ناشناس

روانشناسی: از خجالتی بودنم رنج می برم، ازتون راهکار می خوام.

سلام شب شما هم بخیر مشکل من اینه که اولا خیلی خجالتی هستم و واقعا دلیلش رو هم نمیددونم نمیدنم به خاطر اعتماد به نفس پایینه یا به خاطر چیزه دیگست . اما یه چیز دیگه هم که در مورد خودم میدونم اینه که همش خودمو پشت بقیه قایم میکنم و خودمو انجوری که هست نشون نمیدم و به همین خاطر خیلی به دیگران وابسته ام و نه من در واقع خودمو عضوی از اون جمعی که هستم میدونم نه بقیه .مثلا تو مدرسه خیلی به دوستم وابسته هستم تو کلاس های غیر از مدرسه به خواهرم.همچنین توی جمع مثلا دختر خاله ها و پسر خاله ها ..
چهارشنبه، 16 خرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

روانشناسی: از خجالتی بودنم رنج می برم، ازتون راهکار می خوام.

ناشناس ( تحصیلات : راهنمایی ، 14 ساله )

سلام شب شما هم بخیر مشکل من اینه که اولا خیلی خجالتی هستم و واقعا دلیلش رو هم نمیددونم نمیدنم به خاطر اعتماد به نفس پایینه یا به خاطر چیزه دیگست . اما یه چیز دیگه هم که در مورد خودم میدونم اینه که همش خودمو پشت بقیه قایم میکنم و خودمو انجوری که هست نشون نمیدم و به همین خاطر خیلی به دیگران وابسته ام و نه من در واقع خودمو عضوی از اون جمعی که هستم میدونم نه بقیه .مثلا تو مدرسه خیلی به دوستم وابسته هستم تو کلاس های غیر از مدرسه به خواهرم.همچنین توی جمع مثلا دختر خاله ها و پسر خاله ها ..


مشاور: خانم موحدنساج

سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخگویی زمینه ای باشد برای رفع دلنگرانی شما.
دوست عزیز، دلیل اصلی خجالتی بودن، ترس است. هر شخص از چیزی هایی در زندگی خود می ترسد و برای اینکه نمی خواهد با موضوع ترس خود مواجهه شود از آن دوری می کند. مثلا اگر شخصی از گربه ها بترسد، حتی اگر در خیابان با این حیوان مواجه شود مسیر خود را تغییر داده یا با پناه بردن به شخص یا شیء سعی در جلوگیری از مواجهه با گربه را دارد. در واقع خجالت نمود ظاهری ترس است. خجالت نیز به دلیل ترس هایی در وجود انسانها شکل می گیرد که خودتان باید دلیلش را کشف کنید. مثلا برخی به این دلیل که می ترسند در جمع سخنی بگویند که مورد تمسخر دیگران قرار گیرد یا با قضاوت آنها مواجه شوند، پس از سخن گفتن می پرهیزند. در واقع ترس ها از تحلیل های غیر واقعی و بزرگنمایی شده در ذهن شکل می گیرند. مثلا فردی که از شنا کردن می ترسد و همیشه وقتی به کنار دریا می رود فقط به آن خیره شده و از شنا کردن دوری می کند، در واقع در ذهنش موضوعات وحشت ناکی شکل گرفته که او را از شنا کردن ترسانده است. مثلا با خود می گوید، اگر درون آب نتوانم خود را از چنگ موج ها رها کنم..... اگر کوسه ها به من حمله کنند.... اگر نتوانم خودم را روی آب قرار دهم..... و .... در حالیکه ایجاد این سوالات در هر ذهنی در مواجهه با محیط ها و شرایط جدید کاملا طبیعی است، ولی نوع برخورد با مشکلات در افراد گوناگون متفاوت است. برخی با ایجاد چنین ذهنیاتی در مغزشان با دادن جواب های وحشتناک و ناامید کننده، از آن موقعیت فرار می کنند. در مقابل افرادی با خود می گویند خوب اگر شنا بلد باشم پس روی آب می مانم، پس می روم و شنا کردن را یاد می گیرم، یا اینکه مگر در همه آبها کوسه هست، باید بروم و تحقیق کنم تا ببینم در این آبها کسی کوسه دیده، یا نزدیک ساحل مشاهده شده و ... در اصل ایجاد سوالات گوناگون در ذهن بسیار خوب است البته به شرطی که به آن پاسخ داده شود نه باعث فرار شخص شود. فرار و اجتناب نشانه آن است که من شهامت رویا رویی با ترس هایم را ندارم، در حالیکه شما با پرسیدن و مطرح کردن سوال خود در این محیط ثابت کردید که نوجوانی شجاع در درون خود مخفی کرده اید، زیرا بیشتر افراد حتی شهامت سوال پرسیدن درباره مشکلات خود را ندارند. بهترین راه برای از بین بردن ترس ها مواجهه درست با آنهاست. دلایل ترس خود را پیدا کنید، و با سوال از دیگران یا مطالعه و جست و جو در کتابها یا محیط اینترنت سعی در برطرف کردن آن داشته باشید. همیشه ابهام و ندانستن دلیل اصلی ترس است. در حالی که وقتی زوایای مختلف موضوعی را از همه جوانب شناسایی کردید، دیگر به دلیل از بین بردن ابهام دلیلی برای اجتناب نمی یابید. همیشه وقتی در جمعی خجالت می کشید از خود بپرسید چه چیزی باعث خجالت من شده، درباره آن فکر کنید و با این کار خودتان را کشف کنید. همه ما آدمها نقاط مثبت و منفی بسیاری داریم حال موفقترین افراد کسانی هستند که بهتر از بقیه خود را بشناسند. همیشه وقتی خجالت بر شما چیره شد با فکر به نقاط مثبت و توانایی های خود سعی کنید افکار منفی را از خود دور کنید. حال ترس از مواجهه در جمع می تواند دلایل مختلفی داشته باشد. مثلا ممکن است شما از اینکه ظاهر، طرز رفتار و سخن گفتنتان مورد قضاوت دیگران قرار گیرد می ترسید. با خود بگویید خوب همیشه مردم نظرات خود را دارند و من هم مانند آنها شخصیت منحصر به فرد خود را دارم، خوب هر چه می خواهند فکر کنند و بگویند، این فقط نظر آنهاست نه چیز دیگر. افرادی که بلد هستند چگونه با اطرافیان خود سخن بگویند و ارتباط ایجاد کنند، بهتر می توانند بر خجالت خود غلبه کنند. این افراد اطلاعات زیادی دارند و بلد هستند در جمع ها چگونه حرف خود را بزنند. همیشه در جمع ها حرفی برای گفتن داشته باشید، زیاد کتاب بخوانید و هر چند کوتاه در جمع ها چیزی از دانسته هایتان را بیان کنید. اگر با ترس خود رو به رو نشوید در آینده خیلی دشواتر مجبور به این کار می شوید. در همه موقعیت ها خواهر یا دوستانتان در کنار شما نیستند، پس به مرور با ایستادن روی پای خود، وابستگیتان را کم کنید. در جمع ها از افرادی که به آنها وابسته هستید دورتر شوید. افراد دیگر شخصیت خود را دارند و شما نیز شخصیت منحصر به فرد و فوق العاده خودتان. اعتماد به نفس یعنی همین، یعنی خود را به عنوان فردی مستقل بشناسید و به توانایی های خود ایمان داشته باشید، با مواجهه با ترسها اعتماد به نفسی عالی خواهید داشت، پس نگران این موضوع نباشید. دیدن مشکلات از دور بسیار وحشتناک است در حالی که وقتی با آن مواجه می شوید پی می برید که چیزی که تا کنون مشکل می دانستید بسیار زیبا و لذت بخش است. مثلا همان فردی که از شنا می ترسید وقتی شنا کردن را یاد می گیرد، با تمام وجود شنا را لذت بخش ترین کار در زندگی خود می داند. به همان نسبت ایجاد تعامل درست با دیگران، به دلیل رفع حس تنهایی و با افزایش اعتماد به نفستان شما را شخصی متفاوت خواهد کرد. هیچ کس مانند خودتان توان کمک به شما را ندارد. شما در اوایل سن نوجوانی هستید و تغییر در این سنین بسیار آسان است. فقط لازم است با فکر کردن، دلایل اصلی خجالت و ترس خود را کشف، و با تغییر فکر خود و پاسخ گویی صحیح و مثبت به سوالات ذهنتان و فراگیری مهارتهای لازم، مانند شناگری ماهر خود را درون دریای ارتباطات بیاندازید و از توان فوق العاده خود لذت ببرید.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:

خجالتی بودن و نداشتن اعتماد به نفس



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.