ناشناس

افسردگی

با سلام یادمه از وقتی بچه بودم مردم روستا به خاطر قیافم مسخرم میکردند(انحراف بینی ونامرتب بودن دندانها)به همین خاطر کم کم از اجتماع فاصله گگرفتم و شدم یه ادم منزوی وبه خاط این که توی یه روستای خیلی محروم بزرگ شدم نتونستم در زمینه خاصی استعداد هامو کشف کنم وبه علت وضیعت اقتصادیم قیافم نتونستم درست کنم وقبول نشدن در رشته مورد علاقم شرایط بدتر کرد الان که دانشجوی پرستاریم خیلی به سختی بادیگران رابطه برقرا میکنم به همین خاط حتی تا حالا یه دوست صمیمی هم نداشتم واین تنهایی وظاهرم روز به روز داه بیشتر افسردم میکنه بعضی وقتی ارزوی مرگ میکنم یا ینکه به دنیا نیومده بودم ولی به خودکشی فکر نکردم.
دوشنبه، 17 مهر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

افسردگی

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 19 ساله )

با سلام یادمه از وقتی بچه بودم مردم روستا به خاطر قیافم مسخرم میکردند(انحراف بینی ونامرتب بودن دندانها)به همین خاطر کم کم از اجتماع فاصله گگرفتم و شدم یه ادم منزوی وبه خاط این که توی یه روستای خیلی محروم بزرگ شدم نتونستم در زمینه خاصی استعداد هامو کشف کنم وبه علت وضیعت اقتصادیم قیافم نتونستم درست کنم وقبول نشدن در رشته مورد علاقم شرایط بدتر کرد الان که دانشجوی پرستاریم خیلی به سختی بادیگران رابطه برقرا میکنم به همین خاط حتی تا حالا یه دوست صمیمی هم نداشتم واین تنهایی وظاهرم روز به روز داه بیشتر افسردم میکنه بعضی وقتی ارزوی مرگ میکنم یا ینکه به دنیا نیومده بودم ولی به خودکشی فکر نکردم.


