...
بخاطر رفتار والدینم افسردگی شدید گرفتم، چیکار کنم؟
سلام
نمیدونم از کجا شروع کنم اینقد الان حالم بده ک خدا میدونه،من از شرایط و محیط خانوادم خسته شدم از دورویی شون از بی محلی شون از منزوی بودنشون از اینکه هیچوقت مهمون نواز خوبی نبودن و نیستن.از بی احترامیشون از حرفا و کنایه هاشون خسته شدم بریدم.دوس دارم فرار کنم ازشون. باورکنید خیلی دارم حرف تحمل میکنم.خیلی موقعیت ازدواج از دست دادم.افسرده شدم.پژمرده شدم ولی هیچوقت ندیدنم.هیچوقت به حرفی ک میزنن فکر نمیکنن.تو بدترین شرایط زندگیم کنارم نبودن.درکم نکردن.الان همه ی اینا غمباد شدن برام.هرچی با خدا درد و دل میکنم جوابی نمیگیرم.من خیلی خستمه.چیکار کنم؟😭
مشاور: علی محمد صالحی
عرض سلام و ادب خدمت شما همراه گرامی. واقعا سخته که آدم از شرایط و محیط خانواده خودش خسته و دلگیر باشه و بجای همدلی و همراهی اونها، با کنایه، بی توجهی و گلایه اونها مواجه بشه. دل پر درد شما من رو هم متاثر کرد و ناراحت شدم که بجای شور و هیجان جوانی، غمگین و رنجیده اید.
به هرحال برای اینکه انسانها دچار عقده درونی یا به تعبیر خود شما، غمباد نشوند، نیاز دارند زمانی که از رفتارها و برخوردهای اطرافیانشون ناراحتند، ناراحتی خودشون رو با فرد مطمئنی در میون بگذارند و خودشون رو سبک کنند، و در اون شرایط اگر امکان مشاوره حضوری داشته باشید مناسبتره و الا مشاوره غیر حضوری یا تلفنی هم تا حدی کمک کننده خواهد بود.
به هر صورت در مواقع اضطراری، و پر فشار برای تخلیه هیجانی، به شما توصیه میشه که حرف هاتون رو بنویسید بدون توجه به هیچ جمله بندی و مراقبت از نوع کلمات و ادب و...، هر چه که به ذهن تو میرسه و در دلت هست و شما رو آزار داده بنویسی تا حرف هات تمام بشه، از گذشته، از الان و از هر اتفاقی که در حال رنج دادن تو هست بنویس.
همچنین فعالیت دیگری که در این زمینه میتونید انجام بدید «تکنیک جعبه نگرانیه». به این صورت که شما یک جعبه مقوایی مثل یک جعبه کفش بر میدارید و دربش رو محکم چسب نواری میزنید. و بالای آن شکافی کوچک ایجاد کنید. حالا هر نگرانی که نسبت به یک موضوع دارید، یا هر وقت که از رفتار و برخورد نزدیکان ناراحت شدید، اون مسئله رو روی یک تکه کاغذ بنویسید و داخل جعبه بیاندازید. هر روز نگرانیها و استرس های روزانه تان را نوشته و توی جعبه بیاندازید. بعد از گذشت چند ماه جعبه را باز کنید و تمام نگرانیهای گذشته خود را مجددا بخوانید. ملاحظه میکنید که در کمال ناباوری 90 درصد آن استرسها تنها در ذهن شما حضور داشتن و عملا هیچوقت اتفاق نیفتادند. اینطوری مغزتان تعلیم میبیند که به سادگی بابت مسائل کوچک مضطرب، افسرده و رنجیده نشود. انجام این کار باعث خالی کردن ذهن از نگرانی ها و ناراحتی ها میشه. چون هر مقدار که نگرانی ها و ناراحتی ها را همراه خود حمل کنید، باعث می شود اثر فرسایشی آن بر ذهن و انرژی شما بیشتر شود. ولی وقتی آن ها را روی کاغذ می نویسید ذهن شما مطمئن می شود که شما این دغدغه را به رسمیت شناخته اید و دیگر آن را نگه داری نمیکنه.
