اگر بچه دار بشوید؟ اگر هم شدیم شاید بیشتر پابندش کند
خانهشان یک واحد آپارتمان ۲۵ متری در یک محله متوسط شهر است که بابتش ۵ میلیون پول پیش و ۵۰۰ اجاره میدهند. وسایلشان را هم از خانه مجردی همسرش آوردهاند. راستش را بخواهید محمود همسرش نیست، اما به همه یکدیگر را اینطور معرفی میکنند. سهیلای ۲۵ ساله ۶ سال است که از شهر خود برای تحصیل بیرون آمده و هنوز مشغول به تحصیل است. او مثل دیگر خانمهای شاغل، در خرج خانه سهیم است، معلم سرخانه میشود، جزوه کنکور مینویسد، پایاننامه مینویسد و از این قبیل کارها.
محمود هم که مثلاً نقش شوهرش را بازی میکند، آن هم بدون عقد رسمی یا حتی صیغه محرمیت، تازه درسش تمام شده است و نقشهکشی میکند. ظاهر زندگیشان مثل یک زوج جوان قانع است؛ آنها جز با دوستان همسن و سال خودشان که رابطهشان را همین طور که هست پذیرفتهاند، با هیچ بزرگتری از خانواده رابطه ندارند.
«رفتیم که با هم زندگی کنیم؛ فقط همین.»!
وقتی میپرسم: «چطور تونستی زندگیت را اینطور تعریف کنی؟ اگر ولت کنه؟» میگوید: «مگه زن و شوهرها طلاق نمیگیرند؟»
- اگر بهت خیانت کنه؟
- اگر بچهدار بشوید؟
نمیشیم. اگر هم شدیم، شاید بیشتر پابندش کنه. خدا بزرگ است!- حق و حقوقت چی میشه؟
خواهرم عقد کرد؛ ۸ سال هم با شوهرش زندگی کرد. وقتی به خاطر خیانت شوهرش خواست جدا بشود، ناچار شد تمام حقوقش را ببخشد. مهریهاش را بخشید و نفقهاش را هم که مدتها بود نگرفته بود، ندیده گرفت تا فرزند ۷ سالهاش را به او بدهند. فرض کن من هم بعد از ۸ سال زندگی یک چیزی شبیه او بشوم. مگر عقد کردن تونست جلوی همه مشکلاتشان را بگیرد؟- شما به محرم و نامحرم و تعهد و شرعیات اعتقادی ندارید؟
خوب که فکر کنید میبینید من و محمود در پیشگاه خدا باهم قرار گذاشتهایم باهم باشیم و به هم کمک کنیم و به هم خیانت نکنیم. فقط مبلغ تعیین نکردهایم که اسمش بشود صیغه. تعهداتش همان است، فقط فارسی است. هر وقت هم یکدیگر را نخواهیم، یا یکی از ما خسته شود، میتواند بی قشونکشی و شکایت و زجر دادن دیگری برود.- اگر تو پایبند شدی و محمود خواست برود چی؟ فکر نمیکنی با این کار باختی و نامت را لکهدار کردهای و در عشقت هم شکستخوردهای؟ چطور میتونی پیش خانوادهات برگردی؟
این سوالات را که میپرسم به فکر فرو میرود، آهی میکشد و میگوید: «فعلاً دارم در لحظه زندگی میکنم، بهتر است به چیزی فکر نکنم، وگرنه دیوانه میشوم.»
سالها دور از خانه
وقتی فرزندان از خانه بیرون میروند تا سالهای متمادی برای تحصیل مستقل باشند اتفاقات و تجربیات زیادی منتظر آنهاست. یکی از این تجربیات ممکن است پدیده همخانگی باشد.در این پدیده، دختر و پسر و یا زن و مرد مجرد به عنوان همخانه با یکدیگر زندگی میکنند، بی آنکه میان آنها پیوند زن و شوهری باشد. در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهشیافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل میگیرد.
در دنیای غرب بیرون رفتن فرزند بالغ از خانه و استقلال او و هرگز بازنگشتن به خانواده امری عادی تلقی میشود، اما در ایران پیوندهای خانوادگی همیشه وجود دارد و مشکل همخانهها وقتی آغاز میشود که یکی آهنگ بازگشت پس از تحصیل یا مأموریت را میکند.
