ناشناس

وابستگی شوهرم به خانواده اش اذیتم می کنه چیکار کنم؟

سلام روزتون بخیر و خسته نباشید ۱/۵ ساله عروسی کرده ام.شوهرم از همان ابتدا.با خانواده اش بود. مسافرت ها مهمانی ها بیشتر. اوقات که حتی بیرون میرفتیم هم خانواده اش بودن. مثلا اگر گفتم بیرون. بریم و. اونا نباشن پس باید یواشکی بریم ک نفهمند.خیلی برای انها خرج میکنه خیلی جلو بقیه احترام بهشون میذاره اما هیچوقت نمیگه این زن منه توی تنهاییهامون خیلی با هم خوبیم و خوش میگذره اما جلو بقیه مخصوصا خانوادش نه" همه فکر میکنند با همدیگه قهریم...عروسی که کردیم گفتم بهترمیشه اما نشدبدترشد.یعنی تاحالا نشد ما یه مهمونی دوتایی بریم یا وقتی میریم اون موقعی که میخایم پاشیم بیایم خونه" هرموقع که اونا گفتن...مادرشوهرم کلا میخاد نشون بده ما فقط پسرمون را. میخایم فقط با اون حرف میزنه با اون هماهنگ میکنه ..دعوای جدیدمون سر تیکه نداختن مادرشوهرم بود. که برای اولین بار من جواب دادم. و دیگه هرچی باهاش حرف زدم جوابم را نداد و شوهرم هم فقط میگه مقصر تویی تو. یه کاری میکنی ک اون یه چیز میگه تو نباید جوابشا بدی شوهرم خونه نمیاد باهام ۲روز قهره ...همیشه هر رفتاری خواست با منو خونوادم میکنه اما حتی یه چیز کوچیک هم اگه در مورد خانوادش گفتم باهام قهر میکنه..یعنی مشکل از منه؟بخدا من کاری نمیکنم حرفی نمیزنم بهشون ...به خاطر این هم که از رفتارشون ناراحت نشم یا چیزی پیش نیاد هردفعه میگم بیان خونمون اما خودشون مرتب میان و خودم کم میرم...باید چکار کنم؟
شنبه، 28 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

وابستگی شوهرم به خانواده اش اذیتم می کنه چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 24 ساله )

سلام روزتون بخیر و خسته نباشید
۱/۵ ساله عروسی کرده ام.شوهرم از همان ابتدا.با خانواده اش بود. مسافرت ها مهمانی ها بیشتر. اوقات که حتی بیرون میرفتیم هم خانواده اش بودن. مثلا اگر گفتم بیرون. بریم و. اونا نباشن پس باید یواشکی بریم ک نفهمند.خیلی برای انها خرج میکنه خیلی جلو بقیه احترام بهشون میذاره اما هیچوقت نمیگه این زن منه
توی تنهاییهامون خیلی با هم خوبیم و خوش میگذره اما جلو بقیه مخصوصا خانوادش نه" همه فکر میکنند با همدیگه قهریم...عروسی که کردیم گفتم بهترمیشه اما نشدبدترشد.یعنی تاحالا نشد ما یه مهمونی دوتایی بریم یا وقتی میریم اون موقعی که میخایم پاشیم بیایم خونه" هرموقع که اونا گفتن...مادرشوهرم کلا میخاد نشون بده ما فقط پسرمون را. میخایم فقط با اون حرف میزنه با اون هماهنگ میکنه ..دعوای جدیدمون سر تیکه نداختن مادرشوهرم بود. که برای اولین بار من جواب دادم. و دیگه هرچی باهاش حرف زدم جوابم را نداد و شوهرم هم فقط میگه مقصر تویی تو. یه کاری میکنی ک اون یه چیز میگه تو نباید جوابشا بدی شوهرم خونه نمیاد باهام ۲روز قهره ...همیشه هر رفتاری خواست با منو خونوادم میکنه اما حتی یه چیز کوچیک هم اگه در مورد خانوادش گفتم باهام قهر میکنه..یعنی مشکل از منه؟بخدا من کاری نمیکنم حرفی نمیزنم بهشون ...به خاطر این هم که از رفتارشون ناراحت نشم یا چیزی پیش نیاد هردفعه میگم بیان خونمون اما خودشون مرتب میان و خودم کم میرم...باید چکار کنم؟


