ناشناس
مشکل با همسر
با سلام خدمت شمامن میخواستم داخواست مهریه بدم اما پدر مادر من اجازه نمیدهند و هیچ وقت ارزشی قایل نبودند برای من و باعث شدند من به اجبار با شوهرم ازدواج کنم و من از اول اصلا از این آدم متنفر بودم و هیچ خاطره و احساسی جز تنفر از او ندارم الان دوس دارم مهریه ام را بگیرمو بعدم شاید طلاقم بده اما چون پدر مادرم اجازه نمیدهند نمیدانم چگونه اقدام کنم یعنی من نمیتوانم در خانه شوهرم بمنم و از او مهریه طلب کنم باید خانه پدرم باشم اما آنها اجازه نمیدهند شرایط من به این صورته که یکدختر 4 ساله دارم شوهرم برجی 2 میلیون درامد داره خونه و ماشین هم داریم و نصف خونه که در آن زندگی میکنیم مهریه من میباشد 540 سکه و 57 میلیون پولرایج به روز و 5 جریب زمین کشاورزی که آب آن خشکیده مهریه من است شوهر من خسیس است بد دهن و فحش میده اصلا با کسی رفت و آمد نمیکنه من را کوچیک میکنه توی فامیل و خانواده اش مثل اهل حجر به من زور میگویند و بی احترامی میکند و خیلی مشکلات بزرگ و جدی دیگه من دیگه چشم دیدن شوهرم را ندارم وقتی میبینمش دلم میخواد خودم را بکشم احساس میکنم به من تجاوز کرده و منو زندانی کرده مثل برده ها با من رفتار کردند هم شوهرم هم پدر مادر م
خواهشا منو راهنمایی کنید آیا من میتوانم با تقاضای مهریه شوهرم را از خانه بیرون کنم چون سه دانگ خانه مهریه من است و نصف دیگر را به جای بقیه مهریه ام بگیرم و در همان خانه با بچه ام زندگی کنم بقیه مهرم را اقساطی بگیرمتا ببینم بعدش طلاقم میده یا نه
مشاور: محمد علی رضایی
با سلام و احترام پرسشگر گرامی؛ برای طلاق گرفتن یا مطالبه مهریه عجله نکنید و از روش های تند بهره نگیرید، دقت کنید فقط کسانی از جداییشان رضایت دارند و احساس گناه و خطا نمیکنند که مطمئن باشند تمام تلاششان را برای بهتر کردن این رابطه کردهاند اما چیزی تغییر نکرد. پیش از تصمیمگیری سعی کنید همه انرژی تان را برای بهبود رابطهای که درآن هستید بگذارید. فرزندتان را درنظر بگیرید و تأثیر طلاق را بر زندگی او جدی بگیرید، کودک نوپایتان، که از لحاظ عاطفی به پدر و مادرش وابسته است را نمیتوانید قربانی تصمیمهای خودخواهانه خودتان بکنید. تصمیم برای طلاق یا زندگی در شرایطی که به کودک آسیبهای روانی وارد میشود بسیار حساس است. تغییر شرایط مالی، مکان زندگی و سبک زندگی برای کودک بسیار سخت است و او را تحتتأثیر قرار میدهد. اگر همسرتان ناسازگار و یا خشونتطلب است از همه فرصتهای درمانی و حمایتهای اجتماعی و خانوادگیتان استفاده کنید. پیش از تصمیم به جدایی به مشاوره بروید. از روانپزشکان کمک بگیرید و از خانواده بخواهید تا او را برای حفظ زندگی ترغیب و تشویق کنند. اما اگر بعد از همه تلاشها و برنامهریزیهایتان او رویهاش را تغییر نداد گزینه جدایی انتخاب خوبی است زیرا اگر فرزندانی هم داشته باشید آنها را از این بلای خانمانسوز دور نگه میدارید. در بیشتر مواقع لازم است کمی انعطافپذیر باشید زمانی که خودتان را تغییر میدهید و عادتها و تفکرات اشتباهتان را کنار میگذارید نتیجهاش را در تغییر رفتار همسرتان خواهید دید. گاهی شما تلاش میکنید با اجبار همسرتان را تغییر بدهید غافل از اینکه خودتان باید عوض شوید. این به این معنی نیست که همسرتان هیچ ایرادی ندارد. شاید ریشه مشکلات از او باشد اما زمانی که انعطافپذیر باشید، او را نیز تغییر میدهید بدون اینکه مجبور به بحث و دعوا بر سر این موضوع شوید. پیش از جدایی با توافق همسرتان، مستقل زندگی کنید. آیا به او وابسته هستید؟ آیا در این مدت به آرامش رسیدید؟ آیا دلتان برایش تنگ میشود یا خوشحال هستید؟ آیا به تنهایی از پس زندگی برمیآیید؟ این روش به شما کمک میکند بیشتر و عمیقتر فکر کنید. مطمئن باشید به نتایج جالبی میرسید. روی یک کاغذ خوبیها و بدیهای همسرتان را بنویسید. تجربههای مثبت و منفیای که در این زندگی به دست آوردید را نیز فهرست کنید. هر روز به این ویژگیها چیزی اضافه کنید. از همسرتان نیز بخواهید همین کار را بکند. فهرستهایتان را باهم مقایسه کنید. چه میبینید؟ امید برای بهبود زندگی یا نتایجی تأسفبار؟ ممکن است بهخاطر افسردگی و فشاری که در زندگی تحمل کردهاید نتوانید برای ادامه زندگی قدمی بردارید و تلاشی بکنید. وضعیت روحیتان را بررسی کنید آیا روزها خوشحال هستید. آیا فرزندانتان را دوست دارید؟ آیا به خودتان اهمیت میدهید. پاسخ هر کدام از اینها اگر نه باشد به این معنی است که از لحاظ روحی ضعیف شدهاید. ممکن است این حالت مانع تحرک و تلاش شما برای بهبود وضعیت رابطهتان باشد. اگر این چنین است به فکر درمان باشید. علاقه میتواند مشکلگشای شما باشد. اگر میبینید هنوز هم همسرتان را دوست دارید و نگاه دلسوزانهای به زندگی دارید میتوانید برای بهبود رابطه امیدوار باشد. اما نفرت دریچههای قلب و فکر شما را برای مسالمت و همزیستی همدلانه با همسرتان مسدود خواهد کرد. اگر همسرتان رفتاری دارد که شما را آزار میدهد اما باز هم در درون وجودتان بارقههای محبت را میبینید برای زندگی تلاش کنید و تصمیم برای طلاق را عقب بیندازید. اگر نمیتوانید احساساتتان را بیان کنید آنها را در نامهای برای همسرتان شرح بدهید. زن و شوهرهای زیادی هستند که مشکلات، افکار و احساساتشان را برای یکدیگر مینویسند و از آن نتیجه میگیرند. این روش نه قدیمی و نه بیفایده است. گزینهای است که شاید همسرتان از آن خوشش بیاید. اگر همه تلاشتان را در مدت زمانی حداقل یک ساله کردید و همسرتان هیچ تغییری نکرد و زندگیتان سختتر شد تصمیم برای جدایی چندان غیرمعقول نخواهد بود. در هر صورت این زندگی شماست که از این رابطه آسیب میبیند و خودخواهانه نیست اگر نمیخواهید اجازه بدهید کسی آن را با فشارهای روانی، آسیبهای روحی و عاطفی و جسمی خراب کند. با آروزی موفقیت و سربلندی حضرت عالی