بسم الله الرحمن الرحیم با عرض سلام و ادب پسر جوانی 24 ساله هستم. میخواهم داستانی را خلاصه وار خدمتتان عرض کنم و جواب سوالم رو بیابم. چند وقت پیش بود که نسبت به یکی از دخترهای همکلاسی در دانشگاه دید مثبتی پیدا کردم. قبل از اینکه پیشنهاد ازدواج به او بدهم استخاره گرفتم جهت ازدواج با ایشان و خوب آمد. واقعا به خدای بزرگ و مهربون توکل کرده بودم و توسل به امام زمان(عج). با وجودی سراسر از عجز و نیاز از خدا خواستم که اگر این ازدواج به صلاح هست توی استخاره بهم جواب بده و بهم بفهمونه که چی کار کنم. یکبار برای ازدواج با این خانم استخاره گرفتم و خوب اومد و جهت دلگرمی بیشتر یک باز هم جهت ازدواج نکردن باهاش استخاره گرفتم و بد اومد. با این استخاره ها یه جورایی خیالم راحت شد و با یک دنیا امید به ایشون پیشنهاد ازدواج دادم. البته این رو هم عرض کنم که خودم استخاره نمی گرفتم بلکه تماس با یزد می گرفتم تا یکی از روحانیون خیلی پاک اونجا برام استخاره می گرفتن. اون خانم هم از پیشنهاد ازدواج من استقبال کرد. بعد از اینکه از نقطه نظرات و دیدگاه های همدیگه آشنا شدیم خانواده ها رو در جریان گذاشتیم. همه چی داشت خوب پیش می رفت چون وجه اشتراک زیادی داشتیم. البته یه جاهایی اختلاف سلیقه و نظر وجود داشت ولی خیلی حاد نبود و از طرفی دلگرمی اون استخاره ها باعث میشد که بنده یه جاهایی کوتاه بیام و خودم رو با نظر ایشون وفق بدم. اما همین دیشب بود که در کمال ناباوری ایشون جواب قطعی منفی به بنده داد و همه ی رشته ها پنبه شد. میخوام بپرسم چرا؟ من در حقیقت با اون استخاره ها بازی خوردم. من خودم رو واگذار کردم به خدا و توکلم به خدا بود اما ظاهراً فریب اون استخاره ها رو خوردم. اگر استخاره از همون اول بد میومد که بنده پیشنهاد نمی دادم. حتماً می فرمایید که شاید باید بیشتر تلاش می کردم تا رضایت ایشون رو جلب کنم ولی خدا بالای سرم شاهده که خیلی تلاش کردم ولی ایشون جواب نهاییش رو بهم داد و ناامیدم کرد. چرا استخاره ها اونجوری شد تا منو وارد این بازی بکنه و حالا هم ناراحت و دلشکسته باشم؟ با تشکر