نسیم
با سلام و خسته نباشید... من 8 ماه که با پسری که 26 سالش آشنا شدم و راستش همه حرفامونو باهم زدیم و انقدر...
با سلام و خسته نباشید...
من 8 ماه که با پسری که 26 سالش آشنا شدم و راستش همه حرفامونو باهم زدیم و انقدر به هم وابسته ایم که نمیتونیم حتی یک روز از هم بیخبر باشیم و کاملا همدیگرو واسه ادامه زندگی انتخاب کردیم و من واقعا احساس میکنم میتونم بهش تکیه کنم تو زندگیم
متآسفانه پدر بنده که آدم خیلی سخت گیری هست و میخواد همه طبق نظر اون رفتار کنن قبل از اینکه این آقا از طریق خواستگاری بیاد جلو، متوجه رابطه ما شد...
بعد کلی دعوا و محدودیت واسه من، بلاخره اجازه داد بیان خواستگاری
این آقا در بچگی سرطان گرفتن و الان حالشون خوبه و پدر من ایت را کردن بهونه و به هر طریقی دارن مخالفت میکنن.
راستش خستم از توهین و حرفایی رو شنیدن که حقمون نیست...
چی کار کنم؟
وا 2 نفر نمیتونیم از همدیگه بگذریم...
کمکم کنید لطفا!!!
مشاور: hassan najafi
خواهر گرامي سعي كنيد عاقلانه و منطقي با قضايا برخورد كنيدو از احساسي شدن و عاطفي بودن بپرهيزيد تا بهترين مسير را انتخاب كنيد . در يك ازدواج موفق تنها علاقه و عشق كافي نيست و معيارهاي ديگر نيز ملاك است . اين ارتباط به صلاح و خير شما نبوده چرا كه باعث وابستگي شما شده و قدرت انتخاب آزاد را از شما مي گيرد . سعي كنيد در اين باره دقت و صبوري بيشتري داشته باشيد . بايد درباره بيماري ايشان كاملا بررسي و تحقيق كنيد . پدر و مادر شما خير و صلاح شما را مي خواهند پس سعي كنيد طبق نظر ايشان و با مشورت ايشان عمل كنيد تا ان شاء الله در زندگي موفق و پيروز باشي .