طاها
عاشق شدن
سلام خسته نباشید.من به شخصی علاقه پیدا کردم من رو به ایشون معرفی کردن ولی بدلیل حواسپرتی خودم نتونستم خودمو اونطوری که هستم نشون بدم و جواب ایشون منفی بوده و من نمیتونم فراموشش کنم چون ایشون رو تا جایی که فهمیدم نیمه گمشده خودم میبینم واین باعث شده نتونم به خواستگارام جواب منفی بدم البته مدتی که با ایشون اشنا شدم خاستگارام در حد جواب دادن نبودن و من این مدت خیلی عصبی شدم و در شرایط روحی بدی هستم و از یه دختر مهربون و اروم و درسخون تبدیل شدم به یه ادم عصبی و بی هدف و نامید که فقط به مرگ فکر میکنه و خودکشی و تا الان اگه چنین کاری نکردم فقط از خدا میترسم
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، اگر هنوز امکان آشنایی مجدد را با ایشان دارید میتوانید به وسیله یک شخص واسطه گر ، امکان ملاقات مجدد را به صورت غیر مستقیم فراهم کنید و تلاش خود را در این زمینه انجام دهید ، چرا که نهایت باز هم جواب ایشان منفی خواهد بود و البته این امکان هم وجود دارد که ایشان راغب شوند ، پس شما چیزی را از دست نخواهید داد ، بنابراین با خودتان روراست باشید و بدون هیچ خجالت و احساس بد، شخصی را که هر دو شما را میشناسند ، به عنوان واسطه گر انتخاب کنید و موقعیت را برای ایشان بازگو کنید و ایشان با کمال رازداری ، شخص مورد نظر را ترغیب به ملاقات مجدد شما بکنند .و این کار دو مزیت خواهد داشت ، اول اینکه ممکن است ایشان مجدد قبول کنند و تمایل نشان دهند و دوم اینکه هیچگاه خود را سرزنش نخواهید کرد که برای داشتن یک انتخاب ایده آل تلاش نکردید ، و به قول مصطلح ما ،بالاتر از سیاهی رنگی نیست و در نهایت ممکن است همان جواب منفی را بدهند که باز شرایط بدتر از اکنون نمیشود .ولی اگر در نهایت بعد از تمامی تلاش های صورت گرفته ، این وصلت اتفاق نیوفتاد ،باید قبول کنید که همه چیز تمام شده است.اولین قدم به سمت آینده ای روشن و مثبت این است که شرایط را بپذیرید . به واقع همانند تمامی درمان های روانشناختی، اولین قدم جهت بهبود، پذیرش مشکل است.هم از خودتان عصبانی هستید هم از معشوق قبلی تان؛ اما بعد از مدتی به این نتیجه خواهید رسید که این جدایی اجتناب ناپذیر بوده است.در واقع این خشم و غلیان احساسات خیلی طولانی نخواهد بود. سعی کنید کارهای مثبت انجام دهید تا از آنها انرژی بگیرید. سعی نکنید نفرت را جایگزین عشق کنید چون خود همین نفرت در شما احساسات متناقضی را به وجود می آورد که می تواند برایتان دردسرساز شود.تمام چیزهایی که ممکن است شما را به یاد معشوق بیندازد را دور بریزید، مثل آهنگ ها، و وسیله ها. در این زمان باید از هر چیزی که برایتان یادآور خاطره ای است دوری کنید، حتی چیزهایی وجود دارند که به طور ناخودآگاه وقایع گذشته را به شما یادآوری می کنند، باید حواستان به آنها هم باشد. در این برهه به احتمال زیاد نظر مثبتی نسبت به خود ندارید و دائما در مورد خود منفی صحبت می کنید و شاید خود را لایق زندگی ندانید اما مطمئنا شما همچنان فرد ارزشمندی هستید که دارای ویژگی های مثبت فراوانی است اما شرایط شما قدرت دیدن این توانایی های مثبت را از شما گرفته است.