در این موارد اغلب خانواده از همخانه شدن فرزندشان با جنس مخالف اطلاعی ندارند و فشار اجتماعی ناشی از این سبک زندگی سبب میشود اغلب این زوجهای موقت خود را زن و شوهر معرفی کنند.
علی احمدی، وکیل و مشاور حقوقی خانواده در مورد این نوع ازدواج و پیامدهای حقوقی آن به دخت ایران میگوید: «چنین رابطهای زنا تلقی میشود و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست.»
در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بیآبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمیرود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابلاثبات نیست.
در این میان فرزندان بیپدر و بی خانوادهای باقی میمانند که نه آنها از والدین ارث میبرند و نه والدین از آنها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمیگیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتملتر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکستخورده و بلاتکلیف باقی میماند.
گریز از خانواده و مقررات
دکتر روحانگیز لطیفی، جامعهشناس در مورد این نوع رابطه که بیشتر در شهرهای بزرگ و به صورت نادر دیده میشود به دخت ایران میگوید: «این پدیده میان مهاجران جوانی که به دلایلی از شهر خود دور شده و جدا از خانواده به سر میبرند دیده میشود و دختران دانشجو یکی از گروههایی هستند که جلب این نوع زندگی میشوند.»وی میافزاید: «فشار خانواده و مقررات سخت و محدودکننده از یک سو، و دوران زندگی مجردی که دور از هر کنترلی است برای دختران جوان از سوی دیگر سبب میشود بازگشت به خانه برای آنان گزینه جذابی نباشد و برخی از این گروه وقتی اندک استقلالی پیدا میکنند ترجیح میدهند به شهر خود برنگردند. وقتی عرصه بر این گروه تنگ شود، یا به دامان مردان کامل و متأهلی میافتند که از روی تنوعطلبی به دنبال تجربههای جدیدی هستند و از نظر مالی آنان را تأمین میکنند، یا به دنبال عشق خارج از تعهد جوانانی میروند که آنان را به زندگی زیر یک سقف، اما بدون تعهد دعوت میکنند.»
این مشاور خانواده میافزاید: «چنین افرادی معمولا در خانه پدری نیز امکان مناسبی برای ازدواج ندارند، زیرا محیط کوچک و محدودی دارند که گزینههای زیادی پیش رویشان نمیگذارد.»
دکتر لطیفی تاکید میکند: «اغلب دختران این زندگی را تجربه مقدماتی برای زناشویی واقعی و یک رابطه پایدار میدانند و خیلی زود به زوج خود دل میبندند، در حالی که مردان پدیده هممانی یا همخانگی با یک زن را به عنوان تفریح و ارضای جنسی محدود و زماندار حساب میکنند که هر وقت موقعیت بهتری دست داد میتوانند از آن جدا شوند.»
وی میافزاید: «تفاوت زن و مرد در این رابطه این است که زن عاطفی برخورد میکند و مرد جنسی و در نتیجه مرد عاقبت به دنبال غریزهاش میرود، ولی زن لطمه میبیند»
تکرار تجربه تلخ
این پژوهشگر و استاد دانشگاه به دخت ایران میگوید: «طبق تجربیات و مصاحبههایی که با مراجعان خود داشتهام، چند آسیب این دختران را تهدید میکند. لطمه عاطفی ناشی از جدایی، تکرار تجربههای تلخ با ورود به رابطههای مشابه برای یافتن زوج مناسب و عادت به تنوع در ارتباط جنسی، از دست دادن امکان ورود به یک تاهل رسمی، و بلاتکلیفی فرزندان ناخواسته یا حتی خواسته این ازدواج که شرعا و قانونا پدری ندارند و در مجموع رابطهای که دختران بازنده آن هستند.»سمیه دختری بازمانده از چنین ارتباطی است. او که اکنون ۴۰ سال دارد میگوید: «دانشجو بودیم و رویاهای زیادی در سر داشتیم. با یکی از دانشجویان دوست شدم و به خاطر مشکلاتی که در خوابگاه داشتم و بیپولی مرا دعوت کرد که با او زندگی کنم. یک خانه یکخوابه با پول پدرش اجاره کرده بود و هر وقت والدینش میآمدند، باید به خوابگاه میرفتم. روزها باهم نقشه میکشیدیم که بعد از اتمام تحصیل چه کارهایی خواهیم کرد. اما همه اینها خواب بود! من بعد از تحصیل کاری پیدا کردم و موردهای احتمالی ازدواج را از خود راندم، اما او وقتی موقعیت شغلی خوبی پیدا کرد، بعد از ۷ سال، به دنبال یک دختر پاک رفت. حالم بهم میخورد وقتی یادم میآید که گفت: «خانوادهام میخواهند با یک دختر پاک و نجیب ازدواج کنم.»
