ناشناس
با خودم درگیرم.بنظرتون چیکار کنم؟؟ لطفا کمکم کنید.
سلام
خسته نباشید
ببخشید مزاحم شدم
میخواستم یه شرح کلی از وضعیتم بگم و بعدش سوالم رو مطرح کنم.
من الان 20 سالمه. ساکن اصفهان هستم. دانشجو رشته مکانیک دانشگاه آزاد هستم. از نظر شخصیتی درونگرا هستم و اگر با آزمون mbti آشنا باشید، تیپ شخصیتی من intj هست. کلا وضعیت روحی داغونی دارم. دوست صمیمی که بتونم باهاش درد و دل کنم ندارم. از نظر خانواده، مذهبی هستند ولی خودم اعتقادی ندارم و فقط ظاهر رو حفظ میکنم. پدر و مادرم بشدت باهم تنش دارند. من بچه اول خانواده هستم و دوتا برادر کوچیک تر دارم. چند بار که به دکتر مراجعه کردم گفتند شما افسردگی دارید ولی چون پدرم اعتقادی به این مسائل ندارند پیگیری نکردند. درضمن میگرن دارم و به همین علت تقریبا بجز دانشگاه از خونه بیرون نمیرم. یه چند سالی هم مشکل اختلالات گوارشی ناشی از مشکل عصبی داشتم و هنوز هم دارم ولی خیلی کمتر شده. وحشتناک دوست دارم با یه دختر رابطه عاطفی داشته باشم ولی تا الان حتی با یک دختر هم نبودم، درواقع دلم میخواد با یه دختر باشم و از دوستی با اون لذت ببرم نه اینکه بخوام یه مدت باهاش باشم و خودم رو از نظر جنسی تخلیه کنم، البته خییییللللیییی ببخشید اینطوری گفتم، درواقع میخوام با یه نفر اگر میتونستم ازدواج میکردم. چند وقت پیش که دوباره پدر و مادرم باهم مشکل پیدا کردند و تا حالا هم باهم کنتاکت دارند، تقریبا هر روز تو خونمون دعوا هست، من بیشتر طرف مادرم هستم چون میدونم پدرم دارند اشتباه میکنند، درواقع پدرم کارهایی که مادرم رو اذیت کنه بیشتر انجام میدند و الان که 21 سال از ازدواجشون میگزره یه چیزی حدود 20.5 ساله باهم مشکل دارند ولی این تفکر احمقانه که طلاق بده باعث شده از هم جدا نشند، مادرم بیشتر با من درد و دل میکنه و من بیشتر مواقع شنونده هستم. و این مورد رو هم بگم که متاسفانه من بچه ناخواسته بودم، یعنی پدرم، مادرم رو مجبور کرده بود که تا 6 ماهگی که من رو حامله بوده به کسی چیزی نگه. من از امروز صبح 20/12/96 شروع کردم سیگار کشیدن، ولی نمیدونم کار درستی کردم یا نه، چون اونقدر که فکر میکردم حالم رو عوض نکرد ولی حالا که دارم این متنو مینویسم شبه و بشدت دلم میخواد سیگار بکشم ولی چون تو خانواده ما کسی سیگاری نیست جرئت ندارم تو خونه اینکار رو بکنم. یک مورد دیگه هم اینکه از نظر مالی در سطح کاملا متوسط هستیم و پدرم تمام خرج و مخارج رو ازم میخواند که بیجا چیزی خرج نکنم. البته خودم یک درآمد خیلی کمی از ترجمه دارم ولی چیزی نمیشه. خلاصه اینکه یه راهکار بهم بگید بتونم خودم رو جمع و جور کنم. دیگه دارم دیوونه میشم.ببخشید این رو هم میگم ولی من استمتاء هم میکنم، خیلی زیاد، چون حداقل چند ثانیه همه چی یادم میره.
مشاور: آقای علیدوست
سلام و عرض ادب و احترام
افسردگی همانند دیگر اختلالات روانی موجود با علائمی همراه است که باعث ایجاد تغییر در روند عادی زندگی انسان میشود. تعدادی از علائم را با هم مرور کنیم:تغییرات خواب؛ مبتلایان به افسردگی با تغییرات الگوی خواب مواجه میشوند. تغییر الگوی خواب گاهی به شکل بیخوابی و گاهی به شکل خوابِ زیادتر از حد معمول بروز میکند. صبح خیلی زود بیدار شدن از جمله علائم شایع در افسردگیهای حاد است.تغییرات اشتها؛ گاهی مبتلایان به افسردگی در قالب مکانیسم مقابله، به کمخوری یا پرخوری روی میآورند. این تغییر اشتها میتواند منجر به کاهش یا افزایش وزن شدید شود.عدم تمرکز؛ برخی مبتلایان به افسردگی حاد قادر به تمرکز نیستند. گاهی این افراد در روزنامه خواندن یا دنبال کردن ماجراهای سریالهای تلویزیونی نیز دچار مشکل میشوند و تصمیمگیریها، حتی تصمیمات پیشپاافتاده، برایشان دشوار میشود.کمبود انرژی؛ مبتلایان به افسردگی معمولا احساس خستگی شدید میکنند، در فکر کردن کُند میشوند و قادر به انجام فعالیتهای عادی روزمره نیستند.بیعلاقگی؛ مبتلایان به افسردگی ممکن است علاقهی خود را به انجام فعالیتهای عادی روزمره از دست بدهند یا ظرفیت تجربهی خوشی و لذت را نداشته باشند. این افراد حتی احتمال دارد به بیاشتهایی یا عدم تمایلات جنسی دچار شوند.کمبود اعتمادبهنفس؛ مبتلایان به افسردگی مدام در فکر کاستیها و ناکامیهایشان هستند و احساس گناه و درماندگی شدید میکنند. افکاری مانند «من یه بازندهام.» یا «دنیا جای خیلی ترسناکیه.» بر ذهن این افراد چیره میشود.