محمد

سلام آيا پيامبر و حضرت فاطمه مقام امامت ندارند؟ چطور پيامبر با اين عظمت مقام امامت ندارد؟ قاتل پيامبر...

سلام آيا پيامبر و حضرت فاطمه مقام امامت ندارند؟ چطور پيامبر با اين عظمت مقام امامت ندارد؟ قاتل پيامبر چه كسي بود؟
شنبه، 15 مرداد 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

محمد

سلام آيا پيامبر و حضرت فاطمه مقام امامت ندارند؟ چطور پيامبر با اين عظمت مقام امامت ندارد؟ قاتل پيامبر...

محمد ( تحصیلات : کم سواد ، 25 ساله )

سلام
آيا پيامبر و حضرت فاطمه مقام امامت ندارند؟ چطور پيامبر با اين عظمت مقام امامت ندارد؟

قاتل پيامبر چه كسي بود؟


مشاور: sayed mojtaba navab

با عرض سلام وتبریک ماه میهمانی خدا خدمت برادر گرامی! 1- در قرآن کریم آیه ی 124 سوره ی بقره خداوند میفرماید : ((و اذ ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فاتمهن قال انی جاعلک للناس اماما قال و من ذریتی قال لا ینال عهدی للظالمین)). ((به یاد آر هنگامی که خداوند ابراهیم را به اموری چند امتحان فرمود و او همه را به جای آورد خدا بدو گفت : من تو را برای مردم امام قرار میدهم. ابراهیم گفت این امامت به فرزندان من نیز عطا میفرمایی؟ خدا فرمود : عهد من هرگز به ستمکاران نخواهد رسید)) طبق این آیه از قرآن کریم ٍ حضرت ابراهیم که مقام پیامبری داشت بعد از اینکه خداوند او را به امتحان های سختی (جان و مال و فرزند) آزمود اواین امتحانات را به خوبی گذراند و خداوند او را به مقام بالاتری که امامت است رساند. البته بین نبوت خاصه و عامه فرق بسیار است مقام امامت بالاتر از نبوت عامه و پایین تر از نبوت خاصه است که نبوت خاصه مختص مقام شامخ ارجمند حضرت محمد(صلی الله علیه واله) میباشد. چند نکته ی دیگری هم در این آیه ی پر معنا درباره ی مقام امام است که بنده متذکر میشوم: 1-امام فقط از طرف خدا انتخاب میشود و به همین خاطر است که خدا میفرماید من تو را امام برای مردم قرار میدهم( نه اینکه مردمی که خطا کارند این عمل را انجام دهند و امام و خلیفه بعد از پیامبر انتخاب کنند) 2-امامت عهد الله است چون خدا در جواب حضرت ابراهیم فرمود عهد من به ظالمین نمیرسد. +لازم میدانم در اینجا مطلب مختصری راجع به شکستن این عهد بنویسم: خدا در قران میفرماید ((و الذین ینقضون عهد الله من بعد میثقه و یقطعون ما امر الله به ان یوصل و یفسدون فی الارض اولیک لهم اللعنه و لهم سوء الدار)) سوره رعد-ایه 25 (( و انان که پس از پیمان بستن عهد خدا (همان امامت به حق) را شکستند و هم ان چه خدا امر به پیوند ان کرده بگسستند و در زمین فساد و فتنه بر انگیختند اینان را لعن خدا و منزلگاه عذاب دوزخ نصیب است))فکر میکنم مطلب بالا آنقدر روشن است که نیازی به توضیح نداشته باشد. به این مقاله هم دقت نمایید مفیدست: 1. شیخ مفید به آراء مختلف امامیه در این مسئله اشاره کرده که خلاصه آن را بازگو می*کنیم: ۱. امامان دوازده*گانه بر تمام پیامبران و رسولان، جز پیامبر اسلام(ص)، برتری دارند. ۲. امامان دوازده*گانه از تمام پیامبران و رسولان، جز پیامبران اولوالعزم برتر هستند. ۳. پیامبران و رسولان از امامان دوازده*گانه بالاترند. محمدبن علی بن شهر آشوب (۴۸۸ ـ ۵۸۸) استدلال برخی از علمای امامیه را مبنی بر برتری امیرمؤمنان، علی(ع) بر همه پیامبران، جز پیامبر اسلام(ص) نقل کرده است که علاقمندان می*توانند به کتاب وی مراجعه کنند.