سمیه حالا افسرده شده است و دیگر به زور کار میکند. تا حالا چند بار اقدام به خودکشی کرده است و نمیداند آیندهاش چه خواهد شد.
دکتر لطیفی، جامعهشناس در تحلیل روابط زن و مرد میگوید: «در جامعه ما به بکارت و دستنخوردگی زن اهمیت داده میشود و زن نمیتواند وارد رابطههای متعدد شود، این کار هم از نظر اجتماعی و هم از نظر روحی به او لطمه میزند.»
در چنین وضعی زن نمیتواند وارد سبک همخانگی شود و آینده زناشویی خود را نیز حفظ کند، اما مرد میتواند هم زن خود را به طور قانونی داشته باشد و زندگی و فرزندانش را حفظ کند و هم دختری را با امکاناتی که دارد مدتی ملعبه دست خود کند بی اینکه برای او خطایی بیبازگشت به حساب بیاید.
مردان رابطه خود را ترمیم میکنند، اما زنان شکستخورده واقعی این رابطههای خارج از چارچوب هستند.
این جامعهشناس میگوید: «الگوی نارضایتی زن و مرد از رابطه، اکنون از نارضایتی عاطفی به نارضایتی جنسی تغییر یافته است و تنوعطلبی جنسی در میان جوانان زیاد شده است. جهان گستردهای که ارتباطات، پیش روی جوان ایرانی قرار داده است مانند کسی است که با یک کارت خرید محدود به فروشگاه بزرگی برود. او هرچه خرید کند، باز هم گزینههای بیشتری دارد.»
وی به دخت ایران میافزاید: «متاسفانه کمالطلبی والدین نسل گذشته در تربیت فرزندان امروزی سبب شده است هرچه میخواستند در دسترسشان باشد. آنان برای کمی ریاضت جنسی و اقتصادی تربیت نشدهاند.
وی رنگ باختن باورهای دینی در دیدگاه نسل جدید و تعارضات بین جامعه و دستگاه فرهنگساز را دلیل دیگر بیهنجاری پدید آمده نزد برخی از جوانان میداند که گسترش رسانههای دیجیتال و ماهواره نیز بدان دامن میزند.
«من به عنوان یک جامعهشناس و مشاور به خانواده و دولت هشدار میدهم اگر برای تسهیل ازدواج جوانان فکری نشود و این تهدید با ساماندهی ازدواج جوانان و دادن حق انتخاب به جوانانی که فکر میکنند زوج خود را پیدا کردهاند و خارج از سختگیریهای خانواده و قیود آنان میتوانند زندگی مشترک بسازند، تبدیل به فرصت تقویت خانواده نشود، دور نیست که الگوی سنتی خانواده و چارچوبهای آن کمرنگ شود.»
وی میافزاید: «در صورت مدیریت مدبرانه نیاز جوانان و فراهم کردن امکان ازدواج زودرس و شرعی و قانونی، زن و مرد میتوانند با ازدواجی توافقی و در چارچوب شرع و قانون همخانگی خود را ثبت کنند و رسماً زن و شوهر شوند و فرزندان آنان نیز طبق قوانین مورد حمایت قانون و خانواده قرار بگیرند. آموزش این خانواده و توانمندسازی آن طی سالهای اولیه زندگی و آموزش کارآفرینی و مهارتهای زندگی به این زوجهای جوان در کنار فعالسازی شبکههای اجتماعی برای تجهیز اولیه زندگی آنان میتواند سبکی نو از زندگی خانوادگی سریع، آسان، قانونمند و به دور از پیچیدگیهایی چون تعیین مهریه سنگین، جهیزیه چند ده میلیونی و چشم و هم چشمیهای رایج در ازدواج ا:۸.۹جاد کند.»
