ناشناس

از زندگی ام ناراضی ام؛ لطفا راهنمایی کنید.

سلام پیشاپیش ممنونم از اینکه وقتتون رو در اختیارم گذاشتید. ۴ سال پیش با ابراز علاقه پسر عمه ام بهش دل باختم اما غافل از اینکه احساس اون عشق نبود و به اجبار باهام رابطه برقرار میکرد.اوایل واقعا حالم بهم میخورد از اینکه بهم دست میزد اما کم کم اینکار شعله شهوت منو روشن کرد.اعتیاد پسر عمه ام باعث شد ازش جدا بشم و بعد از اون هر کس می اومد سمتم فقط بخاطر....بود.خودم هم دیگه خسته شده بودم حالم از خودم بهم میخورد تا اینکه دو سال پیش قرار بود به صورت کاملا سنتی نامزد کنم اما به دلیل عدم اراده فرد مقابلم بهم خورد و این باعث شده بود خیلی افسرده بشم تا اینکه با همسرم اشنا شدم و بعد از یک سال دوستی به خواستگاریم اومد و خانوادمو مجبور کردم رضایت بدن.بعد از یک سال عقد الان ۶ ماهه عروسی کردیم.خانواده همسرم به شدت فقیر هستن و از لحاظ عقلی فقط همسرم بینشون سالمه (اینو از مدارک پزشکیشون فهمیدم) و حتی از لحاظ ظاهری هم غیر همسرم بقیه عادی نیستن.بر عکس من توی خانواده بسیار مرفه و تحصیل کرده و مطرح توی شهرمون بزرگ شدم.الان واقعا توی شرایط بسیار بد اقتصادی قرار گرفتم همسرم هیچ پولی نداره اکثر بدهی هامون و خرج خونمون رو پدر و مادرم میدن و الان پدرم ازمون خواسته که به یکی از خونه های خودش بریم تا یه کم اوضاع مالیمون بهتر بشه اما من واقعا نمیدونم اینکار درسته یا نه؟همسرم توی دوران دوستی بهم ابرار علاقه میکرد و تا قبل از عروسی هر روز رابطه داشتیم انقدر گرم بود که باید در هر شرایطی تمکین میکردم حتی روزی چند بار هم میشد انقدر کم طاقت بود که بکارتم رو چند روز بعد از عقدمون برداشت اما الان هیچ محبتی بهم نمیکنه حتی وقتی خودم میخوام ببوسمش نمیذاره. رابطه مون محدود شده به هفته ای یکبار.مدام سر همه چی با هم دعوا داریم وقتی بهش میگم ما الان داریم با خرج پدرم زندگی میکنیم میگه این پولها برای من پولی نیست مگه حالا چقدر دادن در حالی که ده هزار تومنم توی جیبش نداره.توی دانشکدمون جز نفرات اول هستم اما بخاطر شهریه دیگه نمیتونم ادامه بدم تا الان هم تمام مخارجمو پدرم داده.من با این مرد باید چکار کنم ایا موندن و ادامه دادنم درسته؟اگه بچه دار بشم و بچم مثل خانوادش بشن چکار کنم؟تو رو خدا کمکم کنید من توبه کردم دیگه نمیخوام برای برطرف کردم خواستم دست به گناه بزنم اما منم انسانم دلم محبت میخواد و اینو بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش فهموندم اما فایده ای نداره.
يکشنبه، 21 بهمن 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

از زندگی ام ناراضی ام؛ لطفا راهنمایی کنید.

