ناشناس

باید ازهمسر اولم جدا شوم تا بتونم با عشق اولم ازدواج کنم به نظر مشاور محترم من باید چیکار کنم...

سلام خدمت مشاورعزیز من درسن26سالی عاشق ی خانمی شدم ولی عقلم مخالف سفت وسرسخت این عشق وعاشقی بود عقلم میگفت ای عشق وعاشقی کاذب ودروغ است چون به خاطر شهوت است چون با هیچ جنس مخالفی نبودی این امری طبیعی است... ولی قلب ودلم واقعاعاشق این خانم بود عقلم باعث شدرابطه ام با این خانم بهم بزنم وباخانم دیگری که دل وقلبم هیچ احساسی بهش نداشت ازدواج کنم والان ی بچه دارم... ولی بعداز ازدواجم واقعا به این نتیجه رسیدم که واقعا عاشق اون خانم بودم چون به هیچ وجه نتونستم دوریش را تحمل کنم چون عقلم هم متوجه اشتباهش شده بودچون بعداز ازدواجم رابطه مان را به مدت 3 سال قطع قطع بود که شاید فراموشش کنم ولی نشد که نشد و هنوزم به عشق اولم فکر میکنم و عاشقشم وبهش میگم که عاشقشم....و همه زندگیم اونه... توخواب ،توبیداری، تونماز همه جا باهامه... این عشق اول قلب ودلم را طوری تسخیر کرده که حتی دوست داشتن بچه ام را هم تحت تاثیر خود قرارداده... به نظر مشاور محترم من باید چیکار کنم... فقط راه حلش اینه که ازهمسر اولم جدا شوم تا بتونم با عشق اولم ازدواج کنم وبادر نظرگرفتن اینکه من زندگی خوبی ندارم چون دائم به فکر عشق اولم هستم...
جمعه، 11 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

باید ازهمسر اولم جدا شوم تا بتونم با عشق اولم ازدواج کنم به نظر مشاور محترم من باید چیکار کنم...

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 36 ساله )

سلام خدمت مشاورعزیز
من درسن26سالی عاشق ی خانمی شدم ولی عقلم مخالف سفت وسرسخت این عشق وعاشقی بود عقلم میگفت ای عشق وعاشقی کاذب ودروغ است چون به خاطر شهوت است چون با هیچ جنس مخالفی نبودی این امری طبیعی است...
ولی قلب ودلم واقعاعاشق این خانم بود
عقلم باعث شدرابطه ام با این خانم بهم بزنم وباخانم دیگری که دل وقلبم هیچ احساسی بهش نداشت ازدواج کنم والان ی بچه دارم...
ولی بعداز ازدواجم واقعا به این نتیجه رسیدم که واقعا عاشق اون خانم بودم چون به هیچ وجه نتونستم دوریش را تحمل کنم چون عقلم هم متوجه اشتباهش شده بودچون بعداز ازدواجم رابطه مان را به مدت 3 سال قطع قطع بود که شاید فراموشش کنم ولی نشد که نشد
و هنوزم به عشق اولم فکر میکنم و عاشقشم وبهش میگم که عاشقشم....و همه زندگیم اونه...
توخواب ،توبیداری، تونماز همه جا باهامه...
این عشق اول قلب ودلم را طوری تسخیر کرده که حتی دوست داشتن بچه ام را هم تحت تاثیر خود قرارداده...
به نظر مشاور محترم من باید چیکار کنم...
فقط راه حلش اینه که ازهمسر اولم جدا شوم تا بتونم با عشق اولم ازدواج کنم وبادر نظرگرفتن اینکه من زندگی خوبی ندارم چون دائم به فکر عشق اولم هستم...


مشاور: آقای علیدوست


سلم و عرض ادب و احترام.
بعد از ایجاد رابطه عاطفی قوی با فردی، اگر به هر دلیلی قصد به هم زدن رابطه را دارید، ابتدا باید مدتی را صبر کنید و وارد رابطه جدید نشوید تا بتوانید به قول خودتون عشق اول را فراموش کنید. این زمان حدودا یک سال پیشنهاد میشود ولی اگر موفق به فراموشی نشدید باز هم نباید وارد رابطه جدید بشوید و باید از مشاوره کمک میگرفتید برای فراموشی این عشق.
الآن هم بهتر است تا دیر نشده دنبال راهکاری باشید. شما امروز زندگی جدیدی دارید و عشق قدیمی در این زندگی جایی نخواهد داشت. پس اجازه ندهید گوشه ای از روح شما هم توسط هیجانات ابراز نشده این عشق تسخیر شود. اگر با عشق اول خود رابطه دارید، الآن هم باید به حرف عقل خود گوش دهید و رابطه را با او قطع کنید.
اگر عقل شما در اون دوره از زندگی اشتباه کرد و عشق را نادیده گرفت، الآن قطعا کار درستی میکند و فراموشی را انتخاب میکند.
تمام پل های ارتباطی را از بین ببرید و حتی کاری کنید دیگر نتوانید برگردید به سمت هم.
تا وقتی از اون عشق اول نا امید نشده اید خیلی سخت تر میشود که از زندگی فعلی لذت ببرید

۱.بدانید همه چیز را نمیتوان فراموش کرد.

