آ

بسم الله ارحمن الرحیمبا سلام وخسته نباشیدبنده یک...

بسم الله ارحمن الرحیم با سلام وخسته نباشید بنده یک مشکل جدی پیدا کردم. من مدت زیادی به مشکل استمنا دچار بودم(از سن بلوغ) و 1.5 سال پیش فشار زیادی به من آورد و حال روانیم بهم ریخت و دلدرد گرفتم با مادرم رفتم دکتر برای دلدردم دارو داد بعدش یکروز تنهایی رفتم دکتر گفتم این مشکل رو دارم و حال روحیم خوب نیست گفت نگران نباش و قرص کلومیپرامین بهم داد.اون زمان من شبها دمنوش استخودوس وگیاهی میخوردم خلاصه شب شد من یک قزص خوردم خوابیدم تو سرم احساس عجیبی میکردم سنگین خوابیدم صبح ساعت 11صدام زدن از جام نمیتونستم بلند شم و کل بدنم خشک شده بود داشت نفسم بند میومد به زور رفتم آب بخورم حتی نتونستم آب بخورم اومدم به مادرم گفتم رفتیم بیمارستان به زور راه میرفتم احساس میکردم خون به مغزم نمیرسه. دکتر عکس از قفسه سینم گرفت گفت هیچی نیست وقرص تقویتی داد اصلا حال مغزیم خوب نبود ونمیتونستم چیزی به خانوادم بگم خانوادم هم گفتن بریم خونه.بعد از اون من مشکل گنگی و هوشیاری داشتمو اصلا حالم خوب نبود و بیتفاوت نسبت به اتفاقات.خانوادم هم بی تفاوت تر. رفتم همون دکتر که به من قرص داد اونم هیچکاری نکرد همش میخوابیدم وحالم اصلا خوب نبود وخانواده منو تحت فشار میزاشت که چرا اینجوری هستی ولی من حالم اصلا خوب نبود و نمیتونستم جواب بدم بعد از اون هر هفته دکتر بودم دکتر اعصاب وروان قزص های افسردگی رو شروع کرد و من با خوردن اونها بدتر میشدم که اصلا نخوردم . خلاصه الان مشکل هوشیاری دارم. چند تا دکتر رفتم فقط قرص افسردگی داده.
شنبه، 16 مرداد 1395
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سید نصیر کتابی
موارد بیشتر برای شما

آ

بسم الله ارحمن الرحیمبا سلام وخسته نباشیدبنده یک...

آ ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 24 ساله )

بسم الله ارحمن الرحیم
با سلام وخسته نباشید
بنده یک مشکل جدی پیدا کردم.
من مدت زیادی به مشکل استمنا دچار بودم(از سن بلوغ) و 1.5 سال پیش فشار زیادی به من آورد و حال روانیم بهم ریخت و دلدرد گرفتم با مادرم رفتم دکتر برای دلدردم دارو داد بعدش یکروز تنهایی رفتم دکتر گفتم این مشکل رو دارم و حال روحیم خوب نیست گفت نگران نباش و قرص کلومیپرامین بهم داد.اون زمان من شبها دمنوش استخودوس وگیاهی میخوردم خلاصه شب شد من یک قزص خوردم خوابیدم تو سرم احساس عجیبی میکردم سنگین خوابیدم صبح ساعت 11صدام زدن از جام نمیتونستم بلند شم و کل بدنم خشک شده بود داشت نفسم بند میومد به زور رفتم آب بخورم حتی نتونستم آب بخورم اومدم به مادرم گفتم رفتیم بیمارستان به زور راه میرفتم احساس میکردم خون به مغزم نمیرسه.
دکتر عکس از قفسه سینم گرفت گفت هیچی نیست وقرص تقویتی داد اصلا حال مغزیم خوب نبود ونمیتونستم چیزی به خانوادم بگم خانوادم هم گفتن بریم خونه.بعد از اون من مشکل گنگی و هوشیاری داشتمو اصلا حالم خوب نبود و بیتفاوت نسبت به اتفاقات.خانوادم هم بی تفاوت تر.
رفتم همون دکتر که به من قرص داد اونم هیچکاری نکرد همش میخوابیدم وحالم اصلا خوب نبود وخانواده منو تحت فشار میزاشت که چرا اینجوری هستی ولی من حالم اصلا خوب نبود و نمیتونستم جواب بدم بعد از اون هر هفته دکتر بودم دکتر اعصاب وروان قزص های افسردگی رو شروع کرد و من با خوردن اونها بدتر میشدم که اصلا نخوردم .
خلاصه الان مشکل هوشیاری دارم. چند تا دکتر رفتم فقط قرص افسردگی داده.


مشاور: دکتر علیرضافیروزفر

با سلام اختلال هوشياري و سرگيجه و عدم تعادل بدني بايد بررسي بيشتري شود. كم خوني هاي حاد مثل خونريزي هاي گوارشي ، كمبود برخي مواد عالي مانند ويتامين ب ١٢، اختلالات انعقادي و.... ميتواند علل جدي در اين مورد باشد. توصيه ميشود داروهاي قبلي همچنان مصرف شوند و موارد فوق نيز با مراجعه به متخصص داخلي يا متخصص داخلي اعصاب حتما بررسي شود. همچنين در رابطه با استمنا بايد گفت كه باعث انزال زودرس و پيري زودرس و كاهش ميل جنسي در روابط زناشويي ميشود. از نظر طبي نيز با اختلالاتي نظير كاهش توجه، كاهش انرژي، افزايش خشونت، اختلالات عصبي همراه است. حضرت اميرالمومنين(ع) ميفرمايند اگر نفس خود را به كار نگيري، او تو را به كار ميگيرد. همچنين مواردي مانند فيلم و عكس كه باعث چنين امري ميشوند نيز از خود محروم كنيد



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.