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام پیشاپیش ممنونم از اینکه وقتتون رو در اختیارم گذاشتید.
۴ سال پیش با ابراز علاقه پسر عمه ام بهش دل باختم اما غافل از اینکه احساس اون عشق نبود و به اجبار باهام رابطه برقرار میکرد.اوایل واقعا حالم بهم میخورد از اینکه بهم دست میزد اما کم کم اینکار شعله شهوت منو روشن کرد.اعتیاد پسر عمه ام باعث شد ازش جدا بشم و بعد از اون هر کس می اومد سمتم فقط بخاطر....بود.خودم هم دیگه خسته شده بودم حالم از خودم بهم میخورد تا اینکه دو سال پیش قرار بود به صورت کاملا سنتی نامزد کنم اما به دلیل عدم اراده فرد مقابلم بهم خورد و این باعث شده بود خیلی افسرده بشم تا اینکه با همسرم اشنا شدم و بعد از یک سال دوستی به خواستگاریم اومد و خانوادمو مجبور کردم رضایت بدن.بعد از یک سال عقد الان ۶ ماهه عروسی کردیم.خانواده همسرم به شدت فقیر هستن و از لحاظ عقلی فقط همسرم بینشون سالمه (اینو از مدارک پزشکیشون فهمیدم) و حتی از لحاظ ظاهری هم غیر همسرم بقیه عادی نیستن.بر عکس من توی خانواده بسیار مرفه و تحصیل کرده و مطرح توی شهرمون بزرگ شدم.الان واقعا توی شرایط بسیار بد اقتصادی قرار گرفتم همسرم هیچ پولی نداره اکثر بدهی هامون و خرج خونمون رو پدر و مادرم میدن و الان پدرم ازمون خواسته که به یکی از خونه های خودش بریم تا یه کم اوضاع مالیمون بهتر بشه اما من واقعا نمیدونم اینکار درسته یا نه؟همسرم توی دوران دوستی بهم ابرار علاقه میکرد و تا قبل از عروسی هر روز رابطه داشتیم انقدر گرم بود که باید در هر شرایطی تمکین میکردم حتی روزی چند بار هم میشد انقدر کم طاقت بود که بکارتم رو چند روز بعد از عقدمون برداشت اما الان هیچ محبتی بهم نمیکنه حتی وقتی خودم میخوام ببوسمش نمیذاره. رابطه مون محدود شده به هفته ای یکبار.مدام سر همه چی با هم دعوا داریم وقتی بهش میگم ما الان داریم با خرج پدرم زندگی میکنیم میگه این پولها برای من پولی نیست مگه حالا چقدر دادن در حالی که ده هزار تومنم توی جیبش نداره.توی دانشکدمون جز نفرات اول هستم اما بخاطر شهریه دیگه نمیتونم ادامه بدم تا الان هم تمام مخارجمو پدرم داده.من با این مرد باید چکار کنم ایا موندن و ادامه دادنم درسته؟اگه بچه دار بشم و بچم مثل خانوادش بشن چکار کنم؟تو رو خدا کمکم کنید من توبه کردم دیگه نمیخوام برای برطرف کردم خواستم دست به گناه بزنم اما منم انسانم دلم محبت میخواد و اینو بارها مستقیم و غیر مستقیم بهش فهموندم اما فایده ای نداره.


مشاور: احسان فدایی

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.

خواهر محترم! حال شما را خوب می فهمیم و می دانیم که چقدر تنهایی و احساس بی توجهی شما را تحت فشار قرار داده و مشکلات مالی و ... را بر سرتان فرود آورده است.

متأسفانه برخی از همسران وقتی وارد زندگی مشترک می‌شوند که با بسیاری از مهارت‌‌های زندگی، مهارت‌‌های همسرداری، شیوه ارضای مطلوب نیازهای خود همسران، شیوه ارتباط مؤثر با همسرشان و همچنین شیوه حل اختلافات و تعارض آشنا نیستند و اطلاعات چندانی و شناخت درستی در این زمینه ندارند؛ از این روی از همین ناحیه دچار مشکل می ‌شوند و سبب بروز ناملایماتی در زندگی و احساسات ناخوشایند دیگر در خود و شریک زندگی ‌شان می‌شوند. البته همان طور که می‌گویند: «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعت است» بعد از شروع زندگی مشترک هم خیلی دیر نیست، خوشبختانه این گونه مسائل با مهارت ‌افزایی و شرکت در جلسات مشاوره ‌ای تا حدود زیادی قابل رفع است مشروط به این که همسران حاضر به همکاری گردند و با شرکت در جلسات مشاوره‌ ای و به کار بردن راهکارها و توصیه ‌های کارشناسان، مشاوران و دیگر متخصصین مربوطه زمینه را برای اصلاح خویش فراهم آورند. به هر حال، اگر در زندگی مشترک با همسرتان دچار مشکل گردیده‌اید و احساسات ناخوشایندی پیدا کرده اید، بهترین راه برای حل مشکل، ترتیب جلسات گفتگو در یک محیط آرام و صمیمانه و بیان احساس است. جلسه بیان ‌احساس بدین صورت است که زن و شوهر در روز مشخص و در یک ساعت مشخص و از قبل تعیین شده، در یک فضای خلوت و آرام با همدیگر در مورد اتفاقات هفته گذشته تا آن روز صحبت می‌کنند. در این جلسه فقط احساس خود را در مورد اتفاقات، برخوردها، حرف‌ها و رفتارهای همدیگر بیان می‌کنند، هیچ نوع قضاوت و محاکمه و توجیه و ... در این جلسه نباید اتفاق بیفتد. فقط هر کدام از زوجین می‌گویند که از فلان اتفاق، فلان کار یا فلان برخورد شما احساس خوب یا احساس بدی داشتم. این جلسه با گذشت زمان موجب می‌شود تا زوجین از سلایق و علاقه‌ها و احساسات همدیگر آشنا شوند و طبیعتاً کارهایی که موجب ناراحتی همسرشان می‌شود پرهیز و کارهایی که موجب خوشحالی همسرشان می‌شود را بیشتر انجام بدهند؛ بنابراین هیچ گونه انتقاد، سرزنش، ناراحتی، دعوا و پرخاشگری در این جلسه ممنوع است و اگر به هر دلیلی در آن موعد مشخص نتوانستید جلسه را برگزار کنید با توافق همدیگر وقت دیگری را برای آن مشخص نمایید.