(۲) محقّق کتاب «اوائل*المقالات»، مرحوم محقق والامقام وجدی تبریزی، در پاورقی*های آن کتاب، می*نویسد: «در سال ۱۳۵۴ ق. من نامه*ای به محضر سیّد هبه*الله شهرستانی نوشتم و پاسخ این مسئله را از او خواستم»، آنگاه پاسخ او را آورده است.(۳) آنچه می*توان از گفتار این دو عالم بزرگ و دیگر دانشمندان اسلامی به دست آورد این است که امیرمؤمنان علی(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) برترین انسان*ها و اشرف مخلوقات است، و این را می*توان با این بیان اثبات کرد: محدّثان اسلامی از پیامبر اکرم(ص) نقل می*کنند که فرمود: «أنا سیّد البشر؛ من سرور آدمیان هستم»، یا « سیّد ولد آدم».(۴) از طرف دیگر در آیه مباهله، امیرمؤمنان علی(ع) به منزله جان پیامبر(ص) معرفی شده است، چنان*که می*خوانیم: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم و شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت کنیم، شما هم زنان خویش را، ما نفوس خود را و شما نیز نفوس خود را، آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ*گویان قرار دهیم».(۵) به اتفاق مفسّران، مقصود از «أنفسنا» جز علی(ع) کسی نیست. زیرا در روز مباهله، پیامبر(ص) جز خود، با چهار نفر وارد میدان مباهله شد: حسنین، فاطمه(س) و علی(ع). دو فرد نخست مصداق « ابنائنا» و نفر سوم بیانگر «نساءنا» (زنان) و نفر چهارم که علی(ع) باشد، مصداق «أنفسنا» است، و لازمه این منزلت که پیامبر(ص) او را جان خویشتن معرفی می*کند، این است که او نیز در پیشگاه خدا در حدّ رسول خدا(ص) یا در درجه بعد است، و چون دلیل قاطع بر برتری پیامبر(ص) بر تمام انسان*ها داریم، در این صورت او باید از نظر فضیلت و منزلت، نزد خدا دومین شخصیت باشد. گذشته از این آیه، روایات متعدد حاکی از منزلت علی(ع) و مقام اوست که نشان می*دهد پس از پیامبر(ص) او دومین فرد با فضیلت جهان بشریت است، مانند: «أنت أخی فی الدنیا و الآخره؛ تو در دنیا و آخرت برادر من هستی».(۶) پیامبر گرامی(ص) در روز مشخصی مهاجرین و انصار را با یکدیگر برادر قرار داد و برای هر فرد شاخصی از مسلمانان، به تناسب روحیه و شخصیت وی، برادری معیّن کرد، و تنها کسی که برای او فردی را به عنوان برادر معرفی نکرد، علی(ع) بود. آنگاه که رویداد گزینش برادر میان سران اصحاب به پایان رسید، پیامبر گرامی(ص) خطاب به علی(ع) فرمود: «تو برادر من در هر دو جهانی». این اخوت اسلامی، جنبه شکلی و تشریفاتی نداشت، بلکه از واقعیتی سرچشمه می*گرفت و آن اینکه تنها کسی که می*توانست در آن روز در کنار شخصیت پیامبر(ص) قرار گیرد، علی(ع) بود، از این جهت او را در هر دو جهان برادر خود خواند. ۲. علیٌّ منّی و أنا من علیّ و هو ولیّکم بعدی ۷) روزی برخی از افراد ناآگاه پشت سر علی(ع) سخن گفتند و از روش*های سخت*گیرانه او انتقاد کردند. پیامبر(ص) خطاب به جمعیت چنین فرمود: «علی از من و من از علی هستم و او سرپرست شما پس از من است».(۸) مقصود از این وحدت و یگانگی که در حدیث آمده است، یگانگی جسمی و مادی نیست، بلکه ناظر به وحدت روحی و صفات عالی انسانی است که این دو را نشانگر یکدیگر قرار داده است. ۳. «إنّ علیّاً منّی و أنا من علیٍّ خُلق من طینتی؛ علی از من و من از علی*ام، او از طنیت من آفریده شده است» ۹) این حدیث و نظایر آن که در کتاب*های فضایل و مناقب آمده است، حاکی از برتری امام(ع) پس از پیامبر گرامی(ص) بر دیگر انسان*هاست، که به خاطر اختصار، از ذکر دیگر روایات مربوط به فضایل، که می*تواند مؤید این نظر باشد، خودداری