ناشناس

احساس می کنم افسردگی دارم؛ چیکار کنم؟

سلام من خیلی حالم بده.از زندگی خسته ام هیچ انگیزه ای ندارم.اختلال خواب دارم شب ها مقاومت در نخوابیدن و صبح که می شود نمی تونم بیدار شم. تا ظهر می خوابم.هزار روش رو امتحان کردم.از قرص خوردن تا کار زیاد و خسته به رخت خواب رفتن اما فایده ای نداره حس بی انگیزگی شدید دارم کلی برنامه و بی برنامه ام. من توی دبیرستان به شدت فعال بودم توی کلی انجمن و شاگرد ممتاز رشته مهندسی پزشکی قبول شدم بعد رفتم سرکار یک سال کارمند و بعد برای خودم شرکت زدم نیمه راه رها کردم.سال دوم دانشگاه با یک پسر آشنا شدم بعد از دوسال و نیم عقد کردیم 2 سال و نیم هم نامزدو 2 ماهه که عروسی کردم در دوران عقد مسکلات خیلی زیادی با مادر همسرم داشتم که باعث تنش ها و دعوا های فراوان و بهم ریختگی ذهنم شد در کودکی هم مشکلات خانودگی زیادی بود که موجب ایجاد تنش در وجود من شد شخصیتی کمال گرا دارم.خانواده ی خوبی دارم همسر خوبی دارم.اما آشفتگی منو رها نمی کنه.آشفته ام ذهنم زندگیم همه چیزم آشفته است دلیلشو نمی دونم حس شکست دارم.حس پوچی.بزرگترین مشکل حال حاضرم خواب و احساس یاس و نا امیدیه که وجودمو گرفته.نمی دونم مشکلم چیه؟یک هفته بعد از عروسی یه دعوای بسیار سخت با همسرم داشتم اما الان دو ماهه که از اون روز من وجودمو جا گذاشتم ترمیم نمیشم.همسرمو دوست دارم اون هم منو بخشیده.ولی من آشفته ام نمی تونم بیدار شم نمی تونم بخوابم.قبل ازون روز کم و بیشتر حس افسردگی داشتم.اما الان به زور می خندم دلم فقط می خواد یه گوشه بشینم.این حالمو دوست ندارم ولی چیزی هم حالمو خوب نمی کنه.راهنماییم کنید خواهش می کنم می خوام از این روح مرده خارج بشم سر زنده باشم.این غم درونی که نمی دونم منشآش از کجاست؟ منو رها نمی کنه کمکم کنید.
دوشنبه، 15 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

احساس می کنم افسردگی دارم؛ چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام من خیلی حالم بده.از زندگی خسته ام هیچ انگیزه ای ندارم.اختلال خواب دارم
شب ها مقاومت در نخوابیدن و صبح که می شود نمی تونم بیدار شم. تا ظهر می خوابم.هزار روش رو امتحان کردم.از قرص خوردن تا کار زیاد و خسته به رخت خواب رفتن اما فایده ای نداره حس بی انگیزگی شدید دارم کلی برنامه و بی برنامه ام.
من توی دبیرستان به شدت فعال بودم توی کلی انجمن و شاگرد ممتاز رشته مهندسی پزشکی قبول شدم بعد رفتم سرکار یک سال کارمند و بعد برای خودم شرکت زدم نیمه راه رها کردم.سال دوم دانشگاه با یک پسر آشنا شدم بعد از دوسال و نیم عقد کردیم 2 سال و نیم هم نامزدو 2 ماهه که عروسی کردم در دوران عقد مسکلات خیلی زیادی با مادر همسرم داشتم که باعث تنش ها و دعوا های فراوان و بهم ریختگی ذهنم شد
در کودکی هم مشکلات خانودگی زیادی بود که موجب ایجاد تنش در وجود من شد
شخصیتی کمال گرا دارم.خانواده ی خوبی دارم همسر خوبی دارم.اما آشفتگی منو رها نمی کنه.آشفته ام ذهنم زندگیم همه چیزم آشفته است دلیلشو نمی دونم حس شکست دارم.حس پوچی.بزرگترین مشکل حال حاضرم خواب و احساس یاس و نا امیدیه که وجودمو گرفته.نمی دونم مشکلم چیه؟یک هفته بعد از عروسی یه دعوای بسیار سخت با همسرم داشتم اما الان دو ماهه که از اون روز من وجودمو جا گذاشتم ترمیم نمیشم.همسرمو دوست دارم اون هم منو بخشیده.ولی من آشفته ام نمی تونم بیدار شم نمی تونم بخوابم.قبل ازون روز کم و بیشتر حس افسردگی داشتم.اما الان به زور می خندم دلم فقط می خواد یه گوشه بشینم.این حالمو دوست ندارم ولی چیزی هم حالمو خوب نمی کنه.راهنماییم کنید خواهش می کنم می خوام از این روح مرده خارج بشم سر زنده باشم.این غم درونی که نمی دونم منشآش از کجاست؟ منو رها نمی کنه کمکم کنید.


مشاور: خانم موحدنساج

سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخگویی زمینه ای باشد برای رفع مشکل شما.
دوست عزیز، با توجه به شرح حال ذکر شده، به شما اکیدا توصیه می شود، به یک روان تحلیلگر یا مشاور بالینی مجرب مراجعه کنید. شما دچار نوعی از افسردگی هستید که نیازمند مراجعه منظم حضوری به یک روانشناس است تا به موقع بتوانید سلامت خود را بازیابید. اکنون در گامهای نخست هستید ولی مراجعه دیر هنگام باعث تثبیت و شدت برخی علائم و ریشه دار شدن مشکلتان خواهد شد. برخی تمرینات تا حدودی از شدت علائم خواهد کاست. اگر هم دیر خوابیدید، خود را مجبور کنید طبق ساعت خاصی مثلا ساعت هشت صبح بیدار شوید، تحت هر شرایطی حتی اگر تا صبح بیدار بودید این ساعت ساعت بیداریتان باشد، این کار در روزهای نخست بسیار سخت خواهد بود ولی به مرور ساعت خوابتان را تنظیم می کند، بخصوص اگر ظهرها نخوابید. هر روز تمام ذهنیات خود را روی یک برگه بنویسید، سپس آن را پاره کرده و دور بیاندازید، با این کار افکار منفی خود را دور خواهید انداخت و به مرور ذهنتان از افکار منفی خالی می شود. حتما ورزش کنید، به خصوص ورزش های هوازی، به همان اندازه که اکسیژن مغزتان افزایش یابد، از میزان افسردگیتان کاسته خواهد شد.
هر روز قبل از خواب تمرینات ریلکسیشن انجام دهید. کاری جدید شروع کنید، مانند یک کار هنری یا هر کاری که جزء علایق شما بوده است. جنبه های مثبت زندگی خود را روی کاغذ های رنگی نوشته و روی یک مقوا یا دیوار بچسبانید، در واقع می تواهم روزنامه دیواری داشته های خود را درست کنید و در دسترس خود قرار دهید. هر شب یک جمله مثبت نوشته و روی در یخچال خود بچسبانید، بهتر است روی کاغذهای رنگی این کار را انجام دهید. این جمله قرار است تمام روز آینده شما را شکل دهد و مدام جلوی چشمتان باشد و آن فکر کنید. از همه چیز مهم تر این است که رابطه خود و خدایتان را تقویت کنید، تا با اتصال به منبع آرامش، آرام شوید.
موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مشاوره مرتبط
موارد بیشتر برای شما