ناشناس

رابطه صمیمی همسرم با خواهرش اذیتم می کنه" چاره کار چیه؟

سلام وقت بخیر. من 24 سالمه و همسرم 31. چهار ساله عروسی کردم. یه خواهر داره که دو سال ازش کوچیکتره و طلاق گرفته و یک سالی هست. تنها مشکلم با همسرم رابطه عاطفی عمیقش با خواهرشه. مثلا دیشب خواهرش زنگ زد بهش و گفت با هم بریم خیابون. منم بعد از تلفنش گفتم منم میام. بلافاصله شوهرم گفت نه میخوایم دو تایی باشیم تو نیا. (البته بعد از چند وقت میخوان با هم برن بیرون) بهانه ش هم این بود که شاید بخواد باهام درد و دل کنه تو باشی راحت نیست. خب منم گفتم نهایت برو خونه یه روز با هم کلی حرف بزنین. ولی لج میکنه میگه نه بیرون حرف می‌زنیم. یا چند وقت قبل قرار بود یه عروسی رو بریم که شهر دیگه بود و من کلی حاضر شدم که برم. مادرشوهرم زودتر رفته بود برای کمک. لحظه آخر خواهرش گفت من مرخصی ندارم نمیام. شوهرم گفت چون اون نمیاد و تنها میمونه ما هم نمیریم. کلی التماسش کردم راضی نشد. کلا چون با هم بزرگ شدن و با هم فقط بیرون میرفتن و خصوصا الان که طلاق گرفته تمام عشق و حواسش به خواهرشه و من حسادت میکنم و دارم روانی میشم. خواهش میکنم راهنماییم کنید. ممنونم
دوشنبه، 11 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

رابطه صمیمی همسرم با خواهرش اذیتم می کنه" چاره کار چیه؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام وقت بخیر. من 24 سالمه و همسرم 31. چهار ساله عروسی کردم. یه خواهر داره که دو سال ازش کوچیکتره و طلاق گرفته و یک سالی هست. تنها مشکلم با همسرم رابطه عاطفی عمیقش با خواهرشه. مثلا دیشب خواهرش زنگ زد بهش و گفت با هم بریم خیابون. منم بعد از تلفنش گفتم منم میام. بلافاصله شوهرم گفت نه میخوایم دو تایی باشیم تو نیا. (البته بعد از چند وقت میخوان با هم برن بیرون) بهانه ش هم این بود که شاید بخواد باهام درد و دل کنه تو باشی راحت نیست. خب منم گفتم نهایت برو خونه یه روز با هم کلی حرف بزنین. ولی لج میکنه میگه نه بیرون حرف می‌زنیم. یا چند وقت قبل قرار بود یه عروسی رو بریم که شهر دیگه بود و من کلی حاضر شدم که برم. مادرشوهرم زودتر رفته بود برای کمک. لحظه آخر خواهرش گفت من مرخصی ندارم نمیام. شوهرم گفت چون اون نمیاد و تنها میمونه ما هم نمیریم. کلی التماسش کردم راضی نشد. کلا چون با هم بزرگ شدن و با هم فقط بیرون میرفتن و خصوصا الان که طلاق گرفته تمام عشق و حواسش به خواهرشه و من حسادت میکنم و دارم روانی میشم. خواهش میکنم راهنماییم کنید. ممنونم


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون. اوقات شما هم بخیر و شادی.
صمیمیت و نزدیکی همسرتان با خواهر طلاق گرفته اش، سبب شده تا خواهرشوهرتان را رقیب خود ببینید و نسبت به او حسادت کنید و از انجا که حسد، عادل است و اول خود فرد حاسد را میسوزاند، بسیار در رنج و عذاب هستید.
دوست عزیزم، میدانم که انس با همسر و همراهی همیشگی با او برایتان خواستنی و دلچسب است اما همسر شما علاوه بر شما نسبت به خانواده اش نیز وظایفی دارد پس بهتر است با بکارگیری توصیه های زیر‌، طوری رفتار کنید هم خودتان اسایش درونی را تجربه کنید و هم رابطه تان با همسر به مخاطره نیفتد.
۱. شرایط را بپذیرید و بجای جنگ برای حقوق از دست رفته، با فکر باز راه حل ها را دنبال کنید.
۲. ضمن حفظ احترام به خود و حقوق تان، گاهی خود را جای خواهرشوهرتان قرار دهید. او ضربه عاطفی سهمگینی را متحمل شده، و نیاز به حمایت اطرافیان و کسانی که میتوانند او را درک
کنند، دارد. پس با دیده محبت و همدلی با او برخورد کنید و رفتار همسرتان را بستایید که میتوانید پشتیبان خانواده اش باشد.
۳. زیرک باشید. برای کاستن از فاصله خود و همسرتان و ممانعت از پیشایندهایی که مثالش را زدید، رابطه و صمیمیت خود را با خانواده همسر و مخصوصا خواهرشوهرتان افزایش دهید. اینگونه هم احساس نیاز خواهرشوهرتان کم میشود، هم جایگاه شما نزد خانواده همسر و علی الخصوص شوهرتان ارتقا می یابد و هم میتوانید به عنوان دوست مشترک و همراه انها به حساب بیایید. از طرف دیگر خود خواهرشوهرتان از طرفداران و خواهان شما در تمامی امور خواهد شد.
۴. بیاد داشته باشید حتی در صورت ناراحتی یا هرچیز دیگر، مستقیما و یا با ایما و اشاره ، مخالفت خود را با همراهی همسرتان و خواهرش اعلام نکنید و حتی به صورت ظاهری، با ایشان موافقت نمایید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.