ناامیدی؛ افسردگی موجب میشود فرد احساس کند دیگر هیچ اتفاق خوشایندی در راه نیست. معمولا به دنبال این نگرش منفی، افکار خودکشیگرایانه بروز میکنند که باید بسیار جدی گرفته شوند.تغییرات حرکتی؛ برخی مبتلایان به افسردگی به لحاظ قوای جسمی تحلیل میروند یا دچار بیقراری حرکتی میشوند، مثلا ممکن است صبح خیلی زود بیدار شوند و ساعتها در اتاق قدم بزنند.دردهای جسمی؛ عدهای از مبتلایان به افسردگی به جای اینکه از احساسات اندوهبار خود حرف بزنند، مدام از سردرد یا ناراحتیهای معده شکایت میکنند.تشخیص افسردگی موضوع پیچیدهای است، چرا که گاهی دورههای افسردگی بخشی از اختلال دوقطبی یا سایر بیماریهای روانی محسوب میشوند. علائم نامبرده دلیل قطعی بر افسردگی نیست، و نبود علائم بالا دلیل قطعی بر عدم افسردگی نیست.اینها نشانه های معمول و غالب افسردگی است. با توجه به مواردی شما اشاره کردید و همچنین تشخیص مشاورین قبلی، احتمال وجود افسردگی بالاست. اما تشخیص و درمان آن را حتما به همراه یک مشاور خوب پیگیری کنید تا با مشکلات جدی تری روبرو نشوید.در مرحله ی اول شما باید پیگیر درمان افسردگی خود باشید. به یک مشاور و روانشناس خوب مراجعه نمایید. ایشون بعد از تشخیص های اولیه شما را به یک متخصص اعصاب و روان ارجاع میدهد. شما باید مدتی در کنار مشاوره حضوری دارو درمانی هم شوید.دارو کمک میکند بتوانید بر احساسات و حرکات خود تسلط کافی را داشته باشید با کمک مشاور و روانشناس راه درست ادامه زتدگی را انتخاب کنید.حکایت کشیدن یک نخ سیگار همانند زمانی است که تصمیم می گیرید یکی دو عدد چیپس میل کنید و آنگاه متوجه خواهید شد که بسته کامل آن را تمام کرده اید.البته تفاوتی میان این دو مثال وجود دارد و آن این است که خوردن چیپس تنها باعث اضافه وزن شما می شود حال آنکه کشیدن اولین نخ سیگار می تواند آغاز تدریجی مرگ برای تان باشد.میزان مصرف افراد سیگاری، با ایجاد تشدید مسائل روانی افزایش می یابد و گاه به حدی می رسد که جای خواب و خوراک را نیز می گیرد.در ادامه مخاطراتی که حتی کشیدن یک نخ سیگار می تواند برای تان به همراه بیاورد را بیان میکنیم:
* از میان ۲۵۰ نوع ماده شیمیایی مضر، ۶۹ تای آن در سیگار وجود دارد که می توانند سبب ابتلای شما به سرطان بشود.
*تنگی نفس، حالت تهوع، سرفه، سرگیجه و …
* احتمال مصرف موادی مانند هروئین توسط شما افزایش می یابد
* اعتیاد به نیکوتین همچون اعتیاد به هروئین، کوکائین و آمفتامین است. در مکانیزم روانی افراد اعتیاد به نیکوتین می تواند نفوذ فراوانی داشته باشد.
* به سمت یکی از خطرناک ترین عوامل مرگ که می توان جلوی آن را گرفت قدم می گذارید
* گویی کیف پول خود را در دسترس یک دزد قرار داده اید
* مغز و ماهیچه های شما را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهد
نیکوتین حاصل از کشیدن تنباکو به مغز می رسد و درست در همان زمان دَم، سلول های ماهیچه را تحت تاثیر قرار داده و برخی از ماهیچه ها را آرام می کنند. در همین زمان در سایر ماهیچه ها ایجاد تنش می کند. همچنین نیکوتین ترشحات معده و عملکرد مغز را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
*اجازه می دهید مواد شیمیایی پرخطری که در ادرار سگ ها نیز وجود دارد وارد بدن تان شود؛در ترکیبان موجود در سیگار، آمونیاک وجود دارد که ماده شیمیایی پرخطری است که در ادرار سگ یافت می شود.
*می خواهید دیگر نکشید اما نمی توانید
*نه تنها اکنون بلکه در آینده هم سلامت شما را به خطر خواهد انداخت
شما با توجه به مواردی که فرمودید انسان موفقی هستید و بسیار پر تلاش و موفق. سیگاه اثبات کرده است که پناهگاهی خوبی برای فرار از مشکلات نیست وس لطفا سیگار را به طور کلی فراموش کنید و سراغش نروید.
سه نکتهی مهم مشترک برای تخفیف و درمان میان همهی امراض و عادات وجود دارد:
• در درمان هر بیماری یا ترک هر عادت، مهمترین قسمت عزم و ارادهی فرد برای درمان و ترک عادت است.
• عدم یأس و ناامیدی برای ترک و ایمان به علاج آن.
• در نظر گرفتن زمان برای ترک و درمان.
شما برای ترک این عادت ناپسند حتما با مشاور خود مشورد کنید. زمانی که برای دران افسردگی اقدام میکنید این نکته را هم بازگو کنید تا حتما در روند درمان لحاظ شود
و من الله توفیق
بیشتر بخوانید:
شدت استرس به چه عواملی بستگی دارد؟