مادرشوهرم دو تا پسر داره بینشون خیلی فرق میزاره، من خیلی غصه میخورم.

سلام خسته نباشید لطفا کمکم کنید بگید که چیکار کنم من چند ماهه عروسی کردم.مادرشوهرم دو تا پسر داره بینشون خیلی فرق میزاره شوهرم پسر بزرگ خانوادست.برادرشوهرم واسه کار رفته تهران شوهرم میگه چون راه دور رفته اینجوری هستن باهاش. واسه همین منم رفت و امدمو خیلی کم کردم اما هیچ محبتی ندیدم.کادوی عروسیمونو ندادن. نصف کارای عروسیمونو همسرم انجام داد.از همسرم پول گرفتن ک خرید عروسو انجام بدن گفتن میدن اما ندادن.خیلی از رسوماتو انجام ندادن گفتن رسم نیست.مادربزرگ همسرم قبل از فوتشون یه چند گرمی طلا گذاشته بودن مادرشوهرم رفتن واسه خودشون طلا گرفتن اما واسه منو ندادن. الانم که باید بریم دنبال خونه چون قراردادمون تموم شده پول دارن اما کمک نمیکنن حتی تعارفم نمیزنن ولی میخوان پسر کوچیکشونو زن بدن یه بار حرف شد گفتن ما پول نداریم ولی خونشونو کامل تعمییر کردن الانم که میخوان پسرکوچیکشونو دوماد کنن.من تو خانواده ای بودم که پدرم هر چی خواستم مهیا کرد هیچ کمبود محبت و مالی نداشتم الانم از طرف همسرم راضیم.چند بار به ایشون گفتم که به خانوادت بگو گفتن. اما خانوادشون گفتن باشه میدیم الان میدونن تو تنگنا هستیم ولی کلا فراموش کردن پسرشونو من واقعا عصبی میشم گریه میکنم خیلی غصه میخورم که چرا اینقدر بی عدالتی میکنن.توروخدا بگین من چیکار کنم به همسرم میگم نمیتونم خیلی از کارایی که برای بردارت میکنن رو ببینم ولی چیزی نگم نمیتونم با این‌ کاراشون مدارا کنم میگم حلش کن میگه بگم بازم فایده نداره.لطفا شما راهنمایی کنید منو.ببخشید که طولانی شد خیلی خلاصه کردم. خیلی ممنونم.

سه‌شنبه، 17 بهمن 1396

تخمین زمان مطالعه:

پدیدآورنده: حسن نجفی

موارد بیشتر برای شما

مادرشوهرم دو تا پسر داره بینشون خیلی فرق میزاره، من خیلی غصه میخورم.

( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام خسته نباشید لطفا کمکم کنید بگید که چیکار کنم
من چند ماهه عروسی کردم.مادرشوهرم دو تا پسر داره بینشون خیلی فرق میزاره شوهرم پسر بزرگ خانوادست.برادرشوهرم واسه کار رفته تهران شوهرم میگه چون راه دور رفته اینجوری هستن باهاش. واسه همین منم رفت و امدمو خیلی کم کردم اما هیچ محبتی ندیدم.کادوی عروسیمونو ندادن. نصف کارای عروسیمونو همسرم انجام داد.از همسرم پول گرفتن ک خرید عروسو انجام بدن گفتن میدن اما ندادن.خیلی از رسوماتو انجام ندادن گفتن رسم نیست.مادربزرگ همسرم قبل از فوتشون یه چند گرمی طلا گذاشته بودن مادرشوهرم رفتن واسه خودشون طلا گرفتن اما واسه منو ندادن. الانم که باید بریم دنبال خونه چون قراردادمون تموم شده پول دارن اما کمک نمیکنن حتی تعارفم نمیزنن ولی میخوان پسر کوچیکشونو زن بدن یه بار حرف شد گفتن ما پول نداریم ولی خونشونو کامل تعمییر کردن الانم که میخوان پسرکوچیکشونو دوماد کنن.من تو خانواده ای بودم که پدرم هر چی خواستم مهیا کرد هیچ کمبود محبت و مالی نداشتم الانم از طرف همسرم راضیم.چند بار به ایشون گفتم که به خانوادت بگو گفتن. اما خانوادشون گفتن باشه میدیم الان میدونن تو تنگنا هستیم ولی کلا فراموش کردن پسرشونو من واقعا عصبی میشم گریه میکنم خیلی غصه میخورم که چرا اینقدر بی عدالتی میکنن.توروخدا بگین من چیکار کنم به همسرم میگم نمیتونم خیلی از کارایی که برای بردارت میکنن رو ببینم ولی چیزی نگم نمیتونم با این‌ کاراشون مدارا کنم میگم حلش کن میگه بگم بازم فایده نداره.لطفا شما راهنمایی کنید منو.ببخشید که طولانی شد خیلی خلاصه کردم.
خیلی ممنونم.