پس بهتر است در گوشه ای بنشینید و لیستی از ویژگی های مثبت خود تهیه کنید؛ ویژگی هایی که قبل از عاشق شدن شما وجود داشت و همچنان نیز وجود دارد. با این کار دید مثبتی به خود پیدا خواهید کرد و خود را سزاوار خواستگاران بهتر خواهید دانست.بعد از اینکه از دست احساسات منفی رها شدید، می توانید به رابطه گذشته خودبه عنوان یک تجربه آموزنده بنگرید. در مورد علت جدایی و اینکه چه چیزی در نهایت باعث ناسازگاری شما شد بیندیشید. با اجرای این مرحله مطمئن خواهید شد که دیگر اشتباهات گذشته که در انتها منجر به جدایی خواهد شد را در رابطه جدیدتان تکرار نخواهید کرد.بسیاری از افرادی که در عشق ناکام می شوند، باور دارند که دیگر عشق را تجربه نخواهند کرد و شخص دیگری را اینقدر دوست نخواهد داشت. جالب آنکه گاهی اوقات این باور به وقوع می پیوندد زیرا این افراد از پیشگویی خودکام بخش استفاده کرده اند. این اصطلاح روانشناسی بدین معنا است که مسئله و تفکری واقعیت می یابد، چون فرد انتظار واقعیتش را داشته و به گونه ای رفتار می کند که باعث اتفاق افتادن آن می شود.شما و همه انسان ها لیاقت دوست داشته شدن و عاشق شدن را دارید اما هر قدر فردی بیشتر بگوید: «من هرگز عشقی نخواهم یافت» احتمال وقوع چنین انتظاری افزایش می یابد؛ زیرا مثلا کمتر وارد گروه های اجتماعی می شود؛ برخورد دیگران را بیشتر کینه جویانه برداشت می کند، روابط سردتر با دیگران برقرار می کند؛ از کوچکترین رفتاری، فاجعه می سازد اما به طور متضاد، هر اندازه افق دیدگاه کسی روشن تر باشد، مثلا بگوید: «من چنان آدم شاداب و باطراوتی هستم که حتما همدمی پیدا خواهم کرد.» پیشگویی آینده عشقی او نیز روشن تر خواهد بود. گذشت زمان سبب می شود بتوانید منطقی تر در مورد گذشته خود بیندیشید. به قول سعدی:سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل – بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران،برای بهتر کنار آمدن با قضیه، سعی کنید نگرانی ها، احساسات ضد و نقیض و غم هایتان را بنویسید. بی پرده بنویسید و نوشته هایتان را دور بریزید. تنها آن بخشی از نوشته ها باید نگه داشته شوند که در آنها به شکلی منطقی درباره دلایل این شکست، تقصیرات دو طرف، مشکلات موجود و غیرقابل حل و تاثیرات این مشکلات در دراز مدت نوشته اید.سعی نکنید با هر بهانه ای به یاد این رابطه تمام شده بیفتید. هر چقدر از کسی که به او علاقه دارید دورتر باشید راحت تر می توانید از دام عشق یک طرفه تان بیرون بیایید. اگر دور شدن فیزیکی برایتان ممکن نیست، سعی کنید رابطه تان را با او به حداقل برسانید و در برخوردهای ضروری نیز کاملاً رسمی رفتار کنید. اوقات بیکاری تان را به صفر برسانید. تا جایی که می توانید با کارهایی که برایتان لذت بخش هستند سر خودتان را گرم نگه دارید. ورزش منظم را هم از قلم نیندازید. اهدافتان را بازشناسایی کنید. به کارهایی که قبل از شروع شدن این رابطه دلتان می خواست انجام بدهید فکر کنید. آنها را به صورت هدف برای خودتان دوباره تعریف کنید. اولویت بندی کنید و هر کدام را به مراحل کوچکتر تقسیم کنید. و با در نظر گرفتن یک دوره زمانی مشخص دست به کار بشوید. ذهن تان را آماده پذیرش آدم های تازه بکنید. با افراد جدید معاشرت کنید و اجازه ندهید که شکست ناشی از عشق یک طرفه، شما را نسبت به آینده تان بدبین کند. در یک کلام اینکه جاده زندگی تان را برای ورود افراد جدیدی که متقابلاً شما را دوست می دارند، آب و جارو کنید.