مشاور: علی محمد صالحی

با عرض سلام و احترام.
یکی از مسائلی که خانمهای بسیاری گله مندند و در همین سامانه هم، بسیاری از خانمها مطرح میکنن همین مسئله وابستگی و توجه مرد به خانوادش است، در ابتدا اینو گفتم که بدونید این موضوع تنها به شما اختصاص ندارد و زنان بسیاری درگیر این هستند. اما به هرحال اینکه یک مرد بیش از حد به خانوادش وابسته باشه یا خانواده او بیش از اندازه به پسرشون وابسته باشند، مناسب نیست و نشونه اینه که مرزهای خانوادگی به درستی رعایت نمیشه، چون وقتی دختر و پسری با هم ازدواج میکنن در واقع از خانواده های خودشون جدا میشن و با هم دیگه یک سیستم و خانواده جدید تشکیل میدهند که مسائل اونها مستقل از خانواده هاست، و قوانین خاص خودشون رو دارند، مثلا یکی از قوانین سیستم خانواده این است که مسائل و مشکلاتِ درون خانواده رو به بیرون از خانواده حتی والدین خودشون اطلاع ندهند؛ همین طور اجازه ندهند که مسائل و مداخلات بیرون از این سیستم جدید خانواده، وارد سیستم بشود، چون هرچیزی که از بیرون از سیستم، به سیستم وارد بشه ممکنه حاوی ویروسی باشد که خانواده را دچار مشکل کنه، البته منظور از ویروس، ویروس فرضی است، و همانطوری که اگر یک ویروس وارد سیستم کامپیوتر بشه اون رو دچار مشکلی میکنه، اگر یک ویروس (مثلا یک حرفی از طرف نزدیکان که یکی از زوجین رو بر علیه دیگری تحریک کنن یا...) وارد سیستم خانواده بشه، خانواده دچار مشکل و تنش میشن.
خلاصه اینکه یک خانواده سالم که ما از اون تعبیر به سیستم میکنیم، وقتی تشکیل میشه زن و شوهر جدید، خودشون بتنهایی باید کارها و مسائل رو مدیریت کنند و به خانواده هایشان وابستگی نداشته باشند، یعنی در عین حالی که ارتباط دارند مستقل هم باشند، ولی در حال حاضر سیستم خانواده شما، از این ویژگی برخوردار نیست.
اما این جمله که بیان کردید «تو تنهاییهامون خیلی با هم خوبیم وخوش میگذره» نشونه خیلی خوبیه و بیانگر اینه که شما و همسرتون با همدیگه مشکل اساسی ندارید و میتونید زندگی خوشبختی داشته باشید، و فقط شما باید صبر و تحمل داشته باشید و آروم آروم سعی کنید همسرتون رو متوجه این موضوع بکنید که زن و شوهر یک سیستم جدیدی هستند که باید مستقل باشند و متکی به خودشون، گاهی برای اینکه یکی از زوجین متوجه مطلبی بشوند و بتونن خودشون رو اصلاح کنن شاید چندین سال طول بکشه، و وقتی شما و همسرتون چندین بار با هم بیرون رفتید و یا کارهای اجتماعی دیگه ای رو تنهایی انجام دادید، شوهر شما هم بیشتر متوجه میشه که میتونید بدون خانوادش هم کارها رو انجام بدید، و هر موقع هم شما و همسرتون بدون خانوادش کارهایی رو انجام دادید حسابی از همسرتون تشکر کنید تا تشویق بشه و دوباره تکرار کنه.
و این روش شما که هر موقع منزل شما میان به اونها احترام میذارید و اونها رو دعوت میکنید، و خودتون کم اونجا میروید، روش نسبتا خوبیه، چون یکی از کارهایی که ما برای پیشگیری از تنشها باید انجام بدیم اینه که زمینه تنش رو از بین ببریم و اگر شما میدونید که اگر زیاد اونجا برید ممکنه تنشی بین شما و خانواده همسرتون پیش بیاد، اگر کمتر برید بهتره، ولی بگونه ای نباشه که اونها فکر کنن شما قطع رابطه کردید.
موفق و شاد و خوشبخت باشید

بیشتر بخوانید:
مسایل اساسی بعد از ازدواج
 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.