ناشناس
روانشناسی: نمی تونم گذشته رو فراموش کنم" مشکل روحی پیدا کردم؛ لطفا کمکم کنید.
سلام بیست سال از یه ماجرای شکست عشقی که داشتم می گذره اما بعد از این بیست سال چیزی برای من تعقییر نکرده وبه شدت دچار سر خوردگی هستمبا وجودداشتن یه خانواده خوب ووصع مالی عالی اما بازهم احساس خلا توزندگیم...
مشاور: خانم موحدنساج
سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخگویی زمینه ای باشد برای رفع مشکل شما.
دوست عزیز، اینگونه که مشخص است درگیری عاشقانه شما در اوایل سنین نوجوانی بوده، یعنی در اوج غلیان احساسات. بیش از ۸۰ درصد ابراز عشق در این سنین در واقع یک علاقه ساده است، ولی به دلیل رقیق بودن احساسات در این دوران و پر و بال دادن زیاد ذهن به آن، اشتباها عشق تعبیر می شود. در بیشتر مواقع با گذر زمان و طی دوره نوجوانی به مرور این حس تعدیل شده و فرد دیگر به عشق سابق خود فکر نمی کند. ولی در برخی مواقع با توجه به حساسیت روحی برخی دختران و فکر کردن زیاد به موضوع و آن در ذهن، فراموشی دشوار، و در برخی مواقع غیرممکن می شود. شرح حال ارسالی شما بسیار مختصر است، و بنده از شرایط زندگی ، روحیات شما، شرایط فرد مورد علاقه و... آگاهی ندارم. در نتیجه مطالب عنوان شده بسیار کلی خواهد بود. اگر این فرد مجرد و برای ازدواج مناسب است، می توانید با کمک فردی آگاه از نزدیکان خود به شخص مورد نظر به گونه ای غیر مستقیم تمایل خود را نشان دهید، تا برای ازدواج با شما پیش قدم شود. ولی اگر به هر دلیلی امکان ازدواج وجود ندارد، باید خود را با این شرایط وفق دهید، تا بتوانید زندگی عادی و شادابی داشته باشید.
- فکر کردن به او را برای خود ممنوع کنید. وقتی هرگونه یادی از او در ذهنتان پدیدار شدن، فکرتان را با درگیر کردن به موضوعی دیگر، توقف فکر با گفتن کلمه ایست و نگه داشتن فکرتان از پیشروی، انجام تمرینات شمارشی به صورت معکوس از ۱۰۰ به صفر یا شمارش ضریب های ۳ ،۴، ۵ و... منحرف کنید.
- در صورت امکان حتما از مشاوره ی حضوری بهره مند شوید. زیرا به دلیل طولانی بودن زمان این درگیری ذهنی و تجربه سرخوردگی و وجود نشانه های افسردگی، نیاز به کمک مداوم و درمان قطعی وجود دارد.
- برای زندگی خود اهداف بلند مدت و کوتاه مدت تعریف کنید. آنها را در دو ستون جداگانه با تاریخ احتمالی رسیدن به آنها یادداشت کنید و در جهت دست یابی به آنها تمام توان خود را به کار گیرید.
- وقت خود را با سرگرمی های سالم مانند، ورزش کردن، ملاقات دوستان، مطالعه و.... پرکنید. هر زمان خالی در طول روز و تنهایی امکان درگیری بیشتر ذهنتان را در پی خواهد داشت.
- کاری مهم در زندگی خود را هدف قرار داده و بر طبق آن برنامه ریزی و حرکت کنید. مثلا اگر علاقه مند به درس خواندن هستید، با جدیت آن را دنبال کنید. هدف به زندگی معنا می بخشد و همین معنا رنگ زندگیتان را از سیاه و سفید به انبوهی از رنگ ها تغییر می دهد.
