Shervin

با سلام خدمت كارشناس محترم در حوزه خانواده و اما بعد ( به ياد مختار گفتم :D ) دقيق نميدونم چطوري كل...

با سلام خدمت كارشناس محترم در حوزه خانواده و اما بعد ( به ياد مختار گفتم :D ) دقيق نميدونم چطوري كل مشكل بوجود اومده در خونواده م رو بگم كه هم بتونم راه حل مناسب رو از شما دريافت كنم و هم شما درك درستي از وضعيت من در خونواده م داشته باشيد ( البته شكي در توانايي شما نيست بيشتر منظورم خودم بودم كه بلد نيستم درس و حسابي حرف بزنم ) . خلاصه سرتون رو به درد نيارم و بي مقدمه برم سر اصل مطلب ... من 20 سالمه و دانشجو هستم از نظر مالي متوسط به پايين هستيم حدود 6 سال هست كه خدا امانتيشو پس گرفته و مادرم ... بنيان خونواده مون ديگه پيش ما نيست غم و اندوه ناشي از مرگ ناگهاني مادرم باعث شد همه ما زمين گير بشيم . دعوا و اختلاف روزه به روز بينمون بيشتر رخنه مي كرد تا اينكه جزو لاينفك زندگيمون شده ... پدرم علاوه بر غم نبود همسر بامسائل و مشكلات زيادي رو به رو شده كه البته تير وتركشش به ما هم رسيده ... هر روز پدرم خشن تر از روز قبل ميشد تا جايي كه اگه خنده به روي لبش مي ديديم از تعجب شاخ درمياورديم!!!!!! از اونجايي كه فاميل درست و درموني هم نداريم كلي تو دنيا تنها شديم بذاريد داخل پرانتز تعداد اعضاي خونوادمو بگم بلكم به درك موضوع كمكي كرد ،ما 5 تا بچه ايم . اول از همه برادرم با 31 سال سن و متاهل ،خواهرام به ترتيب با 27 و 22 سال سن و بعد خودمو دست آخرم داداش كوچيكم با 16 سال سن . تو اين بين من با خواهرم كه فاصله سني كمي با من داره انس بيشتري گرفتم كه اونم به خاطر رفتاراي بقيه اعضا بود كه رنجيده خاطرم مي كرد . اختلافات هر روز و هر روز هست و ادامه داره و اين بگو مگوها باعث شده تنفر تو دلامون لونه كنه و از بودن با هم لذت نبريم . هركس سرش به كار خودش گرمه و دلاي شكسته هر روز مي شكنه و مي شكنه و مي شكنه ... خلاصه كه اوضاع خونمون قاراش ميشه! هيچكي دلش نميخواد تغيير كنه و از رفتاراي آزار دهنده ش دست بكشه . منم ديگه حوصله م سر رفته و ديگه رمقي برام نمونده بماند كه خودم با خودم هم درگيرم ، نه درست و حسابي درس ميخونم ، نه عباداتم درست و درمونه و نه زندگيم ( به چي دلخوش كنم ، نميدونم ؟ ) نه از جوونيم مي تونم لذت ببرم ، نه ميذارن با دوستام برم جايي ، نه استقلالي ، هيچي ، فقط بلدن آدمو جلو جمع كنف كنن و بخندن . تو خونه هم از ديدن سريال و كلا تي وي محروم مي كنن و تي وي رو فقط براي ديدن اخبار مفيد ميدونن و لاغير pc رو هم كه ميشيني پاش غرغر مي كنن كلا يه دفگي بگن بمير و خلاص . نه اين كار و بكن نه اونو . اعصابم واقعا بهم ريخته . بابا منم جوونم نميخوام پس فردا كه ميان سال شدم وقتي به جوونيم رجوع كردم همه ش حسرت باشه و غم . آقا ، اصلا ميخوام جووني كنم ، حرفيه ؟! ديگه خسته شدم ... من كه دست تنهايي نمي تونم همه چيزو درست كنم ، مي تونم ؟ خيلي احساس تنهايي مي كنم ، ازدواجم راست كار من نيست ديگه واقعا موندم چ خاكي به سرم كنم ببخشيد زياد شد با اينكه خيلي جاهاشو سانسور كردم . ممنون ميشم كمكم كنين ولي به قول بچه هاي نيمروزي خواهشا نصيحتم نكنين در اخر هم ي قطعه از يگانه عزيز : من ، بي تو له شدم /زير هجوم درد / قلبي كه يخ زدو كاريش نميشه كرد / با اينكه زندگي / باهام خوب تا نكرد / نبودن تو رو از من جدا نكرد . . . اين حال و روزمه ، از غصه تب كنم / هر روزم اين شده ، روزامو شب كنم به اميد روزاي بهتر براي شما و من خدانگهدار
پنجشنبه، 6 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

Shervin

با سلام خدمت كارشناس محترم در حوزه خانواده و اما بعد ( به ياد مختار گفتم :D ) دقيق نميدونم چطوري كل...