کردیم. ۴. حدیث طیر: در میان محدّثان، حدیثی به نام حدیث «طیر مشوی؛ مرغ بریان» است، در آن حدیث، امیرمؤمنان علی(ع) محبوب*ترین انسان*ها نزد خدا و رسول او معرفی شده است، و ناگفته پیداست که گرامی*ترین فرد نزد این*دو، افضل انسان*ها خواهد بود. خلاصه حدیث این است که، مرغ بریانی را به رسول خدا(ص) هدیه کرده *بودند. آنگاه که چشم پیامبر(ص) بر آن غذای لذیذ افتاد، از خوردن امساک نمود و با خدا چنین راز و نیاز کرد: «خدایا محبوب*ترین انسان*ها نزد خودت و من را برسان تا با من این غذا را بخورد». چیزی نگذشت که علی(ع) وارد شد و با حضرتش هم غذا شد. حدیث طیر از احادیث قطعی و صحیح است و اسانید آن به دوازده صحابی می*رسد که منبع احادیث نبوی هستند، آنان عبارتند از: ۱. امیرمؤمنان علی(ع) ۲. سعدبن ابی وقاص، ۳. ابوسعید خدری، ۴. ابورافع، ۵. ابوالطفیل، ۶. جابربن عبدالله انصاری، ۷. حبشی بن جناده، ۸. یعلی بن مرّه، ۹. ابن عباس، ۱۰. سفینه مولی رسول*الله(ص)، ۱۱. انس بن مالک، ۱۲. عمروبن عاص. مرحوم محقق معروف، سید حامد حسین لکنهوی در کتاب ارزشمند خود «عبقات الانوار»، اسانید حدیث را گردآوری نموده و پیرامون متن آن بحث*های عالمانه انجام داده است. همه این مباحث را می*توان در کتاب «نفحات الازهار»، جلدهای ۱۳ و ۱۴ که ترجمه کتاب یاد شده به زبان عربی است، مطالعه کرد. جایگاه امامان دیگر نسبت به پیامبران اکنون فرصت آن رسیده است که درباره دیگر امامان نیز به گونه*ای به داوری بنشینیم. داوری در میان اولیای خدا و برتری بخشیدن یکی نسبت به دیگری کار مشکلی است و فقط با اعتماد به نصّ صریح می*توان در این مورد اظهار نظر کرد، ولی با توجه به برخی از آیات قرآن، می*توان درباره دیگر امامان چنین گفت: پیامبران الهی به دو گروه تقسیم می*شوند: ۱. علاوه بر «نبی» بودن، «امام» نیز بودند، یعنی پس از نیل به مقام نبوت، به مقام امامت نیز ارتقا یافته*اند. نمونه*های بارز این گروه عبارتند از: الف) ابراهیم خلیل، قرآن درباره او می*فرماید: «إنّی جاعلک للنّاس إماماً؛ من تو را امام مردم قرار می*دهم»(۱۰) همگی می*دانیم که او پس از یک رشته امتحان*های سخت به مقام امامت نائل آمد و تمام این امتحانات در دوران نبوت او رخ داد، مانند ذبح اسماعیل و غیره، و این بیان ثابت می*کند که مقام امامت از مقام نبوت برتر است. ب) برخی از انبیا که به صورت کلی از آنها نام برده شده است مانند: «و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما مردم را هدایت می*کردند و انجام کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت می*کردند».(۱۱) و در آیه دیگر می*فرماید: «ما برخی از آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما ـ مردم را ـ هدایت می*کردند، زیرا آنان شکیبایی، پیشه ساخته بودند».(۱۲) لفظ «منهم؛ از جمله ایشان» در آیه دوم حاکی از آن است که همه پیامبران به مقام امامت ارتقا نیافته*اند، بلکه تنها برخی از آنان دارای چنین مقامی بودند. امامان دوازده*گانه، نبی و پیامبر نیستند، زیرا پیامبر گرامی(ص) خاتم پیامبران و رسولان است، ولی از جانب خدا، امام و پیشوا می*باشند، با توجه به این اصل، برتری آنان بر پیامبرانی که مقام امامت را نداشتند، قطعی بوده و با غیر آنان از نظر فضیلت و برتری یکسان خواهند بود. سید هبه الدین شهرستانی در پاسخِ نامه محقق «اوائل المقالات» می*نویسد: «خلافت و جانشینی سید رسولان، کمتر از مقام نبوت نیست، بنابراین امامان ما اگرچه