چگونه نگهداری از نوجوان دو قطبی ام
سلام روز و روزگارتون خوش انشاءاله. سؤالی داشتم از حضورتون. من دختر 17 سالهای دارم که از خانواده به شدت متنفره و دوست نداره دیگه پیش ما باشه. بیمارستان روزبه بردمش بستریش نکردن. آیا جایی از این اماکن بهریستی یا سرپرستی وجود داره که موقتاً اونجا بمونه تا مشکلات خانوادگی ما حل بشه و خودش هم متوجه بشه که بهترین دوست و یاور هر آدمی بعد از خدا پدر و مادرشه . اینو درک کنه و نه اینکه عاشق ما بشه ولی دست از این همه نفرت و انزجار برداره سربراه بشه و به فکر آینده خودش و خانوادش باشه. ضمناً دوقطبی هم هست آیا میشه که در همون مکان با خوردن قرصهاش و اتمام دوره درمانش همونجا بمونه و ازش مراقبت و نگهداری بشه تا خوب بشه؟
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام به شما خواهر گرامی؛
در پاسخ به سوال شما باید گفت ؛ در اغلب خانواده هایی که دارای مشکلات عدیده ای هستند ، معمولا نوجوانان احساس عدم امنیت کرده و اضطراب بیشتری را تحمل میکنند ولی این مسئله هرگز نباید ،باعث شود خانواده حاضر شود دخترشان از کانون گرم خانواده فاصله بگیرد ،چرا که در درازمدت اثرات مخرب تری بر هویت دختر خواهد گذاشت ، مراکز اقامتی در بهزیستی تفکیک قابل ملاحظه ای برای دختران جوان ندارد و محیط کاملا بی خطری نمیباشد و بسیاری از مشکلات در همین مراکز اقامتی به وجود آمده که در اینجا مجال باز کردن آن نیست ولی دختری که خانواده دارد و حتی خانواده ای با تنش نسبتا بالا ، ترجیح بر این است که فضای خانواده را ترجیح دهد و از آنها در این سن بسیار حساس فاصله نگیرد و وقتی یکی از اعضای خانواده در یک فاز (اپیزود) افسردگی یا اختلال دوقطبی (شیدایی-افسردگی) قرار دارد، ممکن است شما ندانید که چه کمکی میتوانید به او بکنید. ندانید که چطور باید با او رفتار کنید؛ یا احساس گناه، عصبانیت یا دستپاچگی داشته باشید. همهی اینها طبیعی است.راههایی وجود دارد تا دختر خانوادهتان را به وسیله کمک کردنش برای تصمیمگیری، در راه بهبود یاری دهید. بهبودی بیماریهایی مثل افسردگی یا اختلال دوقطبی، فراز و فرودهایی دارد. دوستان و خانوادهای که پشتیبان فرد و قابل اتکا باشند، نقش بسزایی در توانایی فرد برای کنار آمدن با این مشکل دارند.یک فاز مانیا (شیدایی) یا افسردگی، خصوصا آنهایی که مشکلات عمیقی در روابط، مسائل مالی، کاری یا حوزههای دیگر زندگی ایجاد میکنند، میتوانند برای همه کسانی که به هر نحو درگیر هستند، مخرب باشد. فردی که نیاز به بستری شدن پیدا میکند، ممکن است از بیمارستان با گیجی، شرم و درگیری عمیقی خارج شود و واقعا نداند حال باید چه کند. وظیفه شما در اینجا :درک و پشتیبانی احساسی ،کمک در روند درمان و سایر مسئولیتهای دخترتان ،کمک کردن برای صحبت او با دکتر یا اساسا پیدا کردن یک دکتر ،یادداشتبرداری کوتاه از علائم، درمان، پیشرفت، عوارض جانبی و موانع درمان در یک دفترچه یا تقویم شخصی ،صبور بودن و پذیرش دختر دلبندتان ،بیماری دختر عزیز شما، تقصیر شما یا او نیست. یک بیماری واقعی است که میتواند با موفقیت تحت درمان قرار گیرد. تلاش نکنید همه چیز را به یکباره درست کنید. پشتیبان او باشید، اما بدانید که نهایتا این خود اوست که مسئول انتخاب درمان و سبک زندگیش است.در این مرحله،دخترتان نگاه سختی به جنبههایی از زندگیشان میکنند که تحت تاثیر بیماری قرار گرفته است. ممکن است باور نکنند که زندگیشان میتواند رو به بهبودی بگذارد. این خیلی مهم است که دوستان، اعضای خانواده و دکتر، به شخص امید بدهند و تصویر خوبی از وی را برایش بازسازی کنند. به توانایی او برای بهبودی ایمان داشته باشید،به او بگویید که با صرف زمان و صبر، توانایی بهبودی را دارد. با تمرکز روی نقاط قوتش، به وی امیدواری بدهید.برای تمییز دادن علائم بیماری از شخصیت واقعی شخص، تلاش کنید. به وی برای بازسازی تصویری مثبت از خودش کمک کنید.اوقاتی را که عزیزتان علائم بیماری را بروز میدهد بشناسید و متوجه باشید که در این اوقات، برقراری ارتباط سختتر خواهد بود. بدانید که علائمی مانند پرهیز از اجتماع و افراد، ناشی از بیماری هستند و نه الزاما واکنش به شخص شما و خانواده اش .در حد توانتان تلاش کنید تا عجول نباشید، روی شخص فشار نیاورید و غر نزنید.یک اختلال خلقی، طرز رفتار و اعتقادات شخص را تحت تاثیر قرار میدهد. ناامیدی، بیعلاقگی، عصبانیت، اضطراب و بیتابی، همه میتوانند از علائم بیماری باشند. درمان به افراد کمک میکند این افکار و احساسات منحرف شده را تشخیص دهند و برای تصحیحشان تلاش کنند. پشتیبانی و پذیرش شما در این مرحله ضروری است.