مشاور: خانم طیبه قاسمی

باعرض سلام و احترام خدمت شما برادر گرامی؛ برادر عزیز ، شاید داستان شیوانا را خوانده باشید ، شخصیتی خیالی و البته ایرانی است که بر اساس داستان هایش، مردی عالم و در عین حال کشاورزی ماهر و صاحب باغ سیبی بزرگ بوده که درآمد حاصل از آن را صرف مخارج شاگردان و مردم فقیر می کرده .روزي فرد جوان نزد شيوانا آمد و از او كمك خواست تا براي مشكل نازيبايي و زشتي صورتش راه حلي ارائه دهد. شيوانا سري تكان داد و گفت : جلوتر از مردم حركت كن!فرد جوان لختي سكوت كرد و سپس دوباره سوال خود را تكرار كرد و گفت : ببينيد استاد! مشكل من اين است كه هر وقت مي خواهم كاري انجام دهم به محض اينكه مقابل شخص يا اشخاصي مي ايستم بلافاصله نگاه سنگين آنها را روي زشتي هاي چهره و هيكل خودم حس مي كنم و اين سنگيني فوراً مرا فلج مي كند و ديگر نمي توانم با اقتدار و اعتماد به نفس قبلي به صحبت هايم ادامه دهم و زشتي بي اعتمادي به خودم به زشتي صورتم اضافه مي شود و در نتيجه خود به خود توسط خودم از ميدان كنار گذاشته مي شوم. آيا جوابي براي سوال من داريد! شيوانا مجدداً سرش را به علامت حق به جانب تكان داد و با همان لحن آرام قبلي گفت: جلوتر از مردم اطرافت حركت كن! و اين يعني نگذار نظر آنها به تو برسد! فرد جوان كمي روي پاسخ شيوانا تأمل كرد و آنگاه با نوميدي دوباره سوال خود را به شكلي ديگر تكرار كرد. او گفت: متاسفانه مي بينم شما هم به خاطر زشتي چهره ام مرا جدي نمي گيريد! من چگونه مي توانم مانع رسيدن نظر مردم به خودم شوم در حالي كه به محض قرار گرفتن مقابل آنها، بلافاصله سايه سنگين نگاه و نظرشان را روي خودم حس مي كنم؟! شيوانا پاسخ داد: به محض اينكه احساس كردي نظر ديگران به تو نزديك شده است به سرعت ذهن خودت را از اين فكر دور كن و سعي كن بي توجه به جلوه گري هاي اين انديشه آزاردهنده، نسبت به آن بي اعتنا باشي و با سرعت خودت را در هنرها و توانايي ها و استعدادهاي منحصر به فرد خودت غوطه ور سازي! يك انسان فوق العاده زيبا هم اگر اجازه دهد نظر ديگران قبل از عمل و كردارش وارد ذهنش شود، نمي تواند حركت و واكنش صحيح را نشان دهد. اهميت دادن به نظر ديگران باعث مي شود كه همه انسان ها چه زشت و چه زيبا، نتوانند كار خود را درست انجام دهند. راه چاره تو اين است كه از اين لايه بيرون بپري و در سطح ديگري از آگاهي پرواز كني و اين امكان پذير نيست مگر اينكه موضوع اهميت بخشيدن به نظر ديگران را نزد خودت بسيار ناچيز شماري ! فرد جوان سكوت كرد و ديگر هيچ نگفت. مي گويند از آن روز به بعد اين فرد بهترين بافنده فرش ابريشم در منطقه شد و تمام خانواده ها براي ياد دادن و آموزش هنر بافندگي فرش، فرزندان خود را نزد او مي فرستادند. جالب اين بود كه هيچكس در مورد زشتي آن فرد صحبتي نمي كرد و همه او را به عنوان بافنده زيباترين فرش هاي ابريشم مي شناختند. شيوانا روزي براي شاگردانش اين فرد را مثال زد و گفت: اين دختر جوان چون يكبار براي هميشه موضوع زشتي چهره خود را فراموش كرد و ديگر به آن مراجعه نكرد در نتيجه ديگر مانند زشت ها عمل نكرد و از آن روز به بعد ديگر كسي زشتي او را نديد. در واقع اولين كسي كه زشتي هاي انسان را مي بيند و آنها را بزرگ مي كند خود اوست و اولين كسي كه انسان ها را به خاطر زشتي هايش سرزنش مي كند و مانع از خوب عمل كردن او مي شود نيز باز خود شخص مي باشد. بافنده زيباترين فرش هاي ابريشم به جاي تمركز روي زيبايي چهره، اكنون روي زيبايي منحصر به فرد استعدادش متمركز شده است و در نتيجه به يكباره نظر مردم برايش بي ارزش شده و از نظر مردم جلوتر افتاده است و به جاي بازي خوردن توسط نظر مردم ، به لايه بالاتري از آگاهي جهش كرد.... برادر عزیز ،از اينكه شما را تا اين حد ناراحت و نگران مي بينيم، متأسف و ناراحتيم و اميدواريم كه هرچه زودتر با تلاش و همت خود شما، از اين احساسات ناخوشايند رهايي يابيد و زندگي خوب و خوشي را براي خود رقم زنيد. وقتي نامه شما رو مي خواندم ياد قسمت یکی از قسمت های برنامه ماه عسل افتادم! مهمان برنامه جوان 31 ساله باهوشي بود كه همه بدنش حس داشت اما هيچ قسمتي از بدنش جز شستش حركت نداشت. مادرش مي گفت گاهي شبها بيدارش مي كند و از او مي خواهد مورچه اي كه روي پايش راه مي رود را بردارد. دانشگاه قبول شده بود اما نمي توانست برود مي گفت حتي نمي توانسته كتاب را ورق بزند و صبح ها منتظر مي مانده تا مادرش از سر كار برگردد و برايش كتاب را ورق بزند تا بتواند بخواند. چقدر با استعداد بود، شاعر بود و اهل مطالعه اما هميشه دور تا دورش ديوار بود. از احساس تنهايي اش مي گفت كه واقعا تكان دهنده بود( ميتوانيد از اینترنت دانلود كنيد و تماشا نمایید). بعد شما با اين همه موفقيت اين همه توانايي اين همه نعمت،يعني چهره ظاهری (که به زعم خودتان زشت است و شاید اینگونه هم نباشد) اين همه مي تواند باعث شود كه شما شانه هايتان سنگين شود؟ خدا هر فردي را به گونه خاصي آفريده است. انسان سالم كسي است كه از ظاهر و قيافه خود احساس رضايت داشته باشد و با اعتماد به نفس به انجام امور زندگي خود بپردازد. شما با اين همه توانايي شك نكنيد لياقت يك همراه مناسب را داريد خودتان خودتان را باور كنيد تا ديگران هم باورتان كنند.برادر عزیز ،در مورد ظاهر و نعمتهاي مادي، بايد بدانيد كه به هيچ وجه نعمتهاي مادي ملاك نيستند. ما روايات متعددي داريم در مورد اينكه اتفاقا سخت ترين بلاها و بيشترين مصيبتها بر بهترين بندگان خدا نازل مي شوند. اينها به خاطر آن است كه دوستان خدا به هيچ وجه به دنيا دل خوش نكنند و وابسته به آن نباشند و تمام توجهشان فقط به سوي خدا باشد.به اين روايت دقت بفرماييد :امام صادق عليه السلام: «إِنَّ أَشَدَّ النَّاسِ بَلَاءً الْأَنْبِيَاءُ ثُمَّ الَّذِينَ يَلُونَهُمْ‏ ثُمَّ الْأَمْثَلُ فَالْأَمْثَلُ‏»؛ سخت ترين مردم از لحاظ بلا و گرفتارى پيغمبرانند؛ سپس كسانى كه در پى آنانند، سپس كسى كه از ديگران بهتر است، بترتيب.مي بينيد كه قضيه برعكس آن چيزي است كه شما فكر مي كنيد و به هيچ وجه اينگونه نيست كه چون خدا شما را از نعمتي محروم كرده است، قصد عذاب شما را داشته باشد؛ يا دليلش اين باشد كه شما از خدا دور شده ايد و ... .اين قضيه شواهد خوبي نيز در تاريخ دارد؛ لقمان حكيم كه چنان عظمت دارد كه سوره اي در قرآن به نام او آمده است، فردي سياه چهره بود؛ به گونه اي كه مي گويند مدتي او را به بردگي گرفته بودند و از او به عنوان برده استفاده مي كردند. چنين فردي با اين قيافه ظاهري به جايي رسيد و به اندازه اي از فهم و علم و حكمت رسيد كه سخنان حكيمانه او در قالب آيات قرآن، مطرح شده اند. اين، پيشرفت و موفقيت كمي نيست. سقراط، استاد افلاطون و ارسطو، آنقدر زشت بوده كه مي گويند صورت او بيشتر شبيه ميمون بود، تا آدميزاد. با اين حال او نابغه زمان خود بود و در تمام طول تاريخ بشر از ميان حكما و فلاسفه كمتر شخصيتي مانند او پيدا شده است.برادر عزيز شما ضمن اينكه نبايد نگران باشيد و روحيه خود را از دست بدهيد؛ بايد خوشحال هم باشيد كه اگر با بلايي روبرو شده ايد، اين بلا و امتحان سخت به خاطر پيشرفت روحي شما و متناسب با شرايطي است كه شما در آن هستيد. بايد مطمئن باشيد كه خير و صلاح شما در آن است؛ وگرنه هرگز اينطور نمي شد. به خدا اعتماد كنيد و به او اطمينان داشته باشيد. همينطور بايد خوشحال باشيد كه خداي جاي حق نشسته و امامان معصوم فرموده اند در صورتي كه شخصي در اين دنيا از نعمتي محروم شده باشد، خدا در جهان آخرت تا هفتاد برابر بهتر از آن را به او مي دهد.بنابراين سعي كنيد اين مسأله را بپذيريد و آن را جزئي از زندگي خود بدانيد و ديگر به آن فكر نكنيد. با فكركردن كه مشكلي حل نمي شود و شما تغيير قيافه پيدا نمي كنيد. روحيه خود را از دست ندهيد. به حرفهاي ديگران توجه نكنيد. فكر كنيد نظركرده خدا هستيد و خدا براي شما برنامه ويژه اي دارد و از اين جهت خوشحال باشيد. سعي كنيد در هر صورت از زندگي خود لذت ببريد و خوبي هاي زندگي و خوشي هاي آن را نيز ببينيد. در ضمن استعدادهاي خود را دست كم نگيريد و بدبين نباشيد. با تلاش و پيگيري، حتما كار خوب و مناسبي پيدا خواهيد كرد؛ و حتما ادامه تحصیل دهید و حرفه ای یاد بگیرید تا با بیشتر کردن امتیازها ی خود ،اقتدار و مردانگی خود را بیشتر کنید ،برادر عزیز هیچ کس جز خودتان در این شرایط نخواهد توانست دست شما را بگیرد ،شما با یک اراده قوی و با توکل به خداوند و محکم کردن رابطه خود با نیروی بیکران هستی یعنی خداوند راه را برای خودتان هموار کنید و بدانید در اسلام راهکارهایی داریم که چهره حتی اگر زشت باشد میتواند در بین مردم دلنشین باشد ،مانند خواندن نماز شب و یا خوش رویی و سخاوت داشتن و...هر چقدر ارتباط خود را با خداوند قوی سازید ،خداوند شما را محبوب خلق خود قرار خواهد داد ،که قطعا محبوب بودن بسیار دلنشین تر از زیبایی مطلق ،مخصوصا برای شما که جنس مذکرمیباشید،خواهد بود . به دنبال افزایش امتیازات خود باشید و درس خود را به اتمام برسانید و نصفه رها نکنید . شما با قرار گرفتن در یک شغل و یک جایگاه اجتماعی خوب ،میتوانید به طور کامل این زمینه را هم برای خود و هم اطرافیان ،بی اهمیت جلوه دهید .با گذر زمان چهره ها عادی خواهد شد و سیرت ها و منش ها بیشتر به چشم خواهد آمد و انکس که منش زیبا داشته باشد قطعا محبوب تر خواهد بود ،هرگز یاس و ناامیدی را در ذهن خود مرور نکنید ،بدانید خداوند با تمام عظمتش با شماست البته اگر جلوی امواج محبت خدا را با گوشه نشینی و عدم تلاش خود نگیرید . با آرزوی موفقیت و پیشرفت روزافزون شما



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.