ناشناس

عذاب وجدان دارم و نگرانم" چطوری بر نگرانی م غلبه کنم؟

سلام خداقوت مشکل من اینه که یکسال و چند ماه از عقد با همسرم میگذره و نزدیک ۷ ماه از عروسیم راستش آشنایی من با شوهرم از طریق اینترنت بود دو شخص کاملا مذهبی هستیم راستش نخواستیم خانواده هامون بدونن که نحوه آشناییمون چجور بوده این شد که همسرم اومد مسجد محل زندگی ما و اونجا من رو دید و بعد هم مادرش رو فرستاد خواستگاری آشناییمون رو گفتن از طریق این بود که همسرم میومده مراسم توی مسجده ما و من رو در راه مسجد میدیده الان عذاب وجدان دارم .سر نمازا از خدا میخوام که ببخشه منو خیلی التماس کردم خدارو که ببخشه هردومون رو واینکه از قضیه آشناییمون تنها خواهرم باخبره و همش میترسم که لو بده و بگه به پدر و مادرم از زندگیم از شوهرم خداروشکر خیلی راضی ام از اینکه به پدرو مادرم دروغ گفتم ناراحتم و اینکه همش خواهرم خواستگارایی که در مورد من هستش و موقعیت از نظر شغلی و خونه بهتری داره بهم بگه نمیدونم قصد آزاره من رو داره یا حسودی یا چی خواهرمم ازدواج کرده و هر موردی که میشه و در مورد من میاد به مادرم میگه مادرمم به من میگه تا چند روز فکر و ذهنمو مشغول میکنن همش با خودم تکرار میکنم تا ذهنم درگیر نشه (از اخلاق طرف بی خبری از طرز فکر و رفتار طرف بی خبری) ولی انگار شوهرمو دوست دارن بکوبن توی سرم من خداروشکر از شوهرم راضی ام شوهرمم همه کار کرد تا به من برسه و مشخصه از عمق وجود دوستم داره الحمدلله و امیدوارم خدا ببخشدمون به خاطر اشتباهمون نمیدونم چیکار کنم عذاب روحی توی اینجور مواقعم کم بشه حرف مردم وگفتن خواستگارایی که الان سرو کلشون پیدا میشه.. خیلی آزار دهنده اس برام ممنون که راهنمایی میکنین
شنبه، 18 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

عذاب وجدان دارم و نگرانم" چطوری بر نگرانی م غلبه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 20 ساله )

سلام خداقوت

مشکل من اینه که یکسال و چند ماه از عقد با همسرم میگذره و نزدیک ۷ ماه از عروسیم
راستش آشنایی من با شوهرم از طریق اینترنت بود
دو شخص کاملا مذهبی هستیم
راستش نخواستیم خانواده هامون بدونن که نحوه آشناییمون چجور بوده
این شد که همسرم اومد مسجد محل زندگی ما و اونجا من رو دید
و بعد هم مادرش رو فرستاد خواستگاری
آشناییمون رو گفتن از طریق این بود که همسرم میومده مراسم توی مسجده ما
و من رو در راه مسجد میدیده
الان عذاب وجدان دارم .سر نمازا از خدا میخوام که ببخشه منو
خیلی التماس کردم خدارو که ببخشه هردومون رو

واینکه از قضیه آشناییمون تنها خواهرم باخبره
و همش میترسم که لو بده و بگه به پدر و مادرم

از زندگیم از شوهرم خداروشکر خیلی راضی ام

از اینکه به پدرو مادرم دروغ گفتم ناراحتم

و اینکه همش خواهرم خواستگارایی که در مورد من هستش
و موقعیت از نظر شغلی و خونه بهتری داره بهم بگه
نمیدونم قصد آزاره من رو داره یا حسودی یا چی
خواهرمم ازدواج کرده
و هر موردی که میشه و در مورد من میاد به مادرم میگه
مادرمم به من میگه

تا چند روز فکر و ذهنمو مشغول میکنن
همش با خودم تکرار میکنم تا ذهنم درگیر نشه
(از اخلاق طرف بی خبری از طرز فکر و رفتار طرف بی خبری)
ولی انگار شوهرمو دوست دارن بکوبن توی سرم

