فاطمه
شخصی
سلام وعرض ادب..من مشکلم باشوهرم هست وشوهرم خیلی رفیق بازهست و3ماهه خونه خودمم وهمیشه به بهانه کارمیره شهر اما پولی نمیاره درهفته 1روز پیشم هست واصلا بفکر من نیس همیشه خونه بابامم یا پدرشوهرم
خیلی فشاراومده...
مشاور: خانم دکتر طیبه قاسمی
باعرض سلام و احترام به شما خواهر گرامی؛ در پاسخ به سوال شما باید گفت : در سوال شما سه نکته مورد توجه است: رفیق بازی همسرتان، دروغگویی گاه و بیگاه او و نحوه حضور وی در محل کار.ابتدا در رابطه با مسئله رفیق بازی همسرتان، چند موضوع باید بررسی شود. همسرتان چه مدتی را با دوستانش سپری میکند؟ دلایلی که از نظر همسرتان باعث میشود زمان خود را بیشتر با دوستانش بگذراند چیست؟ نگرانی شما از ارتباط داشتن همسرتان با دوستانش چیست؟ آیا از ابتدای ازدواج و یا پیش از آن نیز، ارتباط همسرتان با دوستانش زیاد بوده است؟ و یا مدتی است که ارتباط بیشتر شده است؟ درصورتی که شغل همسرتان با دوستانش مشترک است این ارتباط را نمیتوان به راحتی قطع کرد چرا که همسرتان خواسته یا ناخواسته با دوستانش ارتباط خواهد داشت. خواهر عزیزم ،دوست همسرتان باشید. او نیز در دوران جوانی به سر میبرد و ممکن است به مرور متوجه ایرادات خود شود و باید صبوری کرد .با همسرتان صحبت کنید، ذکاوت بیشتری به خرج دهید و لذتهایی را که با دوستانش تجربه میکند شناسایی کنید. چه بسا شما بتوانید آن شرایط را فراهم کنید. آنچه تفریح را لذت بخش میکند، احساس رهایی از مشکلات روزمره و افکار نگران کننده است. در صورتی که تفریح شما و همسرتان این گونه نیست، هوشیار باشید.در صورتی که دوستان همسرتان افراد مطمئنی از نظر اخلاقی نیستند و شما نگران سلامت همسرتان در ارتباط با اموری همچون اعتیاد هستید از اطرافیانتان کمک بخواهید. زندگی پیش از ازدواج همسرتان را، بررسی کنید اگر او پیش از این نیز ارتباط زیادی با دوستان خود داشته است؛ بنابراین همسرتان باید مهارت های زندگی مشترک را دوباره آموزش ببیند و از مهارت ارتباط با دوستان و مدیریت آن آگاهی یابد.پس از یافتن پاسخ این سوالات میتوانید متوجه شوید چطور میتوانید برای حل این موضوع اقدام کنید.با این حال ابتدا شرایطی را که در آن همسرتان دروغ میگوید شناسایی کنید. گاهی خود ما باعث میشویم طرف مقابلمان حقیقت را از ما مخفی نگاه دارد. نحوه برخورد شما با گفتن حقیقت از جانب همسرتان، بسیار حائز اهمیت است. چنانچه در هر صورت شما بدون منطق و با عصبانیت برخورد کنید، او را مجبور خواهید کرد جملهای توجیه کننده، را در قبال حقیقت به شما تحویل دهد!مهارت ایجاد تعادل بین تمامی امور زندگی موضوعی است که همه افراد به آن نیاز دارند و شما و همسرتان نیز از این امر مستثنا نخواهید بود. البته حضور شما نیز در کنار همسرتان و همراهی وی در این امور، دارای اهمیت ویژه ای است؛ چرا که زمانی که شما و همسرتان زندگی مشترکی را شروع کردید این تعهد را دادید در هر مرحله، در کنار یکدیگر باشید؛ بنابراین مشکلات زمانی حل خواهد شد که شما همراه همسرتان باشید و نه در مقابل وی.برای ایجاد تعادل در امور مختلف زندگی، ابتدا باید موانع آن را بشناسید. عواملی نظیر نداشتن اهداف مشخص و از این شاخه به آن شاخه پریدن، نداشتن اطلاعات کافی در زمینههای مرتبط، نداشتن برنامه ریزی برای زندگی و مسئولیت پذیری پایین در بهم زدن تعادل زندگی دخیل هستند.شما یابد توجه داشته باشید علاوه بر زندگی مشترک یک زندگی شخصی نیز دارید که باید به آن توجه بیشتری داشته باشید و برای سلامت روان و انگیزه خود به خودتان و جسمتان رسیدگی بیشتر بکنید مانند ورزش و ادامه تحصیل و یادگیری هنر و یا انجام کار در زمینه مورد علاقه . ۱. ابتدا وضعیت فعلی خود را بررسی کنید: آنچه را که تا کنون انجام دادهاید بررسی کنید و جاهایی را که به قول معروف از خط تعادل خارج شدهاید شناسایی کنید. ۲. اهدافتان را مشخص کنید: برای این منظور فهرستی از اهدافتان را بنویسید و بر اساس اولویت دستیابی، آنها را مرتب کنید. به طور دقیق و واضح هر هدف را توضیح دهید. ۳. دوباره برنامه ریزی کنید: حال وقت آن رسیده، با توجه به اولویتها و با توجه به آنچه تا کنون انجام دادهاید، برنامهای مناسب را تهیه کنید. کمی وسواس به خرج دهید و جزء به جزء امور را مشخص کنید. ۴. جنبههای مختلف زندگیتان را بشناسید: علایق، مسئولیتها، توانمندیها و نیازمندیهای خود را بشناسید و نگذارید آنها کنترل شما را در دست بگیرند. با شناسایی آنها میتوانید در مواقع لزوم به آنها، بپردازید. در پایان شما باید به این نکته توجه داشته باشید که هدف از تشکیل زندگی مشترک رسیدن به آرامش و درپناه آن آرامش رسیدن به سعادت دنیا و آخرت است. شاید شما علاقه وافری به همسر خود داشته باشید و بخواهید به هر قیمتی او را به سمت خود بکشانید و توصیه ما هم در مرحله اول انجام همین کار است ولی انجام اینکار نباید باعث فدا شدن زندگی خودتان برای کسی باشد که نخواهد هیچ توجهی به شما داشته باشد. لذا تلاش خود را برای حفظ زندگی خود بکنید و از اطرافیان کمک بخواهید و مشاوره و راهنمایی و حمایت بگیرید. ولی در نهایت اگر بعد از یکسال به نتیجه ای نرسیدید و همسرتان نخواست به زندگی بازگردد. راه حل شما آسیب رساندن به خود و یا اینکه سوختن به پای او نخواهد بود. البته جدایی راه آخر است ولی قطعا این جدایی بهتر از یک عمر با بیچاره گی و حقارت زندگی کردن است. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما