نويسنده: شيخ محمد سند
مترجم: احمد خوانساري
مترجم: احمد خوانساري
3. بررسي قضيه ارتباط شيخ مفيد
با توجه به مطلب گذشته ممکن است اين سؤال مطرح شود که نامه حضرت حجت (عليه السلام) به شيخ مفيد چه توجيهي دارد؟ و يا تشريفاتي که عده اي از بزرگان فقاهت و علم داشته اند و به ملاقات وجود مقدس امام زمان (عليه السلام) رسيده اند يا حتي برخي از آنان دعاهايي نيز نقل کرده اند که در کتب شيعه موجود است، آيا منافي انقطاع نيابت خاص امام (عليه السلام) نيست؟ زيرا علماي بزرگوار شيعه همگي اتفاق نظر دارند که نيابت امام قطع شده و هر کسي قبل از خروج سفياني و نداي آسماني ادعاي مشاهده نمايد دروغ گوست، که در توقيع امام به نايب چهارم نيز آمده است.نکته اي که نبايد از آن غفلت ورزيد تفاوت ميان سفير و نماينده دائمي و نماينده موقتي نامه رسان است. در ارتباطات بين المللي، سفير کسي است که داراي جايگاهي ثابت و هميشگي است که نمايندگي يک دولت را بر عهده دارد؛ اما نامه رسان و فرستاده تنها نامه ي مخصوص را مي رساند و مقام معين يا نمايندگي دائمي را ندارد.
از اين جاست که تفاوت ميان سفير و نايب، و مکاتبه اي که به دست شيخ مفيد انجام شد روشن مي گردد. آري، سفير امام همان نواب اربعه در زمان غيبت صغري بودند که امام به عنوان حلقه ي اتصال ميان خود و شيعيان آن ها را نصب فرمود و تمامي کارهاي کوچک و بزرگ از جانب امام زمان (عليه السلام) به وسيله آن بزرگواران انجام مي شد و دلايل و براهيني نيز بر اين نيابت خاصه داشتند و علاوه بر اين نيابت خود را نيز به بزرگان طايفه ي اماميه اعلام مي نمودند. پس اين مطلب ارتباطي با مکاتبه ي شيخ مفيد ندارد.
و چه بسيار مکاتباتي که مردم در مورد مسائل شرعي به وسيله ي اين نواب در زمان غيبت صغري داشتند. مانند عبدالله حميري و در عين حال هيچ ادعايي سفارت و يا نيابتي نيز نداشتند و بسياري از فقها در زمان غيبت صغري از طريق نواب اربعه مسائلشان را از امام مي پرسيدند، مثل محمد بن صالح و اسحاق بن يعقوب و حسن بن فضل يماني و علي بن محمد شمشاطي و رجاء مصري و محمد بن هارون و ابوالقاسم بن ابي جليس و هارون بن موسي بن فرات و محمد بن محمد بصري و محمد بن يزداد و محمد بن کشمرد و علي بن محمد اسحق اشعري و ابراهيم بن محمد بن فرج (1) و بسياري ديگر که هيچ کدام نيز وکيل و نايب امام نبوده اند.
علاوه بر اين که شيخ مفيد نامه اي به امام ننوشت که پاسخ دريافت کند بلکه امام زمان (عليه السلام) براي او نامه فرستادند؛ لذا چگونه مي توان توهّم کرد که شيخ مفيد ادعاي نيابت کرده باشد در حالي که او در رسائل خمسه في الغيبة انقطاع سفارت و نيابت امام را پس از مرگ نايب چهارم اعلام مي نمايد و در کتاب ارشاد در فصلي که در مورد امام دوازدهم (عج) گشوده از جعفر بن محمد بن قولويه نقل مي کند: « در نزد ما هر کسي بعد از سمري (نايب چهارم) ادعاي نيابت کند کافر و گمراه کننده است. ». (2) البته شيخ مفيد مانند ساير فقيهان عادل، منصب نيابت عام که همانا مرجعيت باشد را دارا بوده است. از سوي ديگر نسبت دادن اين نامه به ناحيه ي مقدسه بسيار مشکل است. تنها طبرسي در کتاب احتجاج (3) آن را بيان کرده است و سند و نسبت آن را به شيخ مفيد نياورده است. شيخ طوسي نيز که شاگرد بلاواسطه و از نزديکان شيخ مفيد بوده و در کتاب رجال و الفهرست در بيان حالات شيخ مفيد او را به بالاترين مدح ها و ثناها ستوده است، هيچ يادي از اين نامه نکرده است و اگر چنين نامه اي بود مناسب بود آن را بيان کند. هم چنين در ساير کتاب هاي شيخ مفيد، اين قضيه بيان نشده است.