از طرف دیگر، در کنار کم کردن نگرانی و ناراحتیها، میبایست بر روی مثبت اندیشی و شادمانی خودت هم، کار کنی. تمام افراد توانایی انتخاب نگرش ذهنی خودشون رو دارند. اگر شادمانی آن چیزی است که به دنبالش هستید، پس بایستی آن را انتخاب کنید. اولین قدم برای شادمان شدن، ارزش قائل شدن برای خودته. بدون ارزش قائل شدن برای خود، شادمانی هیچگاه به دست نمیآید. البته ارزش قائل شدن برای خود در یک پیوستار قرار دارد. چیزی نیست که یا شما آن را داشته باشید یا نداشته باشید. می توانید درجات مختلفی از آن را داشته باشید، و این درجه میتواند بسته به شرایط زندگی شما تغییر کنه. به طور کلی افراد شادمان به اندازه ای سالم، برای خویش ارزش قائل اند، بدون آنکه نگاه متکبرانه ای داشته باشند و خود را خیلی مهم بپندارن.
نکته دیگه اینکه، به هرچیز به سه صورت میشه نگاه کرد: مثبت، منفی و خنثی. مشاهدۀ اطلاعات با نگاه خنثی، به ما کمک می کنه تا توانایی پذیرش هر چیزی را داشته باشیم و از مقاومت و انکار واقعیت، دست برداریم.
همچنین افرادی که معتقدند مسئولیت رفتارشان و پیامدهای آن بر عهدۀ خودشون هست، و پیامدهای زندگی را نتیجۀ تلاش شخصی و تصمیمات شخصی خود میدونن، به کنترل درونی معتقدند. در مقابل، افرادی با نگرش کنترل بیرونی هستند باور دارند رفتارشان توسط عوامل بیرونی از جمله افراد دیگر، سرنوشت، شانس و شرایطی خارج از کنترل شان تعیین می شود. داشتن اعتقاد کنترل درونی، نگرشی «کارآمد» را ایجاد میکنه. و اعتقاد به کنترل بیرونی، عموماً باعث ایجاد نگرش درماندگی میشود. صد البته هر کسی در موقعیت هایی قرار میگیره که خارج از کنترلشه، اما افراد معتقد به کنترل درونی، اقداماتی را برای بهبود آن شرایط به کار می گیرند. آنها زمانشان را صرف سوگواری کردن برای اتفاق بدی که رخ داده است نمی کنند؛ در عوض، فرصت ها و اقدامات قاطعانه ای را جستجو می کنند تا اوضاع را به نحوی به نفع خود تغییر دهند. به این ترتیب، فرد بیشتر سکان سرنوشت خودش رو برعهده میگره. آنها خود را در موضع قربانی قرار نمی دهند و اقداماتی قطعی انجام می دهند که در نهایت منجر به رضایت بیشتر آنها در زندگی می شود.
موفق و شاد و پیروز باشید.
به هرحال برای اینکه انسانها دچار عقده درونی یا به تعبیر خود شما، غمباد نشوند، نیاز دارند زمانی که از رفتارها و برخوردهای اطرافیانشون ناراحتند، ناراحتی خودشون رو با فرد مطمئنی در میون بگذارند و خودشون رو سبک کنند، و در اون شرایط اگر امکان مشاوره حضوری داشته باشید مناسبتره و الا مشاوره غیر حضوری یا تلفنی هم تا حدی کمک کننده خواهد بود.
به هر صورت در مواقع اضطراری، و پر فشار برای تخلیه هیجانی، به شما توصیه میشه که حرف هاتون رو بنویسید بدون توجه به هیچ جمله بندی و مراقبت از نوع کلمات و ادب و...، هر چه که به ذهن تو میرسه و در دلت هست و شما رو آزار داده بنویسی تا حرف هات تمام بشه، از گذشته، از الان و از هر اتفاقی که در حال رنج دادن تو هست بنویس.