Shervin ( تحصیلات : لیسانس ، 20 ساله )

با سلام خدمت كارشناس محترم در حوزه خانواده
و اما بعد ( به ياد مختار گفتم :D )
دقيق نميدونم چطوري كل مشكل بوجود اومده در خونواده م رو بگم كه هم بتونم راه حل مناسب رو از شما دريافت كنم و هم شما درك درستي از وضعيت من در خونواده م داشته باشيد ( البته شكي در توانايي شما نيست بيشتر منظورم خودم بودم كه بلد نيستم درس و حسابي حرف بزنم ) . خلاصه سرتون رو به درد نيارم و بي مقدمه برم سر اصل مطلب ...
من 20 سالمه و دانشجو هستم از نظر مالي متوسط به پايين هستيم
حدود 6 سال هست كه خدا امانتيشو پس گرفته و مادرم ... بنيان خونواده مون ديگه پيش ما نيست

غم و اندوه ناشي از مرگ ناگهاني مادرم باعث شد همه ما زمين گير بشيم . دعوا و اختلاف روزه به روز بينمون بيشتر رخنه مي كرد تا اينكه جزو لاينفك زندگيمون شده ... پدرم علاوه بر غم نبود همسر بامسائل و مشكلات زيادي رو به رو شده كه البته تير وتركشش به ما هم رسيده ...

هر روز پدرم خشن تر از روز قبل ميشد تا جايي كه اگه خنده به روي لبش مي ديديم از تعجب شاخ درمياورديم!!!!!! از اونجايي كه فاميل درست و درموني هم نداريم كلي تو دنيا تنها شديم

بذاريد داخل پرانتز تعداد اعضاي خونوادمو بگم بلكم به درك موضوع كمكي كرد ،ما 5 تا بچه ايم . اول از همه برادرم با 31 سال سن و متاهل ،خواهرام به ترتيب با 27 و 22 سال سن و بعد خودمو دست آخرم داداش كوچيكم با 16 سال سن . تو اين بين من با خواهرم كه فاصله سني كمي با من داره انس بيشتري گرفتم كه اونم به خاطر رفتاراي بقيه اعضا بود كه رنجيده خاطرم مي كرد .

اختلافات هر روز و هر روز هست و ادامه داره و اين بگو مگوها باعث شده تنفر تو دلامون لونه كنه و از بودن با هم لذت نبريم . هركس سرش به كار خودش گرمه و دلاي شكسته هر روز مي شكنه و مي شكنه و مي شكنه ...

خلاصه كه اوضاع خونمون قاراش ميشه! هيچكي دلش نميخواد تغيير كنه و از رفتاراي آزار دهنده ش دست بكشه . منم ديگه حوصله م سر رفته و ديگه رمقي برام نمونده

بماند كه خودم با خودم هم درگيرم ، نه درست و حسابي درس ميخونم ، نه عباداتم درست و درمونه و نه زندگيم ( به چي دلخوش كنم ، نميدونم ؟ ) نه از جوونيم مي تونم لذت ببرم ، نه ميذارن با دوستام برم جايي ، نه استقلالي ، هيچي ، فقط بلدن آدمو جلو جمع كنف كنن و بخندن .

تو خونه هم از ديدن سريال و كلا تي وي محروم مي كنن و تي وي رو فقط براي ديدن اخبار مفيد ميدونن و لاغير
pc رو هم كه ميشيني پاش غرغر مي كنن كلا يه دفگي بگن بمير و خلاص . نه اين كار و بكن نه اونو .

