ناشناس
خیلی دلم میخواد ازدواج کنم، اما مشکلاتی هست که نمیزاره" چیکار کنم؟
سلام، خسته نباشید، ممنونم که به سوال من توجه کردید.
من جوانی 26 ساله، تک فرزند هستم. کارشناسی ارشد دارم و به خاطر کفالت از خدمت معاف شدم.
به شدت تحت فشار جنسی و عاطفی هستم و خیلی دلم میخواد ازدواج کنم، اما مشکلاتی هست:
الف) مشکلات اقتصادی: کار ثابت و درست حسابی ندارم. تا الان هرکاری کردم در حد مخارج تحصیل خودم بوده و سابقه ی کار هم محسوب نمیشه. پول، ماشین، پس انداز، خونه و... ندارم.
پدر و مادر در اواخر میانسالی هستن و فقط بازنشستگی مادر (حداقل حقوق) رو به عنوان درآمد و یه خونه که توش ساکن هستن. به همین دلیل نمی تونن حمایت و کمک خاصی به من بکنن.
ب) مشکلات خانوادگی: پدربزرگ، عموها و پدر من همگی به مواد مخدر اعتیاد دارن، به همین خاطر من در تشنچ و مرافه بزرگ شدم. حتی پدر و مادرم یک بار از هم جدا شدند ولی باز به هم رجوع کردند. پدربزرگ از همسر جدا شده و عموها و حتی عموهای پدرم در سن بالا مجرد هستند که به نظر می رسه که این فامیل به خانواده پایبند نیستند.
من تا حالا با هیچ دختری رابطه نداشتم و از لحاظ اخلاقی درست نمی دونم این روابط رو. به خاطر این مشکلات هم نا امید شدم از ازدواج کردن و پیش خودم فکر میکنم تا 35-40 سالگی نمی تونم ازدواج کنم. و این نا امیدی به بقیه قسمت های زندگی ام هم کشیده شده. واقعا انگیزه ام گرفته شده و افسرده شدم، مخصوصا وقتی می بینم هم سن و سال هام ازدواج می کنن. رابطه ام با خانوده خراب شده و بعضی وقت ها وسوسه می شم که روی شرع و اخلاق پا بذارم.
میشه من و راهنمایی کنید چه کاری از دستم بر میاد؟ رابطه ی دوستی با کسی به من کمک می کنه؟
مشاور: مشاور راسخون
سلام همراه گرامی
سپاس از اینکه ما را امین خود می دانید و از اینکه مشکل خود را کامل و با جزئیات بیان کردید. شرایط سختی را متحمل بوده اید و هستید و همچنین از صحبت هایتان متوجه شدم که شما جوان دانا و آگاهی هستید و خیلی خوب است که چارچوب ها و قاعده ها را می شناسید.
اگر نگاهتان به روابط نگاه سرمایه گزاری و سود دهی است، بهتر است که سرمایه گزاری عاطفی بلند مدت و بدون ریسک انجام دهید. درست است کمی شرایطتان پیچیده به نظر می رسد اما گاهی آسیبی که روابط موقتی و زودگذر به روان آدمی می زند تبعات فراوانی دارد که حتی ممکن است جبران ناپذیر و خطر افرین نیز باشد. خصوصا برای شمایی که خالی از ذهن، عاطفی و حساس هستید. بنابراین به هیچ وجه این راه را برای شما توصیه نمی کنم. درست است پدر و خانواده پدری تان سبقه درخشانی ندارند اما در باور و فکرتان روی توانایی و سابقه ی مادرتان تمرکز کنید. اگر روی ذهن و افکارتان کار کنید همانطور که این موضوع ناخوشایند در ذهن شما کمرنگ می شود و به چشم نمی اید برای افرادی که با انها برای موضوع ازدواج مواجهه خواهید شد نیز همینطور خواهد شد. نکته ی بعدی اینکه شما نه به دلایلی که فرمودید فعلا شرایط ازدواج را ندارید بلکه به این دلیل که اعتماد بنفستان پایین است. بنابراین فعلا اعتماد بنفستان را در در زمینه های فردی و اجتماعی و شغلی بالا ببرید تا بعد از ان بشود گفت چه کاری باید انجام دهید.
با توجه به اینکه اعتماد به نفس در کودکی شکل میگیرد نیازمند اصلاح باورهای دوران کودکی تان هستید. چرا که رفتارهای ما بر اساس افکار شکل میگیرد. گاهی افکار خودایند منفی به ذهن ما هجوم می اورد و اجازه نمیدهد که بتوانیم رفتار صحیحی داشته باشیم. مثلا این گونه می شود که خود را بی ارزش میدانیم و یا ترس از اشتباه داریم و یا فکر میکنیم دیگران و شرایط انها از ما بهتر است و ما بدترین شرایط را داریم.
اگر میخواهید به طور اساسی این مسئله را حل نمایید باید افکار خودایند، واسطه ای و باورهای بنیادین خود را بشناسید و نسبت به آنها آگاه شوید. این شناسایی به شما کمک میکند تا راه های غلبه بر آن را بیاموزید و در زمان خطور آنها به ذهنتان، آنها را نادیده گرفته و رفتار درستی را داشته باشید. و برای اینکه اعتماد بنفستان تقویت شود:
-خود را دوست داشته باشید.
-ملاک تایید را خودتان قرار دهید و قضاوت دیگران.
-از ریسک کردن نهراسید. فقط دقت کنید نه هر ریسکی، بعضی ریسک ها قابل جبران نیستند.
- کتابهای مهارت ارتباطی و تقویت اعتماد بنفس را مطالعه کنید.
-ورزش و فعالیت های بدنی داشته باشید.
موفق باشید