درک کنید که آدمهای دیگری هم هستند. همه ما دوست داریم در دنیای افسانه ای زندگی کنیم که در آن همه چیز دقیقاً طبق برنامهمان پیش میرود و هیچ سختی و مشکلی وجود ندارد، اما زندگی واقعی اینطور نیست. افراد زیادی هستد که قبل از این که با یک فرد خاص بمانند، در طول زندگیشان با آدمهای زیادی رابطه عاشقانه برقرار میکنند.بدانید که ممکن است شما بیشتر از مقداری که طرفمقابلتان دوستتان داشته، دوستش داشتهاید. این مورد شاید سخت باشد زیرا به احتمال زیاد طرف مقابل نمیدانسته است که شما چقدر عاشقش بودهاید. اما اشکالی ندارد. این به آن معنی نیست که شما فردی دوستداشتنی، جذاب نیستید. فقط به این معنی است که فرصت دیگری برایتان هست که کسی را پیدا کنید که درست همان اندازه که شما دوستش دارید، دوستتان بدارد. از اشتباهاتتان درس بگیرید. وقتی دنبال فرد جدیدی هستید که عشقتان را با او سهیم شوید، با انجام اشتباهات قبلی یک دلشکستگی دیگر را رقم نزنید. اشتباهات و تقصیراتتان در رابطه قبلی را پیدا کرده و سعی کنید دیگر آنها را تکرار نکنید.خودتان باشید. مهم نیست که با چه کسی آشنا شوید، فقط باید خودتان باشید. برای اینکه کسی دوستتان داشته باشد، باید خود واقعیتان را به او نشان دهید. یادتان باشد که بالاخره فراموشش خواهید کرد اما باید از کارهایی که شما را یاد او میاندازد دست بکشید. زندگی بسیار کوتاه است و نباید خودتان را نگران این کنید. تا میتوانید از آن استفاده کنید.اشکالی ندارد که بعد از آن احساس ناراحتی و تنهایی کنید، فقط مطمئن شوید که نگذارید خیلی اذیتتان کند. گاهیاوقات احساس ناراحتی و گریه باعث میشود حالتان بهتر شود.زمان بهترین دارو است. موسیقی غمگین، فیلم های رمانتیک و کتاب های عاشقانه ممنوع اند. حداقل تا زمانی که هنوز خودتان را پیدا نکرده اید .درهای قلبتان را به روی دیگران نبندید. دنیا تمام نشده و اگر این رابطه به پایان رسیده، ممکن است یک رابطه کامل تر، کم تنش تر و منطقی تر در انتظار شما باشد. عشق اول یک افسانه است. عشق هرگز نمی میرد هم همین طور. پس برای آدم های اطرافتان گارد نگیرید.اگرچه توصیه کردیم درهای قلبتان را روی دیگران نبندید اما باید بدانید که خیلی زود هم نباید وارد یک رابطه دیگر شد. پرت شدن شما از یک شکست عاطفی به یک رابطه جدید به معنی جایگزین پیدا کردن برای آدم قبلی و تلاشی چشم بسته برای کسب آرامش و تکیه گاه است. انتخاب در این شرایط بسیار پرخطر و کورکورانه خواهد بود. حتی اگر خودتان فکر کنید که خیلی عاقلانه دارید تصمیم می گیرید، اما شرایط روحی شما باعث می شود منطقتان کمرنگ تر شده و دوباره خود را در معرض تکرار شکست قرار دهید. پس حداقل تا 6ماه ، وارد رابطه دیگری نشوید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما