har

راهنمایی

سلام وخسته نباشید.مرسی ک وقت میذارید.من حدود۱۰ماه ازدواج کردم خیلی مشکل دارم شوهرم۲۹بیکاره باخونوادش زندگی میکنیم ی اتاق داریم اما هروقت مهمان چیزی بیاد تواتاق مامیخابن خیلی تحمل میکنم اینروزاصبرم داره دیگ تموم میشه خونواده شوهرم بام خوب نیستن بیشترمواقع شوهرم دستور میده مثه کلفتاانگاربام رفتارمیکنه هرروز ک میگذره از همه حتی شوهرم دل سرد ترمیشم نمیذاره جایی برم پولی هم داشته باشه نمیدونم پول بهم نمیده میگ براچیته...کلادیگ این روزاخیلی بدرفتاری میبینم تحملم تموم دیگ اون دخترقوی نیستم حس میکنم ی زن بدبختم حتی باخونوادمم رفت امد نمیکنه اگ تنهاهم برم اونجابرگردم یطوری هست رفتارش دست پاچه میشه انگارداشته خیانتی کاری میکرده میخام طلاق بگیرم حس میکنم بهترین راهه تو این سن شاید شانس خوشبخت شدن داشته باشم چون میدونم بمونم یامیکشم یاخودم خودم میکشم..
پنجشنبه، 26 مرداد 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

har

راهنمایی

har ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 20 ساله )

سلام وخسته نباشید.مرسی ک وقت میذارید.من حدود۱۰ماه ازدواج کردم خیلی مشکل دارم شوهرم۲۹بیکاره باخونوادش زندگی میکنیم ی اتاق داریم اما هروقت مهمان چیزی بیاد تواتاق مامیخابن خیلی تحمل میکنم اینروزاصبرم داره دیگ تموم میشه خونواده شوهرم بام خوب نیستن بیشترمواقع شوهرم دستور میده مثه کلفتاانگاربام رفتارمیکنه هرروز ک میگذره از همه حتی شوهرم دل سرد ترمیشم نمیذاره جایی برم پولی هم داشته باشه نمیدونم پول بهم نمیده میگ براچیته...کلادیگ این روزاخیلی بدرفتاری میبینم تحملم تموم دیگ اون دخترقوی نیستم حس میکنم ی زن بدبختم حتی باخونوادمم رفت امد نمیکنه اگ تنهاهم برم اونجابرگردم یطوری هست رفتارش دست پاچه میشه انگارداشته خیانتی کاری میکرده میخام طلاق بگیرم حس میکنم بهترین راهه تو این سن شاید شانس خوشبخت شدن داشته باشم چون میدونم بمونم یامیکشم یاخودم خودم میکشم..


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، تشخیص بنده نسبت به توضیحاتی که ارسال کردید ، مشکلات مطرح شده همسرتان ، به دلیل عدم اعتماد به نفس پنهان ایشان است که تظاهر دفاعی آن خودخواهی ایشان میباشد ، که اقتدار و عزت نابود شده آن( که برای مردان به وسیله شغل و اعتبار اجتماعی مطرح میشود ) باعث بروز فاصله از خانواده شما و رفتارهای ناشایست ایشان شده .خواهر عزیزم ، بیکاری را در ایشان جدی بگیرید ، شخصیت ایشان ،مدیریت ذهنی خودش را از دست داده و ترس از آینده و ابهام آن باعث شده به دلیل حقارت پنهان خود که ناشی از عدم شرایط بهینه شغلی است ، شخصیت ناسالمی پیدا کند .حتی ممکن است اگر رگه های شخصیتی ناسالم ایشان به وسیله درمان روانشناسی اصلاح نشود ،چنین افرادی مستعد گرایش به مواد و... خواهند بود ، بنابراین خواهرعزیزم ، در اولین مرحله به دلیل اینکه شما نسبت به یکدیگر تعهد داده اید و ازدواج کرده اید و قرار نیست هر ازدواجی به محض بروز مشکلات ،سریع از هم بپاشد ، شما در قبال شوهرتان مسئول هستید و نباید منفعل رفتار کنید ، ایشان باید در حین اینکه در جایگاه شغلی مناسبی قرار بگیرند ،به نزد مشاور و رواندرمانگر بروند تا آسیب های وارده ،به مرور کاهش یابد ،خواهر عزیزم ، هنر زوج ها در این است که در مواقع سختی در کنار هم باشند و پشت یکدیگر را خالی نکنند . ما در ازدواج متعهد میشویم که در سختی ها و خوبی ها و بدی ها ،مسئولانه در مقابل انتخابمان بایستیم ،مراقب باشید که دچار هیجان و شتابزدگی نشوید . احساس انسان با عقل منطبق نیست و واکنش های فرد غیر ارادی است و در اکثر موارد دچار درماندگی می شود . طلاق شرایطی را ایجاد می کند که منجر به از دست دادن حمایت اجتماعی خانواده از فرد مطلقه ، کاهش نفوذ اجتماعی وی و حتی گاه تضعیف موقعیت ها و فرصتهای اجتماعی فرد می شود . در برخی مواقع رفتار جامعه با زنان مطلقه به گونه ای است که احساس می کنند دیگر جایی در جامعه ندارند . جامعه تعریف و جایگاه مناسبی را برای وی در نظر نمی گیرد و نگرش منفی نسبت به فرد مطلقه وجود دارد ، گوئی آنان افرادی بوده اند که از تمایلات و خواهشهای خود پیروی کرده و از برخورد با واقعیات زندگی خودداری کرده اند و منافع خود را بر مصالح خانواده ترجیح داده اند ... قبل از هرچیز به پیامدها و قدرت خودتان و توان مدیریت خود واقف شوید .کلا پدیده طلاق چه درست و چه غلط آن ،در روان و اعتماد به نفس شخص مشکل حادی را ایجاد میکند و همچنین سالها طول میکشد که بتواند آمادگی ذهنی درستی برای ازدواج مجدد پیدا کند و گزینه هایی که برای انتخاب دارد بسیار محدود خواهد شد و به تجربه ثابت شده و آمارهای مراکز مشاوره نشان میدهد که نگرش افراد مطلقه با بدبینی ، باعث میشود ، بعدها از ازدواج دوم و سوم خودشان نیز ناراضی باشند ، با توجه به این مسائل باید توجه کنید که ،شما برای ازدواج وقت، انرژی، پول، امیدها و رویاهایتان را هزینه کردید. فقط کسانی از جدایی‌شان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمی‌کنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کرده‌اند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیم‌گیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطه‌ای که درآن هستید بگذارید. در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطاف‌پذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر می‌دهید و عادت‌ها و تفکرات اشتباهتان را کنار می‌گذارید نتیجه‌اش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش می‌کنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطاف‌پذیر باشید، او را نیز تغییر می‌دهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید.اگر از آن دسته آدم‌هایی هستید که رفتن پیش یک مشاور خانواده را وقت تلف کردن یا پول دور ریختن می‌دانید، بسیار اشتباه می‌ کنید. این طرز تفکر غلط را کنار بگذارید و مطمئن باشید کمی هزینه برای حفظ زندگی به شما ضرری نمی‌زند.او را تشویق کنید تا برای حل مشکلاتی که در رابطه به وجود آمده است با مشاور گفت‌ و گو کند. شاید او مخالفت کند اما اگر ببیند شما برای جدایی جدی هستید و زندگیش را دوست داشته باشد، حتماً به پیشنهاد شما گوش خواهد داد. پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ می‌شود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمی‌آیید؟ این روش به شما کمک می‌کند بیشتر و عمیق‌تر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی می‌رسید.روی یک کاغذ خوبی‌ها و بدی‌های همسرتان را بنویسید. تجربه‌های مثبت و منفی‌ای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگی‌ها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرست‌هایتان را باهم مقایسه کنید. چه می‌بینید؟ امید برای بهبود زندگی ؟ممکن است به‌خاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کرده‌اید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحی‌تان را بررسی کنید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطه‌تان باشد. برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید.اگر نمی‌توانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامه‌ای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر می‌نویسند و از آن نتیجه می‌گیرند. این روش نه قدیمی و نه بی‌فایده است. گزینه‌ای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید.خانواده درمانی تکنیک های زیادی دارد که در مشاوره به صورت مکاتبه امکان آن وجود ندارد ،ولی بنده به شما خواهرعزیزم پیشنهاد میکنم قبل از هرگونه اقدامی به نزد یک مشاور متعهد وبا تجربه و دلسوز رفته و در پی حل اختلافات باشید و اگر اطمینان داشته باشید میتوانید ،به مرور مشکلات را حل کنید و زندگی را با هم بسازید . بنده طلاق را به فردی در شرایط شما به هیچ وجه توصیه نمیکنم و پیشنهادم مراجعه طولانی مدت و پیگیری با یک روانشناس خبره میباشد ، تجربه های متعدد افراد این را نشان میدهد که تعمیر یک زندگی پر از مشکل مخصوصا در سال های اول زندگی که اختلاف سلیقه ها و افکار بیشتر خودش را نشان میدهد ، بهترازویران کردن و مجدد ساختن آن بر روی ویرانه های زندگی قبلی است. در حقیقت، اگر به دنبال صلح و آشتی باشید، می‌توانید به آن برسید وگرنه دور چرخه‌ای باطل می‌چرخید و در نهایت هم کار به جایی نخواهید برد.اختلاف نظر و سلیقه، جزیی جدانشدنی از زندگی زناشویی است و مشکلات زندگی مشترک، صرفاً مختص به ارتباط شما با همسرتان نیست. بسیاری از زن و شوهرها اختلاف نظر دارند و حتی ممکن است هر روز بر سر مسائل مختلف، بگو و مگو داشته باشند. نگاه بدبینانه خود به اختلافات و مشاجرات زناشویی را تغییر دهید و بدانید که شما اولین زن و شوهری نیستید و نخواهید بود که اختلاف نظر دارند و بر سر حل مسائل زندگی‌شان جروبحث می‌کنند. . بنابر این، توصیه می‌کنیم کمی تأمل کرده و عاقلانه برخورد کنید. با بی‌توجهی و غلبه بر افکار منفی و بی‌اساس، می‌توانید خودتان حلال مشکلات زندگی مشترکتان باشید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما در کنار همسرتان



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.