ناشناس
سلامبدون مقدمه وارد موضوع میشم، من دانشجو ام از نظر...
سلام
بدون مقدمه وارد موضوع میشم، من دانشجو ام از نظر مالی قدرتی ندارم، از طرفی پسر کوچک خانواده هستم، خونواده ام به داداشم که از من بزرگتره بخاطر زیبایی وشوخ طبعی بیشتربها دادن مثلا در سن بیست سالگی واسش ماشین خریدن، اون این فرصت و پیدا کرد با همون سرمایه کم، حالا ماشین نو بخره واسه خودش، من که تازه در حال گرفتن گواهی نامه هستم ماشین قبلیشو چند ماه خاک خورد همین که من کلاسا عملی آموزشگاه هم شروع شد که نیاز داشتم فروختن،منظورم تبعیض خونواده ام بود. اينا یه طرف مشکل ديگه اینه که من از بچگی با یکی از دخترای فامیلمون دوست بودم از همون بچگی عاشق هم بودیم، حالا چون داداشم به سن ازدواج رسیده اون سه سال بزرگتره از طرفی دختر فامیلمون هم چون دخترا زودتر ازدواج میکنن،مامانم اینا میگن که میخوان واسه داداشم برن خواستگاری. عشق من با اینکه میدونن که من عاشقشم، ولی مامانم میگه که من بچه ام هنوزخیل. روم فشاره نمیدونم چطوری واسه داداشم باید برم خواستگاری عشق خودم،
تو رو خدا راهنمایی کنید
مشاور: خانم صالحی
با سلام خدمت برادر عزیزم... فکر کردن به تبعیضی که در خانواده اس یا گذشته چنین و چنان بوده در حال حاضر کمکی به زندگی ات نمی کنه شاید افکار و احساسات درست باشه اما باید از خودت بپرسی در حال حاضر این افکار چه خدمتی به من می کنن جز اینکه انرژی و وقتت رو می گیره و از زندگی واقعی دورت می کنه. بنابراین سعی کن با عمل به خانواده ات ثابت کنی که پسر توانمند و عاقلی هستی نه به قول اونها بچه... سعی کن غیر از مسوولیت اصلی ات که درس خوندن هستش تو خونه هم مسوولیت هایی رو هر چند کوچیک به عهده بگیری و به نحو احسن انجام بدی. کنار تحصیل یا ایام تعطیل کار پاره وقت رو شروع کن تا بتونی استقلال مالی پیدا کنی و اگر این کار پاره وقت یک کار فنی باشه بسیار بهتره که در آینده اگه به دلیل شرایط جامعه نتونستی کاری مرتبط با تحصیلاتت پیدا کنی حداقل یک کار فنی بلد باشی. در مورد ازدواج فکر نمی کنم الان زمان مناسبی باشه... چون هنوز استقلال مالی و شغلی نداری. درست ناتمامه. شاید سربازی هم نرفته باشی.. وضعیت زندگی ات به شرایط با ثباتی نرسیده. ضمن اینکه برای ازدواج بلوغ جنسی، جسمی، هیجانی و روانی باید اتفاق افتاده باشه که سن 22 به نظر میرسه هنوز تمام این بلوغ ها اتفاق نیوفتاده. بنابراین اولا مهارت های لازم رو کسب کن و بعد با اقتدار و اطمینان جلو برو تا زندگی موفقی داشته باشی. اما در مورد دختر مورد علاقه ات... اینکه از بچگی عاشقش بودی دلیل نمیشه همسر خوبی هم برای هم باشین. توی خلوت خودت بشین و چند تا سوال صادقانه از خودت بپرس. ایا این علاقه واقعی هستش یا یه احساس فامیلی و عادته؟ آیا این علاقه دو طرفه است؟ چقدر اون دختر به معیارهای ازدواجت نزدیکه (معیارهات رو لیست کن). تو چقدر معیارهای همسر مورد علاقه اون دختر رو داری؟ آیا فقط یه عشق کورکورانه است یا منطق و عقل هم پشتشه... اگر در نهایت به این جمع بندی رسیدی که واقعا بهش علاقه مندی. احساس و نظرت رو صادقانه با برادرت و خانواده ات مطرح کن. البته در نهایت اون دختر حق انتخاب داره بین تو و هر خواستگار دیگه ای. امیدوارم بهترین ها برات اتفاق بیفته. در ضمن می تونی از کمک یه مشاور یا روان شناس هم به صورت حضوری بهره بگیری تا مساله رو بهتر ارزیابی کنه.