مشاور: علی محمد صالحی

با عرض سلام خدمت شما و تبریک بخاطر شروع زندگی مشترکتون.
من احساس شما رو درک میکنم و میدونم احساس تمایز و فرق گذاشتن از طرف دیگران ناراحت کننده است و باعث میشه حس بدی داشته باشیم. اما اولا این مسئله به شما اختصاص نداره و این مسئله تعداد قابل توجهی از زوجهای جوان است که احساس میکنن والدین شوهر یا زن، بین فرزندانشون تمایز قائل میشن و فرق میذارن، از طرف دیگه نکته مهم و قابل اهمیت اینه که شما از همسرتون راضی هستید و مشکل خاصی ندارید و این خیلی مهمه، من میفهمم خیلی سخته و شما بقول خودتون خیلی غصه میخورید، ولی در حقیقت نفر اصلی که شما با او در ارتباط هستید همسرتونه، و در همین سامانه خانمهای بسیاری مطرح میکنن که هم با خانواده همسرمون مشکل داریم و هم خود شوهر ما فقط بخانوادش توجه میکنه و اصلا به ما که همسرش هستیم توجه نمیکنه.
نکته دیگه اینکه هیچ زندگی مشترکی نیست که بدون مسئله باشه، و مشکلی نداشته باشن یا خود زن و شوهر مسائلی دارند یا زن و شوهر با دیگران مشکل دارند، امیتاز شما اینه که شما و همسرتون هر دو در یک جبهه هستید و همسر شما این فرق گذاشتن خانوادش رو قبول داره.
اما در هر حال در این شرایط اگر شما بیش از حد به این مسئله فکر کنید و به اون بپردازید چند مشکل ممکنه پیش بیاد، اولا اینکه خود شما مرتب غصه میخورید و اذیت میشید که چرا خانواده همسر من اینکار رو میکنن و فرق میذارن و...، و همینطور که اشاره داشتید عصبی میشید؛ و از طرف دیگه اگر شما خیلی وارد این قضیه بشید و بخواهید همسرتون رو تحریک کنید که حقت رو بگیر و ...، همسر شما ممکنه این فکر به ذهنش بیاد که شما میخواهید بین او و خانوادش اختلاف بندازید و اونو از خانوادش دور کنید و این فکر باعث میشه به شما سو ظن پیدا کنه و خدای ناکرده از شما دور بشه و اونوقت تازه از چاله به چاه می افتید، بنابراین این قضیه رو به خود شوهرتون واگذار کنید و شما دخالتی نداشته باشید تا متهم نشید.
اجازه بدید گذشت زمان خیلی از مسائل رو روشن میکنه، درسته که الان بخاطر مسئله خونه یا چیزهای دیگه مشکل دارید، ولی مطمئن باشید سختیهای کنونی شما برطرف میشه، و اینکه خانواده همسر شما کمکی نمیکنن خودش میتونه یک جنبه مثبتی داشته باشه که شما خودتون هرچند با سختی، ولی مسائل خودتون رو خودکفا حل میکنید و بعدا هیچ کس نمیتونه منتی به شما بذاره که کمکی کرده، و وقتی شما و همسرتون به کمک هم مشکلات رو حل میکنید محبت و علاقه تون به هم بیشتر میشه و قدر چیزهایی که بدست میارید رو بهتر میدونید. پس اصلا توقعی از کسی نداشته باشید و سعی کنید با تلاش و کوشش خودتون مشکلات رو حل کنید و بجای تمرکز بر روی این مسئله ناراحت کننده، برای خودتون سرگرمیهایی دست و پا کنید و بپذیرید که خانواده همسرتون اینجوری هستند و کاریش نمیشه کرد، وقتی پذیرفتید و قبول کردید و از این مسئله عبور کردید دیگه کمتر اذیت میشید.
ارتباطتون رو با خانواده همسرتون به هیچ وجه بخاطر این قضیه قطع نکنید، ولی اگر اذیت میشید نیاز نیست زیاد ارتباط داشته باشید.
موفق و شاد و پیروز باشید