سلام. خسته نباشید. ممنون از سایت خوبتون. من خانمی 19ساله هستم که 6 ماهه ازدواج کردم، شوهرم هم 23 سالشه. از موقعی که نامزد بودیم تا بعد از ازدواج دروغ های زیادی از جانب همسرم شنیدم .طوری که دیگه اعتمادی به ایشون ندارم. از چیزهای کوچیک تا بزرگ دروغ شنیدم. مثلا فهمیدم که الکل مصرف میکنند و به بهانه ی باشگاه میرند مست میکنند، طلاهای من رو بدون خبر از من گرفتن و باهاش قمار کردن و بعد هم متوجه شدم با یکی از والدین در مدرسه ارتباط دارند. راستش دیگه نمیتونم باورش کنم... هر روز راجع به این مسئله باهاشون حرف میزنم. گفتم که اشتباه کردین و میگی تکرار نمیکنی ولی من هنوز نتونستم خودم رو درست کنم، هی از ایشون راجع به اون زنه میپرسیدم که بعد از یه مدت به ستوه اومدن و دیگه پرخاشگری میکنن... دلیل اینکه زیاد میپرسیدم اینه که چون قبلا هر بار راجع به مسئله ای میپرسیدم جوابش با دفعه قبلی فرق داشت. منم یه جور حس میکردم باز راجع به اون زنه چیزایی هست که نمیدونم برای همین هی تکرار میکردم. دوست دارم شاد باشم ولی نمیتونم. حالم فقط برا چند لحظه خوب میشه باز یادم میاد میریزم بهم. تحمل این واقعیت که شوهرم با کس دیگه ای در ارتباط بوده واسم سخته هر چند به گفته خودش هیچ حرف احساسی نزده هیچ گونه تماسی فیزیکی نداشته و اصلا هیچ حسی نداشته به اون زنه و زنه بوده که خودش رو نزدیک میکرده. ولی وقتی اس ام اس های عاشقانه زنه رو یادم میاد که گفته خیلییی دوست دارم، واسه فردا روز شماری میکنم، دلم تنگ شده واست... و از این قبیل. نمیتونم حرفش رو باور کنم دیگه. من چیکار کنم؟ چه جوری اعتماد کنم بهش؟