ناشناس

روانشناسی: برادرم از تنهایی خوابیدن می ترسه" لطفا راهکار بدین.

برادرم 15 سالشه و الان حدودا 4 ماهه که از خوابیدن به تنهایی تو اتاقش میترسه. از بعد از زلزله ای که تو تهران اومدش این مشکل براش پیش اومده. وقتی ام که به اتاق من یا پدر مادرم برای خواب میره پایین تختمون اونم چسبیده به تخت می خوابه.برای این مشکلش چی کار می تونیم بکنیم...
دوشنبه، 27 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

روانشناسی: برادرم از تنهایی خوابیدن می ترسه" لطفا راهکار بدین.

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 18 ساله )

برادرم 15 سالشه و الان حدودا 4 ماهه که از خوابیدن به تنهایی تو اتاقش میترسه. از بعد از زلزله ای که تو تهران اومدش این مشکل براش پیش اومده. وقتی ام که به اتاق من یا پدر مادرم برای خواب میره پایین تختمون اونم چسبیده به تخت می خوابه.برای این مشکلش چی کار می تونیم بکنیم...


مشاور: خانم ضیایی


سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه سؤال خود را با سایت راسخون در میان گذاشتید، سپاسگزارم. امیدوارم صحبت هایم راهگشا باشد. بیان کردین"برادرتان بعد از زلزله دیگر می ترسد به تنهایی در اتاقش بخوابد": حوادث ناگوار و بلایای طبیعی، این احساس را که زندگی زیبا و تا حد معقولی ایمن می باشد، را تحت تأثیر قرار می دهند.  در واقع یک حادثه ناگوار بطور واضحی به ما می گوید که ما ممکن است در هر لحظه ای آسیب ببینیم و جان مان را ازدست دهیم، بنابراین ترس های برادرتان، قسمتی از یک واکنش طبیعی به یک حادثه بالقوه مرگ آور می باشد که ادامه پیدا کرده است.  و فرمودین" پایین تختمون اونم چسبیده به تخت می خوابد": در واقع نشان دهنده ی این هست که در حالت آماده باش به سر می برد، گویی که منتظر خطر می باشد. احساس اضطراب دارد و به سختی به خواب فرو می رود و طبیعتا بیقرار و نا آرام هست. این حالت را گوش به زنگی هم می گویند. این علائم نشان دهنده ی استرس پس از حادثه هست که زندگی فردی و همچنین خانواده را تحت تأثیر قرار داده و هنوز بعد از 4 ماه نتوانسته به زندگی طبیعی خود بازگردد. نکته ی مهم اینکه، طرز برخورد با ایشان باید همدلانه و حمایتی باشد تا مطمئن شود که وضعیت فعلی و رنجی که می کشد، درک می شود. بنابراین باید سعی کنید اکثر مواقع در دسترسش باشید و  در برابر صحبت هایش، گوش دادن فعال و حمایتگرانه داشته باشید بدون اینکه  قضاوتش کنید و  موضوع را بی اهمیت و بی ارزش جلوه دهید. به علاوه انعکاسات عاطفی مناسب و به موقع داشته باشید که حس کند هیجانات و احساساتش از طرف خانواده درک می شود و مورد تمسخر و مؤاخذه قرار نمی گیرد. مثلا گفتن جملاتی مثل اینکه "خجالت بکش، چطور با این سن، از تنها خوابیدن می ترسی" باعث می شود از درون هیجانات منفی بیشتری را احساس کند. نکته ی بعد اینکه  اگر فردی برون ریزی یا تخلیه هیجانی که او را به پالایش روانی می رساند،  به اندازه کافی نداشته باشد، این مسائل در آینده ممکن است به شکل یک اختلال اساسی روانی نمایان شود و فرد و خانواده اش را با مشکلات بیشتری مواجه کند. بنابراین نباید هیچ هیجانی را سرکوب کرد و از جملاتی مانند تو دیگر بزرگ شدی، نباید گریه کنی، نباید غصه بخوری...." به کار برد. می توان به ایشان پیشنهاد داد که تجربه ای که موقع زلزله داشته و فکرهایی که از ذهنش عبور می کرده، به همراه هیجان و احساسش بر روی کاغذ بنویسد. البته  این در صورتی مفید است که خود فرد تمایل داشته باشد در مورد آن تجربه و احساساتش، فکر یا صحبت کند و اگر از یادآوری آن صحنه و مرورشان،  اذیت می شود و  به نوعی در حال اجتناب کردن از خاطرات آن رویداد هست به هیچ وجه پیشنهاد نمی شود و نباید فرد را در تنش قرار داد و  بهتر است این اقدام را به یک متخصص و درمانگر بسپاریم. در نهایت با توجه به اینکه برادرتان،  افکار فاجعه انگیز و اغراق آمیزی را دائم در ذهن خود مرور می کنند، لازم هست بازسازی شناختی صورت بگیرد، و از آن جا هم که 4 ماه از مدت حادثه گذشته و هنوز علائم استرس را دارند، ضروری هست به روانشناس مراجعه کنند و در صورت نیاز در کنار روان درمانی، مصرف دارو و مراجعه به روانپزشک هم پیشنهاد شود.
موفق و پیروز باشید.

بیشتر بخوانید:
اختلالهای مربوط به خوابیدن



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.