ناشناس
افسردگى
سلام
خواهر ٣٤ ساله اى دارم كه مجرد هستن، ليسانسه و كارمند به علت علاقه مندى دوطرفه به آقايى به مدت دوسال و بعد ازدواج ايشان دچار افسردگى شدند
الان ٧ ماهه كه اصلا تو خونه با كسى صحبت نميكنن درحد جواب سلام دادن
سركارم به اجبار صحبت ميكنن
خواهرم به مشاوره و خوردن دارو راضى نميشن و فقط به مرگ يا خودكشى فكر ميكنن
وفتى باهاشون صحبت ميكنيم فقط گريه ميكنن، كم اشتها شدن، دچار اختلال خواب شدن
اگه امكان داره راهنمايى كنيد
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، کم نیستند کسانی که در طول زندگیشان دچار افسردگی شدهاند یا در آینده ممکن است آن را تجربه کنند. یادمان باشد افسردگی خیلی هم عجیب و غریب نیست و این روزها خیلیها را درگیر کرده، اما به نظر میرسد تعداد کسانی که آن را پذیرفتهاند و بموقع به پزشک مراجعه کردهاند، کمتر از کسانی است که فقط آن را انکار کردهاند. پس برای همه ما ممکن است شرایطی پیش بیاید که چند وقتی غمگین شویم، انگیزه نداشته باشیم یا نتوانیم به کارهای معمولمان برسیم. البته درست است که در این مواقع باید به فکر کمکهای تخصصی باشیم و مشکلمان را بدرستی درمان کنیم اما کمک اطرافیان، بخصوص اعضای خانواده هم در روند بهبود افسردگی میتواند تاثیر بسزایی داشته باشد. خواهر شما باید خودش بخواهد که درمان شود و تا زمانی که اراده نکرده شما چند کار میتوانید انجام دهید : به حرفهایش گوش کنید. شخصی که دچار افسردگی میشود شاید ترجیح دهد سکوت کند، اما بعضی وقتها هم دوست دارد با کسی حرفهایش را درمیان بگذارد و در این مواقع است که باید بنشینید و با آرامش به حرفهایش گوش دهید. البته یادتان باشد هیچ وقت رازهای او را با شخص دیگری مطرح نکنید و اجازه دهید همیشه به شما اعتماد داشته باشد.به او توصیه کنید ورزش کند. کسی که افسرده است، خیلی هم دوست ندارد به ورزش یا برنامههای تفریحی بپردازد، اما شما باید سعی کنید او را به این کار تشویق کرده و به کمک ورزش، روحیهاش را بهبود بخشید. مثلا میتوانید بعد از ظهرها یا شبها بعد از شام همه با هم به یک پیادهروی ساده و کوتاهمدت خانوادگی بروید و از او هم بخواهید با شما همراه شود. و یا به مسافرت ها و تفریحات دسته جمعی بروید . شاید در روزهای اول، تغییر خاصی را حس نکنید، اما مطمئن باشید اوضاع کمکم بهتر میشود.استرس زندگیاش را کاهش دهید. حداقل در این روزها که افسرده است و با ناراحتی دست و پنجه نرم میکند، سعی کنید اخبار و موضوعات استرسزا و ناراحتکننده را کمتر به او برسانید. یادتان باشد او هرچه بیشتر بتواند در آرامش زندگی کند و خیالش راحت باشد، افسردگیاش هم بهتر و زودتر برطرف خواهد شد.حامیاش باشید. کسی که افسرده میشود، باید مطمئن باشد تنها نیست و کسی را دارد که دوستش داشته باشد و به او اهمیت دهد، کسی که بتواند با او حرف بزند و درد دل کند، البته بدون اینکه قضاوتی دربارهاش بشود. پس تا جایی که برایتان امکان دارد، سعی کنید همراهش باشید و او را تنها نگذارید؛ البته بدون قضاوت و پیشداوری.او را مجبور نکنید خودش را شاد و سرحال نشان دهد. باید قبول کنید فردی که افسرده میشود، نمیتواند شاد باشد و به موضوعات مثبت زندگی توجه کند. پس بیهوده از او نخواهید از زندگیاش لذت ببرد، بخندد یا شاد باشد. چون انجام دادن این کارها برای کسی که درمان نشده، تقریبا محال است و چنین درخواستی باعث میشود او احساس کند شما شرایطش را نپذیرفتهاید. پس یادتان باشد چنین درخواستی نهتنها فایدهای ندارد که حتی میتواند او را از شما دورتر و افسردگیاش را تشدید کند.از او بخواهید به متخصص مراجعه کند. شخصی که دچار افسردگی میشود، نمیتواند براحتی در مورد مراجعه به پزشک و کمک گرفتن از او تصمیم بگیرد. پس شاید بد نباشد شما از او بخواهید یا حتی برایش وقت بگیرید و او را تشویق کنید به روانپزشک یا روانشناس مراجعه کند. تا روانشناس در پذیرفتن اینکه میتواند بر این شکست عشقی غلبه کند ، به ایشان کمک کند. و بتواند با شرایط خودش را سازگار کند . گاهی بعد از جدایی آنقدر فرد تحت فشار قرار میگیرد كه بد نیست با یك مشاور صحبت كند چون شاید مشاور بتواند به او كمك كند تا از فضای وابستگی بیرون بیاید چون گاهی مشاور به تحلیلهایی از دوران كودكی و شخصیت فرد میرسد كه میتواند بسیار كمككننده باشد، از طرف دیگر فضای حمایتی جلسات مشاوره میتواند كمك بیشتری هم بكند اما اگر هم فرد چندان تمایل ندارد از یك مشاور كمك بگیرد میتواند احساساتش را با یك دوست صمیمی یا یكی از اعضای خانواده یا. . . در میان بگذارد همین بیان احساسات و گفتوگو میتواند بسیار كمككننده باشد و همچنین خود حرف زدن میتواند بسیاری از استرسها و فشارها را از بین ببرد. البته خودشان درذهنشان باید به این پذیرش رسیدهباشند. با آرزوی سلامتی و رسیدن به آرامش برای شما و خواهرعزیزتان