هم چنين نجاشي شاگرد شيخ مفيد در حالي که بسيار از او تعريف و تمجيد کرده، اما هيچ يادي از اين واقعه در کتاب رجال نکرده است. سيد مرتضي نيز که در هر جايي از کتاب هايش که نام استادش شيخ مفيد آمده، او را مدح و ستايش کرده است، اين قضيه را بيان نکرده است. هم چنين ابن ادريس در مستطرفات سراير و علامه حلي در کتاب رجال خود چنين چيزي را نقل نکرده اند با اين که علامه حلي از بزرگان علماي شيعه در قرن هفتم بود و بعد از شيخ طبرسي که در قرن ششم بوده، مي زيسته است. در کتاب رجال ابن داود حلي- معاصر علامه حلي- و کراجکي- معاصر شيخ مفيد- و شاگرد او نيز اين قضيه نيامده است.
تنها ابن شهر آشوب در معالم العلماء گفته است: « لقب شيخ مفيد، از جانب امام زمان (صلوات الله عليه) مي باشد و سبب آن در کتاب مناقب آل ابي طالب آمده است. ». (4) که البته علت آن که در کتاب مناقب نيامده است و تصحيح کننده اين کتاب در ابتداي آن نوشته است: « آنچه از مناقب موجود است در احوال امامان تا زمان امام حسن عسکري است و احوالات امام زمان را در آن نيافتيم و هيچ کدام از محدثان مانند علامه مجلسي و شيخ حر عاملي و ديگران چنين چيزي از او نقل نکرده اند و گمان مي رود که ابن شهر آشوب موفق به نوشتن احوالات امام زمان نشده است. تنها در کتاب معالم العلماء در زندگي نامه ي شيخ مفيد گفته است: « امام زمان او را ملقب به شيخ مفيد کرده اند » که ظاهراً اين مطلب را در احوالات امام زمان (عليه السلام) آورده اما از کتاب ساقط شده است. »
به هر حال ابن شهر آشوب شاگرد طبرسي بوده است و به احتمال قوي قضيه نامه ي امام زمان (عليه السلام) به شيخ مفيد را نيز از طبرسي نقل کرده است. هم چنين توقيعات امام به شيخ مفيد که در کتاب نهج العلوم يحيي بن بطريق حلي صاحب کتاب العمدة، متوفاي 700 هجري، نقل شده نيز يا از ابن شهر آشوب و يا از طبرسي نقل کرده است. شاهد ديگر اين که ابن ادريس در مستطرفات سرائر از کتاب عيون و محاسن شيخ مفيد نقل مي کند که علي بن عيسي رماني پس از پاسخ گويي شيخ مفيد در ابتداي حيات علمي اش به برخي شبهات او را بدين لقب ملقب نمود، نه اين که در آخر عمر ( چنانچه از تاريخ توقيع منتسب به امام زمان (عليه السلام) بر مي آيد) بدو چنين لقبي داده باشند. البته ابن شهر آشوب اصرار دارد که اين لقب بر زبان امام زمان (عليه السلام) جاري شده و مدحي براي شيخ مفيد است.
لازم است اشاره شود که طبرسي نمي توانسته بي واسطه از شيخ مفيد نقل کند و بايد واسطه اي در بين باشد که طبرسي آن را ناگفته رها کرده است. البته در ابتداي کتاب احتجاج آمده است: « بيشتر رواياتي که آورده شد بدون سند هستند، زيرا اجماعي اند و يا طبق آن، ادله ي عقلي وجود دارد و يا آن قدر بين مخالف و مواقع مشهور است که ديگر نيازي به سند نيست. »
گفتني است در مورد توقيع منتسب به شيخ مفيد هيچ کدام از اين سه دليل وجود ندارد. اولاً اجماع نظري در مورد آن وجود ندارد، زيرا چنانچه بيان شد در هيچ کدام از کتاب هاي زندگي نامه علما و رجال که قبل از طبرسي تأليف شده، اثري از آن نيست و روشن است که حتي شهرتي نيز در اين مورد وجود نداشته است (5) و هيچ دليل عقلي نيز بر وقوع آن نيست. البته به طور قطع نزد طبرسي يکي از اين ادله بوده است اما براي ما چنين چيزي ثابت نيست.