اعصابم واقعا بهم ريخته . بابا منم جوونم نميخوام پس فردا كه ميان سال شدم وقتي به جوونيم رجوع كردم همه ش حسرت باشه و غم . آقا ، اصلا ميخوام جووني كنم ، حرفيه ؟! ديگه خسته شدم ...
من كه دست تنهايي نمي تونم همه چيزو درست كنم ، مي تونم ؟

خيلي احساس تنهايي مي كنم ، ازدواجم راست كار من نيست
ديگه واقعا موندم چ خاكي به سرم كنم
ببخشيد زياد شد با اينكه خيلي جاهاشو سانسور كردم . ممنون ميشم كمكم كنين ولي به قول بچه هاي نيمروزي خواهشا نصيحتم نكنين
در اخر هم ي قطعه از يگانه عزيز :
من ، بي تو له شدم /زير هجوم درد / قلبي كه يخ زدو كاريش نميشه كرد / با اينكه زندگي / باهام خوب تا نكرد / نبودن تو رو از من جدا نكرد
.
.
.
اين حال و روزمه ، از غصه تب كنم / هر روزم اين شده ، روزامو شب كنم
به اميد روزاي بهتر براي شما و من
خدانگهدار


مشاور: hassan najafi

دوست گرامی ممنون از اینکه راسخون را انتخاب کردی . منم این فقدان را بهت تسلیت عرض میکنم و امیدوارم خداوند به شما صبر و اجر و توان مضاعف بدهد . دوست خوبم می دانم خیلی این مساله سخته و کمبود و نیاز عاطفی خیلی تاثیر گذاره اما باید با کمک خواهر برادرا مراقب پدر بودید چرا که او ستون خانواده است . به هر حال این واکنش های ایشان نیازمند مراقبت و محبت بیشتر و دلگرمی ایشان است باید سعی کنید این اختلاف ها را در بین خود و برادران و خواهران به حد کم برسانید . اختلافات جزئی نباید روحیه و زندگی شما را تحت تاثیر قرار دهد . ببین دوست عزیز این که فرمودی نصحیت نکن این سخن اشتباهی است همه ما نیاز به تذکر و پند و اندرز هستیم وقتی خداوند و رسول او صلی الله علیه واله توصیه به موعظه کرده اند ما چه میتوانیم بگوییم . سعی نکن روحیه گوشه گیری در تو رشد کند . تو باید حتی به برادر کوچکترت و همچنین خواهرت روحیه و انرژی بدی . تفریح ، مطالعه ، ورزش ، دید و بازدید با اقوام و سایر فعالیتهای سودمند هم به تو انرژی و امیدواری میدهد و هم زندگی شما را امیدوار و شاداب می کند . همه شماها باید دست به دست هم بدهید و با کمک از خداوند بزرگ بتواند به موفقیت های بالایی دست پیدا کنید . شاید اگر پدرت دوباره تجدید فراش کند و فرد معتمد و مطمئنی همسر او شود در روحیه و آرامش او بسیار مهم و موثر است کاش می توانستید نظر او را جویا شوید و اگر بزرگترهای فامیل می توانند او را در این مسیر کمک میکردند . به هر حال وقتی همه اعضای خانواده از آن سلامت و آرامش واقعی فاصله بگیرند کم کم بیماری ها بروز میکند . ناامیدی و خشم بی تابی و دلتنگی نتیجه این رویکرد است . اگر می بینی خواهر و یا برادرت هم خسته و یا ناامید شده اند به آنها کمک کن و یا به مشاوره حضوری بروید . سعی کن کمی استقلال خودتو حفظ کنی اگر بتوانی را راهکارهایی که گفتم آرامش نسبی را جلب کنی آنگاه می بینی که تو هم می توانی به علایق خودت برسی . چرا از زندگیت لذت نبری تو اگر رفتار درست و اطمینان دار داشته باشی اعتمادها به تو جلب میشود و می توانی استقلال فکری داشته باشی . به هر حال با وقت اندک ما تنها این نکته را در پایان بهت میگویم که الان که نزدیک ماه مبارک رمضان هستیم سعی کن با آمادگی وارد ماه مبارک شوی و از خدا طلب خیر و توفیق عبادت کنی . تا جایی که ممکن است یک وعده نمازهات را در مسجد و به جماعت بخوان تا جایی که میتونی از ماه مبارک استفاده کن و با خدا طرح دوستی ببیند . ازتباط با خدا آرامش قلبی و درونی بهت میدهد چیزی که هر جایی بگردی پیدا نمیکنی . پس اگر تو نمونه و بهترین اخلاق و رفتار و منش را داشته باشی هم خودت راحت هستی و هم الگوی دیگران مخصوصا خانواده ات خواهی بود . بازم سعی کن به فکر پدرت باشید و به او کمک کنید حتی با نگاههای محبت آمیز . موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.