علی.ج

سلام علیکم خلاصه عرض میکنم پدر و مادری دارم حدود 72 ساله ، از همان ابتدا اخلاقشان با هم جور نبود واز...

سلام علیکم خلاصه عرض میکنم پدر و مادری دارم حدود 72 ساله ، از همان ابتدا اخلاقشان با هم جور نبود واز سر اجبار با هم زندگی میکردند . 3 سال از ازدواجشان گذشته بود( یعنی حدود 42سال پیش ) در اثر صانحه سوختگی مادرم بشدت سوخت ( که هنوز آثار معلولیت های آن باقیست ) و برادر 8 ماهه ام جان باخت . مادرم بخاطر اینکه به نحوی یکی از عموهایم در حادثه دخیل بوده و قبلا هم به پدرم هشدار داده بود که از پس او وعمه ام بر نمی آید و آنها را به خانه پدرشان بفرستد ، که پدرم ترتیب اثر نداده بود ، پدرم را مقصر اینهمه سال درد و رنج و انزوا میداند و اکنون که پدرم هم به علت رماتیسم مفصلی نا توان شده دائم مادرم به حال گذشته افسوس میخورد و با پدرم بشدت حتی بطور فیزیکی درگیر میشود( به تلافی کتک های گذشته که خورده ) و دائم دعوا دارند بطوریکه یکی از خواهر هایم را که در خانه مانده دیوانه کرده اند . ناگفته نماند که با همه احترامی که پدرم دارم ، واقعا هم فرد بی مبالاتی بوده و اصلا درایت لازم برای اداره امور زندگی را نداشته و ندارد . اگر به مادرم بگوییم که برای مشاوره پیش روانشناس برود بشدت ناراحت شده و پرخاشجویی میکند . نمیدانم چگونه اورا در مان کنیم . دایم در 40 سال پیش زندگی میکند و مسائل قدیم را بزبان می آورد . من مدت 9 ماه است به او قرص سیتالوپرام 20 ( هر شب یکی ) گفته ام بخورد نمیدانم کارم درست بوده یا نه ؟! لطفا راهنمایی ام کنید که چطور او را آرام کنم تا در این سن و سال آرامش به خانه انها بیاید. بسیار متشکرم.
يکشنبه، 9 آبان 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

علی.ج

سلام علیکم خلاصه عرض میکنم پدر و مادری دارم حدود 72 ساله ، از همان ابتدا اخلاقشان با هم جور نبود واز...

علی.ج ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 40 ساله )

سلام علیکم
خلاصه عرض میکنم پدر و مادری دارم حدود 72 ساله ، از همان ابتدا اخلاقشان با هم جور نبود واز سر اجبار با هم زندگی میکردند .
3 سال از ازدواجشان گذشته بود( یعنی حدود 42سال پیش ) در اثر صانحه سوختگی مادرم بشدت سوخت ( که هنوز آثار معلولیت های آن باقیست ) و برادر 8 ماهه ام جان باخت .
مادرم بخاطر اینکه به نحوی یکی از عموهایم در حادثه دخیل بوده و قبلا هم به پدرم هشدار داده بود که از پس او وعمه ام بر نمی آید و آنها را به خانه پدرشان بفرستد ، که پدرم ترتیب اثر نداده بود ، پدرم را مقصر اینهمه سال درد و رنج و انزوا میداند و اکنون که پدرم هم به علت رماتیسم مفصلی نا توان شده دائم مادرم به حال گذشته افسوس میخورد و با پدرم بشدت حتی بطور فیزیکی درگیر میشود( به تلافی کتک های گذشته که خورده ) و دائم دعوا دارند بطوریکه یکی از خواهر هایم را که در خانه مانده دیوانه کرده اند .
ناگفته نماند که با همه احترامی که پدرم دارم ، واقعا هم فرد بی مبالاتی بوده و اصلا درایت لازم برای اداره امور زندگی را نداشته و ندارد .
اگر به مادرم بگوییم که برای مشاوره پیش روانشناس برود بشدت ناراحت شده و پرخاشجویی میکند .
نمیدانم چگونه اورا در مان کنیم .
دایم در 40 سال پیش زندگی میکند و مسائل قدیم را بزبان می آورد .
من مدت 9 ماه است به او قرص سیتالوپرام 20 ( هر شب یکی ) گفته ام بخورد نمیدانم کارم درست بوده یا نه ؟!
لطفا راهنمایی ام کنید که چطور او را آرام کنم تا در این سن و سال آرامش به خانه انها بیاید.
بسیار متشکرم.


مشاور: hassan najafi

دوست عزیز این مسئله بسیار قدیمی و مزمن می باشد. درست مانند یک بیماری قدیمی که مثلاً در ابتدا فقط یک عضو بیمار بوده ولی الان تمامی بدن درگیر است. از دست شما کاری بر نمی آید، به هیچ عنوان. اینها همه زخم روی زخم است و درمان آن تقریباً ناممکن. در ارتباط با دادن قرص به مادرتان حتماً با روانپزشک تماس بگیرید و بدون تجویز او کاری انجام ندهید. به نظر مي رسد در این بین مشکل اصلی خواهر شماست که در این فضای مسموم زندگی می کند. او باید به روانشناس مراجعه کند و برای تحمل این اوضاع و کنار آمدن با آن کمک بگیرد. این سوال توسط فرهنگسرای پرسش پاسخ داده شده است .



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مشاوره مرتبط