شعار آنها که از ازدواج به هم خانگی پناه بردهاند.
یک بار بله گفتن یک عمر سوختن
«هزینه آب، برق، گاز، تلفن، خورد و خوراک، بچه، پوشاک، مسکن و قرتی بازیهای خانم از جمله کم و زیاد کردن اندازه دماغ و چیزهای دیگر بعد از هزار یک النگ و دولنگ دیگر که به عنوان مراسم مسخره ازدواج از آن نام میبرند، میافتد گردن آدم! همراه یک طوق لعنت که نشانش یک حلقه است.»اگر به پشت سر نگاه کنی و پشیمان شده باشی که هیچ! با این مهریههای نجومی سنگ میشوی!"
اینها حرفهای حمید است. کسی که در ۳۵ سالگی با دختری که دوستش است زندگی میکند و دخترک فقط به این امید با او راه آمده است که یک روز ازدواج کند. اما حمید میگوید: این مشکل خودش است. خوشبینی زیادی یک بیماری است که من درمانش را بلد نیستم. من از اول مواضعم را روشن واضح به سیما گفتهام.
سیما نیز ۳۵ ساله است و بعد از اینکه پدرش فوت کرده و خانه که میراث او بوده تقسیمشده، از خانواده جدا شده است.
حمید میگوید: «من شاغل هستم اما درآمد زیادی ندارم. بیپرده بگویم احساس بدی دارم وقتی قرار باشد فقط به خاطر رابطه جنسی همه نیازهای معقول و غیرمعقول یک زن را تأمین کنم و دست آخر اگر با او سازگار نباشم، بیفتم به التماس به دست و پای قاضی که بیاید قضیه را به خوبی و خوشی ختم کند.»
میخواهم از همه اینها پیشگیری کنم به علاوه اینکه واقعاً چه کسی فکر میکند یک مرد در این جامعه باید برای تأمین نیازهای جنسی خود این همه هزینه بدهد؟! بدون این دنگ و فنگ ها هم میشود راضی زندگی کرد. ما باهم قول و قرار داریم که مراقب هم باشیم و نیازهای هم را برآورده کنیم اما تا آنجا که راغب باشیم و در توانمان باشد و وقتی از هم خسته شدیم هیچ قلدر بازی در کار نیست. هرکس راه خودش را می رود. حسابوکتاب هزینهها و وسایل خانه را هم داریم و قرار است برسرآن هنگام جدایی توافق کنیم. اما فعلاً که تجربه بدی نبوده است. خصوصاً که من رسماً گفتهام تعهد ندارم به کسی نگاه نکنم و حتماً هر شب به خانه بیایم و کسی قرار نیست سر این چیزها آن یکی را بازخواست کند.
خانواده را نمیشناسند
سهیلا معروفی روانشناس در تحلیل سخنان این جوان میگوید: «چنین افرادی برداشت درستی از خانواده و کارکردهای آن ندارند، خیلی دیر به بلوغ فکری لازم برای تعهد و مسئولیتپذیری ازدواج میرسند و از آن میگریزند زیرا یک الگوی موفق در مورد ازدواج و خانواده تجربه نکردهاند.»وی میگوید: تحقیقات نشان داده است زنان در چنین رابطههایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی میشوند و چنین روابطی زودتر از ازدواجهای رسمی و شرعی از هم میپاشد.
خیلی از این افراد گریخته از خانوادههایی سختگیر هستند و برخی نیز وابسته به خانوادههایی هستند که با گرایش به سبک زندگی غربی سالها است در خانوادهای زندگی کردهاند که به ارزشهای دینی و اجتماعی احترام نمیگذارند و در نتیجه بر خود فرض نمیدانند که رابطه خود را در چارچوب مشخصی از شرع و قانون تعریف کنند.
وی میافزاید:« کارکرد اصلی خانواده رسیدن به تکامل روحی و معنوی انسان است. تکاملی که انسان را در جایگاه مرد به عنوان پشتیبان قدرت و ثروت، زن به عنوان پناهگاه عاطفی و روحی، و زن و شوهر به عنوان پدر و مادر قرار میدهد. مرتبه اخیر انسان را یک مرحله از خود دورتر میکند و بالاترین مسئولیت اجتماعی یعنی تداوم جامعه و بقای نسل را بردوش وی میگذارد.»