دارای مقام نبوت نبودند، ولی جانشین برترین پیامبران بودند»، آنگاه مثالی را یادآور می*شود و می*گوید: «چه بسا وزیر یک دولت بزرگ و ابرقدرت، به مراتب بالاتر و برتر از رئیس یک دولت کوچک باشد». ------------------------------------------------- ٭ افق حوزه، ش ۱۷۶. ۱. اوائل المقالات، صص ۸۱ ـ ۸۲. ۲. مختلف القرآن و متشابه، ج ۲، صص ۴۴ ـ ۴۵. ۳. اوائل المقالات، صص ۸۲ ـ ۸۳، بخش پاورقی. ۴. صحیح بخاری، ج ۶، صص ۲۲۳، صحیح مسلم، ج ۷، ص ۵۹؛ کتاب الفضایل باب معجزات النبی؛ سنن الترمذی، ج ۴، ص ۳۷۰، ح ۵۱۵۶، العقد الفرید، ج ۴، ص ۲۵۱؛ شرح نهج*البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۱۱، ص۶۶. ۵. سوره آل عمران(۳)، آیه ۶۱. ۶. سنن ترمذی، ج ۵، ص ۵۹۵، ح ۳۷۲۰؛ مستدرک حاکم، ج ۳، ص ۶، ح ۴۲۸۹. ۷. خصائص نسائی، ص ۲۴، ترجمه امام علی، ج ۷۱، ص ۳۶۹، ح ۴۶۶. ۸ و ۹. کنزالعمال، ج ۱۵، ص ۱۱۸، ح ۳۴۰. ۱۰. سوره بقره (۲)، آیه ۱۲۴. ۱۱. سوره انبیاء (۲۱)، آیه ۷۳. ۱۲. سوره سجده (۳۲)، آیه ۲۴. 2- شهادت حضرت رسول توسط سم قطعی است. ولی چه کسی و در چه زمانی ایشان را به شهادت رسانده اند ؟؟؟ زمان شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله ظاهرا بیشترین فاصله ای را که بین فرمان حمله به شام به رهبری اسامه و شهادت حضرت رسول بیان شده است دو هفته است. (المغازی واقدی ج۱ص۱۲۶) به دلیل زیاد بودن روایات در این زمینه بنده به بیان مصادر کفایت میکنم: الطبقات الکبری ابن سعد جلد دوم و سیره ابن هشام و انساب الاشراف جلد اول و عیون الاثر جلد دوم. در تمامی این مصادر فاصله ۱۲ الی ۱۴ روز فاصله بین دستور حمله به شام و شهادت بیان شده است. شهادت ایشان در سال ۱۱ هجری و در سن شصت و سه سالگی بوده است. اولا:از آنجایی که حضرت رسول ص همانطور که گفتم از شهادت قریب الوقوع خودشان در غدیر خبر داده بودند. ثانیا:فاصله زمانی زیادی بین غدیر و دستور حمله به شام به رهبری اسامه نبوده است. ثالثا: سرزمین شام در فاصله دوری از مدینه قرار داشت. رابعا: در غدیر علی علیه السلام به عنوان جانشین معرفی شده بود. ابوبکر و عمر و دیگران اطرافیان از پیوستن به سپاه اسامه سر باز زدند تا بتوانند به طور سری به گونه ای که رسوا نشوند از دست پیامبر ص خلاص شوند و نقشه های شوم خود را در بعد از شهادت حضرت اجرا کنند. عایشه و اطرافیان او قاتل حضرت رسول ص روایت شده است: پس بیهوش شد و چون به هوش آمد زنها به او دارو خوراندند در حالی که او روزه دار بود. (الطبقات الکبری ج۲ص۲۳۵) در دو روایت بخاری و مسلم از عایشه آمده است: ما به رسول خدا در هنگام بیماری اش دارو دادیم پس شروع کرد به اشاره کردن به ما که به من دارو ندهید. گفتیم: (مسئله ای نیست) هر بیماری از دارو متنفر است. در بعضی روایات اینچنین آمده: (اهمیتی ندهید) کراهیت مریض از دواست! اندکی بعد پیامبر فرمود: هرکس در خانه است در برابر چشم من باید دارو بخورد بجز عمویم عباس که در کنار شما حضور نداشت. (۱۱) اولا: مگر اطاعت حضرت رسول در هر حالی طبق نص قرآن واجب نشده است ؟ مگر قرآن نفرموده: که پیامبر ص از روی هوی و هوس سخن نمیگوید ؟ پس چرا وقتی حضرت خواستند که به او دارو (سم) را ندهند عایشه اطاعت نکرد و بلکه خلاف دستور حضرت عمل کرد ؟ انگار عایشه نیز مانند عمر خیال کرده بود که پیامبر ص نعوذبالله هذیان میگوید !!! آیا رسول خدا ص فایده دارو را نمی دانست و آنها میدانستند ؟ و آیا پیامبر مصلحت خود را تشخیص نمیداد و آنها تشخیص میدادند ؟ ثانیا: جمله آخر حضرت (همه اهل خانه در برابر چشم من از این دارو بخورند) اشاره به این دارد حضرت میدانستند که آن دارو نبوده است بلکه سم بوده است که میخواستند توسط آن حضرت را بکشند. لهذا منظور حضرت اینچنین بوده است: اگر دارو بوده است از آن بخورید!!! ولی خودشان میدانستند که دارو نبود و از آن نخوردند. در الطب النبوی ابن جوزی ج۱ص۶۶ میگوید: به او دوا خوراندند در حالیکه بیهوش بود و چون به هوش آمد فرمود: چه کسی با من چنین کرد. این کار زنهائی است که از آنجا آمده اند و با دست به سوی حبشه اشاره کرد. و در روایات صحیح آمده که عایشه و حفصه حبشی بودند. این یک افشاگری از سوی رسول خداست که او را به روشی که زنان حبشیه به شوهرانشان سم میخوراندند مسموم کرده اند. سم حبشه نیز معروف و مشهور بوده است و بعضی از حبشیها متخصص در سحر و شعبده و انواع سم بوده اند. عبدالصمد بن بشیر از امام صادق علیه السلام روایت کرده که آنحضرت فرمود: میدانید پیامبر ص درگذشت یا کشته شد همانطور که خدا میفرماید: (اگر او درگذرد یا کشته شود به جاهلیت باز میگردید.) او قبل از مرگ مسموم شد. آن دو زن (عایشه و حفصه) به او سم نوشاندند. (۱۲) و در روایت دیگر آمده است: عایشه و حفصه به او سم نوشاندند. (۱۳) و علامه مجلسی میگوید: احتمال داردکه هر دو سم در شهادت پیامبر مؤثر بوده اند.(۱۴) منظور علامه از دو سم یکی سم خیبر است و دیگری سمی که در روزهای آخر حیاتش به او نوشاندند. سران رژیم غاصب (ابوبکر و عمر و دخترانشان و...) برای اینکه اسم آنها به عنوان قاتلین حضرت رسول در جامعه پخش نشود به دست و پا افتادند و صحنه را غبار آلود کردند و گفتند: درست است که رسول خدا مسموم شده اما این اثر سم خیبر در سال هفتم هجری بوده است که اینک او را از پای درآورده است!!! البته هیچ عاقلی چنین بهانه واهی را نمی پذیرد زیرا رسول خدا در سال ۱۱هجری کشته شده و حادثه خیبر در سال هفتم اتفاق افتاده است !!! از آن گذشته رسول خدا ص از مسمومیت طعام خیبر توسط جبرئیل آگاه شد و از آن نخورد. عایشه نیز از آن واقعه عبرت گرفت وخوردن سم را به اختیار خود پیامبر نگذاشت بلکه به زور آن را به حضرت خوراند. پس قطعا شهادت حضرت به خاطر آخرین سم که توسط عایشه به او خورانده شد و حضرت به خاطر ضعف نتوانستند مقاومت کنند و به شهادت رسیدند. --------------------------- اسناد: ۱-المجدد فی الانساب. محمد بن محمد علوی ص۶ ۲-المقنعه شیخ مفید ص۴۵۶ و منتهی المطلب حلی ج۲ص۸۸۷ ۳-منتهی المطلب حلی ج۲ ص۸۸۷ ۴-جامع الرواه محمد علی اردبیلی ج۲ص۴۶۳ ۵-تهذیب الاحکام ج۶ص۱ و بحار الانوار ج۲۲ص۵۱۴ ۶-السیره النبویه ابن کثیر دمشقی ج۴ص۴۴۹ ۷-المستدرک. ج۳ص۶۰ ۸-السیره نبویه ابن کثیر ج۴ص۴۴۹ و البدایه و النهایه ج۶ص۳۱۷و۳۲۲ ۹-بصائر الدرجات ص۱۴۸و بحارالانوار ج۱۷ص۴۰۵و ج۴۰ص۱۳۹ ۱۰-کفایه الاثر-خراز قمی ص ۱۶۲ و وسائل الشیعه ج۱۴ص۲ و بحارالانوار ج۴۵ص۱ و من لایحضره الفقیه ج۴ص۱۷ ۱۱-سنن البخاری ج۷ص۱۷ و ج۸ص۴۰ و سنن مسلم ج۷ ص ۲۴و۱۹۴- تاریخ طبری ج۲ص۴۳۸ ۱۲-تفسیرالعیاشی ج۱ص۲۰۰ و بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶وج۲۸ص۲۱ ۱۳-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶ ۱۴-بحارالانوار ج۲۲ص۵۱۶ به امید ظهور منتقم حضرت زهرا سلام الله علیها یا علی یا علی یا علی اللهم العن الجبت و الطاغوت موفق ، موید و پیروز و سربلند باشید!



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.