ناشناس
مشاوره خانواده: با بد خلقی های همسرم چگونه می توانم کنار بیایم؟
سلام خدمت مشاوره گرامی
بنده ۴ سال هست ک متاهل هستم و به پسر دوساله دارم...
مشکلی ک میخوام راجبش باهاتون مشورت کنم بی ادبی و بی حرمتی هاییه که همسرم ب من و خانوادم میکنه و این درحالیه ک باور کنید بدون اقرار میگم من با خودش و خانوادش با نهایت ادب و متانت رفتار میکنم اصلا بلد نیستم یه چیزی تو درونم ب من این اجازه رو نمیده ک بددهنی و گمان بد ببرم بهشون یا بی احترامی کنم ...هرچند این روزا ب این نتیجه رسیدم ک اشتباه از منه ک مثل خودش برخورد نمیکنم...
تو این مدت چهار سال همسر من هیییچ دعوتی رو بی عذر و بهونه قبول نکرده از هر ده تا دعوتی که فامیل ها و بستگان من کردن باور کنید یکیشو رفته ک اونم با دعوا و جرو بحث و گریه و.....اکثرا منو با خانوادم میفرسته...با زبون نرم بهش میگم عیزم من ازدواج کردم ی زن متاهلم دلم میخواد شوهرم کنارم باشه بین فامیلام میخوام سر بلند باشم نه که شوهرمو قایم کنم همیشه و....ولی تو کتش نمیره و حرف حرف خودشه....امروز مادرم زنگ زدن گفتن ک عمه ات برای جشن دخترش دعوتمون کرده شما رو هم دعوت کرده...بعد قطع کردن تلفن ب من میگه من جایی ک تلفنی دعوت بشه نمیام نمیتونستن کارت بدن خندیدم و گفتم خب عزیزم ب کی کارت دادن ب ماهم بدن یه جشن کوچیکه میگ چرا ب خودت زنگ نزدن میگم چ اشکالی داره خب ب مادر گفتن ب لچه هام بگو میگه نمیام چرا عمت پارسال ختم پدر من نیومد ....
خلاصه منم از کوره در رفتم و گفتم تو عادت داری دنبال بهونه ایی حالاهم اون خدا بیامرز رو بهونه کردی قبل اون چرا اینجوری بودی یه بار مثل شوهرای مردم با من با دلخوشی نیومدی جایی...عصبی شد یه مشتی ام ب بازوم رفت و کلی بد و بیراه گفت و رفت.....
نشستم کلی گربه کردم و فکر کردم بعدش احساس کردم تو این یه مورد حق با همسرمه بهش پیام دادم ک بیشتر ک فکر کردم حق باتو بود چون نیومدن ختم پدرت ماهم نمیریم ینی تو حق داری ک نری ...از من پرسید اگر تو جای من بودی میرفتی گفتم من اگر جای تو بودم باور کن ک میرفتم چون نمیشه دل همیشه کینه ایی باقی بمونه به یک گلایه بسنده میکردم لازم نیست ک ارتباط فامیلی رو قطع کرد....بعدش اومد که خونه خیالش راحت ک شد دیگه نمیریم ...حالت مظلومی گرفتم ب خودم گفتم دستم خیلی درد میکنه از صبحه ....برگشته چی بگه خوبه؟؟؟؟
با نهااایت قصاوت قلب میگه اونو زدم فکرت باز شد قشنگ فکر کردی دیدی حق با منه....
من چطور با همچین ادم احنق و خود مچکری برخورد کنم اخه هر رفتاری رو پیشه میکنم این گند میزنه به تمام اصول روانشناسی و روانشناختی ....خسته شدم اگر پسرمو نداشتم و نگران اینده ی این بچه نبودم اینهمه حقارت رو تحمل نمیکردم ب من میگه لیاقتت همینه و ....
نظرتون راجب جدایی چیه واقعا؟با یک پسر دوساله:(
مشاور: احسان فدایی
1.هنگام عصبانیت ایشان کاملا آرام برخورد نمایید(اگر چه ممکن است سخت باشد ولی ارزش امتحان کردن را دارد).یادتان باشد که انسانها بنده محبت هستند، سخترین انسانها در مقابل محبت رام می شوند!
2. هفته ای 2 ساعت(مثلا شبهای شنبه) را برای مسائل زناشویی خود اختصاص دهید(جلسه ای ترتیب دهید و در مورد مسائل خود با هم گفتگو کنید. زمان و مکان مناسبی را برای این گفتگو در نظر بگیرید. صورتجلسه را یادداشت نمایید. نباید همیشه انتظار داشت که در یک جلسه به نقطه مشترکی رسید. اینجا فقط هدف گفتگوی آرام است). واقعا ببینید خواسته ی همسرتان چیست و چرا تا این حد با رفت و آمدها مخالفت می کند شاید در برخی از موارد منطقی بگوید.
3. چنانچه مسئله مورد بحث منجر به مشاجره شد، ختم جلسه را اعلام و موقعیت را ترک کنید.
4. روابط جنسی برای مرد عامل بیدار شدن عشق و شکوفایی آن است. مردان در روابط جنسی با همسرشان عشق خود را زنده می نمایند.
5. فکر کنید، ببینید شوهرتان روی چه مواردی حساس است. آنها را در نظر بگیرید و خطوط قرمز او بدانید و هرگز پای روی خطوط قرمز او نگذارید.
6. بیتردید هر شخصى از نقطه پذیرشی که در عرف مردم به آن رگ خواب مى گویند، برخوردار است. شوهر شما نیز از این قانون مستثنى نیست. شما براى وارد شدن به فضاى ذهن او و تأثیرگذاردن بر روى رفتارش باید از این نقطه پذیرش وارد شوید و نقطه ضعف او را پیدا کنید.
7. از او حمایت کنید. به دیگران اجازه ندهید به همسرتان بی احترامی کنند. حتی نظریه ای کنایه آمیز می تواند آزار دهنده باشد. از او دفاع کنید. نگذارید شخصی، مهم ترین و با ارزش ترین فرد زندگیتان را به زمین بزند. حتی در مهمانی ها نیز سعی کنید با او خوب برخورد کنید و بیشتر تحویلش بگیرید. با این کار خواهد فهمید که برایش ارزش قائل هستید و بیشتر با شما سازگار می شود.
موفق و پیروز باشید.
بیشتر بخوانید:
چگونه اخلاق همسرمان را مدیریت کنیم؟