این روانشناس معتقد است کسانی که چنین سبکی از زندگی همخانگی فاقد پیوند را انتخاب میکنند کارکردهای خانواده را باور ندارند زیرا نزد نزدیکان خود تجربه نکردهاند.
گاه نیز تنوعطلبی و تمایل به سبک زندگی مجردی آنان را از تقید ازدواج گریزان میکند. برخی از این افراد پنهانی صیغه میکنند و گروهی نیز حتی خورد را مقید به این کار نیز نمیکنند.
این مشاور خانواده همچنین به موارد اشاره میکند که« زنانی مراجعه کرده بودند که با فرزندان خانوادههایی از طبقه اجتماعی دیگر درگیر رابطه عاطفی شده بودند. خانوادههایی که نقشه از پیش تعیینشدهای برای پسرشان داشتند که سبب میشد هرگز عروس پنهانی در آن چارچوب نگنجد. چنین روابط عاطفی میتواند زندگی زناشویی پنهانی جوانان را سبب شود و اگر خانواده مقتدر و فرزند به آنان وابسته باشد، نمیتواند مدت زیادی در این رابطه باقی بماند و دختر با شکست سنگین روحی روانی بازمیماند.»
قانون در مقابل همخانگی
کسانی که به همخانگی بدون حمایت شرع و قانون تن میدهند بیشک به مشکلات و تنگناهایی دچار هستند که ناچار میشوند خود را درنا امنترین وضعیت زناشویی قرار دهند اما برخی از زنانی که به چنین ارتباطی تن میدهند تصور میکنند اگر زوجشان به آنان وفادار نبود میتوانند سهم خود را از زندگی طلب کنند اما واقعیت چیز دیگری است.فلک دین کارشناس ارشد حقوقی در مورد قوانین خانواده در حقوق مدنی و شرعی میگوید:« در قانون خانواده زن و مرد میتوانند با بستن عقد موقت به هم محرم شوند ولی حتی رابطهای که وجه شرعی را نیز رعایت کرده باشد و صیغه را جاری کرده باشند، بدون ثبت و رسمیت بخشیدن به آن تکالیف حقوقی برای زوجه و فرزندش مترتب نمیشود.»
در ماده ۲۱ قانون حمایت از خانواده از محوریت نکاح دائم در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران در جهت محوریت و استواری روابط خانوادگی یادشده و مورد حمایت قرار گرفته است، اما نکاح موقت را تابعی از موازین شرعی و مقررات قانون مدنی ذکر نموده و ثبت آن را در سه مورد؛ باردار شدن زوجه، توافق طرفین و شرط ضمن عقد الزامی دانسته است. این الزام متوجه زوج بوده و در خارج از موارد مزبور، ولو با تحقق ازدواج موقت- ثبت آن الزامی م:.۷:سوب نخواهد شد!
لذا تکالیف آن وقتی الزامی میشود که یکی از موارد نامبرده بر آن مترتب باشد.
این کارشناس حقوقی میافزاید: زن و مردی که میخواهند باهم زیر یک سقف زندگی کنند اگر بخواهند صیغه را جاری کنند اما به زبان عربی بلد نباشند میتوانند به زبان خودشان آن را بخوانند. قصد بودن با یکدیگر و رضایت داشتن از آن، شروط این رابطه میتواند در این صیغه قید شود اما آنچه حتماً ضروری است تعیین مهریه و مدت رابطه است که باید از همان ابتدا مشخص باشد.
اگر مدت در نکاح ذکر نشود و معلوم باشد که مقصود نکاح منقطع بوده است عقد نکاح باطل است ولی اگر قصد طرفین معلوم نباشد ظاهر دائم بودن نکاح است. در منقطع ذکر مهر از شرایط صحت نکاح است و عدم ذکر آن یا بطلان مهر برخلاف ازدواج دائم موجب بطلان عقد نکاح میشود.
وی میافزاید: «در این نوع ازدواج نفقه زن بر عهده شوهر نیست مگر اینکه شرط کرده باشند و در نکاح منقطع برخلاف ازدواج دائم زوجین از یکدیگر ارث نمیبرند هر چند در این مورد نظرات مختلفی از سوی فقهای عظام ذکر شده است ولی نظر اقوی عدم ارثبری است حتی اگر شرط شده باشد.»