من خداروشکر از شوهرم راضی ام
شوهرمم همه کار کرد تا به من برسه و مشخصه از عمق وجود دوستم داره
الحمدلله
و امیدوارم خدا ببخشدمون به خاطر اشتباهمون

نمیدونم چیکار کنم عذاب روحی توی اینجور مواقعم کم بشه
حرف مردم وگفتن خواستگارایی که الان سرو کلشون پیدا میشه.. خیلی آزار دهنده اس برام
ممنون که راهنمایی میکنین


مشاور: خانم موحدنساج

سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امید وارم این پاسخ گویی زمینه آرامش شما را فراهم کند.بنده از نوع رابطه قبل از ازدواج شما در فضای مجازی بی اطلاع هستم، ولی اگر از حد صحبت کردن در چارچوب شرعی فراتر نرفتید و این رابطه هم در نهایت به ازدواج منتهی شده دلیلی برای عذاب وجدان شما وجود نداره اما اگر خدایی نکرده قبل از ازدواج گناهی مرتکب شدید، مطمئن باشید با استغفار شما و همسرتان خداوند شما را خواهد بخشید.در رابطه به دروغ شما به خانواده، خوب تا حدودی اشتباه کردید و بهتر بود اینگونه نمی شد تا الان ترسی از افشای آن نداشته باشید. ولی از آنجایی که الحمدالله از زندگی خود راضی هستید و با مردی هم عقیده خود وصلت کرده اید خیلی نگران لو رفتن آن نزد خانواده نباشید.شما بدترین حالت را در نظر بگیرید که مثلا خانواده مطلع شده اند ، مگر چه اتفاقی قرار است بیفتد. شما ازدواج کرده و از زندگی و علاقهتان مطمئن و راضی هستید، پس نهایت کمی عتاب خانواده و شاید تا حدودی سردی آنها را باید تحمل کنید.بنده روحیات خانواده شما  را نمی شناسم ولی اگر شرایطی محیا شد می توانید به صورت خصوصی این موضوع را با مادرتان در میان بگذارید و به او نیز بگویید که از مخفی کاریتان پشیمان هستید و مطمئن باشید این کار اگر حتی با برخورد بد مادرتان همراه باشد بهتر از آن است که از طرف شخص دیگری مطرح شود. زیرا در این صورت شما کنترلی روی شرایط ندارید و ممکن است شخص دیگر به گونه ی بدی مطلب را به خانوادتان بگوید و شرایط را سخت تر کند.هر دختری بعد از ازدواج احتمال داشتن دوباره خواستکاران بی اطلاع را دارد، پس حتی اگر خانواده به شما گفتند اصلا ذهنتان را درگیر آنها نکنید و به هیچ عنوان با همسر خود مقایسه نداشته باشید. این کار در زندگی شما اثرات سوئی دارد و ممکن است موجب سردیتان را فراهم کند.از خانواده و خواهرتان هم خواهش کنید چنین مواردی را به شما اطلاع ندهند و اگر باز هم چنین شد شما گوش ندهید یا تا شروع به تعریف کردند بگویید به من ارتباطی ندارد، من ازدواج کرده ام و همسرم را بسیار دوست دارم و از او راضی هستم.
اینکه خواهرتان چنین مواردی را به شما بگوید عجیب نیست ولی شما با توجه به علاقتان به زندگی مشترکی که دارید نباید به آن فکر کنید، ذهنتان را به سمت خصوصیا مثبت و زیبای همسرتان سوق دهید و سعی کنید روز به روز بر بهتر کردن روابط خود کمک کنید تا همیشه در کنار هم خوشحال و راضی باشید.به ذهنیات دیگران اهمیت ندهید و راه خودرا در پیش گیرید. به خدا توکل کنید و مطمئن باشید به آرامش خواهید رسید.
موفق باشید

بیشتر بخوانید:

چگونه بر نگرانی غلبه کنیم؟



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.