به این نکته بسیار مهم نیز توجه داشته باشید که شما تنها کسی هستید که می توانید و باید بهترین کمک را به خود بکنید. مطمئنا شما نیز بارها این جمله را از زبان اشخاص مختلف شنیده اید که همسر انسان کیف و کفش و لباس نیست که اگر امروز آن را خرید و فردا پشیمان شد یا از آن خوشش نیامد عوض کند یا دوباره بخرد. بنابراین سعی کنید دیدتان را نسبت به زندگی مشترک تغییر دهید و با تکرار و تلقین اینکه از ازدواج پشیمانید زندگی را هر روز به کام خود تلخ تر نکنید. تغییر این شرایط فقط به اراده و خواست شما بستگی دارد و تا خودتان نخواهید هیچ چیز عوض نخواهد شد.

بنابراین عینک بدبینی و منفی نگری را از مقابل چشمانتان بردارید و سعی کنید خصوصیات مثبت همسرتان را برای خودتان برجسته کنید.

سعی کنید به زوایای شخصیتی همسرتان بیشتر آشنا شوید. به طور قطع شما با یکدیگر یک سلسله مشترکات دارید. سعی کنید این مشترکات روحی و سلیقه ای را شناسایی کنید و روی آنها تأکید کنید. در مقابل یک سلسله نقاط افتراق و تفاوت نیز دارید و این امری کاملا طبیعی است زیرا هر فردی شخصیت منحصر به فرد دارد بنابراین به تفاوت های فردی همدیگر نیز توجه داشته باشید. ضمن اینکه سالم نبودن خانواده همسرتان نیز دلیلی بر جدایی شما نیست؛ پس سعی کنید چنین افکاری را از ذهن خود دور سازید و تمرکز خود را برای حل مشکلات اقتصادی همسرتان متمرکز کنید. درست است که تحت بی توجهی شدید او هستید ولی به احتمال زیاد مشکلات مالی او موجب چنین بی اعتنایی شده است که با کمی صبر بر طرف خواهد شد. در ادامه توجه شما را به چند نکته مهم جلب می کنیم:

1- در ازدواج هیچ کس به شخص ایده آل خود نرسیده و پیگیری این مساله باعث تخریب روابط زوجین خواهد شد.

2- سعی کنید مشکلات خود را به صورت صحیح حل کنید. از تصمیم‏هاى نادرست و غیر منطقى و کلى‏گویى‏هاى منفى و شکل‏گیرى افکار منفى درباره همسرتان شدیدا پرهیز کنید .

3- آیا از خود پرسیده اید که شاید همسرتان از آنچه فکر می کنید، بسیار بهتر و جذاب تر بوده باشد؟ و مشکل این جا است که به این مطلب با دقت نگاه نکرده اید.

4- براى داشتن یک زندگى با نشاط و موفق خوب بیندیشید، وقت ‏بگذارید، احساس مسؤولیت کنید، موانع ارتباط سالم را از میان بردارید و به عوامل ایجاد کننده روابط سالم توجه کنید.

5- مواظب باشید پشیمانی و نارضایتی تان از روی «وسواس بیجا» نباشد و یقین بدانید که انسان بی عیب و نقص و کاملا مورد دلخواه، هرگز یافت نمی شود.

6- موفقیت‏ هاى گذشته، توانمندى ‏ها و صفات مثبت مختلف همسرتان را هر روز در ذهن‏تان مرور کنید.

7- امروزه مشکلات اقتصادی بسیاری از خانواده ها را درگیر نموده است ولی مهم این است که در این شرایط همسرتان را تنها نگذارید و همواره پا به پای او حرکت کنید.

8- اگر شرایط فراهم است فعلا در یکی از منازل پدرتان سکونت کنید و بعدا با یاری پدرتان آنجا را خریداری کنید. ضمن اینکه به همسرتان تأکید نکنید که مخارج زندگی از طریق پدرتان تأمین می شود زیرا همین موضوع روحیه او را خراب می کند.

امیدواریم با توکل بر خداوند متعال و توسل به ساحت معصومین (علیهم السلام) مشکلات شما رفع شود.

موفق باشید.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.