مرحوم آية الله خوئي در اين مورد مي نويسد: « حتي اگر براي شيخ مفيد قرايني وجود داشته است که اين توقيع مقدسه صادر شده باشد، ما چنين جزمي نداريم. » (6) زيرا شيخ مفيد نه نائب خاص امام بوده و نه باب او، لذا نمي توان به آنچه او جزم کرده است يقين داشت، زيرا چه بسا اگر به آن قراين پي مي برديم براي ما چنين جزمي حاصل نمي شد؛ به خلاف نايب و نماينده خاص امام که لازمه ي نيابتش، حجيت قولش در مورد آنچه از امام نقل مي کند است و احتمال خطا و غفلت نيز در مورد آن نمي رود. امام عسکري (عليه السلام) در نصب جناب عمري و پسرش چنين مي فرمايد: « عمري و فرزندش ثقه هستند. پس هر چه از من به تو نقل کردند در واقع از من بوده است و هر چه گفتند از من گفته اند »، هر چه عثمان (نائب اول) مي گويد، از او بپذيريد و اوامرش را فرمانبرداري و کلامش را قبول کنيد که او جانشين امام شماست. » (7)
تشريف عده اي از علما، فقها و اتقياي بزرگوار به ديدار امام زمان (عليه السلام) و سعادت درک محضر شريفش نيز به معناي نيابت و يا سفارت از سوي آن حضرت نيست، بلکه نتيجه پاکي آنان از گناهان و هواهاي شيطاني و حيواني است. حتي در برخي روايات آمده است که مانع ميان ما و ائمه (عليهم السلام) گناهان و اعمال زشت ماست.(8) شيخ صدوق در کمال الدين تشرف عده ي زيادي را در زمان غيبت صغري نقل مي کند با آن که آنان ادعاي نيابت و سفارت نيز نکرده اند.
البته در اين جا نامه ي حضرت به نايب چهارم، جناب سمري، مطرح مي شود که حضرت در آن مي فرمايد: « هر کسي قبل از خروج سفياني و صيحه آسماني ادعاي مشاهده نمود دروغ گو و افترا زننده است. »
گفتني است اين نامه مبارک امام (عليه السلام) بنابر فهم علماي بزرگ، همانا ادعاي نيابت خاصه امام است و شاهد مطلب نيز صدور آن در هنگام وفات جناب سمري است که امام (عليه السلام) در آن مؤمنان را به وفات سمري تسليت مي دهند و اعلام مي کنند که شش روز بيشتر به وفات او نمانده و به سمري امر مي فرمايد که جانشين معين نکند، زيرا غيبت کامل ( کبري ) شروع شده است و ديگر ظهوري نيست، تا اين که خدا اذن دهد. پس همه ي اين ها قرينه اي است که توقيع مذکور در مورد تکذيب ادعاي نيابت و سفارت بعد از جناب سمري است.(9)
در واقع امام زمان (عليه السلام) در آخرين توقيع، خبر از آينده مي دهند که عده اي دروغ گو، ادعاهايي خواهند کرد. و در طول زمان تا به امروز صدق اين خبر آشکار شده است و يکي از معجزات آن حضرت مي باشد.
پي نوشت ها :
1.تمامي اين اشخاص در کتاب کمال الدين و تمام النعمة، ص 483-494 نام برده شده اند.
2. به نقل از : شيخ طوسي، الغيبة، ص 255
3.گفتني است دو نامه منسوب به امام زمان (عج) خطاب به شيخ مفيد در کتاب احتجاج، ج2، ص 497-499 موجود است.
4.ابن شهر آشوب، معالم العلماء، ص 25.
5.در کتاب لؤلؤ البحرين، ص 367 از ابن طريق حلي در رساله نهج البلاغه نقل شده که شيعيان تمامي توقيعات را نقل کرده و آن را قبول دارند.
6.سيد ابوالقاسم خوئي (آية الله)، معجم رجال الحديث، ج17، ص 209
7.شيخ طوسي، الغيبة، ص 216
8.دلائل الامامه، ص 297
9.همان، ص 242
سند، شيخ محمد؛ (1391) نيابت امام زمان (عج) در دوران غيبت، ترجمه احمد خوانساري، قم: مؤسسه بوستان کتاب، چاپ اول