عرض سلام و احترام.
نکته اول، اینکه چندین بار تماس و پیامکهاشون رو دیدی، دلیل قطعی نمیشه که شوهرت اون خانم رو دوست داره، چون دوست داشتن کسی، یک مسئله درونیه و کسی از درون شخص دیگه اطلاع نداره، مگه اینکه بگی شوهرت خودش گفته من فلانی رو هنوز دوست دارم، چون بهر حال ارتباط با جنس مخالف برای مردها جذابیت داره، ولی معناش این نیست که لزوما طرف مقابلی که باهاش ارتباط پیامکی داشتن، دوست هم دارن.  
نکته دیگه اینکه، ممکنه این مسئله بخاطر سوء تفاهم باشه و واقعا شوهرت ارتباط آنچنانی نداشته و در واقع عکس العمل شدید اون نسبت به تو، که بدجوری تو رو زده، بخاطر این بوده که از دست تو، بخاطر این بدبینی و تهمت، ناراحت شده و عکس العمل شدید نشون داده. اما در هر صورت اگه مطمئن هستی، کاری که میتونی انجام بدی اینه که یا شرایط فعلی رو قبول کنی و بسوزی و بسازی و دم نزنی؛ و این مسیر یک خوبیهایی برای تو داره و یک پیامدهای منفی داره، مثل یک دردی که آدم در عین حال که بخاطرش اذیت میشه، ولی میگه تحمل میکنم ولی خودم رو بدست جراح و پزشک نمیسپارم و اون درد رو تحمل میکنه، ولی اون درد باعث میشه از زندگیش لذت نبره. مسیر دیگه اینه که با شوهرت صحبت کنی و بهش بگی بیا بجای دعوا و اختلاف و تنش، شفاف صحبت کنیم، و تکلیفمون رو روشن کنیم، من احساس میکنم هنوز فلانی رو دوس داری، برای یک زن هم این مسئله خیلی ناراحت کننده است که فک کنه شوهرش زن دیگه ای رو دوست داره، و در این صورت و با این شرایط، زندگی ما، یک زندگی آشفته ای میشه که نه من آرامش دارم، نه تو آرامش داری، نه بچمون، شاید من اشتباه کنم، ولی میخوام خیالم رو راحت کنی که اینطور نیست، و اگه این کار رو بکنی و من خیالم راحت بشه، حالم خیلی بهتر میشه و زندگی ما آرامش بیشتری پیدا میکنه، و منم دست از سر تو بر میدارم و دیگه بدبین نمیشم. چون یک زن نمیتونه تحمل کنه شوهرش در فکر زن دیگه ای باشه، چون تو مردی، شاید نتونی ما زنها رو درک کنی که چه حسی نسبت به شوهرمون داریم؛ و اگر هم خدای ناکرده حدس من درست بوده و چیزی هست اگه شفاف و صریح بگی خیلی بهتر از اینه که من در برزخ باشم . چون بدترین وضعیت اینه که زندگی ما، یک زندگی آشفته باشه. و اگه در این زمینه صداقت داشته باشی خیلی بهتر از دروغ و نقش بازی کردنه. و اگه واقعا هنوز ارتباط عاطفی باشه و بخوای تمومش کنی، من هم بهت کمک میکنم و گذشته رو فراموش میکنم، ولی اگه بخوای هم با اون ارتباط داشته باشی و هم زندگی و زن و بچت رو داشته باشی، نمیشه. و اینکه ما هنوز چند وقته ازدواج کردیم و حیفه که بخاطر این مسئله زندگی آشفته ای داشته باشیم در عین حالی که میتونیم زندگی خوبی با هم داشته باشیم. منظورم اینه که سعی کنی با لحن مناسب و بدون تندی و تنش، با شوهرت صحبت کنی و اجازه بدی که اون با صداقت حرفهاش رو بزنه، و اگه گفت که ارتباطی نداره و این مسائل بخاطر سوء تفاهم ایجاد شده تو هم بپذیر و بهش اعتماد کن، و اگه گفت که ارتباطی داشته یا داره، با هم راهی برای این مسئله پیدا کنید. باز هم اگه خودتون نتونستید اوضاع رو بهتر کنید حتما از مشاوره حضوری کمک بگیرید، چون سه سال زندگی مشترک، به همراه یک بچه یک ساله، ارزش اینو داره که برای بهبود اون، چند جلسه مشاوره برید و بقول خودت از این برزخ خارج بشید. اما راجب اینکه گفتی «الان دیگه هیچ حسی به ایشون ندارم»، این طبیعیه که گاهی بین زن و شوهر بخاطر تنش ها و اختلافاتی که پیدا میکنن، یکی نسبت به دیگری هیچ حسی نداره یا حتی از او متنفر بشه، ولی این معناش این نیست که دیگه همه چی تموم شده، بلکه معمولا این حالت موقتیه، و دوباره با بهتر شدن شرایط اون حس مثبت نسبت به همسر بر میگرده، منظورم اینه که فکر نکن چون الان به شوهرت حسی نداری، دیگه لزوما کاری از دستت بر نمیاد، و دیگه چیزی درست نمیشه.
موفق و خوشبخت باشی.
 
بیشتر بخوانید:
همسرم به من خیانت می‌کند