ناشناس

نمیتونم تصمیم بگیرم که از همسرم جدا بشم یا تحمل کنم. کمکم کنید لطفا

ازدواج کردم و تا حالا با همسرم مشکل جدی نداشتم، همسرم تک پسر هست و خوانوادش فکر میکنند که بایدهمیشه کنترلش کنند، میخوان که زیر نظرشون و با اجازه اونها زندگی کنیم، همسرم پیش پدرش کار میکرد وضع مالی پدرش عالی هست اما حقوقی که به همسرم میداد خیلی کم بود. چون دوست نداشت نه جایی بریم و نه خرج اضافه تری داشته باشیم که نظرشون پنهون باشه، شرایط خیلی سختی برامون درست کردن، از طرفی هم مشکلاتی پیش اومد و چون دوست نداشتیم کسی دخالت کنه به هیچ کس از مشکلاتمون نگفتیم،کلی مشکلات و هزینه های دیگه،من هم سر کار میرفتم تا کمکی کرده باشم. تا اینکه همسرم تصمیم گرفت کار دیگه ای شروع کنه چون پدرش سرمایه ای بهش نداد مجبور شد با چک بار خرید کنه و بفروشه خوانوادش مخالف بودن و از من میخواستن که بهشون بگم شوهرم کجا میره با کی میره میاد چقدر پول داره،چند ماه گذشت تا اینکه نصف بارها تاریخ مصرفش گذشت. خوانواده همسرم وقتی فهمیدن به جای کمک سرکوبمون کردن بعد از کلی دعوا و بحث از من خواستن که از شوهرم جدا بشم میگفتن باید تنبیه بشه و چون من قبول نکردم تنهامون گذاشتن. الان شرایط زندگی واقعا واسم سخت شده نمیدونم چکار کنم با این زندگی داغون و بدهی و اعصاب خورد. دیگه نمیتونم ادامه بدم واقعا بریدم از طرفی هم دلم برای شوهرم میسوزه خیلی تنهاست اما من هم زندگیم داره تباه میشه. نمیدونم چکار کنم کمکم کنید لطفا
پنجشنبه، 3 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

نمیتونم تصمیم بگیرم که از همسرم جدا بشم یا تحمل کنم. کمکم کنید لطفا

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 27 ساله )

ازدواج کردم و تا حالا با همسرم مشکل جدی نداشتم، همسرم تک پسر هست و خوانوادش فکر میکنند که بایدهمیشه کنترلش کنند، میخوان که زیر نظرشون و با اجازه اونها زندگی کنیم، همسرم پیش پدرش کار میکرد وضع مالی پدرش عالی هست اما حقوقی که به همسرم میداد خیلی کم بود. چون دوست نداشت نه جایی بریم و نه خرج اضافه تری داشته باشیم که نظرشون پنهون باشه، شرایط خیلی سختی برامون درست کردن، از طرفی هم مشکلاتی پیش اومد و چون دوست نداشتیم کسی دخالت کنه به هیچ کس از مشکلاتمون نگفتیم،کلی مشکلات و هزینه های دیگه،من هم سر کار میرفتم تا کمکی کرده باشم. تا اینکه همسرم تصمیم گرفت کار دیگه ای شروع کنه چون پدرش سرمایه ای بهش نداد مجبور شد با چک بار خرید کنه و بفروشه خوانوادش مخالف بودن و از من میخواستن که بهشون بگم شوهرم کجا میره با کی میره میاد چقدر پول داره،چند ماه گذشت تا اینکه نصف بارها تاریخ مصرفش گذشت. خوانواده همسرم وقتی فهمیدن به جای کمک سرکوبمون کردن بعد از کلی دعوا و بحث از من خواستن که از شوهرم جدا بشم میگفتن باید تنبیه بشه و چون من قبول نکردم تنهامون گذاشتن. الان شرایط زندگی واقعا واسم سخت شده نمیدونم چکار کنم با این زندگی داغون و بدهی و اعصاب خورد. دیگه نمیتونم ادامه بدم واقعا بریدم از طرفی هم دلم برای شوهرم میسوزه خیلی تنهاست اما من هم زندگیم داره تباه میشه. نمیدونم چکار کنم کمکم کنید لطفا


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و احترام.
خوبه که، تو و شوهرت در اصل روابط تون مشکل جدی نداشتید و در کنار هم برای حفظ اون تلاش کردید و جنگیدید. فقط به نظر میرسه که درگیر دو مسئله اید، یکی خونواده همسرت و یکی بحث مالی. نکته ای که خیلی عجیبه اینه که گفتی «از من خواستن که از شوهرم جدا بشم میگفتن باید تنبیه بشه»، منظورم اینه که چطور پدر و مادری حاضر میشن برای تنبیه پسرشون، به همسرش پیشنهاد بدن که از پسر ما جدا شو تا اون تنبیه بشه، خیلی عجیبه!!، یعنی زندگی دو نفر جوون تباه بشه بخاطر چی؟، البته با این اطلاعات محدود قضاوت کردن درست نیست، ولی اگه خواسته اونها برای جدا شدنت، فقط بخاطر کار شوهرت بوده واقعا غیر قابل توجیه. در هر حال، سبک زندگی خونواده شوهرت اگه واقعا اینطور باشه که میخوان به هر صورتی شده پسرشون و زندگی مشترک اون، تحت کنترل خودشون باشه، از هر نظر اشتباهه، و اونا اجازه همچین کاری رو ندارند، چون وقتی زن و مردی باهم ازدواج میکنن زندگی و خانواده مستقلی هستند و مسائل زندگی مشترک اونها فقط مربوط به خودشون میشه و به هیچ کس دیگه ای ارتباطی نداره، حتی زن و شوهر نباید مسائل و امور زندگیشون رو حتی پدر و مادر خودشون اطلاع بدن، و توقع اونها که تو اسرار زندگی شوهرت رو به اونها بگی، توقع کاملا نابجا و اشتباهی بوده. اما راجع به سوالت که پرسیدی در مورد اینکه آیا به زندگیت ادامه بدی یا جدا بشی؟ من نمیتونم جواب سوالت رو بدم، چون شرایط زندگی تو و همسرت رو بصورت دقیق نمیدونم، و خودت باید تشخیص بدی، ولی چند نکته میگم شاید کمک کنه:
نکته اول اینکه، یکی از غم انگیزترین نکات درباره متلاشی شدن ازدواجها اینه که هیچ یک از زوجها، قدر ازدواجشون رو اونقدر نمیدونن که فرصت از دست میره و کار دیگه ای نمیشه انجام داد و بعد از اینکه خدای ناکرده جدا شدن و هرکدوم سراغ زندگیش رفت، تازه متوجه میشن که وقتی یکدیگه رو از دست دادن، تا چه اندازه ضرر کردن. بعضیا فکر میکنن که طلاق گرفتن مسئله اون قدرها مهمی هم نیست. اما پژوهش های علمی نشون میده که طلاق کار بسیار مضر و زیان باری برای زن و شوهرهاست و ضربه روحی شدیدی به اونا وارد میشه و حدود چهار سال از عمر اونا کم میشه. منظور من از گفتن این جملات، این نیست که بگم طلاق نگیر، چون واقعا شرایط خاص و مصلحت تو رو نمیدونم، شاید وضعیتت بگونه ای باشه که چاره ای جز طلاق نداشته باشی، ولی میخوام بگم طلاق گرفتن مسئله ساده ای نیست که ما براحتی اسم اونو بیاریم، و به هرحال پیامدهای ناگواری رو در پی خواهد داشت. و خودت باید ببینی که با وجود این پیامدهای ناگوار شخصی و اجتماعی، آیا ارزش داره جدا بشی یا خیر، خصوصا شما که در چهار سال زندگی مشترک، مشکل جدی با هم نداشتید. و اینکه بر فرض جدا هم بشی، آیا شرایط زندگیت بعد از جدایی، بهتر از قبل از جدایی خواهد بود یا بدتر؟ یا اصلا برنامه و هدفی برای بعد از جدایی داری یا نه؟ نکته بعد، برای اینکه راحتتر بتونی تصمیم بگیری که جدا بشی یا ادامه بدی، میتونی یک کاغذ بداری و فواید هر کدوم رو بنویسی، یعنی دقیق و جزئی بنویسی که اگر از همسرت جدا بشی چه فوایدی گیرت میاد، باید حسابی فکر کنی و حتی ریزترین فایده هم بنویسی، بعد به هر فایده ای که نوشتی براساس اهمیتی که برات داره از یک تا صد امتیاز بده و همه امتیازات رو با هم جمع کن. همچنین در یک کاغذ دیگه، فواید ادامه دادن به این زندگی رو بنویس و مثل قبل به هر فایده ای که نوشتی براساس اهمیتی که برات داره امتیاز بده، و در نهایت امتیازاتش رو باهم جمع کن. بعد مقایسه کن ببین امتیازات جدا شدن بیشتر شده یا امتیازات ادامه دادن به این زندگی. هر کدوم امتیاز بیشتری آورده بود همون میشه تصمیم تو. ولی باید دقیق و جزئی همه فوایدشون رو بنویسی.
موفق و خوشبخت باشی.
 
بیشتر بخوانید:
نکاتی برای همسران در آستانه ی طلاق



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.