ناشناس
شوهرم رو دوست ندارم، بخاطر آقایی که ۲سال تو زندگیم بوده، ازش طلاق بگیرم یا ادامه زندگی بدم؟
باعرض سلام و خسته نباشید.من حدود۸سال پیش با همسرم ازدواج کردم اوایل همه چی خوب بود تا اینکه سر کار نکردن همسرم و کار کردن مدام من وابنکه توجهی به من نداشت و تموم توجهش به خواهر مجرد من بود دچار اختلافات زیاد شدیم ولی به خاطر خانواده و ترس از حرف مردم جدا نشدیم تاااینکه ۲سال پیش به خاطر اختلافات زیاد به انگلیس مهاجرت کردو من تنها موندم با کلی قرض و بدهی و مشکلات و البته کم و بیش باهم در تماس بودیم ولی تو این ۲سال منو از نظر مالی ساپورتی نکرد ومن با یه اقا دیگه اشناشدم که گفت مجرده و بعدن معلوم شد زن دارا و گفت میخوان از هم جدا بشن و با کلی دروغ ومحبت بی جا وابستم کرد تااینکه ۵ماه پیش اومدم انگلیس پیش شوهرم و متوجه رابطه من با اون اقا شدو کتک زدو به کل فامیل گفت و ابروم رو برد و حتی میخواست طلاق بده که به واسطه دوستان اشتی کردیم واون اقا هم تموم تماسش رو با من قطع کرد.من شوهرم رو دوست ندارم و علتشم وجود اون اقا ۲سال تو زندگیم بوده والان باااین شرایط ازش طلاق بگیرم یاااینکه بچه دار بشم و ادامه زندگی پون الان رفتارش خیلی عوض شده و خوب شده و اصرار داره بچه دار بشیم از طرفی برای اقامت انگلیس تا ۵سال بهش وابسته ام وگرنه باید برگردم ایران.ممنون میشم راهنماایی کنید
مشاور: علی محمد صالحی
با عرض سلام خدمت شما خواهر گرامی و متشکر از اعتماد شما.
همسر شما در ابتدای زندگی کوتاهیهایی نسبت به شما مرتکب شد و توجهی که میبایست به شما داشته باشه، نداشته و در ادامه شما رو هم تنها گذاشته، شما هم بخاطر اختلافات قبلی با همسرتون، تنهایی و مسائل دیگه، اشتباهی مرتکب شدید و با یک مرد غریبه رابطه داشتید، تا اینجا تقریبا شما برابر هستید و فعلا قضاوتی نمیکنیم که کدام بدتر بوده یا مباحث دیگه، اون چیزی که مهمه اینه که شما الان میتونید گذشته رو تموم شده تصور کنید و دوباره برگردید به دورانی که همه چی خوب بود یا حتی خیلی بهتر از اون، هم میتونید این زندگی رو تموم کنید و جدا بشید، به امید اینکه شاید زندگی بهتری بتونید بسازید. از طرف دیگه، طلاق بگیرید که چی کار کنید؟ مثالا برید با اون مرد دروغگو که خودش زن و بچه داره و کلی بخاطر اون اذیت شدید ازداج کنید؟
شما بدونید که یکی از غم انگیزترین نکات درباره متلاشی شدن ازدواجها اینه که گاهی زن یا شوهر قدر ازدواجشون رو اونقدر نمیدونن که فرصت از دست میره و کار دیگه ای نمیشه انجام داد و بعد از اینکه خدای ناکرده جدا شدند و هرکدوم سراغ زندگیش رفت، تازه متوجه میشن که وقتی یکدیگه رو از دست دادن، تا چه اندازه ضرر کردن. متاسفانه بعضیا هم فکر میکنن که طلاق گرفتن مسئله اون قدرها مهمی هم نیست. اما پژوهش های علمی نشون میده که طلاق کار بسیار مضر و زیان باری برای زن و شوهرهاست و ضربه روحی شدیدی به اونا وارد میشه و حدود چهار سال از عمر اونا کم میشه. پس هم شما و هم همسرتون قدر زندگی مشترکتون رو بدونید و سعی کنید با صبر و بردباری و تلاش، مشکلات رو برطرف کنید و زندگی مشترک موفق و بالنده ای داشته باشید، مخصوصا حالا که رفتار همسر شما خوب شده و شما از او راضی هستید و میتونه یک شروع جدید و مبارکی برای زندگی مشترک شما باشه و با فرزند دار شدن هم، دری جدید بر روی شما باز خواهد شد و خواهید فهمید که لذت فرزند با هیچ لذتی در این دنیا قابل مقایسه نیست البته به یک فرزند هم اکتفا نکنید، و انشاالله چندین فرزند بیاورید.
تنها نکته ای که میمونه مربوط به همین فرده که دو سال در زندگی شما بوده، شما باید توجه کنید که هرچند شما تا حدی به او وابسته شدید ولی به هرحال اون کسی بود که از ابتدا به شما دروغ گفت و با کلک و حیله وارد زندگی شما شد و الان هم دیگه کلا از زندگی شما حذف شده و فقط در ذهن شماست، و بدونید که با گذشت زمان از ذهن شما هم خواهد رفت یا حداقل بسیار کمرنگ خواهد شد، و بقول معروف: «از دل برود هر آنکه از دیده برفت» و اونو مثل یک دوره کوتاه مدت از زندگیتون مثل دوره آموزشی تصور کنید که دو سال طول کشیده و در این دو سال تعدادی هم کلاسی داشتید و بعد از اتمام دوره هرکسی سراغ زندگی خودش رفته و کسی با کسی کاری نداره و همه چیز تموم شده؛ کاری که میتونید انجام بدید تا هرچه زودتر احساسی هم اگر نسبت به او دارید تموم بشه و علاقتون به همسرتون هم دوباره زیاد بشه اینه که هرشب قبل از خواب دفتری بردارید و در یک صفحه آن، تمام ویژگیهای منفی اون فرد رو در اون بنویسید و سعی کنید هرشب علاوه بر اینکه موارد شب های قبل رو مرور میکنید، فکر کنید و موارد دیگه ای هم به اون لیست اضافه کنید مثالا مینویسید: دروغگو، بدقول ... و به او فحش و ناسزا بگید که بخاطر اون آبروی شما رفته، کتک خوردید و حتی تا مرز طلاق پیش رفتید، و سعی کنید هرشب تنفرتون رو نسبت به اون فرد بیشتر کنید. و در یک صفحه دیگه هر شب از خوبیهای همسرتون بنویسید، مثالا بنویسید «با گذشت»، «خوب» و...، چون واقعا هر مردی حاضر نمیشه از همسرش که خیانت کرده گذشت کنه و اونو ببخشه و تازه رفتارش نسبت به او بهتر از گذشته هم بشه، یا ویژگی ظاهریش که دوست دارید رو بنویسید و مرور کنید و هرشب هم به اونها اضافه کنید، همین طور خاطرات گذشته و دوران نامزدی که باهم خوب بودید رو مرور کنید، به او محبت کنید، و لو شده در ظاهر، به او ابراز علاقه و محبت کنید تا بتدریج دوباره محبت و علاقه شما زیاد بشه. انشاالله زندگی خوشبخت و بالنده ای در کنار فرزندانتان داشته باشید.