همچنین فعالیت دیگری که در این زمینه میتونید انجام بدید «تکنیک جعبه نگرانیه». به این صورت که شما یک جعبه مقوایی مثل یک جعبه کفش بر میدارید و دربش رو محکم چسب نواری میزنید. و بالای آن شکافی کوچک ایجاد کنید. حالا هر نگرانی که نسبت به یک موضوع دارید، یا هر وقت که از رفتار و برخورد نزدیکان ناراحت شدید، اون مسئله رو روی یک تکه کاغذ بنویسید و داخل جعبه بیاندازید. هر روز نگرانیها و استرس های روزانه تان را نوشته و توی جعبه بیاندازید. بعد از گذشت چند ماه جعبه را باز کنید و تمام نگرانیهای گذشته خود را مجددا بخوانید. ملاحظه میکنید که در کمال ناباوری 90 درصد آن استرسها تنها در ذهن شما حضور داشتن و عملا هیچوقت اتفاق نیفتادند. اینطوری مغزتان تعلیم میبیند که به سادگی بابت مسائل کوچک مضطرب، افسرده و رنجیده نشود. انجام این کار باعث خالی کردن ذهن از نگرانی ها و ناراحتی ها میشه. چون هر مقدار که نگرانی ها و ناراحتی ها را همراه خود حمل کنید، باعث می شود اثر فرسایشی آن بر ذهن و انرژی شما بیشتر شود. ولی وقتی آن ها را روی کاغذ می نویسید ذهن شما مطمئن می شود که شما این دغدغه را به رسمیت شناخته اید و دیگر آن را نگه داری نمیکنه.
از طرف دیگر، در کنار کم کردن نگرانی و ناراحتیها، میبایست بر روی مثبت اندیشی و شادمانی خودت هم، کار کنی. تمام افراد توانایی انتخاب نگرش ذهنی خودشون رو دارند. اگر شادمانی آن چیزی است که به دنبالش هستید، پس بایستی آن را انتخاب کنید. اولین قدم برای شادمان شدن، ارزش قائل شدن برای خودته. بدون ارزش قائل شدن برای خود، شادمانی هیچگاه به دست نمیآید. البته ارزش قائل شدن برای خود در یک پیوستار قرار دارد. چیزی نیست که یا شما آن را داشته باشید یا نداشته باشید. می توانید درجات مختلفی از آن را داشته باشید، و این درجه میتواند بسته به شرایط زندگی شما تغییر کنه. به طور کلی افراد شادمان به اندازه ای سالم، برای خویش ارزش قائل اند، بدون آنکه نگاه متکبرانه ای داشته باشند و خود را خیلی مهم بپندارن.
نکته دیگه اینکه، به هرچیز به سه صورت میشه نگاه کرد: مثبت، منفی و خنثی. مشاهدۀ اطلاعات با نگاه خنثی، به ما کمک می کنه تا توانایی پذیرش هر چیزی را داشته باشیم و از مقاومت و انکار واقعیت، دست برداریم.
همچنین افرادی که معتقدند مسئولیت رفتارشان و پیامدهای آن بر عهدۀ خودشون هست، و پیامدهای زندگی را نتیجۀ تلاش شخصی و تصمیمات شخصی خود میدونن، به کنترل درونی معتقدند. در مقابل، افرادی با نگرش کنترل بیرونی هستند باور دارند رفتارشان توسط عوامل بیرونی از جمله افراد دیگر، سرنوشت، شانس و شرایطی خارج از کنترل شان تعیین می شود. داشتن اعتقاد کنترل درونی، نگرشی «کارآمد» را ایجاد میکنه. و اعتقاد به کنترل بیرونی، عموماً باعث ایجاد نگرش درماندگی میشود. صد البته هر کسی در موقعیت هایی قرار میگیره که خارج از کنترلشه، اما افراد معتقد به کنترل درونی، اقداماتی را برای بهبود آن شرایط به کار می گیرند. آنها زمانشان را صرف سوگواری کردن برای اتفاق بدی که رخ داده است نمی کنند؛ در عوض، فرصت ها و اقدامات قاطعانه ای را جستجو می کنند تا اوضاع را به نحوی به نفع خود تغییر دهند. به این ترتیب، فرد بیشتر سکان سرنوشت خودش رو برعهده میگره. آنها خود را در موضع قربانی قرار نمی دهند و اقداماتی قطعی انجام می دهند که در نهایت منجر به رضایت بیشتر آنها در زندگی می شود.
موفق و شاد و پیروز باشید.