در نکاح منقطع٬ زوجین از هم ارث نمیبرند و فرزندان حاصل از ازدواج موقت٬ بر ثبت شدن قانونی و محضری ازدواج٬ حقوقی درست همانند فرزندان حاصل از ازدواج دائم دارند٬ یعنی فرزندان مشروع پدر شناخته میشوند٬ پدر موظف به دادن نفقه و نگهداری آنان است و از پدر ارث میبرند. اما مساله اینجاست که با توجه به عدم ثبت محضری ازدواج موقت در اکثر موارد، جاری شدن صیغهٔ آن توسط زوجین یا عاقدان گم نام و فاقد دفتر، اثبات نسب برای فرزند حاصل از ازدواج موقت بسیار مشکل و اکثراً غیرممکن خواهد بود. در حال حاضر به وفور شاهد بی شناسنامه ماندن این فرزندان یا تضییع حقوق آنان مانند ارث هستیم.
فلک دین میگوید: «در ازدواجی که زن و مرد عامدتا بدون هر گونه قیودات شرعی و ثبت قانونی تن به رابطه دهند این نوع رابطه نه شرعی، نه عرفی و نه قانونی به حساب میآید و اساساً نام ازدواج نمیتوان بر آن نهاد و یک رابطه غیرشرعی است که قانون از آن و فرزند حاصل از آن هیچ حمایتی نمیکند.
در چنین حالتی رابطه نسبی و سببی بین زن و مرد و فرزند حاصل از رابطه وجود ندارد و طبیعتاً فرزند شناسنامهای بدون نام پدر و هم نام مادر خواهد داشت و نسب خود را تنها از خاندان مادری میگیرد.»
وی میافزاید: «گرچه در صیغه یا عقد دائم رضایت ولی دختر تا سن ۱۳ سال شرط است و در مورد پسر نیز تا رسیدن به سن قانونی که ۱۸ سال تعیین شده است این رضایت الزامی است اما اگر دختر و پسری بدون این اجازهنامهها قصد ازدواج داشته باشند باید در دادگاه درخواست خود را اعلام کنند و در صورت موافقت دادگاه ازدواج کنند.»
« اما اگر هیچ یک از این موارد را لحاظ نکنند، در قرارداد صیغه کتبی یا با حضور شاهد و عاقد باهم پیوند ازدواج ببندند گرچه مرتکب اشتباه، و تخلف شدهاند اما عقد شرعی آنها باطل نمیشود و فرزندان این رابطه نیز به رسمیت شناخته میشود.»
این کارشناس حقوقی میگوید:« در مورد مادران مجردی که از چنین رابطهای با فرزندی بدون پدر خارج میشوند باید گفت: اگر این زن و مرد مجرد باشند ۱۰۰ ضربه شلاق برای هر یک از آنان اجرا شود.»
وی تاکید میکند: «در صورتی که زوجین خالی از موانع نکاح باشند، آثار حقوقی نکاح تنها از زمان ثبت ازدواجشان بر آنان و فرزندانشان مترتب میشود.»
وی توصیه میکند:« جوانانی که منع ازدواج ندارند حتی اگر به نیت زناشویی موقت باهم زیر یک سقف می روند برای اینکه تحت حمایت قانون قرار گیرند حتماً قبل از شروع رابطه قرار ازدواج خود را به صورت توافقی و کتبی در یک توافقنامه مکتوب و با شرایط قیدشده در مورد ازدواج موقت به امضای هردو طرف برسانند که به هر حال سندی از رابطهشان داشته باشند که جلوی آثار سوء بعدی را بگیرد.»
راههای بهتر
دوری از راهکارهای هیجانی و مشورت با نهادهای مشاورهای و تسهیلکننده ازدواج میتواند جلوی بسیاری از پشیمانیها را بگیرد.بد نیست بافکر کردن به همه موارد ذکرشده و دهها مشکلی که در این مجال فرصت طرح آن نبود، وقتی میخواهیم با کسی زیر یک سقف برویم به زمانی فکر کنیم که قانونی که روزی از آن گریختهایم دیگر چترش را روی سر ما پهن نمیکند.
حتماً راهها بهتری هم هست.
منبع مقاله : دخت ایران
/ج