نباید انتظار داشت که بتوان همه چیز را فراموش کرد. بسیار پیش می آید که نمی توانیم خیلی از چیزها را فراموش کنیم به خصوص اگر خاطرات خوبی با آن فرد داشته باشید. به هر صورت، بخشی از آن خاطرات همیشه همراه ما خواهد بود. برای رها شدن از گذشته باید یاد بگیرید که ذهن را مدیریت کنید و هر لحظه نسبت به خودتان آگاه باشیدو نگذارید ذهن هرگاه که خواست به گذشته سفر کند. اگر دقت کرده باشید بیشتر اوقات ذهن یا در گذشته سیر می کند یا در آینده و کمتر پیش می آید که ذهن به زمان حال فکر کند.

۲.بدانید که هرگز عشق کافی نیست.
در طول زندگی مشترک کنونی خود شاید بارها به خاطر مسائل و مشکلات گوناگون به خود و دیگران گفته اید که اگر میان من و همسر کنونی ام عشق وجود داشت، چنین مشکلاتی به وجود نمی آمد. شاید هم به دختران و پسران جوان توصیه کرده اید که عشق و دوست داشتن برای یک زندگی مشترک کافی است اما گرچه عشق یکی از ارکان اصلی زندگی مشترک است اما برای اداره و ادامه دادن رابطه کافی نیست. هر چقدر که زندگی جلوتر می رود و ساز و کارهای زندگی پیچیده تر می شود، خودتان به مرور می فهمید که زندگی به چیزهای دیگری نیز نیاز دارد.

۳.از مرور خاطرات دست بردارید

بسیار برایتان پیش آمده که وقتی تنها هستید به مرور خاطرات بپردازید، یکی از کارهایی که می توانید در این مواقع انجام دهید، دادن دستور ایست است؛ این روش بسیار ساده و کارساز است، یعنی لازم است خیلی محکم و مقتدر به ذهن تان ایست بدهید تا نتواند به هر کجا خواست برود. در حقیقت اگر آگاه نباشید و نبینید که ذهن تان در حال سفر به‌ گذشته است نمی توانید جلوی آن را بگیرید اما اگر حواستان باشد به محض اینکه ذهن بخواهد به گذشته سفر کند به آن یک ایست محکم می دهید و از پیشروی آن جلوگیری می کنید.

به جای آنکه دائما به چیزهایی فکر کنید که همسرتان ندارد اما معشوق قبلی تان آنها را داشت، بر روی آن چیزهایی که باعث تمایز همسر کنونی تان می شود، تمرکز کنید

می توانید به خود بگویید: «ساکت، دیگر نمی خواهم بیشتر فکر کنم! یا هیس» یا در ذهن مان روی این فکرها ضربدر بزنیم و جلوی آنها را بگیریم

۴. از مقایسه کردن دوری کنید.

مقایسه کردن شاید مهمترین ابزار برای شما باشد که احساس ناکامی و حسرت را تقویت کند. بسیاری از افراد که عشق ناکام را تجربه کرده اند، بعد از ازدواج دائما به مقایسه محبوب سابق خود با همسر فعلی شان می پردازند و بر اساس جهت گیری ذهنی مبنی بر ضعیف تر بودن همسر فعلی شان، دچار حس سرخوردگی می شوند اما این را باید بدانید هر فردی متفاوت است.

نامزد یا همسر فعلی خود را از هیچ لحاظ (شکل، قیافه، وزن، استعداد و غیره) با عشق قبلی مقایسه نکنید، چون هر چه این کار را بیشتر انجام بدهید، بیشتر احساس حسرت می کنید. واقعیت دیگر این است که به علت بالا بودن هیجانات در شما، احساستان به معشوق قبلی مانند یک بت ستودنی و بدونه نقص است، پس مقایسه شما شاید اساس واقعی نداشته باشد.
قطعا اگر ایشون الآن در جایگاه همسر شما بود، معایبی داشت که شما در زندگی مشترک با آن آشنا شده بودید.
در مقوله ی عشق های نا فرجام فقط و فقط از خوبی ها و کمالات طرف مقابل یک بتی ساخته شده است که اگر این رابطه به وصال میرسید بسیاری از مواردی که فکر میکردیم از محاسن و کمالات طرف مقابل است، میدیدیم که با تصورات ما کاملا تفاوت داشته است.

به فکر فرزند خود و آینده او باشید، به فکر رابطه و عشق الآنتون باشید.
شما قطعا میتوانید در این زندگی احساس خوشبختی داشته باشید.
و من الله توفیق

بیشتر بخوانید:

چگونه شوهری نمونه برای همسر خود باشیم؟




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.