- اگر ازدواج نکرده اید، داشتن حس خلاء در زندگی بسیار طبیعی است. ولی زندگی همه انسانها به یک گونه نیست و هر شخصی خلاءهایی در زندگی خود احساس می کند. ولی مهم این است که خود سکان دار و معنابخش زندگی باشیم و نگذاریم امواج ما را به هر سو که خود می خواهند هدایت کنند.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
عشق چیست و عشق واقعی کدام است؟!
دوست عزیز، اینگونه که مشخص است درگیری عاشقانه شما در اوایل سنین نوجوانی بوده، یعنی در اوج غلیان احساسات. بیش از ۸۰ درصد ابراز عشق در این سنین در واقع یک علاقه ساده است، ولی به دلیل رقیق بودن احساسات در این دوران و پر و بال دادن زیاد ذهن به آن، اشتباها عشق تعبیر می شود. در بیشتر مواقع با گذر زمان و طی دوره نوجوانی به مرور این حس تعدیل شده و فرد دیگر به عشق سابق خود فکر نمی کند. ولی در برخی مواقع با توجه به حساسیت روحی برخی دختران و فکر کردن زیاد به موضوع و آن در ذهن، فراموشی دشوار، و در برخی مواقع غیرممکن می شود. شرح حال ارسالی شما بسیار مختصر است، و بنده از شرایط زندگی ، روحیات شما، شرایط فرد مورد علاقه و... آگاهی ندارم. در نتیجه مطالب عنوان شده بسیار کلی خواهد بود. اگر این فرد مجرد و برای ازدواج مناسب است، می توانید با کمک فردی آگاه از نزدیکان خود به شخص مورد نظر به گونه ای غیر مستقیم تمایل خود را نشان دهید، تا برای ازدواج با شما پیش قدم شود. ولی اگر به هر دلیلی امکان ازدواج وجود ندارد، باید خود را با این شرایط وفق دهید، تا بتوانید زندگی عادی و شادابی داشته باشید.
- فکر کردن به او را برای خود ممنوع کنید. وقتی هرگونه یادی از او در ذهنتان پدیدار شدن، فکرتان را با درگیر کردن به موضوعی دیگر، توقف فکر با گفتن کلمه ایست و نگه داشتن فکرتان از پیشروی، انجام تمرینات شمارشی به صورت معکوس از ۱۰۰ به صفر یا شمارش ضریب های ۳ ،۴، ۵ و... منحرف کنید.
- در صورت امکان حتما از مشاوره ی حضوری بهره مند شوید. زیرا به دلیل طولانی بودن زمان این درگیری ذهنی و تجربه سرخوردگی و وجود نشانه های افسردگی، نیاز به کمک مداوم و درمان قطعی وجود دارد.
- برای زندگی خود اهداف بلند مدت و کوتاه مدت تعریف کنید. آنها را در دو ستون جداگانه با تاریخ احتمالی رسیدن به آنها یادداشت کنید و در جهت دست یابی به آنها تمام توان خود را به کار گیرید.
- وقت خود را با سرگرمی های سالم مانند، ورزش کردن، ملاقات دوستان، مطالعه و.... پرکنید. هر زمان خالی در طول روز و تنهایی امکان درگیری بیشتر ذهنتان را در پی خواهد داشت.
- کاری مهم در زندگی خود را هدف قرار داده و بر طبق آن برنامه ریزی و حرکت کنید. مثلا اگر علاقه مند به درس خواندن هستید، با جدیت آن را دنبال کنید. هدف به زندگی معنا می بخشد و همین معنا رنگ زندگیتان را از سیاه و سفید به انبوهی از رنگ ها تغییر می دهد.
- اگر ازدواج نکرده اید، داشتن حس خلاء در زندگی بسیار طبیعی است. ولی زندگی همه انسانها به یک گونه نیست و هر شخصی خلاءهایی در زندگی خود احساس می کند. ولی مهم این است که خود سکان دار و معنابخش زندگی باشیم و نگذاریم امواج ما را به هر سو که خود می خواهند هدایت کنند.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
عشق چیست و عشق واقعی کدام است؟!