امید، محرک قدرتمندی برای بهبودی است. برنامهها، اهداف، و اعتقاد به آیندهای بهتر میتواند افراد را برای بهبودی روزافزون کمک کند. به عزیزتان کمک کنید تا با گامهای هر چند کوچک به سمت سبک زندگی سالمتر، به سوی بهبودی گام بردارد. مثلا با:مقید بودن به ساعات مشخصی برای خواب و بیداری ،تغذیه مفید و منظم ،انجام نوعی از ورزش و فعالیت بدنی ،دوری از الکل و مواد ،مراجعه به دکتر و پیگیری درمان ،مرتب به او اطمینان دهید که آینده میتواند متفاوت و بهتر باشد. به او یادآوری کنید که قدرت تغییر دادن را دارد.به او در تعیین چیزهایی که میخواهند تغییر دهند و چیزهایی که میخواهند به انجام برسانند کمک کنید.علائم افسردگی و اختلال دوقطبی ممکن است ناامیدیای با شعار «که چی بشه؟» را سبب شوند.خود این هم یکی از علائم بیماریست. افراد میتوانند به وسیله درمان بهتر شوند. برای کمک به عزیزانتان در امر درمان، به آنها کمک کنید تا چیزهای منفیای که باعث نارضایتی آنها شده و خواستار تغییر آنها هستند و چیزهای مثبتی که میخواهند انجام دهند را شناسایی کنند. به او کمک کنید تا به این اهداف دست یابند.افسردگی و اختلال دوقطبی بیماریهای قدرتمندی هستند، اما نمیتوانند افراد را از یک زندگی لذتبخش منع کنند. تمرکز روی نقاط قوت، مهارتها، منابع و پشتیبانیای که دریافت میکنند، به آنها کمک خواهد کرد.به عزیزتان کمک کنید تا این موارد را شناسایی کنند: چیزهایی که از آنها لذت میبرند یا به آنها علاقه دارند ،راههایی که میتوانند آنها را به آن چیزها در زندگیشان برسانند،چیزهایی که از آنها ناراضی هستند و مایل به تغییر آنها هستند ،راه تغییر آن چیزها ،مهارتها، تواناییها و ایدههایی که به آنها در رسیدن به اهدافشان کمک میکند ،قابلیتهایی که به آنها کمک میکند مهارتهای بیشتری کسب کنند ،به او کمک کنید بفهمند چه چیزی حال او را خوب نگه میدارد.او را به خاطر تلاشهایشان تشویق کنید و از او پشتیبانی کنید.رمز موفقیت، برداشتن گامهای کوچک است. تعداد زیادی از همین گامهای کوچک است که به تغییرات مثبت بزرگی میانجامد. راههای سادهای برای او پیدا کنید تا به چیزهایی که اهمیت میدهند بپردازند. مثلا فعالیتهایی که از آنها لذت میبرند .به او کمک کنید برای رسیدن گام به گام به اهدافش، منابع و حمایتهای بیشتری پیدا کند.همانطور که اهداف جدیدی تعیین میکند و به زندگیش فراتر از بیماری میاندیشد، به پشتیبانی از او ادامه دهید.به او در شناسایی افکار منفی و ناامیدکننده و غلبه بر آنها کمک کنید.چه میتوانید بگویید که به آنها کمک کند:تو توی این مشکل تنها نیستی. من پیشتم،شاید من درست نتونم درک کنم چه احساسی داری، اما تو برام مهمی و میخوام کمکت کنم.هر وقت خواستی تسلیم شی، به خودت بگو یه روز دیگه هم تحمل میکن، یه ساعت دیگه، یه دقیقه دیگه -هر چقدر که میتونی.تو واسه من مهمی. زندگیت واسه من مهمه. من پیشتم. با هم از پسش برمیایم و ....
به هیچ وجه این جملات را به او نگویید:
همه چیز که تو فکرته، واقعیت نداره.همهمون اینجوری میشیم. همهمون تجربهشو داشتیم.خوب میشی بابا. انقدر نگران نباش.من نمیتونم واسهت هیچ کاری کنم.تمومش کن دیگه.دیوونه بازی در نیار.اصلا چته تو؟ مشکلت چیه؟تا الان نباید بهتر شده باشی؟ و ....
چیزهایی که باید بدانید:
اطلاعات تماس دکتر ایشان (شامل شمارههای اضطراری)، مشاور یا روانپزشک وی، بیمارستان محلی، دوستان مورد اعتماد و اعضای خانواده که در هنگام بروز بحران میتوانند کمک کنند ،اینکه آیا اجازه دارید با دکتر فرد مبتلا درباره درمان او صحبت کنید یا خیر؛ و اگر ندارید، برای کسب این اجازه باید چه کار کنید ،درمانها و داروهایی که برای عزیز شما تجویز شده، توصیههای خاصی درباره دوز داروها، یا الزاماتی در رژیم غذایی و فعالیت وی ،محتملترین علائم (کلامی یا رفتاری) هشداری بروز فازهای مانیک (شیدایی) یا افسردگی و اینکه چگونه میتوانید در این موارد کمک کنید،وقتی با دکتر فرد صحبت میکنید، صبور، مودب و جدی باشید. از او بخواهید مواردی را که متوجه نمیشوید برایتان روشنتر بیان کند. مواردی را که نیاز دارید به خاطر بسپارید، یادداشت کنید.از درمان های تکمیلی مانند طب سوزنی و طب سنتی و اصلاح مزاج،کمک بگیرید .
با آرزوی سلامتی و آرامش برای شما در کنار فرزند دلبندتان