد که به دو جهت از آثار ساساني است: اول اين که شيرين را نشان مي دهد که گوساله را بر دوش گرفته و اين نقش افسانه ي معروف شيرين را به ياد مي آورد؛ دوم اين که نقش اين شخصيت و تزيين لباس و رنگ آن محققاً ساساني است. سامره ي اسلامي به ما اطمينان مي دهد که اين نقاشي ها ساساني اند.
« ايراني تر از اين نفوذ، در اشياي بلوري و سفالي که در سامره به دست آمده مشهود است: در کاوش ها، گيلاس هاي بلور و تراش خورده ي الوان و ميناکاري شده و تنگ ها، جام ها، چراغ ها و اشياي ديگري از بلور يافت شده که بدون ترديد متعلق به صنعت شيشه گري عصر ساساني است. مي توان مطمئن بود که بين النهرين با قبول اسلام از لحاظ هنر همچنان ساساني باقي ماند، اگرچه گلدسته هاي مساجد خود را از مايه ي آشوري و بابلي اقتباس کرده باشد. »(4)

پي‌نوشت‌ها:

1- هنر ايران، آندره گدار، ص 351.
2- همان، ص 352.
3- همان، ص 369.
4- همان، صص 372 و 374.

منبع مقاله :
ضابطي جهرمي، احمد؛ (1389)، پژوهش هايي در شناخت هنر ايران، تهران: نشر ني، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.